“ژاوی گفت: سران باشگاه پیراهنی که در هفتصدمین بازیام بر تن داشتم را در موزهی بارسا خواهند گذاشت. با وجود تمام اخبار منتشره، هدفم این است که در بارسلونا بمانم. ژاوی در مورد عملکرد تیمش در این بازی گفت: ما دراین بازی لذت زیادی بردیم. فوتبال خوبی ارائه کردیم و به من خوش گذشت. یک سال دیگر از حضور در بارسا لذت میبرم. حس میکنم که بازیکن مهمی هستم. بیشتر از این دیگر چه میخواهم؟” (اینجا)
کیفیت زندگی کاری در سالهای اخیر به یکی از مهمترین موضوعات مورد توجه سازمانها در سراسر جهان تبدیل شده است. ایدهی داستان خیلی ساده است: آدمها بخش عمدهای از زندگیشان را در سازمان محل کارشان میگذرانند. از این رهگذر آنها نباید از حضور در سازمان احساس بدی داشته باشند. پایینترین سطح آن، رضایت مادی و معنوی نیروی انسانی از شغل و محل کارشان است. در بالاترین سطح، به رضایت از زندگی و تحلیل تجربیات زندگی میرسیم: من زمان و عمری را پای این سازمان و شغل صرف کردهام. در گذر از این زمان ـ که دیگر به عمر من باز نمیگردد ـ چه بهدست آوردهام؟
ژاوی ـ اسطورهی کهنهکار بارسا ـ در روزهای پایانی یک مسیر طولانی، سخت و جذاب به این سؤال پاسخی در خور تأمل داده است. ژاوی میگوید ۴ عنصر اصلی یک زندگی کاری باکیفیت عبارتند از:
۱- لذت بردن از کاری که انجام میدهی؛
۲- اثربخشی در انجام کار و بهدست آوردن دستاوردهای درخشانی از آن؛
۳- دلپذیر بودن زمان حضور در سازمان؛
۴- حس اهمیت داشتن برای سازمان و شغل و مسئولیت.
پیش از این هم نوشتهام که کیفیت زندگی کاری موضوعی است که برای هر دو طرف سازمان و مدیران / کارمندان آن اهمیت دارد. البته میدانم که احتمالا پاسخ بسیاری از ما وقتی چنین چیزهایی را میشنوم چیزهایی شبیه اینها است: “این حرفها مال سازمانهای کشورهای پیشرفته است، دخلی به ما ندارد!” یا “ما در کار روزمرهمان ماندهایم؛ این حرفها مال الان نیست!” یا “حقوق ما را سر وقت بدهند، کیفیت زندگی کاری پیشکش!” اینها و دهها تحلیل و بهانهی دیگر، همگی میتوانند درست باشند و نباشند.
چون بحثم بیشتر معطوف به سازمانها است، برای بررسی اهمیت کیفیت زندگی کاری برای افراد شاغل در سازمانها شما را به این یادداشت قبلی گزارهها ارجاع میدهم. اما در مورد سازمانها:
این روزها یکی از کلیدیترین گلوگاههای سازمانهای کشور، جذب نیروی انسانی باکیفیت، نوآور و خلاق است. “جنگ جذب استعدادها” موضوعی است که شاید در نرخ بیکاری بالای امروز ایران عجیب باشد؛ اما کاملا واقعی است. تقریبا تمامی سازمانهایی که با آنها ارتباط و همکاری دارم در چالش یافتن و جذب و نگهداشت نیروی انسانی بااستعداد خود دچار مشکل هستند. برای حل این مشکل، سازمانها معمولا از استراتژی پیشنهاد “حقوق بالاتر” به استعدادهای محدود دسترس (که اغلب در شرکتهای رقیبشان هم کار میکنند) استفاده کنند. اما آیا تمام جذابیت یک سازمان برای یک فرد بااستعداد، پول است؟
چالش مهم دیگر سازمانها حفظ نیروهای بااستعداد خود است. شاخص ریزش نیروی انسانی از قدیم یکی از شاخصهای کلیدی مدیریت منابع انسانی شرکتها محسوب میشده؛ اما معمولا خیلی به آن توجه نمیشود یا اگر هم بشود، راهکاری برای آن وجود ندارد.
حالا به این فکر کنید که شرکتهای بزرگ دنیا مثل گوگل و فیسبوک و … چطور با نمایش محیطهای کاری جذابشان استعدادها را به خود جلب میکنند و چطور با خلق یک تجربهی زندگی کاری متفاوت، آنها را حفظ مینمایند.
یک لحظه صبر کنید. خلق یک تجربهی کاری متفاوت برای کارکنانتان اصلا نیازمند هزینههای بالا و کارهای عجیب نیست. اشکال داستان همینجاست. مدیران ما تصور میکنند که تنها حق کارکنان حقوق و دستمزدشان است و بالاتر از آن، تنها افزایش بیرویهی هزینهها (آن هم در یک اقتصاد در حال رکود.) اما راههای فروان بدون هزینهای هم برای بالا بردن کیفیت زندگی کاری سازمانتان وجود دارند. آیا به آنها فکر کردهاید؟ اینجا را ببینید.
“مدیریت کیفیت زندگی کاری” یکی از مهمترین استراتژیهای سازمانها در دنیای رقابتی امروز است؛ چرا که “استعدادهای کمیاب” مهمترین دارایی و شایستگی سازمانهای برتر امروزی را میسازند.