بسیاری از افراد مشکل اصلی خود را در کسب و کارشان نبود سرمایهی کافی میدانند: “وای اگر فلانقدر پول داشتم …” ترجیعبند ثابت بسیاری از صاحبان کسب و کارهای کوچک است. واقعیت این است که این نوع نگاه آنقدرها هم که ما فکر میکنیم درست نیست. سرمایه در شروع کسب و کار شرط لازم است اما کافی نیست. یک ایدهی بد با بیشترین پول هم بهجایی نمیرسد. در مقابل ایدههای جذاب و جدید، حتی با کمترین میزان پول هم میتوانند به موفقیت برسند. داستان زندگی کارآفرینان بزرگ و موفق را که بخوانید میبینید که خیلی وقتها نداشتن پول آخرین مشکلی بوده که آنها داشتهاند! (مثلا داستان زندگی استیو جابز یا آقای بهروز فروتن کارآفرین موفق ایرانی را بخوانید.) بنابراین اگر ایدهی جذابی دارید که میدانید میتواند در بازار بسیار موفق باشد، برای شروع کردن تردید نکنید.
وقتی تصمیم به شروع گرفتید پیش از هر چیز باید کسب و کار کوچکتان را همانند یک موجود زنده ببینید. موجودی که چند سالی “عمر” میکند و روزی بهدنیا میآید و متأسفانه روزی دیگر این دنیای فانی را ترک میکند. در ادبیات مدیریت به ماجرای زندگی یک کسب و کار “چرخهی عمر” گفته میشود.
برای این منظور چرخهی عمر سازمان به چند نقطهی کلیدی تقسیم میشود. نقاطی که همچون قرارگاههای کوهپیمایی هستند که هر نقطه در ارتفاع خاصی قرار دارد، دارای ویژگیهای خاص خود هستند. بنابراین در طول دوران رشد کسب و کار، وضعیت و ویژگیهای سازمان تغییر میکنند تا به یک نقطهی مشخص برسد. مراحل ایجاد یک کسب و کار کوچک عبارتند از:
- آغاز: در این مرحله کارآفرین بعد از یافتن ایدهای جذاب برای پاسخگویی به یک نیاز مشخص در بازار، راهاندازی کسب و کار کوچکش را کلید میزند. این مرحله با عرضهی محصول یا خدمت به بازار پایان مییابد.
- بقا: در طول یک تا سه سال اول، هر کسب و کار کوچک باید برای ماندن در بازار با رقبا رقابت کند.
- رشد: در مرحلهی بعد کسب و کار رونق میگیرد و فروش آن رشد مییابد.
- توسعه: با رسیدن کسب و کار به یک نقطهی نسبتا باثبات، مالکان آن مجبور میشوند برای کنترل هزینهها و حفظ ثبات و اثربخشی سازمان، دست به توسعهی نظامهای سازمانی نظیر نظامهای برنامهریزی و بودجهبندی و کنترل بزنند.
- بلوغ: در این مرحله کسب و کار تبدیل به یک شرکت معتبر در حوزهی کاری خودش میشود. مهمترین وظیفهی حداقلی مالکان و مدیران کسب و کار در این مرحله، حفظ سازمان در نقطهای است که در آن قرار گرفته است.
اما چرا در عنوان مطلب از “قصه” صحبت کردهام؟ حداقل بهدلایل زیر:
۱- قصه و داستان چیزی است که در ابتدا وجود خارجی ندارد؛ اما میتواند بهدست خود ما در دنیای واقعی محقق شود.
۲- قصه هم منطق دارد و هم با احساسات در ارتباط است.
۳- قصه باورکردنی است!
۴- قصه هم روایتگر یک مسیر است و هم روایتگر یک لحظه و یک دوره از زندگی.
۵- قصه بهترین راه برای متقاعد کردن دیگران است.
در سالهای اخیر، موضوع قصهگویی در حوزههای مختلف دنیای کسب و کار بهشدت مورد توجه قرار گرفته است. این موضوع بهویژه در مباحث مربوط به: فروش ایدهی کسب و کار به سرمایهگذاران و فروش محصول به مشتری از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شده است.
داستان کسب و کار و محصول شما چیست؟ قصهی زندگی حرفهای خودتان بهعنوان یک برند شخصی چطور؟ پاسخ به این سؤالات، راه جدیدی برای فروش جلوی پای شما میگذارند.
دقیقن 🙂
خیلی خوب بود ، به نظر من هم پول مشکل یکی قبل آخره ، ایده خودش پول ساز می تونه باشه ، ایده ای که پول ساز نباشه اصلا به درد نمی خوره 🙂