“من هیچ الگویی ندارم؛ چون هر فردی اخلاق و شخصیت و فلسفهی خاص خودش را دارد. من از تمام مربیانی که با آنها کار کردم نکات مثبتشان را یاد گرفتهام و آنها را با ایدههای خودم هماهنگ میکنم.” (وحید هاشمیان؛ اینجا)
وحید هاشمیان را همواره فوتبالیستی با شخصیت و مستقل شناختهایم. کسی که هیچوقت خودش را گرفتار دامهای فوتبال ایران نکرد و حقش را در عمل با رفتار و تلاشهایش گرفت. وحید حالا در آلمان بهدنبال رؤیاهایاش در دنیای مربیگری است. این تک جملهی هاشمیان در مصاحبه با خبرنگار سایت باشگاه بایرن مونیخ، آنقدر درخشان است که فکر میکنم باید آن را هر روز به خودم یادآوری کنم. الگوبرداری از دیگران و الگو داشتن بهمعنی آن نیست که هویت و شخصیت مستقل خودم را فراموش کنم. هنر تمامی انسانهای بزرگ همین بوده است که آموختههایشان از دیگران را در قالب یک “فلسفهی شخصی زندگی” خاص خودشان بههم آمیختهاند و زندگیشان را براساس آن شکل داده و پیش بردهاند.
بنابراین خوب است که در زندگی الگو داشته باشیم؛ اما آیینهی اصل وجودی هر کس، بازتابندهی فلسفهی زندگی شخصی او است. شاید این همانی باشد که احمد عزیزی زمانی گفته بود: “آیینه باشد مثل من یا من مثالی دیگرم؟”