۱- سال ۱۳۷۶: پرسپولیس به‌دلیل حضور نیمی از بازی‌کنان‌اش در اردوی تیم ملی فوتبال و عقب افتادن بازی‌های‌اش از لیگ کنار کشید. استقلال با بازی‌کنانی کاملا معمولی و بازی‌هایی بی‌نظیر قهرمان لیگ شد. هیچ وقت برد ۵-۱ فولاد را یادم نمی‌رود که باعث شد من تصمیم بگیرم استقلالی بشوم.

۲- همان سال ۱۳۷۶: بازی استقلال ـ پلیس عراق در تهران با حضور ۱۲۰ هزار تماشاگر و برد دو بر صفر استقلال. بازی برگشت را هم استقلال یک یک مساوی کرد. یادتان باشد از دقیقه‌ی ۷۵ که علی چینی مصدوم شد، استقلال به‌دلیل انجام سه تعویض‌اش ده نفره بازی کرد و اتفاقا گل مساوی را هم در دقایق پایانی علی موسوی زد.

۳- باز هم همان سال ۱۳۷۶ و مرحله‌ی گروهی جام باشگاه‌های آسیا: استقلال با برد الهلال خیلی چیزها را ثابت کرد. تیمی که ستاره‌های‌اش محمد مؤمنی و فرهاد مجیدی ۲۰ ساله بودند. استقلال بازی آخر را عمدا باخت تا دوم شود و در نیمه نهایی مقابل دالیان چین بازی کند. حجازی می‌خواست انتقام شکست ۴-۱ سال قبل پرسپولیس را از این تیم بگیرد.

۴- اردیبهشت ۱۳۷۷؛ مرحله‌ی نیمه نهایی: رسانه‌ی ملی (!) به بهانه‌ی محرم بازی را پخش نکرد. استقلال ۳-۱ پیش افتاد و بعد با افتضاح پرویز برومند بازی مساوی شد. در وقت اضافه علی موسوی گل طلایی استقلال را زد: ما حالا در فینال بودیم!

۵- یک جمعه‌ی داغ اردیبهشتی: استقلال ۹۰ دقیقه حمله کرد و هر کاری کرد الا گل زدن. سیروس دین‌محمدی یک گل بی‌نظیر زد؛ اما این تک گل کم بود: قبل‌اش جوبیلو ایواتا روی دو کرنر، دو گل زده بود. حسرت همیشگی ما در تمام این سال‌ها، باختن فینال آسیا به دلیل ضعف دروازه‌بانی‌مان بوده است؛ آن هم وقتی روی نیمکت ما ـ به گواهی واقعیت و نه نفوذ تمام نشدنی عرب‌ها در AFC ـ دروازه‌بان قرن آسیا نشسته بود …

۶- ناصر حجازی یک هفته بعدتر از آن فینال از استقلال رفت. یک بار دیگر هم به استقلال برگشت؛ اما در تمامی این سال‌ها دوست‌داشتنی‌ترین تصویر فوتبالی حک شده در ذهن من، همان بازی بی‌نظیر استقلال در فینال جام باشگاه‌های‌ آسیاست و گریه‌های بعد از شکست در آن بازی.

۷- و حالا باز هم شنیدن این فعل لعنتی “درگذشت.” درگذشت و رفتن و بازنگشتن و بغض‌های ناتمام. اما … دلم خوش است که ناصر حجازی در این روزهای آخر هم با تلاش‌اش و عشق‌اش برای زندگی و با صداقت و صراحت‌ تمام نشدنی‌اش، راز ماندگار شدن در دل مردم را نشان داد: دوست داشتن زندگی، همیشه خود بودن و پاره کردن پرده‌ی ریا و تزویر، لذت بردن از زندگی با وجود تمامی سختی‌ها و عشق بی‌ریا به کمک به دیگران

در تمامی این سال‌ها حسرت آن یک گل لعنتی فینال جام باشگاه‌های آسیا ته دل ما سنگینی کرده. امیدوارم خود ناصر حجازی بدون این حسرت دنیا را ترک کرده باشد.

روح بزرگ‌اش شاد. یاد آبی‌دلی‌اش هم در دل ما دوست‌داران‌اش تا هستیم زنده است.

دوست داشتم!
۷

۱- سال ۱۳۷۶: پرسپولیس به‌دلیل حضور نیمی از بازی‌کنان‌اش در اردوی تیم ملی فوتبال و عقب افتادن بازی‌های‌اش از لیگ کنار کشید. استقلال با بازی‌کنانی کاملا معمولی و بازی‌هایی بی‌نظیر قهرمان لیگ شد. هیچ وقت برد ۵-۱ فولاد را یادم نمی‌رود که باعث شد من تصمیم بگیرم استقلالی بشوم. ۲- همان سال ۱۳۷۶: بازی استقلال ـ پلیس عراق در تهران

من برای انجام یک پروژه‌ی راهبردی و پژوهشی در حوزه‌ی آی‌تی نیازمند به دو نفر همکار هستم. توضیح مختصری درباره‌ی این پروژه: در این پروژه باید نقش دولت در پشتیبانی از توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک و متوسط (SME) در حوزه‌ی آی‌تی مشخص شود. (مثال بارزش کاری که دولت هند در ایالت بنگلور انجام داده و الان آن‌جا مرکز آی‌تی هند شده.) این پروژه، هم یک پروژه‌ی پژوهشی است (یعنی اعضای تیم پروژه باید حتما با اصول روش تحقیق در مدیریت / اقتصاد آشنا باشند) و هم راهبردی محسوب می‌شود (یعنی آشنایی اولیه با مباحث مدیریت استراتژیک ضروری است.) ضمن این‌که داشتن اطلاعات در زمینه‌ی صنعت آی‌تی و به‌ویژه اقتصاد آی‌تی هم مفید است. این امکان وجود دارد که اگر دانشجوی کارشناسی ارشد هستید، بتوانید هم در این پروژه کار کنید و حقوق‌تان را بگیرید و هم در صورتی که شرایط مورد نظر کارفرمای ما (که یک مرکز پژوهشی معتبر وابسته به وزارت آی‌‌سی‌تی است) را داشته باشید، با کمک استاد راهنمای‌تان پایان‌نامه‌تان را هم طی این پروژه انجام دهید.

فردی که من به دنبال‌شان هستم باید ویژگی‌های زیر را داشته باشد:

۱٫ حتما دانشجوی ترم دوم به بعد کارشناسی ارشد در یکی از رشته‌های مدیریت / مهندسی صنایع / اقتصاد / مدیریت آی‌تی (یا سایر رشته‌های مرتبط که الان به ذهن من نمی‌‌رسد) یا فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد به بالا در یکی از این رشته‌ها باشد (به دلیل الزام آشنایی با روش تحقیق؛ منتها اگر کسی با تحصیلات کارشناسی هم در کنفرانس‌ها یا ژورنال‌های معتبر مدیریت و اقتصاد و مدیریت آی‌تی مقاله‌ای داشته است، قابل قبول است.)

۲٫ آشنایی با مباحث مدیریت استراتژیک، اقتصاد آی‌تی و صنعت آی‌تی کشور یا سابقه‌ی فعالیت در پروژه‌های پژوهشی حوزه‌ی آی‌تی مزیت محسوب می‌شود (لطفا در رزومه‌های‌تان “آشنا بودن با فلان موضوع” را ننویسید. اگر رشته‌تان مرتبط باشد که یعنی با این مباحث به صورت نسبی آشنایید. اگر در این زمینه کار کرده باشید هم که در سوابق کاری‌ یا پژوهشی‌تان هست.)

لطفا توجه کنید: رزومه‌‌ی افرادی که رشته‌شان مرتبط نباشد یا شرط اول را نداشته باشند، به هیچ عنوان بررسی نخواهد شد. خواهش می‌کنم برای وقت همدیگر احترام قائل باشیم.

این پروژه هشت ماهه است و حدودا از اواسط خرداد آغاز می‌شود. شرکت ما حاسب سیستم یک شرکت معتبر مشاوره‌ی مدیریت و آی‌تی است، فضای دوستانه و جوان و شادی دارد، بروکراسی اداری (به‌معنای منفی) در آن چندان وجود ندارد و در صورتی که تمایل داشته باشید به‌عنوان یک گزینه‌ی خوب برای ادامه‌ی کار پس از پایان این پروژه هم می‌تواند در نظر گرفته شود.

اگر خواستید با من، سابقه‌ام و پروژه‌های شرکت محل کارم بیش‌تر آشنا شوید، می‌توانید از این‌جا، رزومه‌ام را ببینید.

لطفا رزومه‌های‌تان را تا آخر این هفته (جمعه ۵ خرداد) برای من به آدرس ای‌میل gozareha روی جی‌میل بفرستید. این آگهی را هم لطفا در گودر هم‌خوان کنید تا همه‌ی علاقه‌مندان آن را ببیند.

پیشاپیبش از همه‌ی دوستان تشکر می‌کنم.

دوست داشتم!
۰

من برای انجام یک پروژه‌ی راهبردی و پژوهشی در حوزه‌ی آی‌تی نیازمند به دو نفر همکار هستم. توضیح مختصری درباره‌ی این پروژه: در این پروژه باید نقش دولت در پشتیبانی از توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک و متوسط (SME) در حوزه‌ی آی‌تی مشخص شود. (مثال بارزش کاری که دولت هند در ایالت بنگلور انجام داده و الان آن‌جا مرکز آی‌تی

باز هم تأخیر! امیدوارم تکرار نشود. هفته‌ی کم‌لینکی نبوده قاعدتا؛ اما همین تأخیر در انتشار پست نشان می‌دهد که من سرم این روزها خیلی شلوغ است و نرسیدم مطالب هفته را کامل بخوانم. امیدوارم جمعه‌ی این هفته جبران کنم.

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم.
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

مدیریت:

۱۰ تخم‌مرغ در چند دقیقه آب‌پز می‌شود؟، چرا باید تیم بسازیم؟ و معرفی کتاب: دم‌دراز (امیر مهرانی)

دو نکته در تغییر فرآیند و سه تعریفی که گاه اشتباه می‌شوند (مهدی عرب عامری)

نکاتی که لازم است برای ثبت شرکت‌تان بدانید (مهم و مفید) و تبلیغات موثر در مطبوعات (وبلاگ همینا)

آسمان مهندسی نرم‌افزار (در مورد مشاوره هم معنادار است!) (مجید آواژ؛ روزنوشته‌های بهساد)

رسمی یا صمیمی؟ (توضیح نمی‌دم؛ اینو بخونید حتما) (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

ساخت یک محصول نیمه کاره بهتر از محصول کامل ناکارآمد (دنیای چابک)

سه نکته برای اینکه ایده‌های‌تان شنیده شود (محمد سالاری)

فناوری اطلاعات:

نت‌بوک‌های خورشیدی سامسونگ در راهند و پست کردن همه‌چیز در توییر با twi.tt (مهرداد نایب)

معرفی کتاب فلسفه‌ی تکنولوژی (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

حرف کی جذاب‌تره! (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

ایران در قعر نمودار سرعت دسترسی به اینترنت

به جای کارت بانکی انگشت‌تان را همراه داشته باشید

همه‌ی آن‌چه باید درباره تبلت‌ها بدانید! (گزارش خواندنی درباره‌ی بازار این روزها جذاب تبلت‌ها)

دولت آمریکا، پیش‌گام تدوین استراتژی جهانی برای فضای مجازی

اقتصاد:

جنایت و مکافات: لطفن پیش از تکرار کلیشه کمی بخوانید! (درباره‌ی اقتصاد جرم) و خطاهای سیاست‌گذاری وزارت بهداشت (حامد قدوسی)

تجدید نظر در تجدید پذیر (آیا انرژی باد پاک است؟) (نکته‌ی جالبی که احسان اردستانی درباره‌ی انرژی‌های تجدید نظر گفته)

به جرم ثروتمند بودن (یادداشت مهمان) (درباره‌ی جرم بودن ثروتمند بودن از نظر ایرانی‌ها) (وبلاگ مدیر رسانه)

آیا قصاص باعث کاهش احتمال ارتکاب به جرم می‌شود؟ (نیام یراقی در نقد یادداشت حامد درباره‌ی اقتصاد جرم)

اشتباه بزرگ بن لادن (یادداشت جالبی است. “ارزشمندترین دارایی بلندمدت کشور آمریکا «جذب بهترین افراد از سراسر دنیا و فراهم کردن محیطی برای آنها است که بتوانند خلاقیت خود را شکوفا کنند.»” دقیقا اشتباه بن‌لادن این بود که نفهمید قدرت آمریکا در این است و نه قدرت سخت‌افزاری که او می‌خواست نابودش کند.)

هدفمند کردن یارانه‌ها و جای خالی بهره‌وری (علی دادپی)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

پای کار نشستن (مثل من و حامد متعهد باشید!) (حامد قدوسی)

پ.ن. ۱. لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲. اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم و طنز و چیزهای دیگر!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

باز هم تأخیر! امیدوارم تکرار نشود. هفته‌ی کم‌لینکی نبوده قاعدتا؛ اما همین تأخیر در انتشار پست نشان می‌دهد که من سرم این روزها خیلی شلوغ است و نرسیدم مطالب هفته را کامل بخوانم. امیدوارم جمعه‌ی این هفته جبران کنم. پیش از شروع سه نکته: لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز

“چرا ما ندیدیم که این داره به ما نزدیک می‌شه؟” اغلب مدیران تازه وقتی کار از کار گذشته این سؤال را از خودشان می‌پرسند. مشکل کار کجاست؟ چرا همیشه سازمان‌‌ها و مدیران‌شان غافل‌گیر می‌شوند؟ لئونارد فولد نویسنده‌ی مقاله‌ی این هفته معتقد است به یک دلیل ساده: آن‌ها طبیعتا انتظارش را ندارند و دقیقا اشکال کارشان هم همین است: آن‌ها هیچ سیستم هشداردهنده‌ای ندارند که در زمان مناسب به آن‌ها اخطار بدهد که چه خبر است یا چه خبری خواهد شد!

آقای فولد برای فرار از مشکل همیشگیِ غافل‌گیر شدن، یک راه‌حل سه مرحله‌ای پیشنهاد می‌کند:

  • آینده‌های خاص را پیش‌بینی کنید: حالا این یعنی چه؟ تا حالا اسم “برنامه‌ریزی سناریو” به گوش‌تان خورده؟ برنامه‌ریزی سناریو یعنی شما چند وضعیت مختلف را درباره‌ی یک موضوع خاص (مثلا رقابت در بازار) در نظر می‌گیرید و سعی می‌کنید واکنش‌های متناسب و اثربخشی را که در صورت پیش آمدن هر کدام از آن حالت‌ها باید نشان دهید را تعیین کنید. مثالی که در این مقاله مطرح شده: ویزا کارت در دهه‌ی ۹۰ به‌یکباره با موجه ورود استارت ـ آپ‌های اینترنتی روبرو شد. پیش‌بینی‌های اولیه حاکی از این بود که ویزا ممکن است در کوتاه مدت حتا تا ۱۰ درصد سهم بازارش را از دست بدهد. تهدید، جدی بود! برای مقابله با این تهدید، تیم استراتژی و هوش‌مندی کسب و کار ویزا چهار سناریوی احتمالی را در نظر گرفتند: از حمله‌ی شدید استارت ـ آپ‌های پرداخت اعتباری تا شکست کامل این استارت ـ آپ‌ها. هر کدام از این سناریوها روی یک استوری‌بورد جداگانه ترسیم شد و رقبای خاص و نتایج احتمالی هم روی هر سناریو مشخص شدند. ویزا چند معیار را به‌عنوان سیگنال نشان‌دهنده‌ی رخ دادن هر یک از سناریوها دنبال کرد (مقاله را بخوانید) و سرانجام در سال ۲۰۰۱ متوجه شد که قضیه‌ی تهدید، جدی است. پس سریعا وارد این بازار شد. پس گام اول شد: تعیین سناریوهای احتمالی و معیارهای نشان‌دهنده‌ی رخ دادن هر سناریو.
  • برای پایش معیارهای سنجش سناریوها، کشیک تعیین کنید! ویزا اگر گروه مشخصی را برای پایش معیارهای مشخص شده برای سناریوها نمی‌گذاشت، چه اتفاقی می‌افتاد؟ اما همه‌ی ماجرا این نیست. فولد مثال شرکت مخابراتی را می‌آورد که در آن، یکی از کارکنان وقتی در جلسه‌ای اتفاقی شنید که کارشناس شرکت رقیب دارد در مورد استراتژی‌های آینده‌شان چه می‌گوید، این اطلاعات را در قالب یک گزارش تحلیلی منظم و در اینترانت شرکت خودشان منتشر کرد! وقتی این اطلاعات مهم روی شبکه‌ی داخلی شرکت باشند، سایر افراد هم می‌توانند درباره‌ی آن‌ها بحث و بررسی یا قضاوت کنند. حتا می‌شود رأی گرفت که آیا اطلاعات جمع‌آوری شده درست‌اند یا خیر؟ در این مورد خاص، رؤسای شرکت قبلا در مورد استراتژی جدید رقیب چیزهایی شنیده بودند؛ اما گزارش آن کارشناس باعث شد که متوجه شوند خطر، کاملا جدی است.
  • سرعت تصمیم‌گیری را افزایش دهید: هوش‌مندی تنها وقتی یک دارایی است که از آن استفاده شود. همه‌ی شرکت‌ها به پیروزی در رقابت، بازار یا عرضه‌ی محصول جدید می‌اندیشند؛ اما عجیب است که اغلب آن‌ها در برابر یک مشکل یا فرصت چقدر کند عمل می‌کنند. برای حل این مشکل، باید سریع واکنش بدهیم و برای سریع تصمیم گرفتن، باید از قبل بدانیم چگونه سریع تصمیم بگیریم: مطالعه و درک و تحلیل سریع داده‌های در دسترس و تصمیم‌گیری براساس این تحلیل. این کار نیازمند تمرین است. برای تمرین کردن می‌شود از “بازی کردن” کمک گرفت! مثلا در یک شرکت مواد غذایی، برای تعیین استراتژی شرکت در عرضه‌ی یک سس جدید، ابتدا مدیران شرکت به دو دسته تقسیم شدند. یک عده مدیران شرکت رقیب شدند و یک عده هم مدیران شرکت خودشان. بعد مدیران شرکت اصلی، شروع کردند به امتحان کردن انواع استراتژی‌‌های رقابتی و مدیرانی که حالا عضو شرکت رقیب محسوب می‌شدند واکنش نشان دادند. به این ترتیب هر دو گروه ماهیت تصمیمات خود و دیگران را به‌خوبی درک کردند و بعد، استراتژی ارتقایی (Promotional Strategy) طراحی کردند که باعث شد سهم بازار شرکت‌شان حدود ۷-۸ درصد افزایش یابد.

اگر دفعه‌ی بعدی هم پرسیدید: “ئه؟ چرا این‌طوری شد؟” حواس‌تان باشد که عالم بی‌عمل بوده‌اید و بخششی در کار نیست!

مقاله‌ی این هفته در شماره‌ی نوامبر ۲۰۰۳ هاروارد بیزینس ریویو چاپ شده و دو صفحه هم بیش‌تر نیست. از این‌جا دانلودش کنید.

دوست داشتم!
۳

“چرا ما ندیدیم که این داره به ما نزدیک می‌شه؟” اغلب مدیران تازه وقتی کار از کار گذشته این سؤال را از خودشان می‌پرسند. مشکل کار کجاست؟ چرا همیشه سازمان‌‌ها و مدیران‌شان غافل‌گیر می‌شوند؟ لئونارد فولد نویسنده‌ی مقاله‌ی این هفته معتقد است به یک دلیل ساده: آن‌ها طبیعتا انتظارش را ندارند و دقیقا اشکال کارشان هم همین است: آن‌ها هیچ