حدود یک ماه و نیم پیش بود که دوست عزیزم رضا بهرامینژاد برایم از پروژهی جذابی گفت که بهتازگی شروع کرده است: کلاس پرنده! ایدهی رضا ساده اما بسیار هیجانانگیز بود: سفر یک تیم هنرمند به یک مدرسهی روستایی، زیباسازی مدرسه و برگزاری برنامههای سرگرمکننده و آموزنده برای بچهها. و من در این یک ماه بهشدت لحظه به لحظه انتظار کشیدم تا روز موعود اولین سفر کلاس پرنده بهمناسبت روز کتاب و کتابخوانی از راه برسد: سفر به روستای زیبا اما محروم بارنجگان از توابع شهر حاجیآباد استان خراسان جنوبی.
این انتظار بالاخره این هفته بهسر آمد: سفر ما از روز یکشنبه آغاز شد و روز سهشنبه بهپایان رسید. صبح یکشنبه با پرواز شمارهی ۲۱۶ هما به بیرجند رفتیم و از آنجا حدود ۵ ساعت در راه بودیم تا به روستای عشایرنشین بارنجگان رسیدیم.
توصیف شور و اشتیاق بچهها و معلمانشان با دیدن ما وصفناپذیر است. هنوز وقتی به یاد برق شادی چشمهای زیبای بچهها میافتم، دلم برایشان حسابی تنگ میشود …
برنامهی روز اول، اجرای یک نمایش با نام “پسرک طبلزن” بود؛ پسری که در قالب یک سفر اودیسهوار و با راهنمایی “فرشتهی مهربون” به این نتیجه میرسید که … نتیجهاش را نمیگویم؛ چون ما نتیجهگیری را برعهدهی بچهها گذاشتیم و بچهها فردا صبح آن روز با نقاشیهای بانمکشان نظرشان را به ما ارائه دادند. یکی از برنامههای آیندهی نزدیک گروه “کلاس پرنده” برگزاری نمایشگاهی از نقاشیهای بچههای بارنجگان است که آنجا میتوانید ببینید بچهها به چه نتایج جالبی رسیدند.
برنامهی روز دوم برگزاری برگزاری تعدادی کلاس آموزشی برای بچهها بود. این کلاسها: عروسکسازی، موسیقی و صداسازی، روزنامهی دیواری و نقاشی. من هم به معلمان مدرسه شیوهی ساختن و نوشتن وبلاگ را یاد دادم. باز هم باید بگویم که توصیف لحظات زیبای گروه ما در بین بچهها وصفناپذیر است؛ بنابراین چند عکس از این لحظات را شما هم ببینید:
یکی از اهداف اصلی گروه ما، زیباسازی مدارس بارنجگان بود. از عصر روز دوم سفر تا ساعت ۴ صبح روز سوم ـ که زمان برگشتمان بود ـ دو کار در این زمینه انجام دادیم:
یکی نقاشی دیواری بسیار زیبای سارا طبیبزاده با کمک سایر بچهها در رنگآمیزی:
و دیگری طراحی و اجرای جمعی کتابخانهی مدرسه:
در این سفر با ۹ جوان علاقهمند و بسیار هنرمند همراه بودم که از آشنایی و دوستی با آنها بسیار مفتخر و خوشحال شدم:
عکس بالا استاد رضا بهرامی طراح و مدیر پروژه. و دوستان خوب تیم پروژه:
سارا طبیبزاده، شهرزاد بهشتیان، هاله مؤدبیان، سوده دوستبخیر، فرزانه ثابت، امیر سهرابی، محمد عاشقی و مجتبی کلارستاقی. همراه با یاری و پشتیبانی این دوستان که در سفر همراه ما نبودند: ساره هوشیار و طه بهرامی.
اسپانسرهای این پروژه که بدون کمک آنها اجرای پروژه ممکن نبود و همت عالیشان را میستایم اینها بودند: مؤسسهی مهر گیتی، شرکت رنگ سحر، میهنبلاگ، انتشارات سورهی مهر و خیریهی حامی:
اما چند نکتهی جالب از میان مشاهدات خودم را هم لازم است بنویسم:
۱- روستای بارنجگان آب و تلفن دارد؛ اما آب شرب و گاز خیر. وضعیت آب روستا بسیار بسیار خطرناک است و من شخصا امیدوارم اگر کسی امکانش را دارد برای دسترسی مردم به آب سالم و قابل شرب هر چه سریعتر کاری بکند.
۲- اینترنت مدارس روستا هم معضل دیگری است. با وجود نصب تجهیزات اینترنت در کانکس مخابرات روستا، شرکت مخابرات استان (و مرکز مخابراتی قائن بهعنوان شهر روستای بارنجگان) از ارائهی اینترنت به مدرسهی روستا سرباز میزند و این امر را منوط به وجود ۲۵ مشتری قطعی در روستا کرده است. این در حالی است که پستبانک همیشه تعطیل (!) روستا دارای اینترنت پرسرعت است و کانکس مخابرات روستا آنقدر به مدرسه نزدیک است که حتی میشود با یک مودم وایرلس معمولی ارتباط اینترنتی مدرسه را برقرار کرد. امیدوارم اگر کسی از میان خوانندگان این وبلاگ امکان پیگیری ماجرا را دارد؛ کمک کند تا مخابرات استان اینترنت مدرسهی روستای بارنجگان را هر چه سریعتر برقرار کند.
۳- روستای بارنجگان روستایی عشایرنشین است؛ عشایری که در بهار به ییلاق کوههای اطراف روستا کوچ میکنند. مهربانی و سادگی مردم روستا مثال زدنی است. از ما دعوت کردند تا در فصل بهار به آنجا سفر کنیم و همراهشان در کوچ باشیم. اگر چه روستا مهمانسرایی ندارد؛ اما کل منطقه به یک بار دیدنش میارزد.
۴- روستای بارنجگان مهد کودک و آمادگی دارد!
۵- آسمان زیبا و واقعا آبی روزها و آسمان پرستارهی شبهای روستا رؤیایی است …
۶- من در تمام روستا آینه”ای ندیدم و برایم این نکته بسیار عجیب بود.
۷- بچههای روستا با وجود سادگی و صمیمیتشان و رؤیاهای بسیار زیبایشان، اعتماد بهنفس بسیار کمی دارند. نمیدانم این بهدلیل ماهیت زندگی در یک روستای محروم مرزی است یا چیز دیگر؛ اما بهوضوح دیدم که چقدر حضور دو روزهی ما در آنجا باعث بهبود این ویژگی در بچهها شد.
۸- بچههای مدرسهی روستا نمایشگاهی از کاردستیهایشان ترتیب داده بودند که در میان کاردستیها این یکی واقعا چشمگیر بود:
۹- آقای لشکری یکی از معلمان روستا از من قول گرفت این جمله را حتما اینجا در وبلاگم بنویسم: “بارنجگان آسمانی پرستاره دارد و زمینی پرستارهتر؛ اما ستارههای زمینیش بال پر کشیدن به آسمان را ندارند.” بیایید هر طور که میتوانیم و از دستمان برمیآید کمکشان کنیم.
پ.ن.۱٫ تیم پروژهی کلاس پرنده دست یاری تکتک شما را برای برنامههای آیندهی خود میفشارد. شما میتوانید چه با حضور در پروژه و چه با حمایتهای مادی و معنوی به ما برای ساختن روزهایی شاد برای کودکان مناطق محروم کشور و برای تحقق آرزوی بزرگمان که زدن تلنگری به آیندهی زیبای این بچهها است، کمک کنید. منتظر یاری تکتک شما هستیم. لطفا با ما تماس بگیرید. 🙂
پ.ن.۲٫ سفرنامهی شورانگیز و خواندنی رضا بهرامی عزیز را هم بخوانید.
پ.ن.۳٫ عکسها از محمد عاشقی، رضا بهرامی و خودم.
ممنون از لطف شما 🙂 کار ما یک انجام وظیفهی کوچک در برابر مردم مهربان آن منطقه بود.
سلام
اصلا فکرش هم به ذهنم نمیرسید ک ی روزی ی گروهی تشکیل بشه که حاضر بشن برن روستای مرزی بارنجگان ، ی جایی ک اب و هوای خوبی نداره و البته زندگی کردن هم بخاطر کمبود امکانات خیلی مشکله
کارتون خیلی خوشکل بود ، خییییییییلی ممنون .
اجرتون با خدا
سپاس از لطف شما
ممنون از مطالب خوبتان
دست مریزاد
واقعا خسته نباشید
بسیار بسیار عالی. امیدوارم همیشه سلامت باشید.
سلامت باشید. اگر کمکهای شما نبود، ما در این راه کمترین موفقیتی نداشتیم. ما یا علی اول رو گفتیم؛ کمک دیگر دوستان میتواند این پروژه را هر روز موفقتر از قبل کند.
ممنون از شما. در مورد اون کتابچه ما خودمونم نفهمیدیم ماجرا چیه. کتاب، موضوعش یک قصهی بچهگانه است. ولی این چی بود این وسط متوجه نشدیم. البته مهمتر اینکه من خودم اونجا که بودیم متوجهِ این قسمت عجیب نشده بودیم! من بعدا در عکسها دیدم.
اصلاحیه: تیمتون…
سلام.
خدا قوت میگم به شما و دوستانتون که همچین کار قشنگی انجام دادید. امیدوارم تیممون همیشه موفق باشه و روز به روز تعداد اعضاش بیشتر بشه.
عکسها هم خیلی خوب بودن. توی بعضیاشون نور امید و زندگی به وضوح دیده میشه. خدا خیرتون بده.
یه سؤالی برام پیش اومد. توی قسمت ۴ که عکس یه کتابچهی دستساز رو گذاشتید، درست دیدم که نوشته «آیین وهابیت»؟ میشه لطفا بگید موضوعش چی بوده؟
سپاس مجدد. موفق و سربلند باشید.
سلام
از همه ی شما عزیزانم که زحمت کشیدید .برنامه ی جذابی را به اجرا در آوردید ممنونم .
ما به کمک هم باید ایران را بسازیم . بیایید با هم تصمیم بگیریم تا نیازمندیهای منطقه بارنجگان را مرتفع کنیم .آب آشامیدنی واینترنت از اولویت های منطقه است .بسم اله ، اول مساله آب ،راه کار بدهید وکار را شروع کنیم . منتظرم
یک کتاب بود،
.
.
کلاس پرنده
.
حالا یک واقعیت…
perfect! absolutely perfect! 🙂
دوستان عزیز
از لطف تکتک شما از طرف خودم و تمامی دوستانم در تیم پروژهی کلاس پرنده سپاسگزارم. ما کار بسیار کوچکی برای مردم مهربان منطقهی بارنجگان کردهایم و فقط میتوانیم امیدوار باشیم که این تلاش اندک، برای این کودکان پراستعداد نتیجهبخش باشد.
از اینکه داوطلب همکاری با ما هستید هم بسیار خرسند و دلشاد هستم. برای اعلام همکاری خواهشمندم از طریق صفحهی تماس با ما در سایت پروژهی کلاس پرنده (که در پایان پست به آن لینک دادهام) اقدام فرمایید.
عذرخواهی من را بابت عدم تشکر تک به تک از شما پذیرا باشید.
سلام.
من هم در زمان زلزله آذربایجان تجربه مشابهی رو با حضور در روستای زنگ آباد به همراه جمعیت امام علی داشتم و خوشحال میشم در برنامه های بعدی شما در صورتی که مقدور باشه مشارکت داشته باشم.
منتظر دعوتتون هستم.
یا حق
سلام بر همه و علی نعمتی شهاب عزیز
شما چطور این قدر خوبید؟
هر کار کردم نتوانستم بر حسادتم نسبت به شما انسانهای انسان، غلبه کنم. مملود از حسادت، از صمیم قلب برایتان بهترین آرزو ها را دارم. دست مریزاد.
جدا سربلندید و سرفراز
آفرین به غیرتت مرد
وقتی کمک مردم به یکدیگر را چه در ژاپن و چه در آمریکا می بینم، بی نهایت مشعوف می شوم و آنها را تحسین می کنم. در عین حال به حال و روز خودمان حسرت می خورم که ادعاهای همگی مان (اعم از اون بالایی ها تا خودمان این پایین ها) گوش فلک را پر کرده است.
این تلاش شما بسیار ستودنی است و آرزو می کنم موفق باشید. می دانم که دیدن برق شادی در چشم این نوگلان مظلوم چقدر شیرین است. این عیش معنوی نوش جانتان!
حتی دیدن عکساش احساس خوبی به آدم دست میده
🙂
همین!
سلام
حرکت بسیار زیبایی بود. من خودم بچه روستام که در حال حاضر در شهر کار می کنم. مطالبنونو می خونم و توصیه می کنم. یه نظر من اگه بشه این اتفاق رو به یه حرکت تبدیل کرد و اون رو گسترش داد خیلی خوب می شد. مثلا با یک سایت که افراد جاهایی محروومی رو که میشناسن در اونجا معرفی کنن و از طرف دیگه کسانی که در هر زمینه کاری توانایی دارن هم اعلام آمادگی کنن و بشه اونها رو هماهنگ کرد. البته شاید یکم زود باشه برای این کار ولی خوب…
بسیار لذت بردم از چنین ایده و نوآوری. بسیار مایلم در سفرهای بعدی همراهیتان کنم. شاید در حوزه فنی بتوانم کاری برای این نوگلان انجام دهم. همسرم نیز در کارهای گرافیکی. ممنون میشوم از قبل خبردار کنید.
کار بسیار باشکوه و زیبایی بوده.
میدونم که هماهنگی این کارا چقدر سخت و پر زحمته.
خیلی خوب از پسش براومدین
تبریک میگم
🙂
“ستاره های زمینی اش بال پر کشیدن به آسمان را ندارند !”
برای بال و پربخشیدن به این ستاره ها داوطلب حضور هستم و برای شماآرزوی تعالی روزافزون دارم .
خیلی دوست داشتنی بود . من کارم اینترنته اگر می دونستم یا شرایط بود یه مودم براشون جور می کردم … و یکم کار شبکه داره … یا راه های دیگه که قابل انجامه… حیف … باز هم اگر خبری در این طور موارد بود من آمادم 🙂
واقعا” دست مریزاد، آفرین به همت همگیتون
آدم رو به زندگی امیدوار می کنید.
زنده باد
سلام
مرسی عالی بود
دم همتون گرم و سرتون خوش باد
اگه کاری از دست من بر میاد بگید، خیلی خوشحال بتونم کاری بکنم.
دست همگی شما عزیزانم را می بوسم که برای کودکان این سرزمین خاطره آفریدید.
از روزی که اقای بهرامی گفتند قرار است این بنرامه را اجرا کنید مشتاقم تا ببینم چه از آب در می آید؟ مرسی از این گزارش خوب و دلنشینتان. خوشحالم که چند انسان خلاق و دوست داشتنی به سراغ کسانی می روند که شاید خیلی ها اصلا آنها را نمی بینند. بیشتر از همه خوشحالم که به سراغ بچه ها می روید. بچه ها خیلی ویژگی های مثبت دارند که فقط باید کمی پرورش پیدا کنند تا بتوانند از انها به نحو احسن استفاده کنند. مشکلاتی که از روستا نام بردید واقعا تاسف برانگیز است اما بنظرم بدتر از همه همانیست که گفتید بچه های آنجا اعتماد به نفس ندارند. بنظرم این خطر بزرگیست که ممکن است بخاطر اعتماد به نفس پایینشان هیچوقت نتوانند با تمام توانایی شان در زمینه خاصی موفق شوند. دلم میخواهد در برنامه های بعدی بتوانم من هم شرکت کنم.
امیدوام مثل همیشه کارهای ستودنی تان ادامه پیدا کند
درود
این که پست بانک همیشه بسته بود و این که اینترنت نبود ناراحت کننده است. یعنی واقعا ناراحت کننده است که اینترنت در یک روستا نیست. شاید بگویند خل آب و گاز مهمتر است. اما سواد و دانایی و یادگیری و تلاش برای یادگیری از همه چیز مهمتر است. اگر انسانها آموزش ببینند حتما راهشان را پیدا میکنند.
خیلی جالب بود؛از این کارا دوست دارم.خیلی.دوست دارم سهیم باشم تو این کارا ولی پام بسته است:دی
چند وقتی هست که به شما سر میزنم از طریق فید شدن این سایت به یه شبکه ی اجتماعی.
موفق باشید.
سلام
خیلی جالب بود و دیدنی.
کارتون بسیار ارزشمنده. امیدوارم وضع این روستا و بچه ها بهتر و بهتر بشه.
موفق باشید.