کلاهقرمزی نوستالژی مشترک نسل ما است. این مایی که میگویم منظورم بچههای دههی ۵۰ و دههی ۶۰ است. خاطرات روزهای شیرین کودکی و شیطنتهای کلاهقرمزی دوستداشتنی که خیلی وقتها دوست داشتیم ما هم آنها را مرتکب شویم اما از ترس تنبیه بزرگترها یا برای حفظ کلاس مؤدب بودن بیخیالشان میشدیم. 😉 پسرخاله را هم که دیگر نگو! نماد یک بچهی محروم زحمتکش همه کاره که همیشه دنبال کمک کردن به دیگران و باز کردن گرههای کور زندگیشان بود.
در این سالها کلاهقرمزی بارها و بارها به فرمهای مختلف در خانههای ما حاضر شده: از فیلم “کلاهقرمزی و پسرخاله” ـ که همین اواخر قبل از عید باز دیدمش و اشکم جاری شد ـ بگیرید تا نوروزی (یادم نیست چه سالی بود) که کلاهقرمزی هفتسینش را با سیخ و سیم چیده بود. 🙂 همهی این سالها ماجراهای کلاهقرمزی و پسرخاله و آقای مجری را دیدهایم، لذت بردهایم، خندیدهایم و کنار هم یک خاطرهی خوب را تجربه کردهایم.
سه سال است که عیدها کلاهقرمزی باز مهمان ماست. ایدههای درخشان ایرج طهماسب و حمید جبلی انگار هیچوقت تمام نمیشوند. هر سال با سورپرایزهایی جدید و طنازیهایی متفاوت و فضاسازیهایی متنوعتر از قبل. برای من در این سه سال اخیر جالب بوده که کلاهقرمزی ویژهی نوروز با یک طراحی و ایدهسازی کامل وارد مرحلهی تولید شده و این پیشنیاز وقتی با پسنیازِ اجرای واقعن عالی ایده همراه شده، نتیجهش شده یک برنامهی بهیادماندنی. هنوز طعم شیرین حضور “ابراهیم حاتمیکیا”ی ظاهرا عبوس و جدی کنار کلاهقرمزی شیطان و بانمک و آیتم دستور غذای شاهکار “ببعی” را بهعنوان فقط دو نمونهی عالی از کارهای طهماسب و جبلی در این سه سال اخیر در دهانمان حس میکنیم.
اما … امسال در تولید کلاهقرمزی بهنظرم آن مرحلهی ایدهسازی و طراحی برنامه یا خیلی ضعیف برگزار شده یا کلا حذف شده است. البته با توجه به تولید فیلم جدید مجموعهی کلاهقرمزی در اواخر سال ۹۰ ـ مخصوصا اینکه فیلم به جشنوارهی فیلم فجر هم نرسید ـ میشود حدس زد واقعن زمان کافی برای این کار وجود نداشته است.
در کلاهقرمزی ۹۱ هر چند هنوز ایدههای درخشان و اجرای واقعن عالی را داریم، اما من در کلیت این مجموعه بهعنوان یک محصول فرهنگی که منِ بیننده آن را مصرف میکنم اشتباهاتی میبینم. سعی میکنم خیلی خلاصه در مورد این اشتباهات بنویسم:
۱- تمرکز اشتباهی روی مخاطبان: کلاهقرمزی تلویزیونی همیشه یک ذات آموزشی را داشته. چه در زمان “صندوق پست” و چه در مجموعههای چند سال اخیرش. این خوب است اما نه برای نسل “عمو پورنگ” و “فیتیلهایها” که قالب آموزشیشان جور دیگری است. من شخصا در میان بچههای کوچکتر فامیل حتا یک نفر را هم ندیدهام که حتا رغبت به تماشای کلاهقرمزی داشته باشد. کلاهقرمزی مخصوص ما نوستالژیبازهاست. مخاطب کلاهقرمزی ماییم. نتیجهی این ماجرا شده نکتهای که در بند دوم به آن اشاره میکنم.
۲- اشتباه در ایدی محوری: ایدهی محوری گوگل، فروش تبلیغات براساس جستجو است. اگر یادتان باشد ایدهی محوری کلاهقرمزی ۸۸ که در آن بعد از سالها “آقای قرمزکلاه” (به قول حمید جبلی در فیلم اول مجموعهی کلاهقرمزی) به تلویزیون برگشت، نوستالژی بود؛ تازه با حضور آن همه مهمان دوستداشتنی که خودشان کم برای ما نوستالژیساز نبودند. شاید من دارم اشتباه میکنم؛ اما امسال بار آموزشی برنامه در مقایسه با سالهای قبل بسیار افزایش پیدا کرده و در مقابل، آن جنبههای نوستالژیک ماجرا کمتر شده است.
۳- اشتباه در محصول محوری: محصول محوری گوگل، جستجو است نه شبکهی اجتماعی. گوگل با تأکید اشتباه روی توسعهی شبکهی اجتماعی دارد باعث ضعیف شدن کسب و کار اصلیش در برابر رقیب ضعیفی مثل بینگ میشود. در مورد کلاهقرمزی هم بیتعارف ـ با وجود تمامی جذابیتهای سایر شخصیتهای فرعی ـ محصول محوری خود این عروسک است. اما متأسفانه امسال عروسک “جیگر” ـ که من با آن اصلا ارتباطی برقرار نمیکنم و ایدهی جذابی هم ندارد ـ تبدیل به عروسک محوری برنامه شده و این بهنظر من اصلا خوشایند نیست. این در حالی است که کلاهقرمزی هر قسمت کمرنگتر از قبل میشود. پسرخاله هر سه چهار قسمت یک بار برمیگردد. اصلا از “گیگیلی” خبری نیست!
من میپذیرم که شاید این تغییر برای خیلیها دوستداشتنی باشد. حتمن بسیاری به شیرینکاریهای این جناب “جیگر” میخندند. اما به خودم این حق را میدهم نپسندمش. برای ایرج طهماسب و حمید جبلی با آن سابقهی درخشانشان و این ایدههای بینظیر که هنوز در گوشه و کنار برنامه میبینیم (مثلا آنجایی که فامیل دور و کلاه قرمزی و پسر عمه زا در برابر نخوردن از یک سینی شیرینی مقاومت کردند و آقای مجری همین که رسید شروع کرد به خوردن!) افت دارد که به کمدی برسند که محورش بلاهت ذاتی این کرهالاغ و پرزور بودنش باشد (که این دومی خودش هم باز مفهومی کنایی است.) شاید این قرار است تکرار ایدهی موفق پارسال یعنی “ببعی” باشد: ظهور یک شخصیت جدید و بسیار جذاب بهدلیل ماهیت متفاوت شخصیت و ویژگیهایش با بقیه. اما در عمل این درنیامده و بار طنز برنامه روی ایدهی امکانپذیر نبودن اطلاق اسم الاغ یا خر به این عروسک ـ که علت تغییر اسمش هم هست ـ متمرکز شده و همین هم هزار بار تکرار میشود. این من را نمیخنداند. در مقابل، با یک “سلاین” گفتن “کلاهقرمزی” از خنده روی زمین پخش میشوم.
۴- تنوع بیش از اندازه و در نتیجه پیچیدگی محصول: شما همهتان بهتر از من از زندگی استیو جابز باخبرید. زندگینامهش را خواندهاید و میدانید که یکی از رازهای اصلی جادوی محصولات جابز، سادگی آنها است. اما مجموعهی “کلاهقرمزی” هر روز پیچیدهتر میشود. من واقعا متعجبم چرا این دو آدم نازنین ـ آقایان طهماسب و جبلی ـ روی قالب تکراری آموزشی بودن برنامه این همه تأکید میکنند و هیچ خلاقیتی را در این ماجرا نمیبینیم؛ اما از این طرف آن همه شخصیت شناسنامهدار مجموعهی کلاهقرمزی را احتمالا برای ایجاد تنوع به نفع یک شخصیت واقعا لایتچسبک کمرنگ یا حذف میکنند. اما همهی ماجرا این نیست. “فامیل دور” در آخرین قسمت کلاهقرمزی ۹۰ ازدواج کرد؛ اما در کلاهقرمزی ۹۱ خبری از عروسش نیست. خواهر پسرعمه زا و دخترش دو سه قسمتی هستند و بعد کلا حذف میشوند. “آقوی همساده” اگر چه ایدهی بسیار درخشانی است؛ اما مقطعی است: میآید و میرود و دوباره میآید و میرود. ناگهان شخصیت “دلاک” رو میشود و خداحافظ. با همهی اینها هنوز محور قصه و روایت شخصیت “جیگر” است. راستش این روزها فکر میکنم شاید خوب باشد یکی دو قسمت “صندوق پستی” دوباره پخش شود تا همه به یاد بیاوریم که چه شخصیتهای بانمکی آنجا بودند که امروز کسی بهیادشان نیست. “ژولیپولی” نمونهی درخشان “زبان بدن” در عصری بود که هیچ کس در ایران حتا عبارت “بادی لنگوئج” به گوشش نخورده بود. آقای نقاش را چی؟ یادتان هست؟ خود صندوق پستی را چطور؟ سؤال این است که اگر میخواهیم تنوع ایجاد کنیم چرا سراغ این شخصیتها نرویم که آن جنبهی نوستالژی ماجرا را هم پررنگتر بکنند؟ من شخصا دلیل این همه آشفتگی ـ و نه تنوع ـ را در شخصیتپردازی نمیفهمم.
باید این را بگویم که با وجود نقدهای بالا، “کلاهقرمزی” هنوز برای من با فاصلهای در حد هزاران سال نوری بهترین برنامهی تلویزیون است. کلاهقرمزی با هر متر و معیاری یک پدیده است؛ پدیدهای که باعث میشود طعم گس آن پنجشنبههای این روزها دور ـ که تمام هفته منتظر رسیدنشان بودیم برای دیدن صندوق پستی ـ با لحظه لحظهی برنامه زیر زبانم احساس شود. هنوز هم با دیدن این برنامه و ایدههای درخشانش، ساعتی فارغ از تمام ماجراها کنار خانواده مینشینم و میخندم و “حال میکنم.” دست گل تیم سازندهش واقعن درد نکند. تمام حرف من اینجا بهسادگی این بود: “کلاهقرمزی اینقدر عالی بوده که نباید حتا یک درصد هم افت کند.”
حتمن دو نوشتهی خواندنی رضا ساکی عزیز را هم در مورد کلاهقرمزی امسال بخوانید: چرا مجموعهی کلاهقرمزی محبوب است و به آن میخندیم و چند نکته دربارهی آنها به مجموعهی کلاهقرمزی نمیخندند (که اگر این دومی را خواندید؛ آن بند شمارهی یک توئیت من بوده!)
پ.ن. قرار بود این پست بعد از تعطیلات نوشته شود که بهدلایلی به امشب افتاد. در هر حال این اولین پست گزارهها در سال جدید است. سال نو مجددا مبارک و سال شاد و موفقی را برای تکتک شما آرزو دارم.
(عکس متن را از اینجا برداشتم.)
سپاس و همچنین 🙂
مطالب قشنگی می نویسید.
همیشه موفق باشید
دوستان خوبم
از همهی شما بابت اظهارنظرهایتان تشکر میکنم و بهویژه آنهایی که با این نوشته مخالف بودند. چه خوب است که همهی ما نظرمان را بهدور از توهین و تحقیر به دیگران ارائه کردهایم. من فقط یکی دو نکته را خدمت دوستان عرض میکنم:
۱- من این نوشته را بهعنوان یک عاشق قدیمی کلاهقرمزی نوشتهام. حرف من این نبود که کلاهقرمزی ضعیف است؛ حرفم این بود که نباید حتا ذرهای افت کند.
۲- چهار اشتباه نوشته شده در اینجا ریشه در ایدههای استیو جابز برای طراحی محصولات دارند. من بهدلیل شتابزدگی و کمبود وقت نتوانستم ایدههای جابز را در اینجا بهصورت دقیق بیان کنم. بعدا فرصتی فراهم شد که این نوشته را با ایدههای آقای جابز تلفیق کنم تا حاصلش بشود مقالهای که در شمارهی آیندهی مجلهی پنجرهی خلاقیت منتشر خواهد شد.
۳- یکی از دوستان عزیز و بزرگوار من، قرار است بهزودی زحمت انتقال این نوشته و نظرات شما را به آقای جبلی بکشند. بنابراین خیالتان راحت؛ حرف ما مخاطبان تأثیرگذار خواهد بود!
کاملا منصفانه بود
بعدش اینکه کاراکتر جیگز اصلا به دل ننشست و حتی جنبهی منفی برنامهی امسال شد
به نظرم امسال با وجود قشنگی این مجموعه نسبت به سال های قبل کاری ضعیف تر بود
راستشو بخواین حوصله ام نکشید جلو تر از شماره ی ۲ برم اما با شماره ی یک کاملا مخالفم، من یه دختر ۱۲ ساله ام که شاید هیچ وقت فیلم اصلی کلاه قرمزی رو کامل ندیدم اما به این برنامه ی تلویزیونی علاقه مند بودم.
Man ba enteghadatetun kolan mokhalefam etefaghan man bachehaye kheili ziadio didam ke har shab paye in barnameye jazab mishestan etefaghan shakhsiathaee ke ezafe Kard kheili jaleb budan (albate ye meghdar jeegar unghadr bamaze nabud )
Be nazare man kheili behtare ke be jaye inje faghat beahinimo naghd benevisim ye bar ham in faghat darbare nokate mosbatesh benevisim inke chera az har gheshre seny in barname mokhatab dare va chera beine in hame seriali ke emsal pakhsh shod in barname Tarafdaresh bishtar bud!!!
Behtare ke ma irania in naghd kardanaye bijamuno kenar bezarim
نقد ضعیفی بود و بی اساس
درضمن تمام کسانی که من میشناختم هرشب میدیدنش
من بچه هم که بودم از برنامه کودک متنفر بودم هنوز هم از دیدن برنامه کودک از جمله همین کلاه قرمزی بی مزه حالم بد میشه البته همین احساس رو هم نسبت به برنامه های سنین نوجوان و جوان داشتم و تنها کارتون هایی مثل تام و جری و چند کارتون امریکایی دیگه برام جذاب بود و هنوز هم اگر تکراری نباشند مایل به دیدنشون هستم چنین برنامه هایی در حماقت کودکان بیش از حد اغراق کرده اند.
سلام. خوبین؟
نقدتون از کلاه قرمزی ۹۱، بهترین نقدی بود که تا به حال شنیده و دیده بودم.
نکته ای لازم به ذکر به نظر می رسد. آن هم اینکه، کلاه قرمزی، تنها بخاطر نوستالژی بودنش نیست که بیننده های زیادی داره. مثلا خود من، با سری کلاه قرمزی ۸۸، با این شخصیت ها آشنا شدم. با این حال، به نظرم شخصیت هایی فوق العاده دارند، حال آنکه برای من نوستالژی نیستند.
یک نکته ی دیگه. شاید بهتر بود آقای طهماسب، این توانایی رو میداشت که بعضی از شخصیت ها رو حذف کنه! به عنوان مثال، همون «جیگر» رو. شاید چون روی شخصیت های مجموعه، خیلی کار کردن، دلشون نمیاد که اونا رو حذف کنن!
از من میشنوید، شاید بهتر بود حتی «ببعی» رو، با اون شخصیت دوست داشتنیش، حذف می کرد. شاید بی رحمی به نظر بیاد، ولی گاهی اوقات، کمی بی رحمی لازمه؛ ما توی دنیای بی رحمی زندگی می کنیم!
و اما نکته ی آخر. کاش می تونستید این نقد هاتون رو، یه جوری به گوش آقای طهماسب برسونید. ما که هر چی گشتیم، نشانی از ایشون پیدا نکردیم؛ بی دل از بی نشان چه گوید باز؟!
خیلی ممنون
سلام
ممنون از این مطلب خوبتون
به نظرم دارن خیلی شلوغش می کنن خصوصا شخصیت جیگر شخصیت جالبی نبود اصلا نیاز نبود اینا یه بار پسر عمه زا آوردن بدجور جواب داد هرسال دیگه زیاد می کنن البته ببعی هم با اون انگلیسی حرف زدنش قشنگه
به نظرم تو این سه سال
بهترین شخصیت : پسر عمه زا
بدترین شخصیت : جیگر (بی نمک ترین)
با نقدهای موافقم ، حضور جیگر لازم نبود وشاید زیادی هم بود ،اما ازحضورآقای همساده با اون خاطرات توپش لذت بردم .
هرچند دوشخصیت اصلی یعنی کلاه قرمزی وپسرخاله حضوری کم رنگ اشتند اما به نظرمن این برنامه بهترین مجموعه تلوزیونی در تعطیلات نوروز بود .
سلام مهدی جان
ممنونم از لطفت. 🙂
سلام
سال جدید رو با پر انرژی آغاز کردی علی اقا انشالله تااخرش همینطوری قوی بنویسید.
با کل مطلبتان موافقم. و حرف دل ماهایی رو نوشتید که کلاهقرمزی برامون نوستالژیه. برای ماهایی که تنها برنامهای که از تلویزیون استفاده میکنیم میتونه همین کلاهقرمزی و نود و گاهی پخش زنده فوتبالش باشه.
به حمید جبلی و ایرج طهماسب هم خسته نباشید باید گفت. به خاطر اینکه سه سال تقریبا پشت هم برنامهای رو ترتیب دادند که موضوعاش هر ساله عید بوده و این کار رو برای اونها سخت میکنه چرا که موضوعات متنوعتر میتوانست برنامهای جذابتر ترتیب بده و بنابرین اونها سعی کردهاند که با معرفی شخصیتهای جدید سعی کنند جذابیت رو همچنان حفظ کنند که امسال بعد گذشت سه سال معلوم شد ایده خوبی نیست. معرفی جیگر و دلاک و همساده و … امسال رو جذاب نکرد اما در عوض اسم برنامهای که «کلاهقرمزی نود و یک» بود رو تبدیل به برنامهای کرده بود که خود کلاهقرمزی به صورت پیام بازرگانی توش پخش میشد. به نظر من پخش کلاهقرمزی در زمان عید دست اونها رو بسته و شاید باید امسال رو سال آخر دونست و قالب عید رو شکست و با همان شخصیتها به موضوعات مختلف پرداخت.
گاهی به قول سهراب چشمها را باید شست جور دیگر باید دید.
من اول فک میکردم فقط من از جیگر خوشش نمیاد با اون تکرار سه باره حرف هاش.کلاه قرمزی امسال عالی بود اما من یه گله شدید دارم و اونم اینکه پسرخاله اصلا نبود واقعا خیلی خیلی کم حضور داشت.البته همه اینها سلیقه ای هستش دیگه من از پسر خاله خوشم میاد یکی دیگه از جیگر.همساده اولش خوب بود اما واسم تکراری شد تو تعریف مصیبت و خندیدن.اما جدا عاشق فامیل دور هستم معرکس این مرد !
دست گلتون درد نکنه کلاه قرمزی ها !
فوق العاده بود از هر لحاظ . کلاه قرمزی برای بچه ها ساخته میشه ولی انقدر زیباست که ما هم میبینیم اصلا هم بحث نوستالوژی نیست . مثلا الان شخصیت های محبوب همساده و جیگر و ببعی بودن که هیچکدوم نوستالوژی نبودن.و کودکان هم اصلا به جلوه آمورش توجه نمیکنند بزرگترها میبینند و گوشزد میکنند به کودکان .یعنی کودکان و بزرگسالان باید در کنار هم این برنامه رو تماشا کنند . پس آموزش و نوستالوژی نیاز است هر دو برای جلب هر دو قشر در کنارش م برای جلب بیشتر کوئدکان اون میانبرنامه ها یعنی تام و جری را داشتیم که خود این تام و جری ها هم برای ما نوستالوژیک بودن و به کودک همککم میکردند برای تماشای بیشتر . نقدتون اشتباست از نظرم .
من هم دوستش داشتم؛ تمام حرفم این بود که مجموعهی به این خوبی و زیبایی نباید کوچکترین ضعف را هم داشته باشد.
با شما موافقم
ولی در کل مجموعه پر بیننده ای بود. من که خیلی دوستش داشتم.
من مخالفتی با شخصیتهای جدید ندارم؛ کما اینکه فامیل دور و ببعی در پارسال یا پسرعمه زا در پیرارسال عالی بودند. حرف من در مورد تنوع بیش از اندازه و شلوغ کردن برنامه است. شخصیتهای جدید امسال برنامه رو بیخودی شلوغ کردند و اجازهی مانور را از بقیهی شخصیتها گرفتند. ضمن اینکه خودشون هم اصلا شخصیتهای جذابی نبود. در هر حال همه چیز نسبی است.
ممنونم بهنام جان 🙂
درسته
سلام
به نظر من اوج شاهکار هنری اقای طهماسب همین شخصیت های جدیدی است که هر ساله به برنامه اضافه می شوند
شاید اگر قرار بود مثل همیشه کلاه قرمزی و پسرخاله در اوج باشند جذابیت گذشته را نداشت نگاه شما شاید ناشی از این مساله باشد که ما ایرانی ها عادت کردیم وقتی مجموعه ای موفق از اب درمی اید دوباره ان را با همان سبک تکرار کنیم مثلا زیر اسمان شهر ۲ -۳ که کاملا شکست خورد ولی نمونه موفق در کارهای مهران مدیری که هر در هر کاری سعی میکند از شخصیت های جدید استفاده کند بدون اینکه به روال کلی کار اسیب بزند!
به نکات خوبی اشاره کردید که چون تخصص من سینما نیست متوجهشان نشده بودم. استفاده کردم. موفق باشید. 🙂
مرسی
با شما موافقم
ولی در کل مجموعه زیبایی بود.
یه صفحه تایپ کردم پرید.
مخلص کلام: هر کدام از این شخصیتها هدفی دارند. گیگیلی؛ پسرخاله؛ جیگر؛ فامیل دور و…
نباید به این عروسکها به ظاهرشان نگاه کرد. مثلاً چون او «الاغ» است هر کاری ازش بخواهیم. نه باید با او محترمانه برخورد کنیم. حتی باید از او خواهش کنیم.
اتفاقاً به نظرم گیگیلی ریتم داستان را کند کرده بود و البته شخصیتی تکراری داشت. به هر حال٬ متن تازهای نمیشود برایش نوشت جز اینکه مثلاً سه هفته پیش راه افتاده الان رسیده و این دو نویسنده با درایت کافی٬ نقش او را کم کردند. به جای آن نقش افرادی مانند جیگر٬ فامیل دور و پسر عمهزا را بیشتر کردند که ریتم داستان را تندتر میکنند و شیطنتهایشان را بیشتر میکند. توجه کنید که هر چه بیشتر شیطنت میکنند٬ بیشتر میتوان به بچهها یاد داد.
راستی این را هم بگویم که اینکه برخی بچهها از این فیلم خوششان نمیآید٬ دلیلی بر عدم موفقیت کار نیست. باید عادت بچهها را دید و البته انتظار آنها از «کارتون» درحالیکه حضور آقای مجری٬ به آنها القا میکند که این کارتون نیست…
جالب بود علی جان.
به نظر من شاید دیدگاه آقای طهماسب راجع به مجموعه کلاه قرمزی با نیم نگاهی به مجموعه ماپت ها بوده باشه.
شاید ایده پر تعداد بودن شخصیت ها و اینکه در هر فصل کم کم دو تا شخصیت جدید اضافه میشن از همین جا ریشه گرفته باشه.
البته به نظر من فضای کافی به هر شخصیت برای خود نمایی داده نمیشه و به نوعی پیچیدگی نادرست در تعریف داستان هرکدوم وجود داره.
و یکی از پیامدهای این پیچیدگی و عدم ایجاد فضا برای شخصیت ها همین مقطعی بودن حضورشون در داستانه.
آره خب ،قبول دارم،خصوصا اینکه مخاطب ماییم،نه بچه ها!!ولی خب باشیم!مگه چه عیبی داره؟
ولی یه چیز دیگه اینکه عروسکایی مثل کلاه قرمزی و پسر خاله خیلی دارن کم رنگ میشن،اونم شاید به خاطر اضافه شدن عروسکای دیگه اس
و من فکر میکنم جای یه روانشناس تو این برنامه شاید خالی باشه
سپاسگزارم
به نظرم بهترین شیوه نقد کردن رو بیان کردین.نقاط قوت و ضعف هر دو با هم رو مطرح کردین.
به عنوان مخاطب همیشگی کلاه قرمزی از همان دوران بچگی تا به حال، معتقدم که این مجموعه با تمام محبوبیتی که داره ولی باید تمام تلاش خودش رو بکنه تا این محبوبیت رو از دست نده.
نقش کلاه قرمزی باید پررنگ تر می بود و اینکه فکر می کردم اگر عروسک خر ( جیگر ) هم نبود هیچ اتفاقی نمیوفتاد.
از نوشته هاتون سپاس