توانمندی، کاری است که قابلیت انجام آن را دارید. انگیزش، مشخصکنندهی کاری است که انجام میدهید. نگرش، تعیینکنندهی این است که آن کار را چقدر خوب انجام میدهید.
لو هولتز
کسبوکار، مدیریت و كار حرفهای بهروایت زندگی
توانمندی، کاری است که قابلیت انجام آن را دارید. انگیزش، مشخصکنندهی کاری است که انجام میدهید. نگرش، تعیینکنندهی این است که آن کار را چقدر خوب انجام میدهید.
لو هولتز
توانمندی، کاری است که قابلیت انجام آن را دارید. انگیزش، مشخصکنندهی کاری است که انجام میدهید. نگرش، تعیینکنندهی این است که آن کار را چقدر خوب انجام میدهید. لو هولتز

در ماههای اخیر اخبار جالبی از ورود کسبوکارها به حوزههای مختلف میشنویم، از ورود گوگل و فیسبوک به بازار تأمین دسترسی به اینترنت گرفته تا ورود اپل به بازار خودرو. این البته استراتژی جدیدی نیست: این استراتژی همان استراتژی کلاسیک ادغام عمودی رو به بالا / رو به پایین است که در آن کسبوکار بهدلایل مختلف تصمیم میگیرد روی زنجیرهی ارزش کسبوکار خود بهسراغ کسبوکارهای بالادستی (تأمینکنندگان) یا پاییندستی (مشتریان) خود برود. بهصورت عمده دلیل این کار افزایش کنترل کسبوکار روی حلقههای قبلی و بعدی کسبوکار خود بوده است. این استراتژی یکی از قدیمیترین استراتژیهای دنیای مدرن کسبوکار است و شاید بهترین مثال آن فورد باشد که همهی مواد اولیهی مورد نیاز خود از لاستیک گرفته تا زغال سنگ را خودش تولید میکرد و حتی خطوط راهآهن اختصاصی خود را داشت. بهکارگیری استراتژی ادغام عمودی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ با پدید آمدن نگاه جدیدی در ساختار شرکتی با عنوان ساختار مختلط (Conglomerate) گسترش بیشتری یافت. شرکت مختلط شرکتی است که در کسبوکارهای مختلفی فعالیت دارد که میتوانند در راستای زنجیرهی ارزش یکدیگر باشند یا نباشند؛ اما معمولا کسبوکارهای زیرمجموعهی شرکتهای مختلف در طول زنجیرهی ارزش یکدیگر قرار میگیرند.
با این حال نیاز به ماندن در لبهی فناوری و کاهش هزینههای تولید باعث شدهاند تا در دو دههی اخیر از شمار شرکتهای دارای کسبوکارهای متنوع کاسته شود و اغلب کسبوکارها ترجیح دهند تا در یک یا چند حوزهی کاری مشخص به فعالیت مشغول شوند. تولید گجتهای رایانهای، خودرو و هواپیما همگی مثالهای جالبی از این تغییر رویکرد هستند که در آن یک یا چند شرکت اصلی، طراحی، تولید و بازاریابی و فروش محصول نهایی را برعهده دارند و در طول زنجیرهی ارزش آنها شرکای طراحی و تولیدی به آنها اضافه میشوند. حتی شرکت اپل هم که معتقد به یکپارچه بودن کامل سختافزار و نرمافزار است در هر دو بخش دارای شرکایی است که بعضی از آنها رقبای اصلیش نظیر سامسونگ و گوگل هستند.
اگر تخصصگرایی کار درستی است، چرا امثال گوگل و فیسبوک و اپل ـ و بسیاری دیگر از استارتآپهای فعال در حوزهی فناوری ـ وارد حوزههای جدید و ناهمگون با کسبوکار خودشان شدهاند؟ (مثلا پروژههای لون یا پراجکت فای گوگل را ببینید!) کن فاوارو در مقالهی این هفته که بخشی از آن را خواندیم، به بررسی همین موضوع پرداخته است. فاوارو در ادامهی مقالهی خود از ما میخواهد تا برای درک بهتر ماجرا به دو مثال از حوزهی غیرفناوری توجه کنیم. استارباکس در ابتدا یک شرکت تولیدکنندهی قهوه بوده؛ اما در ادامه با خرید و مدیریت این شرکت بهدست هاوارد شولتز وارد بازار عرضه شد. چرا؟ شولتز معتقد بود که قهوهی عالی استارباکس در فرایند آمادهسازی قهوه از دست میرود، بنابراین لازم است خود استارباکس قهوهی باکیفیت خودش را بهدست مشتری نهایی برساند! یک مثال دیگر خرید یک پالایشگاه نفت توسط خطوط هوایی دلتا در سال ۲۰۱۲ برای اطمینان از تأمین سوخت ارزان برای جتهای این شرکت است.
چه چیزی بین این دو مثال مشترک است؟ ریسک یا ترس از شکست بازار. ریسک بازار شامل سه نوع ریسک است: ریسک تأمین، ریسک تقاضا و ریسک سود. بهعنوان مثال: در مورد استارباکس ترس از افت تقاضای قهوه با دم کردن نادرست قهوه و در مورد دلتا ایرلاین، ترس از تأمین مستمر و با هزینهی قابل تحمل یکی از کلیدیترین عوامل تأثیرگذار روی هزینههای کسبوکار یعنی سوخت. در هر دو کسبوکار، شکست بازار روی کسبوکار تأثیرات سوء بسیاری میگذارد و در نتیجه شرکت مجبور است که تا برای تأثیرگذاری روی بازار تلاش کند. اما لازم است توجه کنیم که هر دو شرکت فقط با ریسک بازار مواجه نیستند، بلکه توانمندی تأثیرگذاری روی بازار را هم دارند. بدون شکست بازار، ادغام عمودی تنها یک استراتژی منسوخ ظاهرا جذاب است و بدون داشتن قابلیت تأثیرگذاری، استراتژی بسیار پرریسکی است.
حال با این نگاه میشود درک کرد که چرا گوگل بهسراغ افزایش دسترسی مردم به اینترنت و ارزانسازی آن رفته است. گوگل با این کار استفادهی دائمی مردم از محصولات خودش را تضمین میکند و این در جای خودش بهمعنی افزایش درآمدهای تبلیغاتی و درآمدهای جانبی گوگل خواهد بود. علت ورود اپل به خردهفروشی هم چیزی مشابه همین است: اپل میخواهد مطمئن باشد محصول عالیاش به روشی سازگار با ارزشهای برند خود بهدست مشتری نهایی میرسد. اما نباید فراموش کنید که گوگل و اپل در کسبوکار اصلی خود یک قدرت تعیینکننده و تأثیرگذار هستند و در نتیجه بازیگران کسبوکارهای مکمل قرار گرفته روی زنجیرهی ارزش آنها مجبورند خود را با تصمیمات آنها سازگار کنند.
بنابراین برای استفاده از استراتژی ادغام عمودی قبل از هر چیز باید پرسید که:
۱- آیا در صورت عدم ورود ما ریسک شکست قابل توجهی در بازار وجود دارد که روی کسبوکار ما تأثیر منفی بسیاری داشته باشد؟
۲- آیا قدرت تأثیرگذاری روی بازار را داریم؟
در ماههای اخیر اخبار جالبی از ورود کسبوکارها به حوزههای مختلف میشنویم، از ورود گوگل و فیسبوک به بازار تأمین دسترسی به اینترنت گرفته تا ورود اپل به بازار خودرو. این البته استراتژی جدیدی نیست: این استراتژی همان استراتژی کلاسیک ادغام عمودی رو به بالا / رو به پایین است که در آن کسبوکار بهدلایل مختلف تصمیم میگیرد روی زنجیرهی

“من تلاش کردم او را به چلسی، اینتر و رئال ببرم؛ اما او دشمن عزیز باقی ماند. متوقف کردن او یا تلاش برای متوقف کردنش بسیار دشوار است … به خاطر رقبایی مانند اوست که من مربی هستم که حالا هستم. من از طریق بازیکنان و از بهترین حریفانم چیزهای زیادی یاد گرفتم. مشکلاتی که آنها برای من ایجاد کردند، باعث شد تا یاد بگیرم و آنها را آنالیز کنم.
استیون جرارد بیتردید یکی از دشمنان مورد علاقه من است؛ یک دشمن با بهترین احساسی که میتوانم به او داشته باشم. من مقابل او پیروز شدم، به تساوی رسیدم و شکست خوردم. او مقابل ما به عنوان هافبک دفاعی، شماره ۸، شماره ۱۰ یا بال در دفاع سه نفره، بازی کرد و من واقعا ناراحتم که این آخرین بازی او مقابل ماست، زیرا من به حریفانی مانند او نیاز دارم تا به مربی بهتری تبدیل شوم.” (خوزه مورینیو؛ اینجا)
رقابت، همیشه ترسناک است. رقبا باعث افزایش هزینههای ما و کاهش فروش ما میشوند. رقبا باعث موفق نشدن و شکست ما میشوند. رقبا کارهایی را میکنند که ما هم داریم انجام میدهیم و فکر میکردیم برای رسیدن به نوک قلهی افتخار و پیروزی، همانها کافی هستند. اما … خوزه مورینیو حرفهای قابل تأملی زده است. اینکه میشود از رقبایات یاد بگیری چطور بهتر باشی، چگونه شکست بخوری یا از آن بهتر برنده شوی، چه کارهایی را انجام بدهی و چه کارهایی را نه و کدام راهها را را در پیش بگیری و از کدام مسیرها نگذری. رقابت با چنین نگاهی ترسناک است؛ اما خطرناک نه! البته به شرط آنکه “هنر آموختن از رقبا” را بیاموزی.
پ.ن. یک بازیکن بزرگ و دوستداشتنی دیگر ـ شاید یکی از آخرینهای نسلی که با وفادار ماندن به باشگاهاش بهقیمت از دست دادن افتخارات بسیار جاودانه شد ـ بهپایان مسیرش رسید. بهعنوان یک طرفدار قدیمی منچستر یونایتد، همواره استیون جرارد کاپیتان و اسطورهی لیورپول ـ رقیب قدیمی و سنتی تیم ما ـ برایم بازیکنی بسیار قابل احترام و مورد علاقه بوده است. بدرود کاپیتان!
“من تلاش کردم او را به چلسی، اینتر و رئال ببرم؛ اما او دشمن عزیز باقی ماند. متوقف کردن او یا تلاش برای متوقف کردنش بسیار دشوار است … به خاطر رقبایی مانند اوست که من مربی هستم که حالا هستم. من از طریق بازیکنان و از بهترین حریفانم چیزهای زیادی یاد گرفتم. مشکلاتی که آنها برای من ایجاد کردند،
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
نردبان یادگیری: پلهی اول و پلهی دوم (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)
بیست و پنج عادت روزانهای که شما را باهوشتر میکنند (دیجیاتو)
روش صحیح عدم توافق با مدیر مافوق (محمد سالاری)
۱۰ چیزی که نباید از کسی توقع داشته باشید
برای افزایش انرژی در محل کار چه باید کرد؟
مدیریت کسبوکار:
شرکتی که تغییر جهت میدهد: نگاهی به نوع درآمدهای سونی و تجارت فروش سنسور (دیجیاتو)
مغز انسان چگونه به قیمت کالاها واکنش نشان میدهد؟
ورود تکنولوژیهای جدید؛ تهدید یا فرصت
تجاریسازی و استارتآپ:
چرا نباید استارتاپ ها را برای کار کردن انتخاب کنیم؟ (دیجیاتو)
هزینه راهاندازی استارتآپ درجهان
در دومین روز جشنواره ملی شیخ بهایی ثبت شد: تکمیل چرخه دانش به ثروت
بهرهمندی بیش از هزار و ۵۰۰ شرکت دانشبنیان از معافیت مالیاتی
افزایش ۳۳ درصدی وام حمایتی وزارت ارتباطات از بخش خصوصی
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
بهای نفت و سودآفرینی حمل و نقل (علی دادپی؛ سر خیابان فرصت)
چرخش به سمت وام خرد (بازار مسکن با تغییر رویهی پرداخت وام مسکن از رکود خارج میشود؟)
اصول ۱۴گانه برای بهبود حاکمیت شرکتی ابلاغ شد
خبرهای خوبی برای بورس در راه است؛ مؤسسات غیر مجاز بورس را هم تضعیف کردند
آمار و اطلاعات کسبوکار و اقتصاد:
تأمین مالی ۲۹۲ هزار میلیارد ریالی در سال ۹۳
یک کُرسی مدیریتی چقدر میارزد؟
۱۱۰ هزار میلیارد تومان نیاز پروژههای نیمهتمام
ایران ارزانترین مقصد گردشگری جهان شد
یک سوم ظرفیت واحدهای صنعتی غیرفعال است
فاوا در جهان:
مژده: گوگل به سالهای طولانی انتظار ایرانیها برای داشتن یک برنامه کارای تبدیل عکس به متن فارسی OCR پایان داد! (علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
تغییر نقش مدیران فناوری اطلاعات
مایکروسافت کورتانا در هنگام عرضه نسخه نهایی ویندوز ۱۰ تنها در برخی بازارهای منتخب عرضه خواهد شد (فارنت) (اعلام فهرست انواع نسخههای ویندوز ۱۰)
فاوا در ایران:
پیوست فرهنگی موبایل باند پهن تصویب شد
معاون سازمان فناوری اطلاعات خبر داد: پیگیری برای اتصال ۶۷ دستگاه اجرایی به شبکه ملی اطلاعات
تماس با ۱۱۸ پولی شد: فهرست کامل شماره های سه رقمی رایگان و پولی را ببینید
«توانا» کلید خورد: تأمین شبکه زیرساخت ارتباطی کشور با تجهیزات داخلی
کلیات طرح ادغام شوراهای فضای مجازی و فناوری اطلاعات تصویب شد
فناوری همراه:
برای اولین بار درآمد تبلیغات در اپلیکیشن های اندرویدی از iOS پیشی گرفت (دیجیاتو)
شرکت فنلاندی نوکیا ۱۵۰ ساله شد (دیجیاتو)
به زودی میتوانید تلفن همراه خود را با استفاده از انرژی گیاهان شارژ کنید (فارنت)
امکان پیش سفارش اپلیکیشنهای اندروید در گوگل پلی فراهم شد (دیجیاتو)
بررسی میزان نیاز مردم به برق براساس استفاده از تلفن همراه
رسانههای اجتماعی:
سرویس موسیقی اپل به همراه شبکه اجتماعی اختصاصی عرضه میشود (زومیت)
موتور جستجوی فیس بوک رقیب گوگل میشود
۹۱ درصد ویدیوهای تبلیغاتی در سایت یوتیوب است
چرا مردم روزنامه نمیخوانند؟ ۸ درصد مردم برای اقتصاد روزنامه میخوانند
آمار و اطلاعات فاوا:
بازار ۱۵۴ میلیارد دلاری محتوای دیجیتال تا سال ۲۰۱۹
آمار رسمی از کاهش پیامک اپراتورها
پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم. میتوانید گزیدهی بهترین مطالب در حوزهی شایستگیهای کسب و
پدیدههای دنیا به دو گروه تقسیم میشوند: شکستها و ناشناختهها.
فرانسیس پیکابیا
پدیدههای دنیا به دو گروه تقسیم میشوند: شکستها و ناشناختهها. فرانسیس پیکابیا

هر ساله نمایشگاههای بسیاری در سطح منطقهای، شهری، کشوری و بینالمللی برگزار میشود. حضور در این نمایشگاهها برای بسیاری از کسبوکارها فرصتی است تا بتوانند در ارتباط مستقیم با همکاران تجاری و مشتریان بالقوه و بالفعل خود قرار بگیرند و بتوانند در تعامل مستقیم با مخاطبان خود، بخشی از اهداف بازاریابی و تبلیغات خود را محقق کنند. حضور در نمایشگاهها معمولا هزینههای بسیار زیادی را بههمراه دارد و در نتیجه تصمیمگیری برای حضور در نمایشگاه برای بسیاری از کسبوکارها تصمیمی استراتژیک میشود. کسبوکارها ممکن است برای کاهش هزینههای خود تصمیم به عدم حضور در نمایشگاه بگیرند. در عین حال ممکن است برای بسیاری از کسبوکارها حضور در نمایشگاهها تبدیل به “عادت” شود و این رویکرد یعنی “حضور در نمایشگاه چون باید در نمایشگاه حاضر باشیم” هم میتواند تنها باعث تحمیل هزینههای بالای حضور کسبوکار در نمایشگاه به آن شود و در نهایت دستاورد خاصی برای کسبوکار بههمراه نداشته باشد.
این دو رویکرد تفریطی و افراطی این روزها در بین مدیران کسبوکارها طرفداران و مخالفان خاص خودشان را دارند. در این میان آنچه فراموش میشود این است که نمایشگاه یکی از اجزای طرح بازاریابی کسبوکارها است و در نتیجه باید با آن هماهنگی کامل داشته باشد. اما کمتر مدیری است که برای شرکت در یک نمایشگاه به این موضوع حیاتی فکر کند. برای اغلب مدیران کسبوکارها و افراد متخصص، نمایشگاه تنها فرصتی برای سرگرمی و حضور در یک فضای بزرگ تجاری است و نه بیش از آن. اما آیا واقعا کاربرد نمایشگاههای تجاری همین است؟
فرقی ندارد که شما یک کسبوکار شرکتی باشید یا یک فرد متخصص که قصد دارید با فروش تخصص خود به کسبوکارها کسب درآمد کنید. در هر حال شما با مشتری مواجهید که لازم است برای خرید از شما اقناع شود. چه فرصتی بهتر از یک نمایشگاه بزرگ تجاری برای آشنایی رو در رو، مذاکره و اقناع مشتری وجود دارد؟
حضور موفق یک برند شخصی در نمایشگاه
گفتم که هر فرد متخصصی میتواند از فرصت حضور در نمایشگاهها برای ایجاد و ارتقای برند شخصی خود بهترین استفاده را بهعمل بیاورد. اما چگونه میتوان این کار را انجام داد؟ براساس تجربیاتم پاسخ به این سؤال را در دو بخش به شما ارائه میکنم:
اول ـ قبل از حضور در نمایشگاه: هدف خود را از حضور در نمایشگاه مشخص کنید. آیا هدفتان تنها مشاهدهی جدیدترین روندهای کاری حوزهی تخصصتان است؟ آیا هدفتان ارتباط برقرار کردن با یک یا چند شرکت مشخص است؟ اگر بله، آیا میدانید که با آنها چه نوع همکاری میتوانید داشته باشید؟ آیا میدانید چه نوع خدمتی را میخواهید به آنها ارائه دهید؟ شاید هم بهدنبال بازدید از نمایشگاه برای کشف فرصتهای بالقوه باشید. شما لازم است برای حضور در نمایشگاه کارت ویزیتتان را نیز بهتعداد کافی تهیه و آماده کنید. همچنین خوب است متنی را برای معرفی خودتان، تخصصتان و کمکی که میتوانید به یک کارفرمای حاضر در نمایشگاه بکنید، بنویسید و آن را اینقدر تمرین کنید که بتوانید بهخوبی ارائه دهید. شما باید بتوانید ظرف مدت حداکثر دو دقیقه تمامی اطلاعات لازم را به مخاطبتان ارائه دهید. حتما قبل از مراجعه به نمایشگاه از وبسایت آن بازدید کنید تا اطلاعات کافی را در مورد محل نمایشگاه، ساعات بازدید، بخشهای نمایشگاه و شرکتکنندگان (و در واقع مشتریان بالقوهی تخصصتان!) در آن را بهدست بیاورید. بسیاری از نمایشگاههای تخصصی دارای برنامهها، نشستها، کارگاههای آموزشی و رویدادهای ویژهی جانبی هستند که شرکت در آنها میتواند برای شما هم آموزنده باشد و هم به گسترش ارتباطات حرفهایتان کمک کند. بنابراین حتما از برنامهی زمانبندی آنها نیز باخبر شوید.
دوم ـ حضور در نمایشگاه: سعی کنید زمان کافی را برای حضور در نمایشگاه در نظر بگیرید. معمولا نمایشگاههای تخصصی آنقدر بزرگ هستند که زمان یکی دو ساعته حتی برای گردش در آنها هم کفاف نمیدهد؛ چه برسد به برقراری ارتباطات حرفهای! توصیه میشود یک روز مشخص ـ و ترجیحا خارج از روز اول و آخر نمایشگاه ـ را برای حضور در نمایشگاه انتخاب کنید. فراموش نکنید که برای یک حرفهای، داشتن پوشش مناسب ـ و ترجیحا رسمی مطابق عرف اداری کشور ـ حتما الزامی است. سعی کنید زمانی مابین یک ساعت اول تا یک ساعت آخر زمان بازدید از نمایشگاه را در آنجا حضور داشته باشید. همچنین پیشنهاد میکنم که با سایر دوستان متخصصتان در نمایشگاه شرکت کنید تا بتوانید از ارتباطات و توانمندیهای همدیگر برای برقراری ارتباطات حرفهای استفاده کنید. وقتی به محل نمایشگاه رسیدید، سعی کنید ابتدا نقشهی نمایشگاه را تهیه کنید و سعی کنید از جانمایی بخشهای مختلف و غرفههای مورد نظرتان در آن باخبر شوید. حالا وقت مراجعه به غرفههای مورد نظرتان است. در زمانی که بهسوی غرفههای مورد نظرتان میروید، مسیر را با هوشمندی تمام طی کنید: شاید فرد آشنایی را دیدید و شاید غرفهای توجه شما را به خودش جلب کرد که برای شما دانش و آگاهی بیشتر یا برقراری یک ارتباط حرفهای ارزشمند و اثربخش را بهدنبال داشت. به هر غرفهای که مراجعه کردید، حتما با همان ترتیبی که تمرین کردهاید خودتان را سریع و اثرگذار معرفی کنید، به آنها بگویید که چه کمکی میتوانید به آنها بکنید و چرا آنها باید شما را انتخاب کنند. اگر آنها هم میتوانند کمکی به شما بکنند هم حتما موضوع را شفاف با آنها در میان بگذارید. بخش پایانی گفتگو نیز تبادل کارت ویزیت یا اطلاعات تماس است.
هفتهی بعد از زمان برگزاری نمایشگاه هفتهی بسیار شلوغی برای کسبوکارها است. بنابراین پیگیری مذاکرات انجام شده را به هفتهی بعد از آن موکول نمایید.
نمایشگاههای تجاری، بهترین فرصت برای رشد سریعتر برند شخصی شما است. آن را از دست ندهید!
پ.ن. این مقاله پیش از این بهصورتی مفصلتر در روزنامهی همشهری بهچاپ رسیده است. در بازنشر مقاله برخی تعاریف پایهای بازاریابی را برای جلوگیری از طولانی شدن متن، حذف کردهام.
هر ساله نمایشگاههای بسیاری در سطح منطقهای، شهری، کشوری و بینالمللی برگزار میشود. حضور در این نمایشگاهها برای بسیاری از کسبوکارها فرصتی است تا بتوانند در ارتباط مستقیم با همکاران تجاری و مشتریان بالقوه و بالفعل خود قرار بگیرند و بتوانند در تعامل مستقیم با مخاطبان خود، بخشی از اهداف بازاریابی و تبلیغات خود را محقق کنند. حضور در نمایشگاهها

“ما گروهی هستیم که طرز تفکر و ذهنیتی قوی در ارتباط با فتح قلهها دارد. روح رضایت و خوشبختی در همهی ما جاری است و همیشه همینگونه خواهد بود. ما همیشه دستآوردهای بیشتری خواهیم داشت. من این را میگویم زیرا مطمئن هستم از روحیهی همگرایی و اتحادی که میانمان در جریان است. این اسکودتو از آنهایی که در سالهای پیش دریافت میکردیم بهتر و ارزشمندتر است. ما از پیروزیهای مجدد و مکرر خسته نمیشویم. هر چه بزرگتر و پرسنتر میشوم، از به دست آوردن جام، لذت بیشتری میبرم.” (جان لوئیجی بوفون دربارهی قهرمانی زودهنگام یوونتوس در سری آ؛ اینجا)
بارها و بارها در گزارهها نوشتهام که: “قله، پایان راه نیست.” هر موفقیتی اگر چه حتی یک بار بهدست بیاید، لذتی بیپایان را بهدنبال دارد؛ اما دوباره رسیدن به آن موفقیت است که نشان میدهد بردن ما از روی شانس و اقبال و استثنا نبوده است. وقتی دوباره توانستی، آنوقت است که به خودت و دیگران ثابت میکنی که شایسته هستی. بنابراین در بردن دوباره دو لذت موجود است: ۱- لذت بالاتر از دیگران قرار گرفتن و رسیدن به قله. ۲- لذت اثبات اینکه من باز هم توانستم! بوفون بزرگ در حرفهایش به ما یادآوری کرده که لذت دومی چقدر بیشتر است!
دوباره بردن چالش بسیار جذاب و البته بسیار سختی است. آیا شجاعت و توان تلاش برای بهدست آوردنش را در خودتان میبینید؟ “گر مرد رهی” وقت دوباره راه افتادن است. 🙂
“ما گروهی هستیم که طرز تفکر و ذهنیتی قوی در ارتباط با فتح قلهها دارد. روح رضایت و خوشبختی در همهی ما جاری است و همیشه همینگونه خواهد بود. ما همیشه دستآوردهای بیشتری خواهیم داشت. من این را میگویم زیرا مطمئن هستم از روحیهی همگرایی و اتحادی که میانمان در جریان است. این اسکودتو از آنهایی که در سالهای پیش
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
میانجیگری (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)
«آشنابازی» گزینه اول شغلیابی در ایران!
راهکارهایی برای بهبود آینده شغلی که باید آنها را بخوانید
توصیههایی به تازهکارها برای پیشرفت شغلی
مدیریت کسبوکار:
چاشنی رمزآلود نوآوری (بهترین مقالهی هفته)
عوامل مؤثر بر جو اخلاقی سازمان
هفت تفاوت یک رهبر واقعی با یک رئیس (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
شیوه گوگل در ایجاد انگیزش در کارکنان نازپروردگی و بهرهوری! (سراپاگوش؛ منصور شیرزاد)
چرا فرآیندهای بازاریابی شما ناکارآمد است؟
تجاریسازی و استارتآپ:
بزرگنمایی، فضای کارآفرینی ایران را تهدید میکند (یک مصاحبهی خواندنی با محمد اکبرپور اقتصاددان جوان ایرانی)
استراتژیهای موفقیت گیتس، گرو و جابز
داستان لیندا داتکام؛ استارتاپی ۳۵ دلاری که ۱.۵ میلیارد دلار ارزش پیدا کرد (دیجیاتو)
چرا داشتن فرآیند رسمی توسعه محصول لازم است؟ (مقالهای از دکتر کامران باقری)
گذراندن سربازی در شرکت های دانش بنیان امکان پذیر شد
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
کدام صنایع در اقتصاد ایران پیشران هستند؟
خروج سرمایه از صنعت با نرخ سود دستوری (تحلیلی خواندنی از دکتر محمد طبیبیان)
تجارت خارجی ایران آماده « تیکآف» میشود
هزینهی ناشی از بهرهوری پایین نیروی کار برای کشور چقدر است؟
آمار و اطلاعات کسبوکار و اقتصاد:
آخرین وضعیت اقتصاد ایران بهروایت بانک مرکزی
تولید ناخالص داخلی ۳۹۳ میلیارد دلاری ایران در سال ۲۰۱۵ (پیشبینی بانک جهانی)
افزایش ۲۴۱ میلیون دلاری دیون خارجی ایران
فاوا در جهان:
چرا مایکروسافت ویندوز ۱۰ را آخرین نسخه ویندوز میداند؟ (زومیت)
چشماندازهای اپل و مایکروسافت برای آینده تکنولوژی، تفاوتهای زیبایی با هم دارند (دیجیاتو)
فاوا در ایران:
بازار تکنولوژی را دریابیم (تحلیلی از دکتر هادی خانیکی در مورد توسعهی کاربرد گوشیهای هوشمند در ایران)
خدمات مرتبط با اینترنت ۲۰۸ میلیارد تومان ارزش افزوده در ایران ایجاد کرد
سیمکارتهای کودک بازار جدید اپراتورها
ایرانیاننت از کرج آغاز به کار کرد
فناوری همراه و اپلیکیشن:
اینفوگرافی: مردم در دنیای مجازی چگونه وقت خود را سپری میکنند؟ (دکتر علیرضا مجیدی؛ یک پزشک)
برای اولین بار درآمد اکوسیستم اندروید از iOS در فصل اول ۲۰۱۵ پیشی گرفته است (زومیت)
سرویس پخش موسیقی آنلاین Spotify به ورود به بازار پخش ویدئو آنلاین میاندیشد! (فارنت)
گوگل میگوید در ۱۰ کشور میزان جستجوهای موبایلی از جستجوهای مبتنی بر دسکتاپ پیشی گرفتهاند (دیجیاتو)
رسانههای اجتماعی:
فیسبوک بهزودی محتوای وبسایتها را تحت عنوان «مقالات فوری» میزبانی خواهد کرد (دیجیاتو)
آمار و اطلاعات فاوا:
در فروردین ماه چند بار کارت کشیدیم؟ رشد تراکنشهای موبایلی بیش از اینترنت
کاهش ۱۴ درصدی تراکنشهای ماندهگیری موبایل ابزار آینده پرداخت الکترونیکی
پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم. میتوانید گزیدهی بهترین مطالب در حوزهی شایستگیهای کسب و

استراتژی از آن واژههای جذاب دنیای مدیریت و کسبوکار است که بسیار از آن سخن گفته میشود و فراوان در زبان مدیران تکرار میشود: “استراتژی ما این است که …” اغلب مدیران به اهمیت استراتژی برای موفقیت در دنیای رقابتی امروز واقفاند. آنها برای تدوین استراتژی به دانش و تجربهی خود و ذائقهی بازار و مشتریان تکیه میکنند یا از مشاوران خبره کمک میگیرند. مدیران و کارشناسان و مشاوران با تکیه بر دادههای دقیق جمعآوری شده و نظرات خبرگان انواع تحلیلهای کمّی و کیفی را انجام میدهند و سپس نتایج تحلیلهای خود را در قالب گزارشهای مطالعات درون و بیرون سازمان با صفحات متعدد مکتوب میکنند. این گزارشها در قالب نمودار و جدول و ماتریس و مدلهای تحلیلی در جلسات متعددی بررسی میشوند تا سرانجام “برنامهی استراتژیک سازمان” نهایی شود. این فرایند طولانی هر سال تکرار میشود و نتیجهی آن هم در اغلب موارد، عدم دستیابی به اهداف تعیین شده است که معمولا دلیل آن یا تحولات محیطی است که پیشبینی نشده بودند یا وجود پیشفرضهایی است که اشتباه بودهاند. در این میان آنچه در اغلب موارد فراموش میشود، ماهیت وجودی استراتژی است. مدیران ارشد سازمانهای ما فراموش میکنند که استراتژی همان روشی است که با آن میخواهند مشتری را قانع کنند که از کسبوکار آنها خرید کنند و این روش لزوما به پیچیدگی روشهایی که توسط مشاوران برای آنها تجویز میشود، نیست. تجربهی من میگوید خیلی وقتها استراتژی چیزی بیش از مکتوب کردن الگوهای ذهنی که مدیر کسبوکار براساس آن سازمان خود را اداره میکند، نیست!
در مقالهی این هفته اندرو کمپبل نویسندهی سایت هاروارد بیزینس ریویو بههمین موضوع میپردازد که امروزه بسیاری از مدیران و مشاوران در مورد درستی ایدههای پایهای مفهوم استراتژی تردید دارند: “از زمان تدوین نظریهی رقابتی پروفسور مایکل پورتر سی سال میگذرد. آیا ایدههای او خیلی قدیمی نشدهاند؟ دنیای امروز با دنیای سی سال پیش تفاوت فراوانی دارد؛ آیا زمان پیشرفت در زمینهی تئوریهای رقابتی نیست؟” کمپبل در پاسخ میگوید که این سؤال نشاندهندهی عدم درک از مبانی فلسفهی علم است. بحث را البته لازم نیست فلسفی کنیم: آیا پرسیدن این سؤال مثل پرسوجو از مبانی حسابان نیوتونی نیست؟
بههمین شکل لازم است توجه شود که سدهها پس از آنکه سانتزو در کتاب خود “هنر رزم” مفهوم استراتژی را مطرح کرد و دههها بعد از ورود واژهی استراتژی به قلمروی علم مدیریت، دکتر پورتر در دههی ۱۹۸۰ موفق شد الگوهای اصلی رقابت را در قالب نظریهی “استراتژی رقابتی” خود صورتبندی کند. اگر کمی به مبانی فلسفهی علم آشنایی داشته باشید، در آنجا گفته میشود که مبنای علم مدرن “ابطالگرایی” است؛ یعنی تا زمانی که ثابت نشده یک تئوری نادرست است، آن تئوری معتبر خواهد بود. تا بهامروز کسی نتوانسته نادرست بودن نظریهی استراتژی رقابتی پورتر یا همان مدل مشهور پنج نیروی رقابتی است (لینک مربوط به ویدئویی است که خود دکتر پورتر نظریهاش را توضیح میدهد.)
کمپبل معتقد است که برای یادآوری لازم است همهی ما یک بار اصول بنیادین استراتژی رقابتی را بهزبان ساده مرور کنیم:
۱- اگر میخواهید نرخ سودی بالاتر از هزینهی سرمایه را بهدست بیاورید (یعنی قصد دارید ارزشآفرینی کنید)، باید نرخ بازگشت سرمایه / سودی بالاتر از متوسط رقبای صنعت داشته باشید.
۲- برای این منظور یا باید نسبت به متوسط رقبای صنعت مزیتی داشته باشید یا در گوشهای غیرمعمول اما بسیار جذاب از بازار فعالیت کنید.
۳- تنها دو راه برای کسب مزیت رقابتی وجود دارد: یا باید به قیمت بالاتری نسبت به رقبا بفروشید یا کل هزینههای شما (از جمله هزینههای سربار و مالیات) از رقبا کمتر باشد.
۴- گوشهی غیرمعمول اما بسیار جذاب بازار، حوزهای است که در آن خبری از نیروهای رقابتی نیست! معمولا علت این اتفاق، کم بودن تعداد رقبای موجود در آن گوشهی بازار است. البته دلایلی مثل موانع قانونی یا تشنگی بازار (بالاتر بودن افزایش نرخ تقاضا نسبت به نرخ رشد عرضه) نیز در پدید آمدن این وضعیت مؤثرند.
تجربه ثابت کرده کارآفرینی ونوآوری در صنعت واقعا چیزی فراتر از پیدا کردن روشهایی برای بالا بردن قیمت فروش نسبت به رقبا یا کاهش هزینهها به زیر هزینههای رقبا نیست! در این چارچوب مشخص، هزاران روش مختلف برای رقابت وجود دارد (مثال کلاسیک صنعت تلفنهای هوشمند، اپل در برابر سامسونگ را بهیاد بیاورید!) فراموش نکنید که وظیفهی مدیر و مشاور کسبوکار جابهجا کردن مرزهای علم نیست. بنابراین تا زمانی که تئوری دکتر پورتر ابطال نشده، بهتر است بهجای تفکر فلسفی و تردید در مورد درستی آن از این نظریهی کاربردی استفاده کنید!
استراتژی از آن واژههای جذاب دنیای مدیریت و کسبوکار است که بسیار از آن سخن گفته میشود و فراوان در زبان مدیران تکرار میشود: “استراتژی ما این است که …” اغلب مدیران به اهمیت استراتژی برای موفقیت در دنیای رقابتی امروز واقفاند. آنها برای تدوین استراتژی به دانش و تجربهی خود و ذائقهی بازار و مشتریان تکیه میکنند یا از

“یک بار یکی از دانشجویان دانشگاه هاروارد از من پرسید مؤثرترین مهارت مدیریتی که در زمان مربیگریام در منچستریونایتد داشتم، چه بوده است؟ به او گفتم یک چیز ساده: من اسم همه را میدانستم. من حتی نام مسئولان خدماتی، مسئولان زمین چمن و تمام افرادی را که در بخشهای مختلف فعالیت داشتند، میدانستم. اینکه شما آنها را با اسمشان صدا بزنید و هر روز مثلاً بگویید «صبح بخیر کلیر یا صبح بخیر رابرت» خیلی مهم است، چون آنها میفهمند که برای شما مهم هستند.” (سر الکس فرگوسن؛ اینجا)
بهرسمیت شناخته شدن هویت و دریافت احترام جزو سادهترین و حیاتیترین اصول روابط انسانی هستند که هر انسانی نیازمند آنها است. اگر به سیر تحول نظریات مدیریت در طول تاریخ مدیریت مدرن در صد و اندی سال اخیر نگاه کنیم، میبینیم که سالهاست نظریات تیلور که به انسانها نگاهی همچون ماشین داشت منسوخ شدهاند؛ انسانی که با دادهای بهنام پول، دست به هر کاری میزند. جنبش روابط سازمانی از میانههای دههی ۱۹۳۰ به مدیران سازمانها یادآوری کرد که برای انجام کارها با “انسان” مواجهاند؛ انسانی که شخصیتی شایستهی احترام کامل دارد. با ظهر نظریات رهبری سازمانی در دهههای پس از آن و انباشت تجربیات مدیران برجستهی تاریخ در طول سالیان دراز پس از آن، اهمیت وجودی انسان در ادارهی سازمان تا آنجا بالا رفت که امروزه از نیروی انسانی نه با عنوان منبع، بلکه با عنوان “سرمایهی انسانی” یاد میشود. سازمانها برای توسعه و بقا نیازمند نوآوری هستند و چه کسی جز انسان میتواند نوآوری را خلق کند؟
با این حال بسیاری از مدیران سازمانها یک نکتهی مهم را فراموش میکنند که “هویت انسانی” نه به جایگاه فرد در سازمان وابسته است و نه به میزان دانش و مهارت. هویت انسانی، گوهری وجودی و شایستهی احترام و موهبتی است که از جانب خداوند متعال به همهی انسانها اعطا شده است. با چنین نگاه و تفکری، فرقی نمیکند یک مدیر با دربان و آبدارچی در ارتباط است یا با مدیر زیردست یا متخصص نابغهاش. یک مدیر و رهبر سازمانی بزرگ، همواره با همهی انسانها براساس هویت محترم انسانیشان برخورد میکند، بهواسطهی جایگاه سازمانیاش کسی را تحقیر نمیکند. اغلب مدیران آگاهانه دست به چنین رفتاری نمیزنند چون به والا بودن ارزشهای انسانی باور دارند. اما عادتهای رفتاری و نگاههای غلط ما به زندگی و دنیا، باعث میشوند که خروجی رفتار ما بهعنوان مدیر از جنس دیگری باشد. شاید بد نباشد که هر از گاهی از زیردستان و همکارانمان بخواهیم تا بدون هیچ هراس و چاپلوسی، واقعیت احساس خود را در مورد ما و رفتارمان بهعنوان مدیر به ما بگویند.
جالب است که سر الکس فرگوسن ـ بزرگترین مربی تاریخ فوتبال ـ همین اصل احترام گذاشتن و هویتبخشی را بزرگترین اصل مدیریتی خود دانسته است. به آدمها بدون توجه به جایگاه و نقششان در تیم این حس را بدهید که “مهم هستند”؛ آنوقت ببینید که چگونه از جان و دل با بالاتربن استاندارد عملکردیشان برای موفقیت تیم میکوشند.
“یک بار یکی از دانشجویان دانشگاه هاروارد از من پرسید مؤثرترین مهارت مدیریتی که در زمان مربیگریام در منچستریونایتد داشتم، چه بوده است؟ به او گفتم یک چیز ساده: من اسم همه را میدانستم. من حتی نام مسئولان خدماتی، مسئولان زمین چمن و تمام افرادی را که در بخشهای مختلف فعالیت داشتند، میدانستم. اینکه شما آنها را با اسمشان صدا