در ادامهی پست قبل: جماعی در راه گورستان بود کسی پرسید: چه کنیم تا نمیریم؟ گفتم: سؤال کنید همیشه سؤال کنید … هیوا مسیح پ.ن. رابطهی سؤال کردن و فکر کردن رابطهی جالبی است. در پست بعدی به این موضوع خواهم پرداخت.
فکر کردن!
این بار میخواهم در مورد یکی از مهمترین مشکلات جامعهمان از نظر خودم صحبت کنم: فکر نکردن. یکی از چیزهایی که همیشه من را رنج داده اهمیت ندادن دوستان و اطرافیان من به این مقولهی مهم است. تعداد آدمهای دور و بر من که اهل مطالعه جدی و فکر و بحث باشند خیلی محدود است […]
کتاب توهمات شخصی
همیشه از دیدن توهمات انسانها در مورد خودشان رنج بردهام. البته فکر میکنم این طور نیست که انسانها حق ندارند در مورد آنچه واقعا نیستند فکر کنند (چون شاید فرد واقعا روزی به آن آرزو که امروز برایاش به صورت توهم متجلی شده برسد!)؛ بلکه مسئله اصلی وقتی پیش میآید که انسان بر مبنای همین […]
زندگی در زمانه پنهان شدن سنگ امتحان
امشب داشتم مثنوی میخواندم؛ دیدم که مولانا چه زیبا شرح حال این روزهای ما و آنها را داده است: الحذر ای مؤمنان کان در شماست در شما بس عالم بیمنتهاست جمله هفتاد و دو ملت در تو است وه که روزی آن بر آرد از تو دست هر آه او را برگ […]
کتابخوان
در این تعطیلات بالاخره پس از مدتها انگیزه فیلم دیدن را در خودم بیدار کردم و نشستم فیلم کتابخوان () ـ ساخته و با بازی حیرتانگیز (که به حق اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن امسال را برایاش به ارمغان آورد) ـ را نگاه کردم. فیلم را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: بخش اول […]
دراکر (۲)
پیتر دراکر: عمر نظامهای اعتقادی بیشتر از عمر باورها است. جایی میخواندم که خیلی اوقات یک اندیشه که برای سالها غیر قابل قبول بوده، کنار گذاشته شده و حتی کسی از آن خبر نداشته به یک باره در قالب دیگری ظاهر میشود و مورد قبول عمومی قرار میگیرد. در واقع تناسخ اندیشهها درست است و […]
