احتمالا تجربه کردهاید که در زمان دنداندرد، معمولا درد در دندان خراب احساس نمیشود و بیشتر دندانهای کنار آن درد میکنند. در کسب و کارها هم در بسیاری اوقات همین اتفاق رخ میدهد. بنابراین درمان واقعی دردهای سازمانی، نیازمند کشف درد واقعی است. در اما چطور درد واقعی را کشف کنیم؟ پاسخ من این است: با طرح سؤالات درست.
شاید شنیده باشید که میگویند سؤال درست پرسیدن، نصف بیشتر راهحل مسئله است. سؤال درست میتواند باعث شود تا زوایای پنهان یک درد سازمانی کشف شود و ریشههای واقعی یک مشکل شناسایی شود. تجربه نشان میدهد که در بسیاری موارد، دردها نشانههای مشکلاتی که ما فکر میکنیم در سازمانمان وجود دارند نیستند! و اینجاست که اهمیت طرح سؤالات درست، مشخص میشود. اما چطور درست سؤال کنیم!؟
ابتدا بیایید به یک سؤال دیگر پاسخ دهیم: چرا سؤالات درستی نمیپرسیم؟ پاسخ این است که ما برای اغلب مسائل، راهحلهای از پیش تعیین شده داریم. خیلی وقتها مشکل اصلی در حقیقت راهحل معمول برای یک مسئله است و ما باید اول مشکلِ “درست نبودن راهحل” را حل کنیم! در واقع ما همیشه بهدنبال پیچی میگردیم که آچارمان به آن بخورد!
بنابراین برای پرسیدن سؤالات درست، باید اول کلیشهها و سنتها را کنار بگذاریم و بعد، سؤالات جدیدی بپرسیم. یک راه دیگر هم این است که سؤالات قدیمی را بهروشی جدید مطرح کنیم. بهعبارت بهتر: لازم است با یک ورق کاغذ سفید برای نوشتن سؤالات شروع کنیم!
کسب این مهارت نیازمند تمرین بسیار زیاد است. شخصا فکر میکنم این میتواند یک تمرین فوقالعاده عالی برای درک بهتر مفاهیم و مسائل باشد: سعی کنیم هر از گاهی با سؤالاتی جدید یا متفاوت، خودمان را در مورد یک مفهوم که فکر میکنیم کاملا درک کردهایم، به چالش بکشیم! همین تمرین کردن به ما این اجازه را میدهد تا در دنیای واقعی ـ مخصوصا در جایگاه یک مدیر ـ بتوانیم سؤالات درستی طرح کنیم و با رسیدن به عمق مسئلهی واقعی و بعد پیدا کردن یک راهکار مناسب، درد واقعی را درمان کنیم!