بعد از پشت سر گذاشتن یک دورهی بسیار بد از نظر روحی و روانی، این روزها حسابی شادم و این شادی دارد با اتفاقات خوبی در زندگیام همراه میشود. به نظر میرسد خوشبینی واقعا باعث میشود اتفاقات خوب هم در عمل رخ بدهند! چند روزی بیشتر نیست که تصمیم گرفتهام سپیدیهای زندگی را ببینم و با شادیها و لذتهای هر چند محدودی که دور و برم هست، زندگی کنم. تصمیم گرفتهام زشتیها و پلیدیها و پلشتیها را ببینم و به آنها بخندم. تصمیم گرفتهام هر وقت افکار ناامیدکننده و استرس و ناراحتی به ذهنام هجوم آوردند، هر وقت به این فکر افتادم که چه مشکلاتی دارم و چه چیزهایی ندارم، به شدنیها و داشتنیهای زندگیام فکر کنم، به اتفاقات خوبی که در زندگیام افتاده، به مسیر طولانی که تا الان طی کردهام و به اینکه تقریبا به همهی آرزوهای بزرگ زندگیام رسیدهام. و البته کارهایی که نکردهام و مسیر طولانیتر پیش رویام که باید بسازماش، به آروزهای بزرگتری که هنوز بهشان نرسیدهام و به لذتهایی که از زندگی در انتظارم است. و به کتابهایی که نخواندهام، چیزهای زیادی که باید یاد بگیرم و فیلمهای بیشماری که باید ببینم. و از همه مهمتر به خدای بزرگی که جایی آن بالا بالاها ولی نزدیک به من نشسته و همیشه همان جایی که لازماش داشتهام، به کمکام آمده و به خودم که همیشه طلبکارانه هیچ وقت نخواستهام ببینماش … راستاش این طوری زندگی خیلی شیرینتر است!
نزدیکانام میدانند که من تا چه حد آدم پراسترس و احساسی و معمولا ناامیدی هستم؛ اما خوشحالام که امروز با جرأت میگویم که از تحمل دردهای چند ماههی اخیر زندگیام یاد گرفتهام چطور باید زندگی کنم (البته امیدوارم واقعا هم همین طور باشد) و حالا از دیدن اینکه دارم به بقیه دلداری میدهم، خودم به شدت تعجب میکنم!
امروز اتفاقی بسیار بزرگ در زندگی من افتاد که حسابی دستم را برای برنامهریزی طولانی مدت برای زندگیام باز کرد. حالا گزینههای پیش روی زندگیام به اندازهی تمام این کرهی خاکی بزرگ شدهاند و من میتوانم به این هم فکر کنم که شاید باید در جای دیگری به دنبال سرنوشتام بگردم.
به سختیاش حسابی میارزید!
دمت گرم دادا!
دنیا دیگه مثل تو نداره ….
ممنون! 🙂
به سلامتی.. 🙂