در این دو هفتهی اخیر بزرگداشت خالقِ “ناخدا خورشید” استاد ناصر تقوایی برگزار شد. حرفهای استاد در این برنامه خواندنی است:
ـ گاهی فیلمهای خوبی میبینیم که از زندگی قلابی ما زندگیتر هستند. آن زندگی که در طول سالها ساخته میشود، در فیلم باید در عرض دو ساعت با تمام ظرافتها ساخته شود. هنگام مطالعه کتاب، فرصت دارید اگر متوجه موضوعی نشدید برگردید و دوباره آنرا بخوانید اما در سالن سینما چنین فرصتی برای کسی وجود ندارد. پس فیلمساز هم باید آنچنان هوشمندانه کار کند که کارش نیاز به ورق زدن و برگشت به عقب نداشته باشد؛ هرچقدر هم موضوع فیلم پیچیده باشد، کارگردان باید زبان بیان آن را پیدا کند. سینما چیزی فراتر از زندگی است. زمان در سینما ارزش دیگری دارد که با ساعت معمولی سنجیده نمیشود. همین فشرده کردن زندگی در مدت زمان کوتاه فیلم است که کار دشواری به حساب میآید. اینکه چه مسائلی را نادیده بگیریم و چه چیزهایی را در فیلم به کار بگیریم.
ـ در این میان، فرم فیلم به اندازه دیالوگهای آن تاثیرگذار است. فرم اگرچه بیزبان است اما بیشتر از گفتوگوها شما را در جریان فیلم قرار میدهد. همه سینما گفتوگو نیست و تماشاچی حرفهای، از راههای متفاوتی موضوع فیلم را در مییابد. استنباط من از سینما اینگونه است که تماشاچی نیز باید در کار ما شریک شود؛ تماشاگر باید با فیلم درگیر شود، نه اینکه از «الف تا ی» کارگردان را بپذیرد. هرگز چیزهایی را که تماشاگر میشناسد در فیلم کش نمیدهم. گاهی اوقات برای شیرفهم کردن تماشاگر موضوع را کش میدهید اما موجب گمراهی بیشتر آنها میشوید. این مسائل نیاز به توقف ندارد، چرا که تماشاچی بهسرعت آنها را دریافت میکند.
ـ فیلم خوب بدون وجود یک ساختار خوب غیرممکن است. ساختار، نثری است که یک نویسنده برای روایت داستانش انتخاب میکند. برای هر داستان شیوه بهخصوصی وجود دارد که داستان بتواند در آن نمود پیدا کند. انتخاب یک ساختار باعث میشود که فیلم سنگینتر یا قابل هضمتر شود. قصههای خوب زیادی در سینما داشتهایم که بهدلیل عدم وجود ساختار مناسب برای روایت، از بین رفتهاند. برعکس این قضیه هم وجود دارد؛ قصههای بسیار ساده وقتی به دست فرد کاردان سپرده شود، میبینید چه ویژگیهایی پیدا میکنند و چه کشفیاتی در روایت داستان پیدا میشود.
ـ سینما برای من حرفهای برای ارتزاق نبوده؛ زمانی که تمایل داشته و در ذهنم فیلم تازهای بوده، کار کردهام. تازگی فیلم نه بهعنوان اینکه برای فروش در گیشه باشد، بلکه از این منظر که توان سینما را برای روایت قصه بالا ببرد و ابعادی از زندگی را تصویر کند که در فیلمهای قبل نبوده است. از اینرو هیچگاه خودم را به چیزی عادت نمیدهم.
خدا استاد را حفظ کنه. 🙂
یکبار با ایشون برخورد داشتم. انصاف مرد بزرگوار و باسوادی بودند.