آدم باید کارش را جدی بگیرد نه خودش را!
زندهیاد شاهرخ مسکوب
آدم باید کارش را جدی بگیرد نه خودش را!
زندهیاد شاهرخ مسکوب
آدم باید کارش را جدی بگیرد نه خودش را! زندهیاد شاهرخ مسکوب دوست داشتم!۷
رقابت، اولین و مهمترین اصل دنیای کسبوکار است. بدون رقابت، دنیای کسبوکار قابل تعریف نیست. رقابت، به بهبود کیفیت و کمیت محصولات و خدمات و کاهش هزینهها برای مشتری نهایی و از آنجا به بهتر شدن کیفیت زندگی بشری کمک میکند. رقابت در عین حال بسیار ترسناک است. رقیب یعنی کسبوکاری که بهدنبال گرفتن جای من در ذهن مشتریان و بهدست آوردن سهم بیشتری از بازار است. از آنجایی هم که اندازهی بازار معمولا بهصورت نسبی ثابت است، سهم بیشتر رقیب، یعنی سهم کمتر کسبوکار من از بازار و نتیجهی این ماجرا هم مشخص است!
بههمین علت است که تاریخ علم مدیریت مدرن هم با تاریخ رقابت گره خورده است. در طول پنجاه سال اخیر، ادبیات مدیریت استراتژیک پیشرفت خارقالعادهای داشت. استراتژی علم رقابت است. استراتژی روی تحلیل رقابت و ارائهی راهکارهایی برای برتری رقابتی متمرکز است و هیچکس نمیتواند اهمیت آن را نادیده بگیرد. اگر چه در مورد معنادار بودن استراتژی در دنیای سریع و فرارقابتی امروز تردیدهایی هم وجود دارد؛ اما هنوز هم استراتژی درمان دردهای بسیاری از کسبوکارها است.
یکی از واژگان کلیدی استراتژی مزیت رقابتی یا شایستگی اصلی است (اگر چه خانم دکتر ریتا مکگراث در یکی از پرفروشترین کتابهای مدیریتی سالهای اخیر اعتقاد دارند که عصر مزیت رقابتی هم به پایان رسیده است!) میدانیم طبق نظریهی استراتژیهای عام پروفسور مایکل پورتر شما برای رقابت یا باید ارزانتر از دیگران بفروشید و یا با تکیه بر مزیت رقابتیتان از رقبایتان متمایز باشید (استراتژی عام سوم پورتر هم رقابت در بازارهای گوشهای است.)
اما همیشه یکی از سؤالات جدی کسبوکارها این است که چگونه میتوانیم به شناسایی و خلق مزیتهای رقابتی برای خود بپردازیم؟ لیزا بادل اینجا روی سایت مجلهی فوربس ۱۱ سؤال کلیدی را که براساس الگوی تریز (TRIZ) طراحی شدهاند، برای پاسخ دادن به این سؤال اساسی کسبوکارها پیشنهاد داده است:
۱- چه محصولی میتواند از سبد محصولات ما حذف شود تا منابع و قابلیتهای سازمان برای خلق ارزش جدید آزاد شوند؟
۲- کدام بخش محصول / خدمت ما میتواند بعد از مصرف برای استفادهی مجدد بازگردانده شود؟
۳- کدام محصول / خدمت / سیستم کسبوکاری ما میتواند در درون پیشنهاد ارزش یک شرکت خارج از مجموعهی خودمان قرار بگیرد؟
۴- آیا میتوانیم محصول / خدمتمان را به یک روند یا تغییر بزرگ در دنیای واقعی متصل کنیم؟
۵- با خریداری / ایجاد اتحاد استراتژیک با کدام کسبوکار مشابه / مکمل / جایگزین میتوانیم پیشنهادمان را ارزشمندتر و رقبایمان را ضعیفتر کنیم؟
۶- کدام منبع خارج از سازمان ما (شرکت / دانشگاه / پژوهشگر / …) یا کدام بخش داخلیمان میتواند فناوریهای نوآورانه یا منابع خاص را در اختیار ما قرار دهد؟
۷- کدام محصولات و خدمات ما میتوانند در قالب یک پیشنهاد ارزش بزرگتر و جذابتر بستهبندی و به مشتری ارائه شوند؟
۸- کدام محصول میتواند برای خلق یک ارزش کسبوکاری جدید و جذابتر سادهسازی شود؟
۹- چگونه میتوان یک تجربهی مشتری متمایز و تأثیرگذار برای جلب وفاداری مشتری خلق کرد؟
۱۰- در کدام بخش از زنجیرهی ارزش / زنجیرهی تأمین این صنعت میتوانیم کسبوکارمان را گسترش دهیم؟
۱۱- آیا میشود از محصولات / خدمات ما برای فعالیتهای خیرخواهانه و انسانی بهره برد؟ (توضیح: مسئولیت اجتماعی شرکتها یکی از استراتژیهای جدی رقابتی در دنیای امروز است که کمتر به آن توجه میشود. در این استراتژی شرکت ضمن ادای دین به مردم کشور و جامعهای که در آن فعالیت اقتصادی دارد، به جلب علاقهی مشتریان و ذینفعان با تحریک اخلاقی عواطف آنها میپردازد.)
سؤالات مطرح شده توسط خانم بادل در حکم یک ابزار کمکی و میانبر برای کشف و خلق مزیت رقابتی هستند. شایستگیهای اصلی همواره باید از دل یک محصول / خدمت / کسبوکار واقعی کشف شوند. فقط فراموش نکنید که شایستگی و مزیت رقابتی باید در راستای ایجاد توانمندی در رقابت باشد!
رقابت، اولین و مهمترین اصل دنیای کسبوکار است. بدون رقابت، دنیای کسبوکار قابل تعریف نیست. رقابت، به بهبود کیفیت و کمیت محصولات و خدمات و کاهش هزینهها برای مشتری نهایی و از آنجا به بهتر شدن کیفیت زندگی بشری کمک میکند. رقابت در عین حال بسیار ترسناک است. رقیب یعنی کسبوکاری که بهدنبال گرفتن جای من در ذهن مشتریان و
“ژاوی گفت: سران باشگاه پیراهنی که در هفتصدمین بازیام بر تن داشتم را در موزهی بارسا خواهند گذاشت. با وجود تمام اخبار منتشره، هدفم این است که در بارسلونا بمانم. ژاوی در مورد عملکرد تیمش در این بازی گفت: ما دراین بازی لذت زیادی بردیم. فوتبال خوبی ارائه کردیم و به من خوش گذشت. یک سال دیگر از حضور در بارسا لذت میبرم. حس میکنم که بازیکن مهمی هستم. بیشتر از این دیگر چه میخواهم؟” (اینجا)
کیفیت زندگی کاری در سالهای اخیر به یکی از مهمترین موضوعات مورد توجه سازمانها در سراسر جهان تبدیل شده است. ایدهی داستان خیلی ساده است: آدمها بخش عمدهای از زندگیشان را در سازمان محل کارشان میگذرانند. از این رهگذر آنها نباید از حضور در سازمان احساس بدی داشته باشند. پایینترین سطح آن، رضایت مادی و معنوی نیروی انسانی از شغل و محل کارشان است. در بالاترین سطح، به رضایت از زندگی و تحلیل تجربیات زندگی میرسیم: من زمان و عمری را پای این سازمان و شغل صرف کردهام. در گذر از این زمان ـ که دیگر به عمر من باز نمیگردد ـ چه بهدست آوردهام؟
ژاوی ـ اسطورهی کهنهکار بارسا ـ در روزهای پایانی یک مسیر طولانی، سخت و جذاب به این سؤال پاسخی در خور تأمل داده است. ژاوی میگوید ۴ عنصر اصلی یک زندگی کاری باکیفیت عبارتند از:
۱- لذت بردن از کاری که انجام میدهی؛
۲- اثربخشی در انجام کار و بهدست آوردن دستاوردهای درخشانی از آن؛
۳- دلپذیر بودن زمان حضور در سازمان؛
۴- حس اهمیت داشتن برای سازمان و شغل و مسئولیت.
پیش از این هم نوشتهام که کیفیت زندگی کاری موضوعی است که برای هر دو طرف سازمان و مدیران / کارمندان آن اهمیت دارد. البته میدانم که احتمالا پاسخ بسیاری از ما وقتی چنین چیزهایی را میشنوم چیزهایی شبیه اینها است: “این حرفها مال سازمانهای کشورهای پیشرفته است، دخلی به ما ندارد!” یا “ما در کار روزمرهمان ماندهایم؛ این حرفها مال الان نیست!” یا “حقوق ما را سر وقت بدهند، کیفیت زندگی کاری پیشکش!” اینها و دهها تحلیل و بهانهی دیگر، همگی میتوانند درست باشند و نباشند.
چون بحثم بیشتر معطوف به سازمانها است، برای بررسی اهمیت کیفیت زندگی کاری برای افراد شاغل در سازمانها شما را به این یادداشت قبلی گزارهها ارجاع میدهم. اما در مورد سازمانها:
این روزها یکی از کلیدیترین گلوگاههای سازمانهای کشور، جذب نیروی انسانی باکیفیت، نوآور و خلاق است. “جنگ جذب استعدادها” موضوعی است که شاید در نرخ بیکاری بالای امروز ایران عجیب باشد؛ اما کاملا واقعی است. تقریبا تمامی سازمانهایی که با آنها ارتباط و همکاری دارم در چالش یافتن و جذب و نگهداشت نیروی انسانی بااستعداد خود دچار مشکل هستند. برای حل این مشکل، سازمانها معمولا از استراتژی پیشنهاد “حقوق بالاتر” به استعدادهای محدود دسترس (که اغلب در شرکتهای رقیبشان هم کار میکنند) استفاده کنند. اما آیا تمام جذابیت یک سازمان برای یک فرد بااستعداد، پول است؟
چالش مهم دیگر سازمانها حفظ نیروهای بااستعداد خود است. شاخص ریزش نیروی انسانی از قدیم یکی از شاخصهای کلیدی مدیریت منابع انسانی شرکتها محسوب میشده؛ اما معمولا خیلی به آن توجه نمیشود یا اگر هم بشود، راهکاری برای آن وجود ندارد.
حالا به این فکر کنید که شرکتهای بزرگ دنیا مثل گوگل و فیسبوک و … چطور با نمایش محیطهای کاری جذابشان استعدادها را به خود جلب میکنند و چطور با خلق یک تجربهی زندگی کاری متفاوت، آنها را حفظ مینمایند.
یک لحظه صبر کنید. خلق یک تجربهی کاری متفاوت برای کارکنانتان اصلا نیازمند هزینههای بالا و کارهای عجیب نیست. اشکال داستان همینجاست. مدیران ما تصور میکنند که تنها حق کارکنان حقوق و دستمزدشان است و بالاتر از آن، تنها افزایش بیرویهی هزینهها (آن هم در یک اقتصاد در حال رکود.) اما راههای فروان بدون هزینهای هم برای بالا بردن کیفیت زندگی کاری سازمانتان وجود دارند. آیا به آنها فکر کردهاید؟ اینجا را ببینید.
“مدیریت کیفیت زندگی کاری” یکی از مهمترین استراتژیهای سازمانها در دنیای رقابتی امروز است؛ چرا که “استعدادهای کمیاب” مهمترین دارایی و شایستگی سازمانهای برتر امروزی را میسازند.
“ژاوی گفت: سران باشگاه پیراهنی که در هفتصدمین بازیام بر تن داشتم را در موزهی بارسا خواهند گذاشت. با وجود تمام اخبار منتشره، هدفم این است که در بارسلونا بمانم. ژاوی در مورد عملکرد تیمش در این بازی گفت: ما دراین بازی لذت زیادی بردیم. فوتبال خوبی ارائه کردیم و به من خوش گذشت. یک سال دیگر از حضور در
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
چگونه به خودمان باور داشته باشیم؟ (فرانک مجیدی؛ یک پزشک) (بهترین مطلب هفته. عااالی!)
بیزینس اینسایدر پاسخ میدهد: ثروتمندان چه تفاوتی با فقرا در نگاه به زندگی دارند
آیا تمرکز زیاد برای مدیران مضر است؟ و راههایی برای افزایش تمرکز در محیط کار (تناقض دو مطلب جالبه! البته نکتهی اصلیشون متفاوته.)
چه زمانی باید نه بگوئیم؛ انجام خوب یک کار به جای انجام بد چند کار! (فارنت)
چگونه می توان حتی در شرایط سخت اقتصادی به موفقیت رسید؟
مدیریت کسبوکار:
تفاوت منتورینگ و کوچینگ (امیر مهرانی؛ The Coach)
فرصتهای بیپایان فروش با سوال پرسیدن
بدون این سه خصلت رهبر موفقی نخواهید بود (شبگار)
تجاریسازی و استارتآپ:
چگونه استراتژی الیزابت هولمز او را میلیاردر کرد (دیجیاتو)
چه چیزی باعث موفقیت ایدههای شما میشود؟
افزایش اعتبارات صندوق نوآوری و شکوفایی در لایحه بودجه ۹۴
اعطای ۱۷ میلیارد تومان تسهیلات به بیش از ۸۰۰ شرکت فناور
اقتصاد:
نبرد ببر چابک و گربه ضعیف در بازار نفت و رفتار عربستان و آینده صنعت شیل (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)
ترکیب کالاهای رقابتپذیر در تجارت و بررسی راهکارهای بهبود رتبه ایران در نماگر تجارت فرامرزی
نفت یا وین؛ کدامیک بازار را بهم ریخت (علی دادپی؛ سر خیابان فرصت)
محدودیت خرید و فروش ارز صادرات برداشته شد: کمک بانکها به تعادل نرخ ارز در بازار
آمار و اطلاعات کسبوکار و اقتصاد:
قیمت حاملهای انرژی در سال ۹۴؟
آمار جدید مرکز آمار: هزینه خانوار شهری ۲۰ میلیون و ۵۹۸ هزارتومان، درآمد ۹ میلیون و ۶۵۴ هزارتومان
دریافت ۴۰۰ هزار میلیارد تسهیلات بانکی در پایتخت
نقدینگی ۶۵۰ هزار میلیارد تومان شد
تجارتخارجی ایران ۶۵ میلیارد دلاری شد
فاوا در جهان:
مایکروسافت جدید: تغییراتی که در زمان بالمر غیر ممکن بود (دیجیاتو)
لباسهای مجهز به پنل خورشیدی برای شارژ ابزارهای الکترونیکی معرفی شدند (زومیت)
خوابی که گوگل برای بچه ها دیده است: نسخه زیر ۱۲ ساله موتور جستجوی جهانی رسید
گوگل «چک باکس» را جایگزین کد «کپچا» کرد (زومیت)
۸ جمله از لری پیج؛ چگونه گوگل تبدیل به یک غول فناوری شد؟ (زومیت)
فاوا در ایران:
در مراسم روزجهانی کاربردپذیری اعلام شد: استفاده از تجربه کاربردپذیری برای تدوین نقشه راه دولت الکترونیک (دیجیاتو) (گزارش سخنرانی آقای مهندس جهانگرد)
شبکه سراسری ۴G ایرانسل راهاندازی شد ـ دیجیاتو
جشنواره وب ایران، هاب منطقهای در زمینه فناوری اطلاعات میشود – وبنا
برنامهای موبایلی برای انجام خدمات پستی
صنعت پرداخت الکترونیک ایران از آغاز تا به امروز: نخستین عابر بانک چه زمانی کارش را در ایران آغاز کرد
فناوری همراه:
کوالکام چرا و چگونه در پی تصاحب بازارهای جدید است؟ (دیجیاتو)
گوگل بهترین اپلیکیشنهای سال ۲۰۱۴ را انتخاب و معرفی کرد (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
اشتغالزایی ۶ میلیارد دلاری برنامههای موبایلی
رسانههای اجتماعی:
سریعترین رشد میان شبکه های اجتماعی متعلق به Tumblr است (دیجیاتو)
مهندس پیشین گوگلپلاس گند زدیم!
تصاویر سلفی، حالات و احساسات شما را فاش میکنند
آمار و اطلاعات فاوا:
رتبه ایران در توسعه اینترنت پر سرعت
کدام خرده فروشی طی یک روز پنج و نیم میلیون کالا فروخته است؟ (آمازون!)
پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم. میتوانید گزیدهی بهترین مطالب در حوزهی شایستگیهای کسب و
از موجهای بیقراری
از نعرههای سخت توفان
از خاطرات باد و باران
از لحظههای سرکش دیروزِ او، با او مگویید
زیرا که امروز
دریا خودش از آن همه بیتابی بیهوده خسته است …
سهیل محمودی
از موجهای بیقراری از نعرههای سخت توفان از خاطرات باد و باران از لحظههای سرکش دیروزِ او، با او مگویید زیرا که امروز دریا خودش از آن همه بیتابی بیهوده خسته است … سهیل محمودی دوست داشتم!۲
در بخش اول این مقاله در مورد اینکه تعریف و شناخت مشتری در فضای مشاورهی مدیریت چگونه است، توضیحاتی ارائه شد. در ادامه گام بعدی در شناخت مشتری تشخیص این موضوع است که مشتری از مشاور چه میخواهد. مشتری نیازمند کمک در مورد چیزی است که خودش نمیتواند انجام بدهد یا نمیخواهد آن را انجام دهد. مشاور کمک، دانش و تخصص خود را بهشکلهای مختلف برای پوشش به نیاز مشتری در اختیار او قرار میدهد. بنابراین درک نیازی که باعث مراجعهی مشتری به مشاور شده است، قدم مهم دیگری است که باید برای شناخت مشاور از مشتری طی شود.
برای ایجاد ادراکی عمیقتر در این زمینه، کشف علل روانشناسانهای و ذهنی که زمینهساز استخدام مشاوران توسط مدیران سازمانها میشوند، ضروری است. در واقع در اینجا فهمیدن اینکه مشتریان به چه فکر میکنند و چطور رفتار میکنند، از اینکه چه چیزی میخرند مهمتر است.
مشتریان همانند هر فرد دیگری که قرار است خرید کند در هنگام خرید احساساتی مانند: شکاکیت، عدم امنیت، عدم اعتماد، بیصبری و نگرانی را دارند. آنها در استخدام مشاوران با ریسکهایی هم روبرو هستند: ریسک از دست رفتن اعتبار حرفهای خودشان، ریسک از دست رفتن مزیتهای رقابتی (بهدلیل فاش شدن آنها برای یک شخص بیرونی) و البته ریسک از دست دادن زمان برای حل مسئله (مشاور برای شروع حل مسئله باید زمانی را تا درک آن طی کند.) بر همین اساس آنها بهدنبال متخصصانی عملگرا با سوابق قابل توجه، با تعهد کافی و قابل اعتماد میگردند.
مشتریان در خرید خدمات مشاوره بهدنبال دستیابی به نتایجی همانند: افزایش امنیت فعالیتهای سازمان، افزایش سرعت دسترسی دسترسی به بازارها، بهبود نتایج مالی سازمان، افزایش مهارتهای مدیران و پرسنل، بهبود ارتباطات درون سازمانی و برون سازمانی، افزایش کیفیت کار تیمی و مهمتر از همه دیدگاهی نو و مستقل به سازمان و مسائل و مشکلات آن هستند و نه متدولوژیها، چارچوبهای هوشمندانه و از همه بدتر تئوریهای مشاوران مدیریت. آنها زمانی بهدنبال خرید خدمات مشاوره میروند که به قدرت ذهنی، توان حل مسئله و دانش تخصصی که در سازمان موجود نیست نیاز داشته باشند.
با درک این پیشزمینههای ذهنی مشاوران عموما با برگزاری جلساتی با مشتریان اصلی پروژه در سازمان مورد نظر، تلاش میکنند تا با این افراد بهدرک مشترکی از ماهیت و محدودهی مسئلهی مورد نظر برسند و در عین حال اعتماد اولیهی آنها را نسبت به خود جلب کنند. البته عموما مدیران سازمانها عادت دارند تا به “نشانهها”ی مشکلات سازمانی اشاره کنند و نه خود آنها. مدیران ارشد کاهش فروش، افزایش هزینههای سربار، درصد بالای مشتریان از دست رفته، در دسترس نبودن اطلاعات مورد نیاز برای تصمیمگیری در زمان لازم و موارد دیگری از این دست را میبینند و نه مشکلات ساختاری، فرهنگی و فرایندی سازمان خود را. بنابراین لازم است که مشاور در جلسات اولیه ـ و پیش از پذیرش پروژه ـ تلاش کند تا درک اولیه و درستی از مشکل و مسئلهی اصلی سازمان مشتری پیدا کند و از آن مهمتر، باید بتواند این درک را با بیانی روشن و مشخص به مدیران سازمان مشتری عرضه کند. هر گونه سهلانگاری یا ضعفی در این مرحله، باعث تعریف مسئلهی نادرست و ایجاد انتظارات نابهجا از سوی مشتری میشود که میتواند به نارضایتی مشتری و افزایش احتمال شکست پروژه بیانجامد.
مشاور باید متوجه این موضوع باشد که خواستهی مشتری، لزوما و دقیقا آنچه مورد نیاز اوست، نیست. در بسیاری از اوقات توجهِ صرف به نشانهها و غافل شدن از علتها، باعث تعریف اشتباه پروژههای مشاوره میشوند. در این مرحله صداقت مشاور با مشتری و کمک به او برای تعریف درست نیازمندیهای خود، یک عامل بسیار مهم در ایجاد روابط متقابل مؤثر و اعتماد مشتری به کارفرما است.
در بخش اول این مقاله در مورد اینکه تعریف و شناخت مشتری در فضای مشاورهی مدیریت چگونه است، توضیحاتی ارائه شد. در ادامه گام بعدی در شناخت مشتری تشخیص این موضوع است که مشتری از مشاور چه میخواهد. مشتری نیازمند کمک در مورد چیزی است که خودش نمیتواند انجام بدهد یا نمیخواهد آن را انجام دهد. مشاور کمک، دانش و
من ترجیح میدهم روی زمین راه بروم چون هرچه بالاتر بروی زمینخوردنت هم سختتر خواهد بود!
علی کریمی +
من ترجیح میدهم روی زمین راه بروم چون هرچه بالاتر بروی زمینخوردنت هم سختتر خواهد بود! علی کریمی + دوست داشتم!۲
وقتی از ایدهی کسب و کار صحبت میکنیم، دو مفهوم بازار و مشتری هم بهصورت خود بهخودی در آن مستتر هستند. در فضای کسب و کار و فعالیت اقتصادی هر ایدهی نوآورانهای باید به خلق و فروش محصول / خدمتی در دنیای واقعی ختم شود. اما از کجا میتوانیم بفهمیم ایدهی نوآورانهی من ـ و در واقع محصول / خدمت خلق شده براساس آن ـ در دنیای واقعی مشتری دارد؟
برای پیدا کردن پاسخ این سؤال بیایید با هم گام به گام در تحلیلمان پیش برویم. فرض کنید وقتی بازار “خردهفروشی” را انتخاب کنید (مثلا فروش پستی کتابهای دانشجویی)، بهصورت بالقوه همهی مردم جهان میتوانند مشتری کسب و کار شما باشند. اما همانطور که در تعریف “ایدهی کسب و کار” آمده، این ایده باید درد یک آدم واقعی را درمان کند یا برای او کاری انجام دهد که خودش نمیخواهد یا نتوانسته آن را انجام دهد. بنابراین شما باید “مشتری” کسب و کارتان را جوری تعریف کنید که هر کسی این تعریف را خواند یک آدم واقعی (چه بهتر که خودش و اگر نه؛ یکی از اطرافیانش) به ذهنش بیاید. به این ترتیب است که شما توانستهاید یک نفر پیدا کنید که مشتری بالقوهی شما باشد و دیگر با فرایندهای بازاریابی و فروش باید بهسراغ او بروید! اما دست نگه دارید. آیا فروش به یک نفر صرفهی اقتصادی دارد؟ بسیاری از کسب و کارها و استارتآپها در همینجا شکست میخورند: اینکه ایدهی آنها بهنظر خودشان میفروشد ـ و اساسا باید بفروشد. پس وقتی اولین مشتری را پیدا کردند، دیگر وقت تمرکز روی تبلیغات است!
جالب است بدانید این اشتباه تنها خاص استارتآپها نیست و بسیاری از کسب و کارهای بزرگ هم مرتکب آن میشوند. به این داستان توجه کنید:
” سال ۱۹۸۵ زمانی بود که کوکاکولا تقریبا به یک قرن عمر نزدیک میشد. در این زمان کوکاکولا پیشتاز تولید نوشابه در جهان بود و برند بسیار معتبری در اختیار داشت. کوکا اگر چه در آن مقطع نیازمند تغییرات اساسی نبود؛ اما مدیران آن تصمیم داشتند با عرضهی یک محصول جدید، مشتریان خود را شگفتزده کنند. اما زمانی که این شرکت نوشابهی جدید خود را وارد بازار کرد، بسیاری از طرفداران آن مبهوت ماند. کوکاکولا علاوه بر مزهی متفاوت آن بهدلیل وجود ارتباط حسی نوستالژیک با مشتری پرطرفدار شده بود. با ورود نوشابهی جدید این ارتباط بهشدت به خطر افتاد و توفان سهمگینی از نارضایتی مشتریها را در پی داشت. در نهایت کوکاکولا مجبور شد به اشتباه خود اعتراف کند: اگرچه نوشابهی جدید کوکاکولا در آزمایشهای تست مزه، رتبهی خوبی بهدست آورده بود؛ اما مورد رضایت مشتریان نبود! مدیران شرکت چارهای نداشتند: کوکاکولای قدیمی بار دیگر به بازار عرضه شد تا رضایت مشتریان جلب شود و فروش شرکت جانی دوباره بگیرد!”
کوکاکولا سالها است ارزشمندترین برند کسب و کاری جهان است؛ اما این داستان به ما نشان میدهد که حتی شرکتی با قدمت و توانمندی این چنینی هم میتواند در تشخیص نیاز و علاقهی مشتری دچار خطایی شگفتآور در زمینههای ایدههای نوآورانهی محصولات شود.
بسیاری از کسب و کارها برای کاهش احتمال بروز چنین خطاهایی از تحقیقات بازار برای تشخیص اینکه ایدهشان مشتری دارد یا نه استفاده میکنند. عموم روشهای تحقیقات بازار استفاده از روشهای جمعآوری اطلاعات کمّی و کیفی نظیر توزیع پرسشنامه، مصاحبههای اکتشافی، برگزاری گروههای متمرکز و مانند آنها است (از نام این روشها نترسید! یک کتاب سادهی اصول بازاریابی تمام این روشها را برای شما شرح میدهد.)
اما در عمل ثابت شده است که این روشها در بسیاری مواقع اثربخشی چندانی ندارند. همانطور که در مثال کوکاکولا دیدیم، اگر چه در فرایند تحقیقات بازار مشتری ایدهی محصول جدید را خوشایند تشخیص داده بود؛ اما نظر بازار واقعی مصرف چیز دیگری بود! مشکل روشهای تحقیقات بازار معمول، خطای آنها در تلقی گروههای مشتریان خاص و سلایق و ترجیحات آنها بهعنوان نماد کامل بازار مصرف است.
بنابراین میتوان گفت که همواره ورود به یک بازار جدید یا عرضهی یک محصول و خدمت جدید به بازارهای موجود دارای ریسک بالایی است. این ریسک میتواند از جنس فنی، کسب و کاری یا مالی و سرمایهگذاری است. اما آیا راهی وجود دارد که بشود این ریسکها را بهکمک آن کاهش داد؟ پاسخ این سؤال مثبت است: بازار گوشهای ابزاری استراتژیک برای کاهش ریسک ایدههای کسب و کار و محصولات و خدمات نوآورانه و جدید است.
اهمیت و کاربردهای بازار گوشهای در کسب و کار
بیش از هر چیز باید بازار گوشهای را تعریف کنیم. بیایید با یک مثال این مفهوم را روشن کنیم. فرض کنید من قصد دارم یک کتابفروشی اینترنتی راه بندازم. کتابها از نظر موضوعی بسیار متنوع هستند و بههمین ترتیب هر موضوع کتاب هم دارای مخاطبان بسیار گوناگونی است. بنابراین دامنهی مشتریان من بسیار گسترده است. بنابراین این سؤال پیش میآید که آیا من باید هر کتابی را برای هر مخاطبی در وبسایتم عرضه کنم یا صرفا به فروش کتاب در موضوعی خاص ـ مثلا همین موضوع مورد بحث ما کارآفرینی ـ بپردازم؟ اولی ریسک فروش را کاهش میدهد: در صورت عدم فروش موضوعات خاصی از کتابها با فروش سایر موضوعات کتاب، درآمد کسب کرد. اما در عین حال باز هم همان سؤال ابتدای این نوشته مطرح میشود: از کجا کشف کنم کدام موضوعات را باید برای فروش انتخاب کنم؟ (فراموش کنید که در هر حال منابع من محدودند: طبیعتا در ابتدای کار با ناشران محدودی در ارتباطم که آنها هم روی موضوعات خاصی کار میکنند و حتی اگر قصد داشته باشم کتابها را خودم بخرم و سپس بفروشم، منابع مالی زیادی را نمیتوانم روی این کار سرمایهگذاری کنم.) اما اگر بخواهم روی یک یا چند موضوع خاص تمرکز کنم چه اتفاقی میافتد؟ وقتی من موضوعات خاص و محدودی را انتخاب کنم، به چند مزیت دست مییابم:
اول: میتوانم بهتر کشف کنم میخواهم چه “ارزشی” را به کدام مشتری عرضه کنم. مثال: وقتی موضوع کتابفروشی من کارآفرینی باشد، میدانم مشتریانم افرادی هستند که بهدنبال ایجاد کسب و کار شخصی خود هستند و به اینترنت دسترسی دارند. حالا با این تعریف اولیه میتوانم با مراجعه به سایتهای کارآفرینی و مطالعهی نظرات مدرسان، مربیان و علاقهمندان کارآفرینی و بررسی زیرموضوعات داغ در کارآفرینی (مانند: زندگی کارآفرینان موفق، طراحی مدل کسب و کار، تدوین برنامهی کسب و کار و …) اطلاعات اولیهای در مورد “رفتار” و “علاقه”های مخاطبان بالقوهی سایت کتابفروشیام بهدست بیاورم و حتی تعداد مشتریان بالقوهام را تخمین بزنم. بدین ترتیب فرایند تحقیقات بازار بدون نیاز به صرف هزینه / زمان / تلاش خیلی زیادی تسهیل میشود.
دوم: در مرحلهی راهاندازی سایت، چون رفتار و علاقه مخاطبان مشتریان بالقوهی کتابفروشی آنلاینم را میشناسم، میتوانم طراحی سایت را جوری انجام بدهم که برای این مخاطبان مناسبتر باشد و آنها را بیشتر به سایت جذب کند و در واقع بهتر میتوانم مشتری را قانع کنم که من همانیام که او میخواسته است! مثال: در طراحی سایت، کتابهای موضوع داغی مثل زندگی کارآفرینان برتر در جایی قرار میگیرد که با اولین نگاه، مخاطب آنها را تشخیص دهد.
سوم: برای تبلیغ سایت میدانم باید به کجا مراجعه کنم تا سرمایهگذاریام روی تبلیغات اثربخش باشد؛ چون میدانم مشتریانم را کجا میتوانم پیدا کنم!
چهارم: در طول دورهی راهاندازی و توسعهی سایت و بعد از آن در زمان راهاندازی کامل سایت، چون با مشتری مشخصی در ارتباطم میتوانم خیلی سریعتر نیاز و خواست مشتری را تشخیص دهم و خودم را با آن تطبیق دهم. مثلا: فرض کنید بعد از مدتی کارکرد سایت از روی آمارهای بازدید متوجه میشوم کتابهای مرتبط با موضوع “بازاریابی” نسبت به کتابهای با موضوع زندگی کارآفرینان بیشتر مورد اقبال مشتریان هستند. بنابراین لازم است طراحی سایت را بازنگری کنم.
با این توضیحات “بازار فروش آنلاین کتاب کارآفرینی” یک بازار گوشهای از بازار فروش کتاب آنلاین محسوب میشود. بدین ترتیب میبینیم که شروع از یک بازار گوشهای چگونه میتواند شناخت بهتر مشتری و مدیریت اثربخشتر روابط مشتری شود که این خود عاملی کلیدی در موفقیت کسب و کار است.
و نکتهی آخر: با شروع از بازار گوشهای و توسعهی گام بهگام پایگاه مشتریان، بهتدریج میتوان محصولات و متنوعی را به مشتریان قدیمی و جدید فروخت و بدین ترتیب کسب و کار را بزرگتر کرد.
پ.ن. این مقاله پیش از این در شمارهی شهریور ماه سال جاری ماهنامهی تدبیر منتشر شده است.
وقتی از ایدهی کسب و کار صحبت میکنیم، دو مفهوم بازار و مشتری هم بهصورت خود بهخودی در آن مستتر هستند. در فضای کسب و کار و فعالیت اقتصادی هر ایدهی نوآورانهای باید به خلق و فروش محصول / خدمتی در دنیای واقعی ختم شود. اما از کجا میتوانیم بفهمیم ایدهی نوآورانهی من ـ و در واقع محصول / خدمت
“تکرار عملکرد من و تیم در سال گذشته آسان نیست؛ اما اگر مثل پارسال باشیم نشان میدهد که خوب کار کردهایم. هدفم کسب جوایز تیمی و فردی است. سخت تلاش میکنم تا این جوایز را بهدست بیاورم. بههمین خاطر این که سال بعد دوباره برای کسب جوایز این جا باشم نشانهی خوبی است. وی هر کسی سبک فکر و کار خاص خود را دارد. فوتبال بازی کردن را دوست دارم و سعی میکنم بهترین عملکردم را داشته باشم. از موفقیت و پیروزی خسته نمیشوم. خوب است که در بهترین روزهایم هستم و سعی میکنم که بهتر از سال قبل باشم. امیدوارم بهترین سطحم را داشته باشم.” (کریس رونالدو؛ اینجا)
حرفهای کریس رونالدو جالب هستند: تکرار عملکرد مطلوب و دستیابی دوباره به موفقیت، نشان آن است که برنامهریزی، فرایندهای اجرایی و شایستگیهای فردی و سازمانی درستی انتخاب و اجرا شدهاند.
انگار تکرار همیشه هم بد نیست!
“تکرار عملکرد من و تیم در سال گذشته آسان نیست؛ اما اگر مثل پارسال باشیم نشان میدهد که خوب کار کردهایم. هدفم کسب جوایز تیمی و فردی است. سخت تلاش میکنم تا این جوایز را بهدست بیاورم. بههمین خاطر این که سال بعد دوباره برای کسب جوایز این جا باشم نشانهی خوبی است. وی هر کسی سبک فکر و
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
بستهی خوشبختی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)
۱۴ نکته برای رسیدن به زندگی شادتر! (فارنت)
۹ روش آسان برای زبان بدن موثر در مصاحبه شغلی بعدی شما (دیجیاتو)
۴ اشتباهی که همه روزتان را خراب میکنند
مدیریت کسبوکار:
مشهورترین تاجر ایران چگونه از هیچ به همه چیز رسید؟ در تجارت باید بیرحم باشی (حتما بخونید!)
چگونه میتوان ریسک را مدیریت کرد؟
چگونه تمام ایدهها را در یک اتاق جمع کنیم؟
تجاریسازی و استارتآپ:
بیل گیتس یک استثنا بود! چرا نباید تحصیلات خود را برای شروع کسب و کار رها کنید؟! (فارنت)
بزرگترین مشکل شرکتهای دانش بنیان یافتن بازار است
طرحهای بازار محور در اولویت دریافت وام
احراز دانشبنیان بودن ۹۵۴ شرکت در کشور
تخصیص ۴۰ میلیارد تومان اعتبار برای حمایت از طرحهای شرکتهای دانش بنیان
اقتصاد و فاینانس:
بانک ها چقدر سرمایه نیاز دارند؟ و وضعیت بانکداری در ایران و چشمانداز پیشرو
پشت پرده شرکت هایی که سند اجاره می دهند، چه خبر است
نفت زمین گیر شد: کسری بودجه در راه است و اوپک در حساسترین پیچ چپ کرد؟!
زمان بازگشت به کینز فرا رسیده است؟
مالیات بر ارزش افزوده در سال ۹۴ افزایش نمییابد
آمار و اطلاعات کسبوکار و اقتصاد:
جایگاه ایران در ۷ رکن بهبود تجارت
بانک مرکزی PSPها را از آمار خود حذف کرد
معاون توسعه بازار بورس کالا ۲۱ میلیارد تومان طلا فروختیم معاملات سکه شفاف می شود
تأمین ۷۵ هزار میلیارد تومان از طریق بازار سرمایه
رشد ۲۱۰ درصدی پرداختهای عمرانی دولت
فاوا در جهان:
گوگل دانلود اطلاعات حسابهای کاربری را آسانتر میکند (دیجیاتو)
اتحادیه اروپا قصد دارد سرویس جستجوگر گوگل را از دیگر بخشهای این شرکت جدا کند (دیجیاتو)
نقشهی راهی که نادلا برای مایکروسافت ترسیم کرده است (دیجیاتو)
مغز چگونه به واقعیت مجازی واکنش نشان میدهد؟
فراتر از ۱۰۰ پتافلاپ همکاری آیبیام و انویدیا برای ساخت دو ابرکامپیوتر فوق سریع
فاوا در ایران:
فقدان آمار و اطلاعات صحیح از صنعت نرمافزار کشور
احراز هویت کاربران فضای مجازی توسط ثبت احوال
برات قنبری: خبر انحلال مرکز تحقیقات مخابرات اشتباه است
دولت از چندرغاز پول نرمافزارهای کاربردی نمیگذرد
فناوری همراه:
اپلیکیشن اندروید و iOS دراپباکس حالا کاملا با اسناد مایکروسافت قابل همگامسازی است (فارنت)
تمرکز مایکروسافت بر روی دیگر پلتفرمها باعث غفلت از ویندوز فون شده است (دیجیاتو)
زمزمههای بازگشت گوشیهای تاشو (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
در نسخه جدید اسکایپ اندروید میتوانید همزمان با تماس تصویری با گوشی خود کار کنید! (فارنت)
اولین موبایل دنیا با دو نمایشگر FullHD در چین عرضه شد (دیجیاتو)
رسانههای اجتماعی:
۱۰ مورد از اصول اخلاقی و آدابی که مناسب است در محیط مجازی و شبکههای اجتماعی رعایت کنید (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک) (بهترین مطلب هفته!)
مدیر مالی توئیتر استفاده از این شبکه اجتماعی را بلد نیست
آمار و اطلاعات فاوا:
پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم. میتوانید گزیدهی بهترین مطالب در حوزهی شایستگیهای کسب و