ای بهار آرزو …

این یادداشت را دارم زمانی می‌نویسم که تا سال نو، چند دقیقه‌ای بیش‌تر باقی نمانده است. باز یک سال گذشت و زمان نو شدن طبیعت و زندگی فرا رسید. دوباره زمان دادن قول‌های آن‌چنانی و تصمیمات این‌چنانی (!) رسید. فصل بهار با انرژی سرشارش و لطافت بی‌مانندش حالا این‌جاست!

سالی که گذشت، برای من سال سختی بود. سالی که در چند مقطع از آن سختی‌های بسیاری را تحمل کردم. رنج‌هایی درونی که بخش بزرگی از آن‌ها نه به امروز که به آینده معطوف بودند. و همین سختی‌ها، مرا به‌سوی گرفتن چند تصمیم بزرگ در سال جدید هدایت کردند. حالا سال جدید، سال کارهای بزرگ برای رسیدن به رؤیاها و هدف‌های بزرگ زندگی است. سال به‌ثمر رساندن مسیری که سال‌ها قبل آغاز شد و نباید پایانی جز رسیدن به نتیجه‌‌ی بزرگی که همیشه در فکر آن بوده‌ام داشته باشد.

بهار سال جدید ـ دقیقا یک ماه و چند روز دیگر ـ وارد سی سالگی می‌شوم و در همین لحظه‌های آخر سال، با یاد رفتگان عزیزی که سال‌های قبل کنار ما بودند به زمانفرا رسیدن “بانگ رحیل” فکر می‌کنم و کارهای بزرگی در این فرصت هر روز کم‌تر، باید به‌سرانجام برسانم.

از همه‌ی عزیزان‌م برای بودن‌شان و محبت‌شان ممنونم و از همه‌ی دوستان خوبم و مخاطبان دوست‌داشتنی‌ام برای انگیزه و شادی که مثل همیشه برای ادامه دادن به من دادند.

در این لحظات با زمزمه‌ی دعای زیبای تحویل سال به استقبال بهار برویم؛ به‌امید آن‌که “خدای حال‌گردان”، این بهار را “بهار آرزو”ی همه‌ی ما قرار دهد. سال نو مبارک و برای همه‌ی شما به‌ترین‌ها را آرزو دارم.

منبع عکس

دوست داشتم!
۹

Tags:

2 thoughts on “ای بهار آرزو …

  1. سلام آقای نعمتی

    فرا رسیدن عیدنوروز و سال جدید را به شما تبریک می‌گویم.

    من مدتی است که با وبلاگ ارزشمند شما آشنا شده‌ام. امیدوارم در سال جدید هم به حرکت مثبت خودتان در وبلاگتان ادامه بدهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *