در سلسله درسهای موفقیت شخصی و شغلی گزارهها تا اینجا یاد گرفتیم که اولین راز موفقیت: آیندهی ساختنی! است و من، همانطور که خودم را میشناسم کیست. اما قبل از ادامهی بحثمان میخواهم تلنگری به شما بزنم. چقدر در مورد نقش عادتهای درست و نادرست در موفقیتتان فکر کردهاید؟ واقعیت ماجرا این است که ما معمولا چه یک جوان تازهکار باشیم و چه یک آدم بسیار باتجربه، وقتی بهصورت نسبی از آن چیزی که موفقیت تعریفاش میکنیم (مثلا کشتن غول استخدام شدن) میگذریم فکر میکنیم همه چیز تمام شده و من چقدر عالی هستم که به این موفقیت رسیدهام؛ غافل از اینکه شاید این چالش بزرگی نبوده، شاید یک عامل خارجی باعث موفقیت من شده و شاید هم هدف من هدف کوچکی بوده است!
اما حالا که در حال فکر کردن به گذشتهتان هستید، شاید بد نباشد با هم مهمترین اشتباهاتی را که یک فرد ممکن است در مسیر رسیدن به موفقیت مرتکب شود، با هم مرور کنیم. ممکن است این اشتباهات را مرتکب شده باشید یا همچنان در حال تکرارشان باشید و ممکن است هم اشتباهات دیگری مرتکب شده باشید (لطفا نگویید که اشتباهی نکردهاید!) در هر حال اینها شایعترین خطاهای ما در مسیر موفقیتمان از روز اول تا روز آخر زندگی است. از شما میخواهم در نگاهتان به گذشته (اعم از گذشتهی زندگی شغلی و تحصیلی و شخصی) به این پنج اشتباه خوب فکر کنید. اگر آنها را مرتکب شدید فکر کنید چرا و چقدر در آنها نقش داشتهاید و تحلیلهایتان را یادداشت کنید که با آنها کار خواهیم داشت!
حاضرید؟ این هم پنج اشتباه بزرگ ما در مسیر موفقیت:
یک: برای زندگیتان استراتژی نداشته باشید: امروز کجایید؟ چه مهارتهایی دارید؟ امروز چه مهارتهایی باید داشته باشید که ندارید؟ فردا باید کجا باشید؟ برای پوشش به نقاط ضعفتان و برای کسب مهارتهای جدید باید چه کنید؟ (کلاس بروید / خودتان درس بخوانید / دانشگاه بروید و …) بعدا به این بحث بیشتر خواهیم پرداخت.
دو: خالیبندی کنید و همهچیزدان و متکبر باشید: از شعار “خالی میبندم تا وقتی مجبور شوم درستش کنم” بپرهیزید. بالاخره که روزی دستتان رو خواهد شد! البته میدانید که؛ این فرق دارد با لذت بردن از مهارتها و تواناییهای خود!
سه: آموزش نبینید: یادتان باشد تنها اصل ثابت دنیای امروز “تغییر” است! هر چقدر هم دیروز عالی بودهاید و امروز خوب هستید، فردا روز دیگری است! بنابراین نباید بگذارید مهارتهایتان قدیمی شود. آموزش باعث بهبود مهارتهای شما میشود و به شما کمک میکند تا کارها را بهرهورتر انجام دهید و البته کمتر اشتباه کنید! ضمنا مدارک تخصصی یک ابزار خوب برای اثبات تخصص شما به سازمان محل کارتان و دیگر سازمانها هستند. مثلا تفاوت دو نفر با یک تخصص مشابه که یکی دارای مدرک تخصصی مدیریت پروژه است با همکارش که این مدرک را ندارد در یک شرکت کاملا معتبر ایرانی، عددی نزدیک به یک میلیون تومان است!
چهار: اهمیتی برای دیگران نداشته باشید: اگر ارزش خودتان و دانش و مهارتهایتان را به آدمهای مهم زندگیتان (از جمله: خانواده، دوستان، مدیران و همکارانتان) اثبات نکنید، نباید از حذف شدن یا بیتفاوت بودن حضور شما در زندگی آنها (و در واقع همان اخراج شدن!) شاکی باشید. فراموش نکنید که این شما هستید که به دیگران (حتی عزیزترین کسانتان) میآموزید چرا و چطور باید برای شما اهمیت قائل باشند. محبت و اهمیت دیگران، نتیجهی رفتار خود شماست.
پنج: از جایتان تکان نخورید: امروز تقریبا همه از زندگیشان بهعلتی ناراضیاند. اما تا بهحال فکر کردهاید چرا تغییری در این زندگی دوستنداشتنی رخ نمیدهد؟ من دو حالت به ذهنم میرسد: یا حرکتی نمیکنیم و یا در برابر رقبا کم میآوریم! برای حل معضل تنبلی راهحلهایی هست که بعدا به آنها خواهم پرداخت. اما برای شکست در رقابت چطور؟ قدم اول در راه شکست دادن رقبا، کشف این است که برای پیروزی بر آنها به چه چیزهایی نیاز دارید (بدیهی است که منظورم دانش و مهارت و هر چیزی است که اکتسابی باشد. مثلا من نمیتوانم با یک قهرمان بسکتبال تیم ملی در پرش در جا و لمس یک نقطه رقابت کنم!)
واقعیت تلخ اما شیرین ماجرا این است که هیچ کس جز خود شما در قبال آنچه هستید و آنچه میتوانید باشید، مسئولیتی ندارد. فکر و تلاش و تصمیمهای شماست که زندگیتان را میسازد. زندگی در همین لحظه هم در جریان است و تمام نشده است. حاضرید؟ همچنان خودتان را در مورد گذشته ببخشید تا با هم بهسراغ ساختن فردا برویم.
با من در این درسها همراه باشید. هنوز راهی طولانی را در پیش داریم!
بله؛ دقیقن 🙂
ممنون از شما 🙂
سلام.اتفاقا مورد چهارم چیزیه که من اخیرا بهش رسیده ام.به نظرم حتما باید استعداد ها و مهارت هامون رو نشون بدیم و اصلا هم به حساب ریا نذاریم.
مثل همیشه عالی