نگاه کن مرا
که چشم، کمکم نایاب میشود
مهارت دوست داشتن در زبان مادری
گم میشود …
احمدرضا احمدی
نگاه کن مرا
که چشم، کمکم نایاب میشود
مهارت دوست داشتن در زبان مادری
گم میشود …
احمدرضا احمدی
نگاه کن مرا که چشم، کمکم نایاب میشود مهارت دوست داشتن در زبان مادری گم میشود … احمدرضا احمدی دوست داشتم!۴
همه چیز از یک روز گرم تابستان ۱۳۹۲ شروع شد: نشسته بودم پشت لپتاپم و داشتم گزارشی را برای یکی از مشتریانم آماده میکردم. خسته از فشار کاری روزهایی بودم که تقریبا شبانهروزی مشغول کار کردن بودم. البته خوشبختانه حداقل این جنبهی مثبت وجود داشت که کارهای فراوانم همگی با حوزههای مورد علاقهام مربوط بودند و کاری که دوست نداشته باشم، انجام نمیدادم. اما در هر حال من متوجه شدم که در کار کردنم با سه مشکل اصلی مواجهم:
۱- زندگی نکردن: کار کردن جای زندگی کردن را برای من گرفته است؛ آن هم کار کردن برای دیگرانی که میتوانستند قدردان باشند یا نباشند. کار زیاد حتی سلامتیام را به خطر انداخته بود. 🙁
۲- نداشتن تمرکز: حوزههای کاری من بهدلیل علائق شخصیام تنوع بسیار زیادی دارند. من همه کار میکنم و روی هیچ کاری متمرکز نیستم. این در حالی بود که میدانستم کلید موفقیت، تمرکز است. وقتی از من میپرسیدند “چه کارهای؟” نمیتوانستم پاسخ روشن و مشخصی بدهم.
۳- درآمد پایین: درآمدم هیچ تناسبی با وقتی که میگذاشتم نداشت! با محاسبهی سرانگشتی متوجه شدم که حقوق ثابت ماهانهی محل کارم و درآمدهای حاشیهای را با یک هفته کار مشاورهای متمرکز و منظم میتوانم بهدست بیاورم (البته در عادلانه بودن میزان حقوق و عدد ساعت مشاورهام هم شک وجود داشت؛ اما بگذریم!)
اما اصل این شک شاید به زمانی قبلتر برگردد. زمانی که دوست بزرگواری که همیشه با راهنماییها و سؤالهای عالی و بهموقعشان من را از خواب خوش بیدار کردهاند، از من سه سؤال ویرانکننده پرسیدند:
“۱- تو واقعا چه کارهای؟ مشاوری؟ تحلیلگر کسبوکاری؟ استراتژیست هستی؟ مدیر پروژهای یا یک مدیر سازمانی؟ بهنظر من خودت هم نمیدانی!”
“۲- همه حرف خوب میزنند؛ اما مرد عمل و اجراکنندهی این حرفهای خوب، کمتر پیدا میشود. مدیران این روزها گوششان از حرفهای زیبا پر است و کسان بسیار دیگری هستند که توانشان در حرف زدن از تو بسیار بالاتر است. آیا مرد اجرا کردن یک کار و بهثمر رساندنش هستی؟”
“۳- این درست است که بخشی از اهداف کار کردن، لذت بردن است. اما کسب درآمد مناسب و متناسب هم اهمیت کمی ندارد. تو چه برنامهای برای کسب درآمدی متناسب با دانش و تجربهات داری؟”
اهمیت این سؤالها را درک میکردم؛ اما جرأت پرسیدن آنها را نداشتم و بدتر، پاسخی هم برای آنها نداشتم. تلنگر “استاد” باعث شد سختی پرسیدن این سؤالات را بهجان بخرم. دورهای از زندگی من آغاز شد که در آن سیاهیِ هر روز تیرهتر شک، رنگ هر روز زندگیام بود. چند ماهی طول کشید تا تصویری روشنتر از خودم و زندگی و کارم پیدا کردم. در این چند ماه، هر روز ساعتهای زیادی به این سؤالات فکر میکردم. پیش از این دربارهی این تجربهی جانکاه اینجا نوشتهام. زمانی که از این توفان سهمگین بیرون آمدم، هنوز خیلی مطمئن نبودم که مأموریت، چشمانداز و استراتژی زندگیام را درست انتخاب کردهام (و الان میدانم که نتیجهگیریام چندان هم درست نبود!)
تصمیمام در پایان این چند ماه مشخص بود: من دیگر فقط مشاورهی استراتژی میدهم! همچنان هویت خودم را بیشتر یک مشاور میدیدم و نه یک فرد اجرایی و کار کردن برای دیگران را تنها گزینهی پیش روی خودم در مسیر شغلیام میدانستم. تصورم از کار یک مشاور همچنان “برج عاجنشینی” بود: من گوشهای مینشینم و حرف میزنم و اجرا کار دیگران است!
روزهای آخر بحران، با پیشنهاد دوست بسیار عزیزی مواجه شدم: “بیا با یکی از دوستانم یک شرکت مشاورهی بازاریابی تأسیس کنیم!” در زندگی شخصا همیشه به قدرت تأثیرگذار نشانهها اعتقاد داشتهام. تردید پذیرش ریسک شروع کار کردن برای خود، با دیدن این نشانه از بین رفت: “مثل اینکه حالا وقتش رسیده!” و همین بود که از محل کارم استعفا دادم و با این دوستان، کار روی این شرکت را آغاز کردیم. نام برند شرکت انتخاب شد و بعد مشغول طراحی کسبوکار شرکت شدیم. یک ماه و اندی تلاش کردیم؛ اما نشد! نه اینکه نخواهیم و نتوانیم. نه! بهعنوان یک تیم نمیتوانستیم با هم کار کنیم. اهداف و انگیزهها و انتظارات و تفکر و تجربهمان با هم سازگاری نداشت. تصمیم گرفتیم که کار را ادامه ندهیم. همان روزها بود که به من پیشنهاد همکاری در یک پروژهی جذاب شد که با تجربیات قبلی من در حوزهی معماری سازمانی در ارتباط بود. تردید دوباره بازگشت: آیا من برای کار کردن برای خودم ساخته شدهام؟ شک جای خوبی برای ماندن نیست. تردید را کنار گذاشتم و دوباره کارمند شدم!
پ.ن. برای مطالعهی تمامی قسمتهای این مجموعه یادداشتها به اینجا مراجعه کنید.
همه چیز از یک روز گرم تابستان ۱۳۹۲ شروع شد: نشسته بودم پشت لپتاپم و داشتم گزارشی را برای یکی از مشتریانم آماده میکردم. خسته از فشار کاری روزهایی بودم که تقریبا شبانهروزی مشغول کار کردن بودم. البته خوشبختانه حداقل این جنبهی مثبت وجود داشت که کارهای فراوانم همگی با حوزههای مورد علاقهام مربوط بودند و کاری که دوست نداشته
پس از موفقیت در فرایند انتخاب مشاور و پیش از شروع پروژه، لازم است از نظر حقوقی بین طرفین قرارداد اجرای پروژه منعقد شود. این قرارداد، مبنایی را برای همکاری بین طرفین قرارداد فراهم میآورد و نیازها، انتظارات و منافع طرفین قرارداد و روشهای احتمالی تغییر یا اصلاح آنها در طول زمان قرارداد را ارائه میکند.
قرارداد مشاوره یک سند رسمی است و در نتیجه باید با قوانین و مقررات جاری کشور کشور هماهنگی کامل داشته باشد. بههمین دلیل توصیه میشود قراردادهای مشاوره پیش از رسمیت بخشی و امضا توسط طرفین، توسط مشاوران حقوقی مجرب طرفین که ترجیحا دارای تخصص در زمینهی قراردادهای مشاوره باشند، بازبینی، اصلاح و تأیید شود.
قرارداد مشاوره علاوه بر کاربرد حقوقی، بهعنوان مرجعی برای ایجاد ادراک مشترک از موضوع و محدودهی پروژه میان مشاور و مشتری بهکار میرود. در قرارداد پروژه حداقل فعالیتهای مورد نیاز برای اجرای پروژه همراه با محصولات و نتایج کلیدی پروژه و زمانبندی انجام فعالیتها مشخص میشوند. بنابراین توجه به تدقیق کامل انتظارات و تعهدات فنی و غیرفنی طرفین در قرارداد برای تسهیل روند اجرای پروژه بسیار کلیدی است.
یک قرارداد مشاوره شامل بخشهای زیر است:
قراردادهای مشاوره دارای سه شکل کلی هستند:
این شکل از قرارداد در حالتی که شرایط زیر وجود داشته باشند، مناسب است:
توافقنامه یک شکل بسیار معمول قراردادهای مشاوره است. در بسیاری کشورها، توافقنامه یک ابزار حقوقی مناسب با جزئیات متناسب با شرایط قراردادهای مشاوره است. توافقنامه یک سند رسمی است که مشتری برای مشاور ارسال میکند. این نامه شامل اعلام پذیرفته شدن پروپوزال مشاور (با تغییر / بدون تغییر) و تعیین نقاط زمانی شروع و پایان پروژه است. هر گونه تغییری در پروپوزال مشاور در این نامه بهصورت دقیق و روشن تشریح میشود. این سند توسط مشاور هم بهعنوان تعهد وی به پذیرش شرایط انجام پروژه امضا میشود و سپس یک نسخه از این سند در اختیار هر یک از طرفین قرار میگیرد.
قرارداد مکتوب مشاوره یک سند کاملا رسمی است که عموما توسط یک مرجع حقوقی تهیه میشود. قرارداد مکتوب عموما وقتی استفاده میشود که مشتری بخشی از یک سیستم بروکراتیک (مثلا دولت یا بنگاههای چندملیتی) باشد و یا یکی از شرایط زیر وجود داشته باشد:
بدون توجه به نوع قرارداد مورد استفاده، قرارداد مشاوره باید شرایط انجام پروژه و همچنین شرایط فسخ یا اصلاح قرارداد را در بر داشته باشد.
یکی از مهمترین بخشهای قراردادهای مشاوره، بخش مالی است که عموما حساسیتهای زیادی را در طرفین قرارداد مشاوره برمیانگیزد. در این بخش حقالزحمه ی مشاور برای انجام پروژه مشاوره و روش پرداخت آن بهصورت دقیق تعیین میشود. بخش مالی قرارداد شامل زیربخشهای زیر است:
چه کارفرما هستید و چه مشاور مدیریت، آگاهی از ساختار قرارداد و اصول عقد قراردادهای مشاورهی مدیریت میتواند برای شما مفید باشد.
پ.ن. این متن براساس تحقیقات و تجارب یک مشاور مدیریت بهنگارش درآمده و هیچگونه ادعایی از زاویهی دید حقوقی در مورد موضوع قراردادهای مشاورهی مدیریت ندارد.
پس از موفقیت در فرایند انتخاب مشاور و پیش از شروع پروژه، لازم است از نظر حقوقی بین طرفین قرارداد اجرای پروژه منعقد شود. این قرارداد، مبنایی را برای همکاری بین طرفین قرارداد فراهم میآورد و نیازها، انتظارات و منافع طرفین قرارداد و روشهای احتمالی تغییر یا اصلاح آنها در طول زمان قرارداد را ارائه میکند. قرارداد مشاوره یک سند
تجربههای انسانی انتقالناپذیرند و این است علت تنهایی انسان …
ویرجینیا ولف
تجربههای انسانی انتقالناپذیرند و این است علت تنهایی انسان … ویرجینیا ولف دوست داشتم!۷
قبلا در مورد اهمیت مدل کسبوکار اشتراک برای کسبوکارهای محتوامحور نوشتهام. در نقد مدل کسبوکار اشتراک اسپوتیفای هم پیش از این مقالهای را با هم مرور کرده بودیم. در چند ماه اخیر اتفاقات جالبی در دنیای فناوری و محتوا افتاد. به باور بسیاری خرید شرکت بیتس در اپل، هدفی جز بهدست آوردن سرویس استریم موسیقی این شرکت نداشت و بهدست آوردن هدفونهای خارقالعادهی این شرکت، هدفی جانبی بوده است (مثلا این مقالهی تایم را بببینید.) درآمدهای اسپوتیفای در سال ۲۰۱۴ هم اگر چه همچنان با ضرر خالص همراه بود؛ اما رشد قابل توجهی داشت (اینجا و اینجا.) جالبتر از همه سرویس آمازون پرایم بود که به نتفلیکس کتاب معروف شد: با خریدن اشتراک این سرویس، هر چقدر میخواهید از آمازون کیندل کتاب بخوانید! بهنظر میرسد مدل کسبوکار استراک، در بازار خردهفروشی محتوا هر روز جذابتر از قبل میشود.
در مقالهی این هفته جان واریلو به بررسی این موضوع میپردازد که چرا همین حالا وقت استفاده از مدل کسبوکار “اشتراک” است؟ دلایل آقای واریلو خواندنی و جذاباند:
۱- گسترش هر روز بیشتر استفاده از این مدل کسبوکار در دنیای اینترنت و حتی غیر اینترنت! مثال: شبکهی تلویزیونی کابلی ACM مدل کسبوکار خود را به دریافت مبلغ اشتراک ثابت تغییر داده است. با ۳۵ تا ۴۵ دلار در ماه هر چقدر بخواهید میتوانید فیلم ببینید.
۲- افزایش قابلیت پیشبینیپذیری درآمدها: وقتی بدانید چند درصد از درآمدتان در ماههای آینده ثابت است، برنامهریزی بهتری برای اداره و توسعهی کسبوکارتان خواهید داشت. مطالعات نشان میدهند که کسب حداقل ۵۰ درصد درآمد از درآمدهای قابل پیشبینی و تکرارشدنی (که اشتراک یکی از راههای مهم آن است)، باعث افزایش ارزش شرکت بهاندازهی ۱۸% خواهد شد!
۳- دادهکاوی: وقتی شما برای مصرف هر محتوایی لازم باشد پول جداگانهای پرداخت کنید، خیلی از علائق محتواییتان را کنترل میکنید. اما وقتی دریایی از محتوا در برابر شماست، هر چقدر که بتوانید بیشتر مصرف میکنید و اینجاست که کسبوکارهای اشتراکمحور میتوانند با ساختن یک پروفایل واقعی از علائق و ترجیحات شما و گروههای مختلف کاربران، میتوانند بستر بسیار مناسبی را برای تحقیقات بازار قابل اطمینان و تبلیغات هدفمند فراهم آورند! کسبوکار مبتنی بر اشتراک میتواند بفهمد که یک کاربر چه زمانی چه نوع محتوایی را ترجیح میدهد. میتواند کشف کند یک مشتری به چه نوع ژانرهایی از محتوا علاقهمندی بیشتری دارد. اطلاعات ارزشمند استخراج شده از دادهکاوی روی “رفتار مشتری” برای کسبوکارهای تولید و توزیع محتوا آنقدر کلیدی است که حاضر باشند برای بهدست آوردن آنها پول قابل توجهی بپردازند (و دقیقا گوگل هم برای همین این همه سرویس جذاب را رایگان در اختیار ما قرار میدهد!)
دلایل سه گانهی فوق آنقدر منطقی هستند که بتوان بهصورت جدی به کسبوکارهای دیجیتال و بهصورت خاص به کسبوکارهای محتوامحور دیجیتال و غیردیجیتال پیشنهاد کرد به مدل کسبوکار اشتراک بهعنوان یک گزینهی جدی برای نوآوری و توسعهی کسبوکارشان فکر کنند.
قبلا در مورد اهمیت مدل کسبوکار اشتراک برای کسبوکارهای محتوامحور نوشتهام. در نقد مدل کسبوکار اشتراک اسپوتیفای هم پیش از این مقالهای را با هم مرور کرده بودیم. در چند ماه اخیر اتفاقات جالبی در دنیای فناوری و محتوا افتاد. به باور بسیاری خرید شرکت بیتس در اپل، هدفی جز بهدست آوردن سرویس استریم موسیقی این شرکت نداشت و بهدست
“من فرد اهل ریسکی هستم. در دقایقی پایانی همه را به جلو میبردم، همیشه جواب نمیداد؛ ولی در اکثر مواقع به نتیجهی دلخواه میرسیدیم. جو رختکن بعد زدن گل در دقایقی پایانی همیشه باور نکردنی بود. رختکن در آن موقع مکانی است که شما میخواهید در آن باشید. مهمترین چیز این است که هواداران بعد دیدن گل در دقایق پایانی میخواهند با یکدیگر به کافه بروند و راجع به آن صحبت کنند و یا عجله دارند که به خانه بروند و در مورد اتفاقی که در اولدترافورد رخ داده برای همسر و بچههایشان صحبت کنند . شغل من این بود که آنها را خوشحال به خانههایشان بفرستم.” (سر الکس فرگوسن؛ اینجا)
پیش از این دربارهی اهمیت توجه به تجربهی مشتری در دنیای امروز پستهایی نوشتهام. داستان خیلی ساده است: مشتری امروز، مشتری آگاهی است که از قبل از خرید تا بعد از زمان مصرف، لحظه به لحظه به اطلاعات مورد نیاز در مورد کسبوکار و محصولات و خدمات ما دسترسی دارد و میتواند نظر خود را هم به جهان (!) اعلام کند. برای این مشتری دیگر تنها لحظهی خرید یا مصرف یک محصول / خدمت مهم نیست. مشتری امروزی برای خرید تنها به رفع نیازش و کار کردن محصول / خدمت فکر نمیکند. برای مشتری احساسی که از خرید و مصرف محصول / خدمت بهدست میآورد نیز مهم است. هر چقدر این حس، نیرومندتر و پایدارتر باشد، مشتری ارتباط بهتری با کسبوکار ما برقرار میکند و نتیجهی آن، وفاداری هر چه بیشتر مشتری است. این مسئله بهویژه برای کسبوکارهایی که محصول / خدمتشان توسط هر مشتری چند بار مصرف میشود، اهمیتی استراتژیک پیدا میکند. کسبوکاری که بتواند حسی متمایز و لذتبخشتر نصیب مشتریان خود بکند، ماندگارتر و پرسودتر خواهد بود.
سر الکس فرگوسن بههمین موضوع اشاره میکند: اینکه یک باشگاه فوتبال بهعنوان یک کسبوکار باید به هوادارانش (یعنی مشتریانش) حس خوب برتری و تلاش برای پیروزی تا آخرین لحظه. فرگی بزرگ بهخوبی به یک جملهی کلیدی اشاره کرده که سادهترین و مهمترین اصل کسبوکار است؛ اما خیلی وقتها اولین اصلی است که توسط مدیران کسبوکار فراموش میشود: خوشحال کردن مشتری! ما همیشه و در هر حالی باید اول مشتریمان را خوشحال کنیم. اما … مدیران کسبوکارها اغلب عادت کردهاند بهجای مشتریشان تصمیم بگیرند. بههمین دلیل زیردستانشان هم اولویتشان را خوشحال کردن رئیسشان گذاشتهاند و نه خوشحال کردن مشتری. همین میشود که مشتری، در برابر بسیاری از کسبوکارها با گزینهای جز اجبار در خرید مواجه نیست. اما نباید فراموش کنیم که همیشه در بر همین پاشنه نمیچرخد. رقابت در تمامی صنایع اجتنابناپذیر است؛ اما مدیران کسبوکارها عادت کردهاند که واکنشی مدیریت کنند و نه کنشی. در چند سال اخیر کسبوکارهای زیادی را سراغ دارم که در حوزههای انحصاریشان بهیکباره با رقابتی ویرانکننده مواجه شدهاند و قافیه را به رقیبی باختهاند که تنها استراتژیاش درک ارزش خوشحال کردن مشتری بوده است.
فراموش نکنید خوشحال کردن مشتری فقط در زمان فروش و مصرف محصول و خدمت اتفاق نمیافتد و در تمامی نقاط تماس کسبوکار با مشتری اهمیت کلیدی دارد. بهعنوان مثال تبلیغات تلویزیونی را در نظر بگیرید. سالها است تبلیغات تلویزیونی کلیشهای بسیاری از شرکتها کاربردی جز ناراحت و عصبی کردن مشتری ندارند؛ اما ساخته و بارها پخش میشوند چون دل مبارک مدیر کسبوکار را بهدست آورده است. در این میان اصلا مهم نیست مشتری احتمالی این کسبوکار چه حسی نسبت به این شرکت پیدا میکند و از آن بدتر، مهم نیست که سرمایهگذاری روی این تبلیغات (ROI) چه بازگشتی برای کسبوکار بههمراه دارد. مهم خوشحال شدن مدیر کسبوکار است نه مشتری!
بار بعدی که خواستید بهجای مشتری تصمیم بگیرید، تنها یک لحظه به این فکر کنید آیا تصمیم شما باعث خوشحالتر شدن مشتریتان میشود یا نه.
“من فرد اهل ریسکی هستم. در دقایقی پایانی همه را به جلو میبردم، همیشه جواب نمیداد؛ ولی در اکثر مواقع به نتیجهی دلخواه میرسیدیم. جو رختکن بعد زدن گل در دقایقی پایانی همیشه باور نکردنی بود. رختکن در آن موقع مکانی است که شما میخواهید در آن باشید. مهمترین چیز این است که هواداران بعد دیدن گل در دقایق پایانی
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
تا ته خط (حسین سناپور)
تجربه دیدار موراکامی از دیوار برلین: دیوار میشکنیم که دیوار بسازیم
۶ درس از پیکسار برای رسیدن به موفقیت (زومیت)
چطور با احساسات منفی خود آشتی کنیم؟
چرا بد تصمیمگیری میکنیم؟
مدیریت و رهبری کسبوکار:
رویکردهای نوین رهبری سازمان (امیر مهرانی؛ The Coach)
چگونه کارمند خوب استخدام کنیم؟
۱۲ درس مهم بازاریابی از ماهیگیری (استاد پرویز درگی)
چگونه خلاقیت را در سازمان شکوفا کنیم
چه چیزهایی برند میشوند و چرا؟
تجاریسازی و استارتآپ:
چگونه عیار استارتاپ خود را بسنجیم؟ قسمت اول (مهدی علیپور؛ دکتر استارتآپ)
۱۰ توصیه به کارآفرینان تکنولوژی
ماجرای میلیاردشدن مالک واتساپ
اقتصاد:
رابطه نرخ جهانی دلار و قیمت نفت (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)
مردم در تضاد با تئوری های اقتصاد: جنبه های جدید رفتارشناسی اقتصادی
تفاوتها و شباهتهای بحران نفتی سالهای ۱۹۹۸ با ۲۰۱۴ برای اقتصادهای نوظهور (مانیتور اکونومی)
اقتصاد جهان در آیینه سال ۲۰۱۵ پیشبینیهای موسسه IHS
آمار و اطلاعات کسبوکار و اقتصاد:
ایرانیها کجا کمتر پول خرج میکنند؟
۴۰ درصد معاملاتبورس در اختیار پنج کارگزار
جمعیت ایرانیان به ۸۰ میلیون نفر رسید
نرخ رشد اقتصادی کشور ۴ درصد شد
وجود یک میلیون و ۶۰۰ هزار خانه خالی در ایران!
فاوا در جهان:
برای کپی مغزتان به روی کامپیوتر آماده شوید! (یک پزشک)
مدیرعامل بلکبری به نجات این شرکت ۹۹ درصد اطمینان دارد! (فارنت) (و البته دومین مدیرعامل برتر سال هم شد!)
۳۵ سال از حضور بازیهای ویدیویی در رایانههای شخصی گذشت (زومجی)
غول اینترنت دنیا هک شد: سرقت بیسر و صدا از آیکان
افزایش سرعت اینترنت با استفاده از گوسفندها
فاوا در ایران:
بودجه وزارت ارتباطات در سال ۱۳۹۴ چقدر است؟
۳ ماه دیگر پهنای باند کشور ۱۰ برابر میشود
رجیستر گوشی موبایل در ایران ناموفق بود/ واردات قاچاق به ۹۰ درصد رسید – ایستنا
دولت ۱۰۰۰ میلیارد تومان برای پروژهی فیبر نوری سرمایهگذاری میکند
فناوری همراه:
پیشبینیهای کلیدی گارتنر درمورد دستگاههای موبایل – ایستنا
رشد سرمایهگذاری کسبوکارها در حوزه نرمافزارهای همراه
اسمارتفونها به تدریج مغز را تغییر میدهند (یک پزشک)
کُداک گوشی هوشمند اندرویدی خود را در CES 2015 معرفی خواهد کرد (زومیت)
۵G سال ۲۰۲۰ راه اندازی خواهد شد
آمار و اطلاعات فاوا:
افزایش سرمایهگذاری ICT خاورمیانه در سال ۲۰۱۵
حتی بیتلفنها هم آنلاین هستند (آماری از بخش ارتباطات ایران)
پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم. میتوانید گزیدهی بهترین مطالب در حوزهی شایستگیهای کسب و