کسانی که من را از نظر کاری از نزدیک میشناسند، میدانند که چقدر در برابر کلاسهای آموزشی ضمن خدمت (;)) آلرژی دارم! همیشه این برایم مهم بوده که در این کلاسها قرار است دقیقن شرکتکنندهها چه چیز را یاد بگیرند؟ نوع نگاه؟ فلسفهی وجودی؟ روش انجام کارها؟ مهارت؟ یا چیزهای دیگر؟ آیا واقعن شرکتکننده در این کلاسها، چیز جدید و متفاوتی یاد میگیرد یا یک مشت بدیهیات و مبانی و اصولی را که در هر کتابی میشود یافت؟ (حالا گذشتم از جفنگیاتی که در خیلی از این مثلا کلاسها و کارگاههای آموزشی به خورد ملت از همه جا بیخبر داده میشود و خیلیهایشان از نظر علمی هم کاملا غلط هستند!) نکتهی بعدی تجربهای است که از شرکت در کلاس آموزشی بهدست میآید. آشنایی شرکتکنندهها با موضوع، تجربیات آنها و البته مدل فکر کردنشان همه و همه در کیفیت دورهی آموزشی تأثیرگذارند.
امسال تجربهی شرکت در سه کارگاه آموزشی بسیار مفید را داشتم: کارگاه کشف تواناییهای امیر مهرانی، کارگاه آموزشی مهارتهای مشاورهی مدیریت و کارگاه تحلیل کسب و کار با رویکرد فناوری اطلاعات. شرکت در این کلاسها به من کمک کرد تا بتوانم کمی فرضیاتم را در مورد دستآوردهای کلاسهای آموزشی به آزمون بگذارم که در مورد هر کدام هم تجربیاتم را نوشتم. شرکت در این کلاسها به من نشان داد یک کلاسِ درست طراحی شده که در آن استاد هم دانش و مهارت و علاقهی کافی را داشته باشد، چقدر میتواند مفید باشد.
مدتی است دغدغهی این را دارم که خودم هم وارد وادی برگزاری کلاسهای آموزشی شوم و چیزهایی که را که یاد گرفتهام و از آن مهمتر، کشف کردهام را به دیگران یاد بدهم. البته احتمالا وجود گزارهها و نوشتههایم در اینجا هم در این زمینه اثرگذار بوده است. ضمن اینکه دوست عزیزی امکانات آموزشی لازم را هم در این زمینه فراهم آوردهاند. خودم یک فهرست از موضوعات احتمالی این کلاسها را نوشتهام. اما بد ندیدم که قبل از اینکه آن فهرست را به نظرسنجی بگذارم، اول از شما خوانندگان محترم و همراه گزارهها بخواهم که در این زمینه نظرتان را برایام بنویسید. سؤال من این است: با توجه به موضوعات اصلی و تم نوشتههای گزارهها و البته با توجه به نیازها و علایقتان، به نظرتان چه موضوعاتی از میان نوشتههای اینجا میتوانند به یک دوره یا کارگاه آموزشی گسترش پیدا کنند؟
منتظر نظرات شما هستم. 🙂
آقا من رو از الان ثبتنام کن. من تحلیل سیستم و همینطور کارگاه حرفهای شدن توی یک تخصص (اسمش رو خودت انتخاب کن!) رو پیشنهاد میکنم.
ممنون حشمت جان. خودم هم به همین فکر کرده بودم. دلم رو قرص کردی! 🙂
کلاسهای آزاد رو که من اطلاع ندارم، اما دانشگاهها رو خودتون که میدونین، بیشتر تئوری هست
اینکه این ابزارهایی که یاد میگیری، کجا به دردت میخوره، و کجا میتونی استفاده کنی، کاربردش در مسائل دنیای واقعی چی هست، این جنبهها به نظرم جذابیت لازم رو دارن. به خصوص با من فکر میکنم اگه بشه به سمتی بره که برای افرادی که میخان استارتآپ راهاندازی کنن، به نظرم بسیار جالب هست.
ممنونم از لطف شما. راستش تحلیل سیستم توی ذهنم هست؛ ولی اینکه میتواند چه تفاوتی با دورههای آموزشی دانشگاهها و کلاسهای آزاد داشته باشد، برایم سؤال جدی است.
درسته و من دقیقا دغدغهام همان رویکرد دوم است؛ اما اینکه چه چیزی و چگونه را هنوز نتوانستهام برای خودم نهایی کنم. متشکرم بابت راهنمایی.
پیشنهاد خوبیه. ممنون. در خدمتیم. 😉
ممنون. خودم هم در فکرش بودم؛ اما باید ببینیم چه نوع مطلب آموزشی میشود از این درسها درآورد.
سلام
فکر کنم درس های فوتبالی خودت رو بتونی به یه شیوه جذاب به همراه کیس های مشابه کسب و کاری همراه کنی خالی از لطف نخواهد بود.
بسیار هم عالی هست.
من شخصا موصوعاتی که روی یک سناریوی نسبتا واقعی پیش بره و یا بررسی یک مورد واقعی که قبلا اتفاق افتاده باشه رو بسیار خوب میدونم در سیستم یادگیری.
موضوع هم هر چه که به درد فضای کاری و اجتماعی و زندگی بخوره. تئوری ها و حرف زدن ها رو توی دانشگاه انجام میدهند به اندازه کافی. تجربه های شما هست که ارزش زیادی دارند و خیلی خوب هست که تصمیم به لنتقال اون ها گرفتید.
موفق باشید 🙂
در برگزاری دوره های آموزشی به نظرم دو رویکرد می توان داشت. یک رویکرد مشتری مدار است که از مشتریان بپرسی چه دوست دارند و به نوعی سنجش ذائقه بازار است و بعد بخواهی خودت را بر این مبنا تجهیز کنی. نوع دوم این است آن چه را که بلد هستی، مارکت کنی و بفروشی.
برای روشن تر شدن، مثالی بزنم که از همین مطالب اخیر خوددت که حالت اول، مشابه رویکرد حاجی دیانی است و جنس روتین مورد نیاز مردم را به گشاده رویی به آن ها می فروشی و دو طرف هم راضی می شوند. اما حالت دوم، شبیه یک رستوران خاص است که مثلا چلوکبابی یا پیتزایی با فرمول خودش دارد و آن را به عنوان ارزش به مشتریان عرضه می کند.
باز اگر بخواهیم حالت اول را بسط دهیم در حالت اغراق شده، گرایش به این است که در مغازه هر کالایی ارائه شود (استراتژی اقیانوس کم عمق) و ناخواسته ارائه کننده دوره را به سمتی می برد که بخواهد مثلا هم رفتار سازمانی تدریس کند و هم آی تی و هم مدیریت مالی.
در نمونه کیس هایی هم که در این پست مثال آوررده ای، حدس من این است که هر سه از نوع دوم هستند. این ها خلا بازار را شناسایی کرده اند و بر این اساس برای مشتریان ارزش افزوده (Value Proposition( ایجاد می کنند.
استناد پست “کدام اقیانوس کمعمق؟” پیشنهاد من، پرداختن به رویکرد دوم است.
به نظر من هم، خیلی ایده خوبی هست. من شخصا اگه امکانش بود برام، اولین نفر بودم که شرکت میکردم، جدا میگم.
با نظر هر دو امیر موافقم. همین مطالبی که تو گزارهها منتشر میشه قابلیت (و البته جذابیت) این رو دارن که برای بخصوص فارقالتحصیلانی که میخان وارد بازار کار بشن مفید واقع بشه. مثلا من وقتی امیرکبیر سیستم میخوندم، چون رشته لیسانسم ریاضی بود، خیلی گیج بودم اوایل و این گیجی میتونم بگم هنوز هم وجود داره، و آخرش هم نفهمیدم که سیستم چی هست و تحلیلگر سیستم میتونه چه کارهایی بکنه؛ به نظرم با تبلیغ کردن برای اینطور دانشجوها حداقل میتونین هم دیگه دغدغه استقبال شدن رو نداشته باشین، و هم اینکه مطمئن هستم، به قول امیر مهرانی که گفته کلاسهای یک روزه خیلی مفید نمیتونه باشه- و حرف بسیار سنجیدهای هم هست، به خصوص در مورد مباحث سیستمی که دیگه خودت استادی- اگه بتونین به اون سمتی ببرین که ادامهدار باشن دورهها، خیلی از افرادی که شرکت کردن در دورههای قبلی باز هم شرکت میکنن.
کِیسهایی که مثلا تو کتاب بیزنس داینامیکسِ استرمن مطرح شده، به نظرم اینجور مطالب و دید دادن به افرادی که از رشتهی مثلا ریاضی میان به سیستم میتونه خیلی مفید باشه.
امیدوارم این پست در حد فقط ایده نمونه، موفق باشین.
شک نکن!
ممنون. 🙂
اتفاقا یکی از حوزههایی که توی ذهنم هست همین تدریس متدولوژی و ابزارهای عملی است. دغدغهام این است که آیا از آنها استقبال میشود یا نه؟
امیر ممنونم از لطفت. حتما از تجربیاتت استفاده میکنم.
گذشته از موضوع آموزش بسیار خوشحالم که این کار رو میخوای انجام بدی. اگر کمکی از دست من برمیاد حتما بهم بگو. در مورد کارگاه خودم هم باید بگم که این سری جدید خیلی کاربردیتر شده و سعی کردم نقدهایی که به سری قبل وارد بود رو در دوره جدید مدنظر قرار بدم که خداروشکر به نظر میاد فیدبک خوبی دارم ازش میگیرم.
من فکر میکنم شاید موضوع کارگاه یک بحث باشه و روش آموزش یک بحث دیگه. تجربهای که من از کارگاههای قبلی داشتم این بود که کارگاه یک روزه به نتیجه دلخواه من نخواهد رسید و هزینه و زمان باید تناسب منطقی داشته باشه. به همین دلیل سعی کردم تعداد شرکتکنندگان رو کم کنم، زمان رو افزایش بدم و به افراد فرصت مشارکت بدم. در واقع من فقط کلاس رو هدایت میکنم و بهش مسیر میدم. شکل آموزش بسیار بسیار مهمه که البته باید کار رو شروع کرد تا به نتیجه بهینه رسید.
آقا چه خبر خوبی!
به نظر من نقطه ضعف همه کارگاههای آموزشی این است که کمتر روش انجام کار و متدلوژی به شما یاد میدهند. خیلی هم البته عامدانه و هدفمند این کار را میکنند! به نظرم تو میتونی بیشتر به این سمت بری که کلاسهات کاربردیتر باشن. با توجه به تجربهی عملی و دانش آکادمیکات و نوشتههات، مطمئنام که کلاسهای خوبی میتونی برگزار کنی.