بدون استثنا مشتریان از مشاوران انتظار دارند “حرفهای” باشند و این البته چندان هم غیرمنطقی نیست؛ اگر چه بهندرت این مسئله را درک میکنند که مشاوره ذاتا حرفهای است بدون قانونمندی که هیچ مانعی برای ورود به آن وجود ندارد و هر کس میتواند خود را یک مشاورهی مدیریت باتجربه جا بزند. در واقع در حوزهی مشاوره برای کسب درآمد نیازی به داشتن شایستگیهایی مثل شناخت نسبی از کسب و کار، دانش و مهارتهای لازم در زمینهی کسب و کار و مدیریت نیست؛ چرا که یکی از رویکردهای معمول مشاوران برای تضمین کار خود وابسته ساختن آن به شایستگیهای فنی و دانششان در مورد آن صنعت است. بنگاههای مشاورهی بزرگ متدولوژیهای خاص خود را دارند. آنها این متدولوژیها را بهعنوان آیین مذهبی خود برای تضمین دستیابی به سطح مشخصی از کیفیت، برای سازگار کردن رویکردها، برنامهها و دستاوردهای مشاوران خود و بهعنوان روشی برای تسهیل حاکمیت سازمانی (که چارچوب آن در پروژههای قبلی به آزمون گذاشته شده) در وجود مشاوران خود نهادینه میکنند. اینگونه آموزشها که معمولا در قالب کارآموزی در پروژههای “درجهی یک” و بزرگ به مشاوران ارائه میشود، بهخوبی در چارچوب توسعهی فردی مشاوران حرفهای جای میگیرد و بخشی از فرایند گستردهتر مدیریت شایستگیهای سازمانی است؛ فرایندی که عناصر آن عبارتند از:
- شایستگیها: مشاوران چگونه کارشان را انجام میدهند؛
- عادتها: مشاوران چگونه برای کار کردن آماده میشوند؛
- مهارتها: چه کارهایی را میتوانند انجام دهند؛
- دانش: چه چیزهایی را میدانند؛
- نقاط تمایز: چه مزیتهایی یکتایی برای سازمان بهارمغان میآورند.
از نگاهی کلاننگر به نیازمندیهای حرفهایگری در صنعت مشاوره، گفته شده که ۸ ویژگی زیر برای دستیابی به اهداف توسعهی حرفهای مشاوران ضروری هستند:
- شایستگی، عادت، مهارت و دانش (چنانکه در بالا اشاره شد)؛
- متعهد بودن به آگاهی از آخرین روندهای پیشرفت در این حرفه و حوزههای دانشی مرتبط با آنها برای بهروز بودن و دستیابی به بهترین تجارب موجود؛
- آشنایی با خدمات و ترجیحات مورد انتظار جامعهی هدف؛
- داشتن رویکرد حرفهای همراه با رعایت اصول اخلاقی و استانداردهای حرفهای؛
- داشتن نظم شخصی و خویشتنداری؛
- قابل اعتماد و رازدار بودن؛
- بیطرفی و واقعبینی؛
- انعطافپذیری، کیفیت و “به قیمت ارزیدن”.
اما توسعهی فردی مشاوران مدیریت در عمل چطور باید اتفاق بیفتد؟ با بخش بعدی این مقاله همراه باشید!