درس‌هایی از فوتبال برای کسب‌و‌کار (۲۳۲): به‌ترین جای تو کجاست؟

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

قطعا این‌که بخواهم در گوشه‌ها بازی کنم برای‌م سخت‌تر است چرا‌ که من یک مهاجم نوک هستم. در فوتبال امروز شما باید تلاش کنید و انعطاف‌پذیر باشید، اما همه می‌دانند بهترین پست من چیست. مشخص است که در کدام پست بیش از بقیه راحت هستم. من بازیکنی هستم که طبق غرایزم بازی می‌کنم و در پست مهاجم مرکزی درک بهتری از حرکات‌م داشته و به‌نحوی‌که سال‌ها کارکرده‌ام بازی می‌کنم. در آن پست من به‌طور ناخودآگاه و خودکار بازی می‌کنم. اما وقتی به‌عنوان وینگر به کار گرفته می‌شوید، باید به مسائل متعددی توجه کنید. همه‌چیز متفاوت است؛ نحوه حرکات، نحوه بازی، همه‌چیز متفاوت است. نمی‌توانید به‌همان صورت که در پست مهاجم مرکزی بازی می‌کنید در گوشه‌ها بازی کنید.” (دنیل استوریج؛ این‌جا)

دنیای حرفه‌ای امروز، نیازمند داشتن انعطاف در انجام وظایف و پذیرش مسئولیت‌ها است. امروز یک عنوان سازمانی می‌تواند به شکل‌های مختلفی تفسیر شود. بنابراین شاید امروز دیگر مثل ده سال قبل نتوان به‌راحتی وقتی عنوان یک شغل سازمانی (مثلا: مدیر استراتژی) را می‌شنویم، در مورد ماهیت و محدوده‌ی کاری آن شغل تصویر کاملی را در ذهن‌مان ایجاد کنیم. این البته غیر از این مسئله‌ی دیگر است که امروزه شغل‌های فراوانی ایجاد شده‌اند که چند سال پیش از این وجود خارجی نداشتند (مثلا: مدیر بازاریابی دیجیتال.)

در مواجهه با این دنیای پیچیده‌ چه باید کرد؟ آیا تخصص در وضعیت کنونی بی‌معنی شده است؟ پاسخ به این سؤال منفی است. شما در هر حال هم‌چنان نیازمند داشتن تخصص هستید و حتی لازم است به فراتخصص دست پیدا کنید. منظور چیست؟ در دنیای تخصص‌گرای دیروزی شما می‌توانستید یک تخصص خاص را در حوزه‌های مختلفی به‌کار بگیرید. مثلا تا همین چند سال پیش با کمی اغماض تخصص مدیریت استراتژیک را می‌شد در صنایع مرتبط (مثلا: صنعت مخابرات و صنعت آی‌تی) به‌کار برد؛ اما این روزها دیگر نمی‌توان به‌راحتی و با اطمینان، به چنین کاری دست زد. چند دلیل برای بروز این وضعیت وجود دارد:

  1. صنایع امروزی آن‌چنان به شاخه‌های مختلف تخصصی تقسیم شده‌اند که در هر حوزه و زیرحوزه‌ای شما با دنیایی عظیم، در هم تنیده و پیچیده مواجهید و طبیعی است که نمی‌توانید مختصات همه‌ی دنیاها را به‌آسانی کشف کنید!
  2. سرعت پیش‌رفت علم و فناوری آن‌چنان بالا است که در هر حوزه‌ای باشید در به‌ترین حالت می‌توانید امیدوار باشید که از سرعت تحولات، خیلی جا نمانید!
  3. اینترنت و رسانه‌های دیجیتال باعث افزایش نجومی خلق محتوا شده‌اند و در عین حال دسترسی به محتوای تخصصی را هم به‌شدت تسهیل کرده‌اند. بنابراین جدا از این‌که به‌روز بودن بسیار مشکل‌تر از قبل شده، خودِ همین به‌روز بودن این روزها نه یک مزیت رقابتی که یک الزام کاملا ضروری است!

بنابراین شما چاره‌ای ندارید جز این‌که یک حوزه‌ی تخصصی مشخص را برای خود انتخاب کنید و روی ساختن برند شخصی تخصصی خود در آن حوزه تمرکز کنید. اما این همه‌ی داستان نیست. شما اگر نخواهید به‌صورت آزادکاری (Freelance) کار کنید، ناگزیرید برای کار کردن در سازمان‌ها عنوان و ماهیت تخصص مورد نظر خود را با عنوان و محتوای شرح شغل‌های موجود در سازمان‌ها تطبیق بدهید. بنابراین در هر حوزه‌ی تخصصی با دامنه‌ای از تعاریف متفاوت، مسئولیت‌ها و شرح شغل‌های گوناگون و دانش‌ها و مهارت‌های متنوع مواجهیم که لازم است در مورد آن‌ها حداقل اطلاعات لازم را داشته باشیم. بنابراین یک استراتژی شغلی جدی، این است که در حوزه‌ی تخصصی مورد نظرمان اقیانوسی گسترده باشیم که بخش عمده‌ی آن کم‌عمق است؛ اما در یک نقطه‌ی خاص بسیار عمیق می‌شود!

همان‌طور که استوریج گفته، اگر چه لازم است شما خود را با محدودیت‌‌های شغلی و سازمانی تطبیق بدهید؛ اما نباید فراموش کنید که به‌ترین جا برای شما کجا است! کشف این به‌ترین جا اگر چه با عرق ریختن و ممارست در تجربه کردن به‌دست می‌آید؛ اما ارزش‌اش را دارد! پس اگر در یک دوره‌ی زمانی مشخص (به‌ویژه در اوایل دوران کاری‌تان) به‌جای دنبال کردن پول و عناوین پرطمطراق سازمانی، کسب تجربیات متنوع و عمیق را دنبال کنید، شک نداشته باشید روزی از راه خواهد رسید که شما و تخصص‌تان توسط همان افرادی که باید شناخته می‌شود و آن روز، آن‌ها هستند که به‌دنبال شما می‌آیند.

  1. کشف کنید در حوزه‌ی تخصصی شما چه عناوین شغلی تخصصی وجود دارند.
  2. از گوگل و البته سؤال کردن از متخصصان دریابید مختصات هر عنوان شغلی چیست؟
  3. حتی اگر با تجربه هم هستید، برای شروع یک مسیر جدید از کارآموزی شروع کنید. سخت است و ترس‌ناک؛ اما درد ندارد!
  4. همیشه به‌دنبال یاد گرفتن و به‌روز بودن و تجربه کسب کردن باشید!
  5. جایی در مسیر کارراهه‌ی شغلی خود، بالاخره تصمیم بگیرید چه کاره‌اید و قرار است شما را به چه ویژگی یا توان‌مندی بشناسند. از این‌جا مسیرتان را در راستای تحقق همین هدف تنظیم کنید.

تبریک می‌گویم! به‌ترین جا را پیدا کرده‌اید. حالا باید روی همین مسیر کم‌عرض اما طولانی کاملا متمرکز بمانید. نگذارید موانع و سنگلاخ‌ها و شوره‌زارها و مرداب‌های مسیر جلوی به‌پیش رفتن شما را بگیرند. خبر خوب این است که منحرف شدن از مسیر، طبیعی و جبران‌پذیر است.

دوست داشتم!
۶

لینک‌های هفته (۳۰۳)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینه‌ی مهارت‌های کار حرفه‌ای و هم‌چنین لینک‌های منتخب کار حرفه‌ای در ایمیل‌تان هستید، در راه‌کاو عضو شوید!
  4. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!
  5. من مسئولیتی در مورد کپی‌کاری محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

با تغییر افکار، زندگی‌تان را بسازید!

آیا کشور ما سرمایه روانشناختی لازم برای توسعه را دارد؟

مهارت‌هایی که موجب پیشرفت کاری دیزاینرها می‌شود (۱۰۰۱ بوم)

۱۱ عادت عصبی که شما را بی‌ صلاحیت نشان می‌دهد (زومیت)

چگونه علت تصمیم خود به تغییر محل کارمان را در مصاحبه‌های شغلی توضیح دهیم؟ (دیجیاتو)

مدیریت کسب‌وکار:

۴ ویژگی مثبت مدیران خلاق (امیر مهرانی؛ مربی)

۱۰ رمز موفقیت کارآفرینان از زبان میلیاردر تغییردهنده جهان

ساتیا نادلا از مایکروسافت در میان‌سالگی‌اش می‌گوید (دیجیاتو)

چگونه کارمندانی وفادار داشته باشیم؟

شایستگی جدید مدیران تصمیم‌گیری در برزخ ابهام!

نوآوری، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

بزرگ شدن (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

مثال‌هایی از ام‌وی‌پی استارت‌آپ‌های معروف

بازاریابی یعنی بی‌نیازی از فروش

اثربخشی بازاریابی با سیستم ارتباطات بازاریابی یکپارچه

راهکارهایی برای تعیین بودجه بازاریابی

اقتصاد، تأمین مالی و سرمایه‌گذاری:

۱۹ جاذبه فرود سرمایه

شغل بیشتر مردم ایران چیست؟

سرعت جهانی‌شدن اقتصاد بیشتر شد

کاهش سرعت تجارت جهان و تهدیدهای آن

قربانیان ارزان‌سازی وام

فناوری، رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:

این تکنولوژی‌ها آینده را می‌سازند

چرا مایکروسافت آینده‌ خود را بر هوش مصنوعی متمرکز کرده است؟ (زومیت)

فرصتی بکر برای برندسازی دیجیتال

شاید یوتیوب به یک شبکه اجتماعی تبدیل شود – ایستنا

۵ اشتباه کسب‌وکارهای کوچک در شبکه‌های اجتماعی (بازده)

دوست داشتم!
۰

گزاره‌ها (۲۰۷)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

هنر، چیزی نیست که آن را می‌بینی؛ بلکه آن‌ چیزی است که به دیگران نشان می‌دهی.

ادگار دگاس

دوست داشتم!
۱

سه سؤال کلیدی در ارزیابی یک ایده‌ی کسب‌وکاری نو

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

این روزها بسیاری از ما در این جو شدید ترغیب به کارآفرینی در کشور، به‌دنبال اجرای ایده‌های کسب‌وکار خود و راه‌اندازی کسب‌وکاری موفق هستند. این ماجرا به‌خودی خود فرخنده و جذاب است؛ چرا که از یک سو می‌تواند به افزایش رفاه و ثروت جامعه و اشتغال‌آفرینی با هزینه‌ی کم و به‌شکلی نوآورانه کمک کند و از سوی دیگر می‌تواند به تحقق سیاست‌های کلان کشور در زمینه‌ی «اقتصاد مقاومتیِ درون‌زای برون‌گرا» یاری بسیاری برساند. اما در این میان اهمیت یکی از مهم‌ترین مواد خام کسب‌وکار نوپا یعنی “ایده” آن‌چنان جدی گرفته نمی‌شود. 🙂

پیش از این در گزاره‌ها در مورد این‌که ایده‌ی کسب‌وکار چیست، نوشته‌ام. به‌صورت کلاسیک “ایده‌ی کسب‌وکار راه‌حل مشکل یا نیازی در دنیای واقعی است که مشتری حاضر است برای آن پول پرداخت کند.” البته همین جمله‌ی ساده در دنیای واقعی هزار چرخ می‌خورد و سرانجام هم به ساحل آرامش نمی‌رسد. انگیزه‌ی نوشتن این پست پرداختن به یکی از مشکلاتی است در این چند سال تدریس و مشاوره در حوزه‌ی کسب‌وکار، در مورد ایده‌یابی کسب‌وکارهای نوپا (به‌ویژه دانش‌بنیان‌ها) آن را مشاهده کرده‌ام: عدم تفکیک میان ایده‌های درآمدزایی فردی با ایده‌های کسب‌وکاری.

با یک داستان واقعی توضیح این مشکل را شروع می‌کنم: چند هفته پیش دوستی با من در مورد ایده‌ی کسب‌وکارش مشورت می‌کرد. از من اصرار بود که این ایده‌ی کسب‌وکار نیست و از ایشان انکار که نه؛ هست! مدت زیادی با هم کلنجار رفتیم تا من متوجه شدم که چه پیش‌فرض اشتباهی پشت این اصرار نهفته است. از او پرسیدم: فکر می‌کنی چقدر می‌شود از این ایده پول درآورد؟ نتوانست به این سؤال پاسخ بدهد. با یک حساب سرانگشتی به او نشان دادم که نهایتا چیزی حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان درآمدزایی این ایده خواهد بود و بعدش هم معلوم نیست آیا بشود از آن بیش‌تر درآمد داشت یا خیر. بعد از او پرسیدم که آیا برای‌ت این پول کافی است یا جاه‌طلبی‌ات را پاسخ‌گو نیست؟ پاسخ آن دوست این بود که به‌تر است دنبال ایده‌ی دیگری باشم. 🙂

فکر می‌کنم مشکل از این‌جا نشأت می‌گیرد که تعاریف ایده و مدل کسب‌وکار بیش از آن اندازه که باید، کلی هستند. سؤالی که من از آن دوست پرسیدم به‌صورت کلاسیک در مورد “مقیاس‌پذیری” ایده‌ی کسب‌وکارش بود. اما از این نکته که بگذریم، سؤال دوم به‌نظرم مهم‌تر است: فکر می‌کنی در سه سال آینده چقدر پول از این ایده دربیاوری برای‌ت جذاب خواهد بود؟ اگر پاسخ به این سؤال بی‌نهایت باشد، آن‌وقت لازم است کمی در مورد ماجرا دقیق‌تر فکر کنید. اما اگر یک عدد مشخص در ذهن دارید، آن‌وقت باید بببینید که آیا می‌ارزد که عمر و انرژی‌تان را روی آن صرف کنید؟ اما حتی همین سؤال هم نشان‌دهنده‌ی عمق ماجرا نیست! سؤال اصلی این است که آیا وقتی که از این مقدار درآمد، هزینه‌های راه‌اندازی و نگه‌داری و توسعه‌ی کسب‌وکار، هزینه‌ی تأمین مالی و سرمایه‌گذار و سایر هزینه‌های کسب‌وکار را کم کنیم، مبلغ باقی‌مانده برای‌ شما جذاب خواهد بود؟ این سؤالی است که اغلب ما که فریفته‌ی زیبایی ایده‌ی خودمان هستیم، جرأت پرسیدن آن را از خودمان نداریم.

اما در همان گفتگوی من و دوست‌م یک نکته‌ی مهم دیگر هم مستتر بود: این‌که آیا درآمدزایی از این ایده مکرر و مستمر خواهد بود؟ واقعیت این است که بسیاری از ایده‌های کسب‌وکاری که در ذهن ما است، تنها روش‌هایی برای پول درآوردن هستند و نه کسب‌وکار! یک ایده‌ی کسب‌وکار وقتی تبدیل به یک کسب‌وکار واقعی شود، حداقل برای سه تا ۵ سال باید بتواند درآمدزایی پایدار داشته باشد و تازه در صورتی که بتواند با کسر هزینه‌ها، سود مشخصی را بازگرداند، می‌شود به جذابیت آن فکر کرد. مشکل این‌جا است که اغلب ایده‌های ما به‌صورت فردی و به‌شرط آن‌که حاضر باشیم هزینه‌های آن‌ها را تأمین کنیم ایده‌های جذابی هستند؛ اما با توجه به هزینه‌های کمرشکن دنیای واقعی کسب‌وکار، شاید چندان اجرای آن‌ها در قالب کسب‌وکاری (و نه فردی) منطقی نباشد.

بنابراین بار بعدی که یک ایده‌ی کسب‌وکار درخشان به ذهن‌تان رسید، یک بار از خودتان صادقانه سؤالات زیر را بپرسید (و چه به‌تر که از یک مشاور یا فرد باتجربه در حوزه‌ی صنعت مورد نظرتان مشورت بگیرید):

۱- آیا این ایده راه‌حل یک مسئله‌ی مشخص برای تعداد زیادی از افراد است یا صرفا راه‌حلی برای مشکل شخصی خود من است؟ آیا دیگران حاضرند بابت خرید محصول / خدمت برآمده از این ایده پول بدهند؟

۲- چقدر می‌شود در یک بازه‌ی زمانی از این ایده پول درآورد؟ این عدد چقدر بزرگ است؟ با کسر هزینه‌ها چقدر برای من باقی می‌ماند؟ آیا این سود، ارزش دردسرها و هزینه‌های‌ش را دارد؟

۳- بازه‌ی زمانی که می‌توان از این ایده پول درآورد (با واحد زمانی سال!) چقدر است؟ آیا محصول / خدمت برآمده از ایده قابلیت فروش چندین باره به یک مشتری یا یک‌بار فروش به تعداد زیادی مشتری را دارد؟

پاسخ به این سؤالات دید به‌تری نسبت به راهی که قرار است در آن قدم بنهید به شما خواهد داد: این‌که‌ آیا قرار است مسیر یک شغل خویش‌فرما را شروع کنید یا این‌که یک کسب‌وکار بزرگ تأثیرگذار را بنا بنهید.

دوست داشتم!
۶