معمولا “نه” شنیدن اثر احساسی شدیدتری دارد تا شنیدن “آری” … احتمالا همهی ما موقعیتهایی را تجربه کردهایم که در آنها شنیدن یک “نه” ساده، زندگیمان را زیر و رو کرده است. از سوی دیگر ایجاد تغییر در سازمانها که یکی از طبیعیترین کارهای مدیران و مشاوران مدیریت است نیز همواره با مقاومتها و نه شنیدن از نیروی انسانی سازمانها و حتا ذینفعان ماجرا همراه است. خوب در این موقعیتها برای غلبه بر “نه” گفتن آدمها چه باید بکنیم؟ جان بالدونی اینجا روی سایت فوربس چند راه را برای این کار پیشنهاد میدهد:
۱- “نه” جواب آخر نیست: خیلی از آدمها از آنجایی که از تغییر میترسند “نه” میگویند! بنابراین اگر بتوانید به آنها نشان بدهید که قرار است چه تغییر خوبی رخ بدهد؛ آنوقت …
۲- آیا ارزشش را دارد؟ آیا تلاش برای گرفتن پاسخ مثبت از آدمها به هزینههایش میارزد؟
۳- تصمیم بگیرید: براساس دانستههایتان تصمیم بگیرید که باید چه بکنید. تردید در تصمیمگیری، باعث زیر سؤال رفتن قابلیتهای شما میشود.
۴- آیا میتوانید؟ توجه کنید که همیشه لازم نیست بر موانع غلبه کنید. خیلی وقتها پذیرفتن این “نه” عاقلانهتر است؛ چرا که در محدودهی تواناییهای شماست. مثلا فرض کنید کوهنوردی هستید که با آب و هوای بسیار بد در ارتفاع بالای یکی از قلل هیمالیا روبرو شدهاید: آیا میتوانید به صعودتان ادامه بدهید؟
اغلب اوقات “شدن” و “رسیدن”، بهدلیل غیرممکن بودن نیست که رخ نمیدهند؛ بلکه تنها به این دلیل بهدست نمیآیند که “سخت” هستند و دیریاب و آدمهای عجول و کمحوصلهای بهدنبال آنها هستند که در میانهی راه کم میآورند! جان وودن مربی افسانهای بسکتبال جایی گفته است: “نگذارید آنچه نمیتوانید با آنچه میتوانید در هم آمیخته شوند.”