بر عبث خاطر میازار. باش در راه، چنین خاطر نگهدار. نیست کاری کاو اثر بر جای نگذارد. گر چه دشمن صد در او تمهیدها دارد. زندگانی نیست میدانی جز برای آزمایشها که میباشد. هر خطای رفته نوبت با صوابی دارد از دنبال. مایهی دیگر خطا، ناکردن مرد. هست از راه خطاها، کردن مرد. وان بکار […]
بودنِ ما …
وقت است …
وقت است نعرهای به لب، آخر زمان کُشَد نیلی در این صحیفه، بر این دودمان کِشَد سیلی که ریخت خانهی مردم ز هم، چنین اکنون سوی فرازگهی، سر چنان کشد. برکنده دارد این بنیان سست را بردارد از زمین هر نادرست را! وقت است ز آب دیده که دریا کند جهان هولی در این میانه، […]
