آزادی اگر همراه با آزادیِ خطا کردن نباشد، ارزشی ندارد.
مهاتما گاندی
آزادی اگر همراه با آزادیِ خطا کردن نباشد، ارزشی ندارد.
مهاتما گاندی
آزادی اگر همراه با آزادیِ خطا کردن نباشد، ارزشی ندارد. مهاتما گاندی دوست داشتم!۰
“مربیان در حال حاضر به ۱۱ نفری میاندیشند که در تیم برترند، اما هیچگاه نتوانستهاند از تمامی ۲۵ بازیکن به نحو احسن و بهموقع بازی بگیرند. اما فرگی این چنین نمیاندیشد، او ۱۱ بازیکن را در زمین قرار میدهد؛ اما از سایرین غافل نمیشود و به نوعی با آنها رفتار میکند که آنها در خدمت تیم میمانند و تمام تلاش خود را بهکار می گیرند تا در صورت لزوم برای تیم مؤثر واقع شوند و این خود یکی از نکته هایی است که از ایجاد تنش و حاشیه در اردوی تیم به شدت کم میکند.” (پارک جی سونگ در ستایش سر الکس فرگوسن؛ اینجا)
عموما مدیران ـ مخصوصا وقتی حیطهی نظارتشان (Span of Control) از عدد طلایی ۹ نفر بیشتر میشود، دیگر نه وقتی برای رهبری و هدایت و مربیگری همهی نفرات دارند و نه اصلا حال و حوصلهی این کار را. پارک به نکتهی شگفتانگیزی در مورد پیرمرد تمامنشدنی و دوستداشتنی فوتبال جزیره اشاره میکند. سر الکس هیچ وقت تمرکزش را به بازیکنان اصلی محدود نمیکند. او همیشه برای تکتک اعضای تیماش ـ چه ستاره باشند و چه جوان جویایی نامی مثل تام کلورلی کشف جدید این فصلش ـ وقت میگذارد، آموزششان میدهد، هدایتشان میکند و بهوقتاش از آنها استفاده میکند. به همین دلیل است که من در تمامی سالهایی که فوتبال را از نزدیک دنبال میکنم به یاد ندارم که هیچ بازیکن نیمکتنشینی در منچستر یونایتد لب بهاعتراض باز کرده باشد!
روش فرگوسن بهعنوان یک رهبر، الهامبخش است: تکتک اعضای تیم میدانند که برای رهبر تیم دارای اهمیت هستند. این همان جادوی مربیگری فرگی است.
“مربیان در حال حاضر به ۱۱ نفری میاندیشند که در تیم برترند، اما هیچگاه نتوانستهاند از تمامی ۲۵ بازیکن به نحو احسن و بهموقع بازی بگیرند. اما فرگی این چنین نمیاندیشد، او ۱۱ بازیکن را در زمین قرار میدهد؛ اما از سایرین غافل نمیشود و به نوعی با آنها رفتار میکند که آنها در خدمت تیم میمانند و تمام تلاش خود
کمکم با فرو نشستن بحران اقتصادی که از سال ۲۰۰۸ دامنگیر اقتصاد جهان شده است و ایجاد ثبات نسبی، امکان قضاوت در مورد وضعیت کنونی کسب و کارها آسانتر شده است. لینکداین در همین راستا با بررسی دادههای موجود خود به نمودار بسیار جالب زیر رسیده است: +
در این نمودار صنایع رشدیافته در طول سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ در سمت راست با رنگ سبز و صنایع در حال افول در سمت چپ با رنگ قرمز نمایش داده شدهاند. برای من جالب بود که مشاورهی مدیریت یک صنعت در طول دوران بحران اقتصادی یک صنعت در حال رشد بوده است. صنایع در حال افول هم جالباند. بهغیر از صنایع مالی و بانکداری که سقوطشان طبیعی بهنظر میرسد، سقوط صنایع مخابراتی و صنایع غذایی و دارویی بسیار عجیب و جالب است.
نکتهی جالب اینجاست که این نمودار بهسفارش آژانس فدرالی تهیه شده که مسئولیت تهیه و گزارش آمارهای اقتصادی آمریکا را برعهده دارد. این آژانس سالهای پیش این گزارش را خودش تهیه میکرده و امسال با توجه به رشد روزافزون لینکداین، این کار به این شرکت واگذار شده است!
کمکم با فرو نشستن بحران اقتصادی که از سال ۲۰۰۸ دامنگیر اقتصاد جهان شده است و ایجاد ثبات نسبی، امکان قضاوت در مورد وضعیت کنونی کسب و کارها آسانتر شده است. لینکداین در همین راستا با بررسی دادههای موجود خود به نمودار بسیار جالب زیر رسیده است: + در این نمودار صنایع رشدیافته در طول سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ در
همین چند روز پیش بود که فیسبوک، اینستاگرام را با رقم نجومی یک میلیارد دلار خرید. اینستاگرام فقط در ۱۷ ماه از صفر به یک میلیارد دلار رسید. اما این فقط یک نمونه از ماجراهای شگفتانگیز این سالها است. گوگل و فیسبوک و آمازون و قبلتر از آنها اپل و مایکروسافت همه و همه از یک “گاراژ” شروع شدند: چند نفر جوان و یک ایدهی فوقالعاده که در زمان مناسب به بازار عرضه شد، دنیایی را زیر و رو کردند و بهقول استیو جابز “ضربتی بر کهکشان زدند.” این اینفوگرافیک جالب را ببینید تا نمونههای دیگری از این جوانان موفق را ببینید.
آیا دستیابی به موفقیت مثل استیو جابز و بیل گیتس و گوگلیها و فیسبوکیها ممکن است؟ یا نه؛ خود آنها و از آن مهمتر، جامعهی محل زندگیشان دارای ویژگی خاصی بودند که آنها را به این نقطهی درخشان رساند؟ شاید؛ اما همهی ماجرا این نیست. اینجا این سؤال مطرح میشود که پس چرا این همه افراد موفق در کسب و کار را در ایران هم داریم که آنها هم از جایی شبیه “گاراژ” شروع کردهاند؟ ماجرای زندگی آقای بهروز فروتن بنیانگذار صنایع غذایی بهروز شاید تنها یک نمونهی معروفش باشد.
بنابراین باید بگوییم که راهاندازی و توسعهی کسب و کارهای کوچک هم قواعد و اصولی دارد که با کمی اغماض در تمام دنیا مشابهاند. ماجرا از این قرار است که یک آدم خلاق یک ایدهی فوقالعاده را در زمان مناسب تبدیل به یک محصول یا خدمت میکند و به بازار عرضه میکند. اما در پسِ همین یک جمله دنیایی نهفته است!
در دو سه سال اخیر با داغ شدن موضوع استارتآپهای اینترنتی در جهان و البته بنابر تأثیراتی که از گذراندن دورهی MBA گرفتم، به موضوع توسعهی کسب و کارهای کوچک علاقهمند شدم. سال گذشته هم درگیر پروژهای شدم که به موضوع حمایت دولت از توسعهی کسب و کارهای کوچک حوزهی آیتی میپرداخت. با بررسیهایی که انجام دادم متوجه شدم که چند نکته در این مورد قابل توجه است:
۱- وجود تعداد زیادی از افراد خلاق و صاحب ایده که بهدنبال راهاندازی کسب و کار خود هستند (بهویژه در حوزهی آیتی.)
۲- عدم آگاهی بسیاری از این افراد از اصول و قواعد علمی و عملی راهاندازی و توسعهی کسب و کار.
۳- تعداد زیاد افرادی که بدون داشتن صلاحیتهای علمی و فنی خود را بهعنوان مشاور این حوزه معرفی میکنند و با نوشتن و برگزاری کلاس و سمینار، به افراد خلاق و مشتاق آدرس اشتباهی میدهند.
۴- و از همه جالبتر: تقریبا تمام تمرکز دروس کارآفرینی در ایران روی موضوع بسیار مهم “طرح کسب و کار” و “مدل کسب و کار” است؛ اما تمام ماجرا این نیست. برای راهاندازی و توسعهی یک کسب و کار، لازم است یک فرد کارآفرین اطلاعات گستردهتری نسبت به اصول نوشتن “طرح کسب و کار” داشته باشد.
بنابراین با توجه به درخواستی که برخی از دوستان از من کرده بودند، تصمیم گرفتم تا در این مورد دست به تحقیق بزنم و مجموعه مطالبی را برای افراد علاقهمند تهیه کنم. از این هفته این دورهی آموزشی با طرح این مقدمه آغاز شد. طرح این دورهی آموزشی شامل بیست درس بهشرح زیر خواهد بود:
هر یک از این درسها در یک هفته در قالب یک پست مطرح خواهد شد. تلاش من بر این است که طی این بیست درس در کنار هم با کلیدهای اصلی راهاندازی و توسعهی یک کسب و کار آشنا شویم. قطعا جزئیات بسیاری در این مجموعه پستها امکان مطرح شدن نخواهند داشت؛ اما با در دست داشتن این کلیدها میتوان به دنبال این جزئیات هم رفت. البته در آینده تلاش خواهم کرد تا برخی مباحث مهمتر را بهصورت دقیقتر بررسی کنم. امیدوارم بعد از بهپایان رسیدن این مجموعهی بیست درسی، بتوانم با جمعبندی و توسعهی مطالب مطرح شده و پرداختن به جزئیات ضروری دورههایی آموزشی آنلاین و آفلاینی را هم در این زمینه طراحی و برگزار کنم.
سفر ما برای توسعهی کسب و کار کوچکمان از همین امشب آغاز شد: در ۵ ماه آینده هر هفته دوشنبهها در کنار هم خواهیم بود.
همین چند روز پیش بود که فیسبوک، اینستاگرام را با رقم نجومی یک میلیارد دلار خرید. اینستاگرام فقط در ۱۷ ماه از صفر به یک میلیارد دلار رسید. اما این فقط یک نمونه از ماجراهای شگفتانگیز این سالها است. گوگل و فیسبوک و آمازون و قبلتر از آنها اپل و مایکروسافت همه و همه از یک “گاراژ” شروع شدند: چند
در طول سالهای زندگیم هیچ آلبومی را بهاندازهی آلبوم “عشق است …” ناصر عبداللهی گوش نکردهام. موسیقی حزین و صدای زیبای ناصر بهجای خود؛ اما آنچه مرا شیفتهی این آلبوم موسیقی کرده ترانههای شگفتآور و دلنشین یک پیرمرد نازنین است: محمد علی بهمنی. ترانههایی که تکتک واژههایشان وصف روزهای زندگی این سالهای من بوده است. بارها و بارها این ترانهها را شنیدهام، زیر لب زمزمه کردهام و در گوشهی خلوت و تنهایی برای دلتنگیهایم گریستهام …
***
سادگی و صمیمیت یا جادو؟ در تمامی این سالها به این فکر کردهام که غزلهای بهظاهر سادهی این شاعر جنوبی مگر چه دارند که اینطور آدم را غرق خود میکنند؟ این اواخر که مجموعهی کامل اشعار استاد را خواندم، در تمامی لحظات خواندن یک کتاب هشتصد و اندی صفحهای به همین ماجرا فکر میکردم؛ اما باز هم نتوانستم “راز” بزرگ و جادوی غزلهای بهمنی را کشف کنم. بنابراین باز دل سپردم به روایت زندگی و دلتنگیها و تنهاییهایش از زبان شاعری که خوشبختانه هنوز زنده است و غزل فکر میکند …
***
در میان تمامی ترانههای آلبوم “عشق است …”، یک ترانه برای من رنگ و بوی دیگری دارد. ترانهای که تکتک مصراعهایش را زندگی کردهام. ترانهی پایانی این آلبوم را میگویم: نامهربانی. بارها و بارها این ترانه را بهزبان “مناجات” خطاب به خدای بزرگ زیر لب زمزمه کردهام ….
در دیگران میجوییام اما بدان ای دوست
اینسان نمییابی ز من حتی نشان ای دوست
من در تو گم گشتم مرا در خود صدا میزن
تا پاسخم را بشنوی پژواک سان ای دوست
در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
سردی مکن با این چنین آتش به جان ای دوست
گفتی بخوان خواندم اگر چه گوش نسپردی
حالا که لالم خواستی پس خود بخوان ای دوست
من قانعم آن بخت جاویدان نمیخواهم
گر میتوانی یک نفس با من بمان ای دوست
یا نه تو هم با هر بهانه شانه خالی کن
از من، من این برشانهها بار گران ای دوست
نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت
بیهوده میکوشی بمانی مهربان ای دوست
آنسان که میخواهد دلت با من بگو آری
من دوست دارم حرف دل را بر زبان ای دوست …
***
برای من شخصا دنیا بدون غزلهای “محمد علی بهمنی” حتمن چیزی کم داشت. تولدت مبارک استاد عزیز.
در طول سالهای زندگیم هیچ آلبومی را بهاندازهی آلبوم “عشق است …” ناصر عبداللهی گوش نکردهام. موسیقی حزین و صدای زیبای ناصر بهجای خود؛ اما آنچه مرا شیفتهی این آلبوم موسیقی کرده ترانههای شگفتآور و دلنشین یک پیرمرد نازنین است: محمد علی بهمنی. ترانههایی که تکتک واژههایشان وصف روزهای زندگی این سالهای من بوده است. بارها و بارها این ترانهها
توئیتر عزیز این روزها یکی از محبوبترین شبکههای اجتماعی دنیا است. ویژگی کلیدی این شبکه سرعت بالای بهروزرسانی آن توسط کاربران و وجود امکان ایجاد روند (Trend) برای موضوعات داغ است. در زمانی که یک موضوع برای تعداد زیادی از کاربران مهم میشود، کاربران میتوانند با استفاده از هشتگ آن موضوع نظر یا خبر خود را دربارهی آن موضوع به اطلاع همهی کاربرانی که روند آن هشتگ را دنبال میکنند، اعلام دارند. در چنین وضعیتی هر کاربر با دهها و شاید صدها توئیت همزمان دربارهی آن موضوع مواجه میشود که ممکن است با هم متناقض هم باشند. بنابراین کاربر باید در کسری از ثانیه تصمیم بگیرد کدام توئیت معتبر است و کدام نه. اینکه میانبرهای ذهنی این تصمیمگیری چیستند، موضوع تحقیق خانم مردیث رینگل موریس و همکارانشان از شرکت مایکروسافت بوده است. +
نتایج این تحقیق بسیار جالباند. در این تحقیق مشخص شده که اعتبار توئیت، از اعتبار فرد توئیتکننده جدا نیست. بنابراین بیایید نگاهی بیاندازیم به ۴ عامل اعتباربخشی به یک فرد توئیتکننده:
و چند نتیجهی جالب دیگر:
و در نهایت محدودیت اصلی و پیشنهاد این تحقیق برای تحقیقات آتی: در طی زمان تحقیق توئیتر دو یا سه بار رابط کاربریش را بازطراحی کرد. بنابراین این سؤال باقی ماند که آیا میتوان سایتها و موتورهای جستجویی را طراحی کرد که جزئیات لازم برای قضاوت در مورد اعتبار اخبار یا اظهارنظرهای افراد را در اختیار ما بگذارند؟
توئیتر عزیز این روزها یکی از محبوبترین شبکههای اجتماعی دنیا است. ویژگی کلیدی این شبکه سرعت بالای بهروزرسانی آن توسط کاربران و وجود امکان ایجاد روند (Trend) برای موضوعات داغ است. در زمانی که یک موضوع برای تعداد زیادی از کاربران مهم میشود، کاربران میتوانند با استفاده از هشتگ آن موضوع نظر یا خبر خود را دربارهی آن موضوع به اطلاع همهی
اصولا این روزها داشتن دفتر شخصی حتا برای بسیاری از شغلهای مدیریتی در ردههای میانی هم قابل دسترس نیست. ما در سطوح مختلف سازمانی مجبوریم در یک اتاق یا پارتیشن با همکارانمان روز طولانی و پرمشغلهی کاری را پشت سر بگذاریم. تا بهحال به این فکر کردهاید که میشود این همنشینی را تبدیل به یک تجربهی خوب کرد؟ مهمترین مسئله در هماتاق بودن، حواسپرتیهایی است که از رفتار همکاران نشأت میگیرند. برای حل این مشکل این اصول را فراموش نکنید:
۱- مذاکره کنید: خیلی صادقانه و مؤدبانه دربارهی مزاحمتهای احتمالی دیگران برایتان صحبت کنید. مثلا اگر همکارتان تلفنهای شخصی زیادی دارد؛ از او بخواهید که این تماسها را خارج از اتاق و با تلفن همراهش برقرار کند.
۲- با رفتارتان به همدیگر درس بدهید: همان مثال بالا را در رفتار خودتان بروز دهید؛ یعنی تلفنهای شخصیتان را محدود کنید و اگر هم تماسی بود خارج از دفتر کار و با تلفن همراهتان صحبت کنید.
۳- زمانبندیتان را با هم هماهنگ کنید: مثلا ساعتهای متفاوتی برای صرف ناهار بروید!
۴- زاویهی میزتان را تغییر دهید: خیلی وقتها ندیدن روی گُل همدیگر، تأثیرات بسیار زیادی روی افزایش تمرکز دارد! 😉
۵- به اتاق جلسات بروید: وقتی نیاز به تمرکز روی یک موضوع در یک زمان کوتاه دارید (مثلا اتمام یک گزارش ظرف دو ساعت) به اتاق کنفرانس بروید و تنها بنشینید.
۶- گوشبند بگذارید!
۷- با هدفون به موسیقی گوش بدهید.
۸- یوگا تمرین کنید: یوگا باعث افزایش تمرکز شما همراه با پذیرش محیط پیرامونی بههمان شکلی که هست، میشود.
۹- با ماجراهای همکارانتان سرگرم شوید: خیلی وقتها در داستانهایی که افراد سر کار تعریف میکنند، ماجراهای بانمکی پیدا میشود که میتوانید حسابی با آنها سرگرم شوید. البته یادتان نرود که نباید تمرکزتان را روی کار خودتان از دست بدهید.
اصولا این روزها داشتن دفتر شخصی حتا برای بسیاری از شغلهای مدیریتی در ردههای میانی هم قابل دسترس نیست. ما در سطوح مختلف سازمانی مجبوریم در یک اتاق یا پارتیشن با همکارانمان روز طولانی و پرمشغلهی کاری را پشت سر بگذاریم. تا بهحال به این فکر کردهاید که میشود این همنشینی را تبدیل به یک تجربهی خوب کرد؟ مهمترین مسئله
چند هفتهای است که بهیاری توئیتر دوستداشتنی، مطالعهی سایتهای معتبر دنیا را در حوزههای مورد علاقهام ـ یعنی همین زیرمجموعههای لینکهای هفته ـ جدی گرفتهام و متأسفانه در این میان متوجه شدهام که چقدر مطالب خواندنی دارد از دستمان در میرود! فقط بهعنوان نمونه دقت کنید به لینکهای انگلیسی معرفی شده در دو بخش “فناوری اطلاعات و ارتباطات” و “شبکههای اجتماعی” که در رسانههای داخلی بازتاب نداشتند. از جمله برای من عجیب است که دو خبر مهم بازسازماندهی یاهو و اتهام ایجاد انحصار در بازار کتابهای الکترونیک وزارت دادگستری آمریکا به اپل را در هیچ سایت داخلی ندیدم! برای همین از این بهبعد انتشار لینکهای زبان اصلی را هم جدی خواهم گرفت.
پیش از شروع:
جامعهشناسی، سلامت و روانشناسی و کار حرفهای:
زندگی ما مبارزه برای آزادی است! (عنوان فرعی: زیستن سیاست مدارانه) (علی سرزعیم؛ دوستدار سقراط) (عاااالی! بهترین مطلب هفته برای من!)
ذهن صفر و یکی (محمد؛ یک دایناسور)
تجربه – یک سال زندگی عالی یا … (وبلاگ تجربه؛ محسن صحراگرد) (کشف جدید این هفته!)
کلاسهای درس خندیدن در مهمترین دانشگاههای دنیا (بریم؟)
محققان: خساست و بخشندگی ذاتی است
آیا ذهن ما از تکرار زیاد یک کلمه خسته میشود؟ | نسیمانه
How To Brand Yourself Like A Celebrity (Even If You Think You’re Not That Special)
خرید و فروش در کسب و کارهای کوچک و بزرگ (محمد رضا محمدعلی؛ جعبه ابزار) (این هفته بعد از اعلام خرید اینستاگرام توسط فیسبوک بازار اظهارنظرهای کیلویی در وب فارسی در این زمینه بسیار داغ بود. در مقابل، محمد رضا یک تحلیل واقعن علمی و عالی ارائه کرده که باید حتمن بخونید!)
دفتر مدیریت پروژه آری یا نه؟ (مهدی عرب عامری؛ PMPlus)
گفت وگو با مدیرعامل گوگل : صحبت با استیو افتخار بزرگی بود
گفتوگو با جهان جابری، مدیر ارشد سابق شرکت سیسکو (مجلهی شبکه)
Pulse of the Profession (PMI Annual Report- Important!)
IS A SYSTEMS ANALYST A BUSINESS ANALYST?
How GM Is Saving Cash Using Legos As A Data Viz Tool
How to Handle Your Project Management Mistakes
Five Easy Steps to Apply for the PMP
۳ Strategies to Adopt From Apple
How to Stop Your Business From Sinking Like the Titanic
The Optimistic Team for Project Management Success
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
چگونه فناوری راه خود را به خانههای ما باز میکند (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
آموزش الکترونیکی در ایران (اسما کروبی که امیدوارم بیشتر بنویسه!)
درآمد اپل از فروش آیفون بیشتر از کل درآمد کمپانی مایکروسافت! (آیمیلاد)
۲۱ درصد مردم پیامکزدن را به تمامی روشهای ارتباطی ترجیح میدهند! (فارنت)
احتمال خرید سهام RIM از طرف مایکروسافت (وبلاگینا)
پیشبینی گارتنر از رشد کند سرمایهگذاری جهانی در صنعت IT
توافق مایکروسافت برای خرید اسکایپ: ۸.۵ میلیارد دلار
نقشه جامع دولت الکترونیکی رونمایی میشود
Anatomy of a Link- Infographic
Google Drive to Launch in April
Justice Dept. Sues Apple and Publishers Over E-Book Pricing; 3 Publishers Settle
Yahoo’s New Catch-All Units For Consumer, Regions And Technology Highlight Challenges In All Three
Social Discovery: The Next “Thing”?
Facebook Allows File Sharing With Rollout Of .Edu-Exclusive “Groups For Schools”
Care: A Button For When Facebook’s Like Doesn’t Cut It
اقتصاد:
روزنامهنگاری بدون دانش اقتصادی (گفتگوی خواندنی با دوست عزیزم محمد صادق الحسینی دربارهی روزنامهنگاری اقتصادی در ایران)
برداشتی سریع از یک نمودار: سرمایهگذاری در بازارهای مالی ایران (کافهی اقتصاد)
بهمنی استعفا کرد؛ دولت نپذیرفت
ارزش ۸۵۰ میلیون دلاری ذخایر طلای تازه کشف شده در ایران
No longer the dismal science? (دربارهی اقتصاد شادی!)
چند هفتهای است که بهیاری توئیتر دوستداشتنی، مطالعهی سایتهای معتبر دنیا را در حوزههای مورد علاقهام ـ یعنی همین زیرمجموعههای لینکهای هفته ـ جدی گرفتهام و متأسفانه در این میان متوجه شدهام که چقدر مطالب خواندنی دارد از دستمان در میرود! فقط بهعنوان نمونه دقت کنید به لینکهای انگلیسی معرفی شده در دو بخش “فناوری اطلاعات و ارتباطات” و “شبکههای
درایت عبارت است از توانایی توصیف دیگران همانطور که خودشان را تصور میکنند!
آبراهام لینکلن
درایت عبارت است از توانایی توصیف دیگران همانطور که خودشان را تصور میکنند! آبراهام لینکلن دوست داشتم!۰
“ما نمیخواهیم هیچ چیز را به هیچ کس ثابت کنیم. ما فقط به این باور داریم که میتوانیم بهتر از این باشیم و کارهای بیشتری انجام بدهیم.” (سسک فابرگاس؛ در مورد موفقیتش در کسب ۳ جام در ۴ ماه با بارسا؛ اینجا)
سسک بهزیبایی هر چه تمامتر این نکته را به همهی ما یادآوری کرده: برای بهترین بودن هیچ سقفی وجود ندارد! کسی جلوی بهترین را نگرفته. بهترین میتواند حتا از خودش هم سبقت بگیرد.
“ما نمیخواهیم هیچ چیز را به هیچ کس ثابت کنیم. ما فقط به این باور داریم که میتوانیم بهتر از این باشیم و کارهای بیشتری انجام بدهیم.” (سسک فابرگاس؛ در مورد موفقیتش در کسب ۳ جام در ۴ ماه با بارسا؛ اینجا) سسک بهزیبایی هر چه تمامتر این نکته را به همهی ما یادآوری کرده: برای بهترین بودن هیچ سقفی