ادبيات زندگی زورقِ بیساحل … علی نعمتی شهاب فروردین ۱۹, ۱۳۹۵ من میروم زکوی تو و دل نمیرود این زورقِ شکسته ز ساحل نمیرود … گر بیتو سوی کعبه رود کاروانِ ما پیداست آن، که جز رهِ باطل نمیرود درجستوجوی روی تو هرگز نگاهِ من بیکاروانِ اشک ز منزل نمیرود … استاد محمدرضا شفیعی کدکنی دوست داشتم!۸ مرتبط Tags: شعر شفیعی کدکنی