پرواز کن، بی پر زدن …

پیش از این نوشتم که یکی از چالش‌های جدی ما در زمینه‌ی رؤیاسازی، شایسته ندانستن خودمان در مورد رؤیایی است که به زیبایی آن باور داریم. اما شاید یک سؤال مهم‌تر این باشد که اصلا چرا این رؤیا باید همانی باشد که من آن را دنبال کنم؟ هزاران معیار و شاخص و راه‌حل برای پاسخ به این سؤال که “چه رؤیایی زیبا است” ارائه شده است. طبیعتا هیچ راه‌کاری نمی‌تواند مدعی باشد که بهینه‌ترین و به‌ترین و اثربخش‌ترین پاسخ را به این سؤال ارائه می‌دهد. اما در عین حال برای تصمیم‌گیری در مورد دنبال کردن یک رؤیا لازم است یک مکانیسم مشخص برای تصمیم‌گیری وجود داشته باشد؛ چرا که در غیر این‌صورت حاصلِ عمر چیزی جز حیرانی و سرگردانی نخواهد بود.

اما آیا برای فرار از سرگردانی، باید به‌سراغ انفعال رفت؟ نه. یک‌جا نشستن خطر بزرگ‌تری به‌نام افسردگی و حسرت را به‌دنبال دارد. اما همیشه گزینه‌های جذاب مختلفی برای مسیر زندگی در برابر ما قرار دارند. همین تعداد بالای گزینه‌ها می‌تواند هر انسانی را فلج کند. و همین است که بخش مهمی از داستان زندگی اغلب انسان‌ها غوطه‌ خوردن در دریای آرزوها و رؤیاهایی است که نمی‌توان به سوی آن‌ها حرکت کرد! پس واقعا چه کنیم؟

در طول زندگی‌ام بارها و بارها با این مشکل مواجه شده‌ام: از نظر شخصیتی فردی کنج‌کاو و اهل جستجو هستم و به‌همین دلیل، تمرکز کردن برای‌م بسیار سخت است، همیشه در حال از این شاخه به آن شاخه پریدن و آزمایش بوده‌ام. نتیجه؟ تجربیات متنوعی دارم و با حوزه‌های کاری گوناگونی آشنا هستم و اصولا شروع‌کننده‌ی خوبی هستم؛ اما تمام‌کننده نه. حالا دو سالی است که با تحمل سختیِ تمام دارم تلاش می‌کنم این مشکل را حل کنم. شاید گذر از سی سالگی و دور شدن از روزهای پر شور و شر جوانی (!) هم بی‌تأثیر نبوده باشد.

این روزها روی تحقق چند رؤیای زیبا و بزرگ متمرکز شده‌ام. تقریبا می‌دانم قرار است باقی زندگی‌ام را چه کنم و به کجا برسم. برای رسیدن به این چند رؤیای مشخص، من چند سؤال را از خودم پرسیدم و هم‌‌چنان هم روزی نیست که از خودم نپرسم:

۱- آیا وضعیت زندگی، درون من و دنیای آن بیرون با تحقق آن رؤیا و یا حتی پیش رفتن در مسیر تحقق آن تغییر مثبتی خواهد کرد؟

۲- آیا کار کردن روی این رؤیا برای من لذت‌بخش است و به تحمل سختی‌های‌ش می‌ارزد؟

۳- آیا این رؤیا به‌اندازه‌ی کافی بزرگ و نشدنی است که انتظارِ تحقق آن، بنزینِ نیروبخشِ نفس کشیدن‌م باشد؟

۴- آیا این رؤیا به تمامی جنبه‌های روحی و ذهنی‌ام پاسخ می‌دهد؟

۵- آیا در تحقق این رؤیا باید تنها باشم یا هم‌رؤیاهای دیگری هم در این مسیر من را یاری خواهند کرد؟

شاید عجیب باشد که در بین سؤالات فوق خبری از این سؤالات کلیشه‌ای نیست:

۱- آیا این رؤیا دیگران را راضی می‌کند؟ (این زندگی من است و رضایتِ من از آن در نهایت مهم خواهد بود. البته که این موضوع به‌مفهوم خودخواهی نیست؛ اما اتفاقا اغلب ما خود را قربانی خودخواهی دیگران می‌کنیم!)

۲- آیا منِ امروزی می‌تواند به آن رؤیا دست پیدا کند؟ (من که آدم ایستایی نیستم. پویایی، راه رسیدن به رؤیاها است!)

۳- چقدر هزینه برای تحقق این رؤیا باید بدهم؟ (اگر هزینه‌های مسیر شما را می‌ترساند، یا مردِ راه نیستید و یا واقعا آن رؤیا خیلی بزرگ نیست!)

واقعیت این است که حس ترس، خطر، تنهایی، سختی و چیزهایی شبیه این‌ها همیشه در زندگی به‌دنبال ما خواهند بود. بخشی از این حس‌های منفی در اختیار ما نیستند؛ اما بخش مهمی از آن‌ها را با انتخاب‌های‌مان می‌سازیم. چه به‌تر که این انتخاب‌ها در مسیر ساختن یک زندگیِ جذاب برای خودمان باشد؛ زندگی که قطب‌نمای آن، لحظه‌ی پایانی زندگی است: اگر آن لحظه‌ی پایانی همین الان برسد، بیش‌تر دچار حس حسرت خواهم بود یا رضایت از زندگی که داشتم؟ پاسخ این پرسش، اگر چه بسیار دشوار است؛ اما خود، چشم‌انداز دیگری را به روی ما برای انتخاب رؤیاهای بزرگ زندگی‌مان می‌گشاید. مهم این است که خودمان مسیر زندگی‌مان را انتخاب کنیم و با تکیه بر شور درونی و البته بیش از هر چیزی توکل به مهربانی و حکمت خداوند بزرگ در مسیر تحقق رؤیاهای‌مان گام برداریم تا رسیدن به نقطه‌ای که میان ما و رؤیای‌مان حائلی نباشد، آن‌طور که فاضل نظری سروده است:

برکه‌ای گفت به خود، «ماه» به من خیره شده است
ماه خندید که من چشم به «خود» دوخته‌ام 🙂

دوست داشتم!
۵

Tags:

2 thoughts on “پرواز کن، بی پر زدن …

  1. سلام و عرض ادب. پوزش که با تأخیر پاسخ می‌دهم. از لطف شما بسیار سپاس‌گزارم. نظرات دوستانی مثل شما برای ادامه دادن نوشتن در گزاره‌ها دل‌گرم‌کننده و انگیزاننده است. موفق باشید.

  2. سلام. هر هفته به گزارها سرکی می کشم. برای تهیه ی محتوا برای sabzeroshan.ir نیاز به ایده دارم – ایده هام از مطالب می آند. از بهم پیوستن مطالب مختلف، یک محتوای جدید می سازم.اما مطالب گزاره ها نیاز به اضافه و کم کردن ندارند. هم از این جهت که دغدغه ی من است (و من با خیال راحت نسبت به تعهدم که تا حد امکان از ته دل و نه از روی اجبار و بخاطر سئو انتشار دهم) و از جهت دیگر که روشن اند و روان و پاسخی را در ذهن مخاطب باقی نمی گذارند. مهم نیست که حرف دل را که زده باشد وقتی غایت اینست که بر دل بنشیند؛ بر دل یک رهگذر، کسی که شاید بخواند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *