دارم در همین لحظه بازی بارسلونای شگفتانگیز را میبینم که تا دقیقهی ۸۲ هشت بر صفر در خانهی آلمریا پیروز شده. دیدن بازی بارسلونا در تمامی این چند سال اخیر از زمانی که پپ گواردیولا مربی این تیم شده برای من جدا از لذتهای فوتبالی از جهت گرفتن درسهای رهبری و حتی زندگی جذاب بوده است! قبلا اینجا در مورد درسهای رهبری بارسا نوشتهام. چیزی که در این بارسا همیشه شگفتانگیز بوده، انگیزهی تمام نشدنی بازیکنان این تیم است. چرا اینقدر سطح انگیزه در این تیم بالاست؟ چه چیز باعث میشود که در مقایسهی بازی صفر ـ صفر با بازی هشت ـ هیچ تفاوت معناداری در انگیزهی بازیکنان وجود ندارد؟ من مدتها است دارم به این موضوع فکر میکنم و به نظرم امشب رازش را کشف کردم!
این راز بسیار بسیار ساده است اما عملی کردناش است که از عهدهی هر رهبری و هر انسانی برنمیآید: بازیکنان بارسا بازیکنان توانمندی هستند و این را باور کردهاند. اما فقط باور کافی نیست! علاوه بر آن بازیکنان بارسا از توانمند بودنشان لذت میبرند! گفتم که این نکته بسیار ساده است؛ اما اگر بتوانیم عملا انگیزهی ناشی از آن را در خودمان ایجاد کنیم، آن وقت است که نتیجهاش میشود همین نتایج شگفتآور بارسا. شاید بهتر باشد یک توضیح کوتاه بدهم: فرق است بین اینکه من بدانم که توانمند هستم و از توانمند بودنام لذت ببرم. خیلی وقتها ما میدانیم که میتوانیم فلان کار را خیلی عالی انجام بدهیم؛ اما هیچ وقت سراغ انجام دادناش نمیرویم. چرا؟ در عمل برای این “کار نکردنها” اغلب خودمان را با توجیهاتی مثل نداشتن انگیزه و سود منفعت و … توجیه میکنیم. اما اگر واقعا از اینکه میتوانیم در کاری بهترین باشیم لذت ببریم (و باز هم تأکید میکنم این متفاوت است با لذت بردن از خودِ کار)، این میشود بزرگترین انگیزهی کارهای آدمی! و همین جا است که تفاوت نابغهای مثل لیونل مسی با نابغهی فوتبال ما یعنی علی کریمی معلوم میشود! اگر بخواهم از این لذت بردن مسی از بازیاش تنها یک مثال بیاورم رجوعتان میدهم به چهار گلی که مسی پارسال در لیگ قهرمانان به آرسنال زد. اگر آن بازی را دیده باشید (همان بازی که مزدک میرزایی گفت خدایا از خلقت مسی متشکریم!)، میفهمید که وقتی میگویم مسی از توانمندیاش لذت میبرد منظورم چیست!
بنابراین شاید بد نباشد همهی ما ببینیم در چه کاری از بقیه بهتریم و بعد هم از این بهتر بودن لذت ببریم!
این پست را بهشون بدید بخونند؛ شاید انگیزه پیدا کردند 😉
عالی بود. من رو یاد یکی از دوستان بسیار توانمندم میندازه این مساله و بی انگیزگی مفرطی که این پسر در زندگی داره. شاید خوندن این پست بتونه کمکش کنه که اینقدر استعدادشو هدر نده.
متن زیبایی هستش ولی فکر کنم یه جورایی بیشتر به جریان “اصالت حرکت، مستقل از نتیجه” جان استفان آکوریی ربط داشته باشه تا بحث لذت از توانمند بودن
آقا خیلی حال دادی
عالی بود
لطف دارید. ممنونم.
چه پست خوش آب و رنگی
واقعا لذت بردم از این پستتون و ممنونم ازتون
لذت بردن
اصلا به نظر من زندگی یعنی لذت بردن از تک تک ثانیه ها
حتی واسه اب خوردن و خوابیدن هم باید لذت برد
مرسی
مایا جان اون مطلب قبلی من در مورد بارسا را که لینکاش را داخل متن گذاشتم بخون. اونجا در این مورد توضیحاتی دادم.
خواهش میکنم. ممنون از نظر شما.
لذت خلق کردن…حس این لذت و شادی اون /از تماشای «خود» و «توانایی» و ارتباطی که این دو در «رخداد » می گیرند ناشی می شه شاید/شاید
می دونین من «الخیرفی ماوقع » رو اینطوری دیدم/معنی اش شاید برای دلداری و برخورد محافظه کارانه برای حفظ وضع موجود نیست که اتفاقا انگار یک معنی پویا داره:«خیر در چیزی است که مقابلت قرار گرفته و تو اون خیر رو از اون در میاری»خیر ناگهان و از آسمون نمی افته یهو/محصول تعامل «تو» فاعل خلاق با «حقیقت» یا «خیر»ی است که محل تجلی اش کاری است که در حال انجامش هستی/برای همین همیشه به خودم می گم /الان باید چی کار کرد/دیدن این توانایی لذت بخشه و در عین اقناع و ارضا پویا و سیری ناپذیره /آره شاید برای همینه که کسی مثل کریمی زود اشباع شده/روانشناسان یه کم ساده اش کردن می گن انگیزه و انگیخته…مرسی برای این یادآوری
خیلی خوشحالم که به جواب این سوالم رسیدم و ازت ممنونم
اما تازه وقتی آدم به جواب می رسه کلی سوال به ذهنش می یاد، که این مربی چه الگوی مدیریتی رو پیاده کرده که بازیکنان چنین انگیزه ای برای موفقیت سازمانشون دارند