هدفگذاری یکی از اولین گامها برای آغاز هر کاری است. در هدفگذاری، جهتگیری حرکت ما و نقطهای که آن را “رسیدن” میدانیم، مشخص میکنیم. در هدفگذاری برای خودمان شفاف میکنیم قرار است به کجا برسیم و چرا. اما نکتهی مهم ماجرا این است که معمولا هدفها را صرفا در ذهنمان نگه میداریم و نمینویسیم. اما نوشتن هدفها میتواند به دلایل زیر مهم باشد:
۱- معمولا تصویری که از یک هدف در ذهن ما وجود دارد، تصویری دقیق نیست. اما آوردن هدف در قالب کلمات روی کاغذ باعث میشوند تا مجبور شویم برای هر هدف تعریفی مشخص از آنچه قرار است به آن دست پیدا کنیم، خلق کنیم. کار کردن روی یک ایدهی مشخص احتمالا سادهتر خواهد بود.
۲- در طول دورهی تلاش برای دستیابی به اهداف، خیلی وقتها ممکن است سرابی از هدف مورد نظر را بر سر راهمان ببینیم. شاید هم به حداقلها راضی شویم و از آن هدف بزرگتری که از ابتدا در ذهنمان بوده صرفنظر کنیم. نوشتن هدفها به ما کمک میکند تا در طول مسیر تلاش برای دستیابی به هدف، این سرابها و اهداف جزئینگر را تشخیص دهیم و آنها را بهنفع هدف بزرگ و نهاییمان کنار بگذاریم.
۴- رسیدن به هدفهای بزرگ سخت است و دیریاب و در طول این دوران تلاش، دلسردی و خستهدلی طبیعی و بدیهی است. واقعیت این است که خیلی از ما به این دلیل که صبر و شور درونی لازم را نداریم، از رسیدن به هدفهای بزرگمان در میانهی راه زندگی باز میمانیم. نوشتن هدفها بهصورت مکتوب و مرور آنها باعث میشود تا در نقاط حساسی که ممکن است به انصراف از تلاش برای رسیدن به هدف بیانجامند، شور درونی و انرژیمان را دوباره بازگردانیم و از این گردنهها به سلامت عبور کنیم.
بنابراین شاید خوب باشد همین حالا کاغذی بهدست بگیریم و هدفهای بزرگ زندگیمان را روی کاغذ دربیاوریم.