این ترم برخلاف ترم قبل بسیار به درس خواندن راغب هستم و اگر فرصتی درس دهد (که البته متأسفانه کار نمیگذارد) دوست دارم بنشینم و درس بخوانم. راستاش اول فکر میکردم علت این موضوع جذابیت درسهای این ترم دانشگاه است و شاید هم دوستداشتنی بودن استادهای این ترممان (مخصوصا با در نظر گرفتن مواردی همچون پاچهخواری از استادان عزیز برای اینکه بعدا ازشان ریکامندیشین بگیرم!) (;
ولی خوب پس از مدتی متوجه شدم که بخش مهمی از جذابیت درسهای این ترم من به دلیل زیبایی و روانی و خلاصه ویژگیهای بسیار مثبت کتابهای درسی آنها است. کتابهایی که این شانس را به ما دادهاند که حتی اگر کاملا به روز هم نباشیم (یعنی کتاب ۲۰۰۹ را بخوانیم) حداقل مثل دوره لیسانس هم متعلق به ۵۰-۶۰ سال پیش نیستند و مال ۲-۳ سال اخیر هستند که خیلی هم البته ویرایشهای جدیدترشان تفاوتی نکرده است.
از عوامل جذابیت این کتابها شاید مهمترینشان کاربردی بودنشان باشد. ما در دوره لیسانس ۶ واحد تحقیق در عملیات را با زجر (!) خواندیم و پاس کردیم؛ اما امروز کتاب درسیمان اینقدر زیبا و کاربردی نوشته شده (مثالهای کتاب از کاربرد مثلا برنامهریزی خطی را که ببینید میفهمید منظورم چیست) که من ادامه تحصیل در زمینه OR را در دوره دکترا بهعنوان یک گزینه در ذهنم در نظر گرفتهام! (;
در عین حال چاپ زیبا، نکات حاشیهای و زبان روان کتابها هم در جذابیت آنها بیتأثیر نیستند.
در همین راستا به نظرم میرسد شاید واقعا یکی از مهمترین علل فرار ما دانشجویان ایرانی از درس خواندن همین وضعیت اسفناک کتب درسیمان باشد. من وقتی از خواندن کتاب درسیام که به صورت کاملا تئوری نوشته شده، خوشخوان نیست و نگارش بدی دارد، از جذابیتهای بصری و چاپ مناسب بیبهره است و … لذت نمیبرم چرا باید با خواندن این کتابها خودم را عذاب بدهم؟
کاش مسئولان نظام آموزشی کشور فکری به حال کتابهای درسی کنند. و کاشتر (!) اینکه کتابهای درسی به روز دنیا در اختیارمان قرار بگیرد.
در این فضا که دو آرزوی بالا خیلی خیلی دور از دسترس هستند، من چند راهکار را برای دسترسی هر چند محدود به سیستم آموزشی بینالمللی استفاده میکنم که سعی میکنم بعدا در موردشان بیشتر بنویسم.