از امشب وارد فضای بررسی مدل‌های کسب و کار تولید محتوا می‌شویم.پیشنهاد می‌کنم اگر بخش‌های اول و دوم این سلسله یادداشت‌ها را مطالعه نکرده‌اید ابتدا آن‌ها را بخوانید.

اولین مدلی که بررسی می‌کنیم “تبلیغات” است. تقریبا اولین گزینه‌ای که در فضای تولید محتوا و به‌ویژه کسب و کارهای اینترنتی مطرح می‌شود. مدل کسب و کاری که بسیار آسان به‌نظر می‌رسد: ما محتوا تولید می‌کنیم => کاربر جذب می‌کنیم => بازدیدکننده‌های‌مان بالا می‌روند => می‌توانیم از تبلیغات استفاده کنیم و درآمد کسب کنیم.

این معادله بسیار ساده به‌نظر می‌رسد؛ اما تجربه نشان می‌دهد که ماجرا به‌همین آسانی‌ها هم نیست. در واقع به‌نظر می‌رسد هنوز این گزینه آن‌قدرها هم درآمدزا نیست. شاید به‌ترین نمود این مسئله نارضایتی صاحبان برخی از پربازدیدترین وب‌سایت‌های ایرانی از میزان درآمدزایی سایت‌شان با مدل کسب و کار تبلیغات باشد (البته حساب سایت‌های بسیار پربازدید رتبه‌بندی الکسا جدا است. در این‌جا در مورد سایت‌های عمومی حرف نمی‌زنیم؛ تمرکزمان روی سایت‌های دارای محتوای تخصصی است.)

اما چرا مدل تبلیغات که در نظر اول بسیار ساده به‌نظر می‌رسد در عمل چندان کار نمی‌کند؟ اصل ماجرا این‌ است که تبلیغات یکی از ابزارهای ارتقا / ترفیع (Promotion) کسب و کارها است. هر کسب و کاری برای فروش باید خودش را به مشتریان‌ش نشان بدهد یا به‌عبارت دیگر، مشتریان‌ش باید بدانند که این کسب و کار با این محصولات و خدمات در این دنیای فانی حضور دارد و ابزار این کار ارتقا است که تبلیغات تنها یکی از زیرمجموعه‌های آن محسوب می‌شود. ارتقا، فروش مستقیم نیست و زمینه‌ساز آن است. بنابراین باید رابطه‌ی معقولی میان میزان هزینه‌های ارتقا با میزان فروش ایجاد شده توسط آن وجود داشته باشد. یعنی چند نفر از طریق روش‌های ارتقا با کسب و کار من آشنا می‌شوند و چند درصد از آن‌ها مشتری کسب و کار من می‌شوند (این نسبت شاید در عمل عددی بین صفر تا ده یا بیست درصد باشد.) بودجه‌ی ارتقا (که باز هم تأکید می‌کنم تنها یکی از مکانیسم‌های اجرایی آن تبلیغات است) در این روزهای رکود بسیار محدودتر از قبل شده و کسب و کارها چاره‌ای ندارند که در مصرف آن بسیار دقت کنند.

اما یک سؤال کلیدی‌تر دیگر هم در این‌جا وجود دارد که معمولا نادیده گرفته می‌شود: چه نوع کسب و کارهایی به تبلیغات نیاز دارند؟ شاید پاسخ اولیه‌‌ی همه‌ی ما این باشد که تمامی کسب و کارها! اما دنیای واقعی این‌گونه نیست. کسب و کارهای بسیاری هستند که بودجه‌ی تبلیغاتی آن‌ها صفر ریال است؛ اما جزو پردرآمدترین کسب و کارهای کشور محسوب می‌شوند. گفتیم که هدف تبلیغات، کشف کسب و کار ما توسط مشتری است. بنابراین وقتی مشتری کسب و کار را بشناسد یا زمانی که دامنه‌ی مشتریان کسب و کار تا آن اندازه محدود است که مشتریان بالاخره مجبورند خودشان آن را پیدا کنند، نیازی به تبلیغات نیست! (مدل اقیانوس آبی را که یادتان هست!) بنابراین، تبلیغات، معمولا خاص کسب و کارهایی است که با مشتری انبوه در فضای رقابتی سر و کار دارند (البته سایر کسب و کارها هم به آن نیاز دارند؛ اما لزوما نه برای جذب مشتری!)

اما وقتی من در یک فضای تخصصی مطلب تولید می‌کنم، طبیعتا تعداد مخاطبین محدودتری دارم. البته این مخاطبان می‌توانند افرادی متخصص باشند. اما در چه حالتی برای یک کسب و کار می‌صرفد روی وب‌سایت من یا در قالب محتوای تولیدی من، کالا یا محصول خود را تبلیغ کند؟ دلیل کار نکردن تبلیغات در وب‌سایت‌های غیرعمومی و تخصصی / نیمه‌تخصصی ایرانی دقیقن این‌جاست. تبلیغات توسط من چه ارزش افزوده‌ای برای کسب و کار / فرد مشتری من تولید می‌کند؟ به‌نظرم این سؤال می‌تواند ما را یک قدم به حل مشکل نزدیک‌تر بکند.

در نگاه اول، تنها پیشنهاد ارزش مدل کسب و کار “تبلیغات”، دیده شدن پیشنهاد ارزش دیگران است! “مشتری جان شما تبلیغات‌ات را به من می‌دهی و بعد هزاران مشتری بالقوه این تبلیغات را می‌بینند!” اما ماجرا به‌همین سادگی نیست. یک بار و دو بار و ده بار که مشتری به شما تبلیغات داد و اثربخشی ندید، دیگر به‌سراغ شما نمی‌آید و دیگران را هم از این کار منع می‌کند (باز هم دارم تأکید می‌کنم وب‌سایت‌های عمومی که در آن‌ها تبلیغات ثابت می‌بینید را فراموش کنید!) چاره‌ی این مشکل هم البته بسیار ساده است: هر روز یک تبلیغ جدید. تبلیغات کوتاه‌مدت! با قیمت‌های نجومی. اما بالاخره یک جایی این راه هم از کار می‌افتد! و باز روز از نو.

اما مشکل مدل کسب و کار تبلیغات تنها در فروختن “تبلیغات” به کسب و کارها نیست. مشتری اصلی وب‌سایت‌ها و وبلاگ‌ها و خلاصه هر پلت‌فرم تولید و عرضه‌ی محتوا، خوانندگان و مصرف‌کنندگان آن هستند. تبلیغات حتی در ذهن وفادارترین مخاطبان شما هم ارزش “برند” شما را پایین‌تر می‌آورد (انتظار می‌رود یک متخصص حرفه‌ای از تولید محتوا برای به‌اشتراک‌گذاری دانش و تجربیات و برندسازی شخصی استفاده کند! درستی یا غلطی این انتظار بحث دیگری است.) بنابراین همیشه یک نقطه‌ی بهینه در جذب تبلیغات وجود دارد که کشف آن هم نیازمند تحقیق و تحلیل و تجربه است.

این همه حرف زدیم و آخر متوجه نشدیم که پس باید چه کنیم؟ خیلی ساده: اگر به‌امید درآمدزایی (و حتی پول‌دار شدن!) از طریق تبلیغات وارد فضای تولید محتوای تخصصی شده‌اید، به‌تر است حداقل در کوتاه‌مدت این گزینه را فراموش کنید. راه‌های به‌تری برای کسب درآمد وجود دارد که در قسمت‌های بعدی به آن می‌پردازیم.

اما اگر اصرار دارید که از تبلیغات درآمدزایی خوبی داشته باشید، پیشنهادم این است که روی پیشنهاد ارزش تبلیغی که ارائه می‌دهید، تمرکز کنید. تحلیل‌ش کنید، توسعه‌اش دهید، آزمون‌ش کنید و به‌بودش دهید تا به پیشنهادی ارزشی برسید که برای شما اقیانوس آبی را ایجاد کند که گزینه‌ی اول کسب و کارها برای ارتقای کسب و کار خود از طریق محتوای تولیدی خود و جامعه‌ی مخاطبان‌تان باشید!

دوست داشتم!
۱۷

از امشب وارد فضای بررسی مدل‌های کسب و کار تولید محتوا می‌شویم.پیشنهاد می‌کنم اگر بخش‌های اول و دوم این سلسله یادداشت‌ها را مطالعه نکرده‌اید ابتدا آن‌ها را بخوانید. اولین مدلی که بررسی می‌کنیم “تبلیغات” است. تقریبا اولین گزینه‌ای که در فضای تولید محتوا و به‌ویژه کسب و کارهای اینترنتی مطرح می‌شود. مدل کسب و کاری که بسیار آسان به‌نظر می‌رسد:

هفته‌ی قبل بحثی را آغاز کردم درباره‌ی مدل‌های کسب و کار تولید محتوا در دنیای متخصصان حرفه‌ای (این‌جا.) قرار شد که این بحث‌ را دوشنبه‌ها دنبال کنیم. امشب می‌خواهم کمی به مقدمات بحث اصلی بپردازم. این‌که با چه روشی می‌توانیم مدل‌های کسب و کار تولید محتوا را کشف کنیم.

بیایید کمی به این اصطلاح “مدل کسب و کار” دقیق‌تر نگاه کنیم. پیش از این درباره‌ی این‌که مدل کسب و کار چیست و به چه دردی می‌خورد، توضیحات مفصلی در گزاره‌ها نوشته‌ام (این‌جا را ببینید.) آن چیزی که در این‌جا به بحث ما مربوط است پاسخ به دو سؤال اصلی است:

اول ـ مدل کسب و کار چیست؟ مدل کسب و کار به‌زبان خودمانی روش پول درآوردن ما از کاری است که داریم انجام می‌دهیم. البته منظورم نفس پول گرفتن نیست (کسب و کار به این سادگی‌ها هم نیست!)؛ بلکه روشی است که به‌کمک آن چیزی را در اختیار مشتری قرار می‌دهیم که حاضر باشد بابت آن پول پرداخت کند. اگر بخواهیم کمی جدی‌تر و علمی به ماجرا نگاه کنیم، باید بگوییم که: “مدل کسب و کار عبارت است از روشی که با آن ورودی‌های کسب و کار (مواد اولیه، دانش فنی و اطلاعات، ماشین‌آلات و تجهیزات و …) به خروجی‌‌های قابل فروش به مشتری (یعنی محصولات و خدمات) تبدیل می‌شوند و سپس برای فروش به مشتری ارائه می‌شوند.” این تعریف شاید ساده به‌نظر برسد اما چند سؤال کلیدی در دل آن وجود دارد که خلاصه‌ی هر کسب و کاری است:

۱- مشتری کیست، چه نیازی دارد و بابت چه چیزی پول می‌دهد؟

۲- مشتری چطور ما را پیدا می‌کند (یا برعکس ما چگونه مشتری را پیدا می‌کنیم؟)

۳- ما چه “چیز”ی داریم که به مشتری عرضه کنیم و از او پول دریافت کنیم؟

۴- چطور آن “چیز” را طراحی، تولید و عرضه می‌کنیم؟

۵- چرا مشتری باید از ما بخرد و نه کسب و کار رقیب‌مان؟

اما از آن‌جایی که این سؤالات در حالت عادی بیش‌تر مفهوم‌ساز هستند تا اجرایی، برای تحلیل مدل کسب و کار باید از ابزار چارچوب بوم مدل کسب و کار استفاده کرد. بوم مدل کسب و کار ابزاری فوق‌العاده برای تحلیل سؤالات فوق و پاسخ‌گویی درست به آن‌ها است که پیش از این آن را در این‌جا معرفی کرده‌ام. شکل بوم کسب و کار را در شکل زیر می‌بینید:

همین‌جا یک تمرین خوب برای شما مطرح می‌کنم: رد ۵ سؤال بالا را در بوم مدل کسب و کار پیدا کنید!‌ 🙂 حالا با کمک این ابزار می‌توانیم مدل‌های کسب و کار تولید محتوا را به‌تر تحلیل کنیم.

دوم ـ مدل کسب و کار تولید محتوا چه ویژگی‌های خاصی دارد؟ بدیهی است که تولید محتوا هم مثل سایر حوزه‌های کسب و کار در چارچوب بوم مدل کسب و کار قابل تحلیل است و از قوانین آن پیروی می‌کند. اما در هر حال هر حوزه‌ی کسب و کاری دارای ویژگی‌های خاص خودش است. بیایید در قالب همان ۵ سؤال چند سطر بالاتر، به این حوزه که موضوع بحث ما است نگاهی بیاندازیم:

۱- مشتریان تولید محتوا دو دسته‌اند: معمولا یک دسته به‌درستی تشخیص داده می‌شوند: خوانندگان که محتوا را مصرف می‌کنند تا چیزی یاد بگیرند یا از آن لذت ببرند (مثل شما خواننده‌ی عزیز این پست من.) اما مشتری دومی هم وجود دارد که عموما نادیده گرفته می‌شود؛ اما اصل درآمد تولیدکنندگان محتوای حرفه‌ای از آن‌هاست: هر فرد / سازمان / کسب و کاری که برای رسیدن به هدف‌های خود (از جمله: برندسازی، تبلیغات، تأثیرگذاری و جهت‌دهی به مخاطب و …) نیازمند محتوا (تخصصی / عمومی) باشد.

۲- تولید محتوا یک کسب و کار ذاتا مبتنی بر کانال‌های ارتباطی است. برخلاف تقریبا تمامی کسب و کارها، در تولید محتوا خود محصول از کانال و رسانه‌ی توزیع آن جدا نیست. یعنی محتوا به‌محض قرار گرفتن در کانال قابل مصرف کردن است. بنابراین برای تحلیل این‌که مشتری چطور ما را پیدا کند / ما مشتری را پیدا کنیم، باید به تحلیل کانال‌های توزیع محتوا پرداخت.

۳- مشخصا ما محتوا داریم. محتوا شامل هر چیزی است که پیامی را منتقل کند، با یکی از حواس پنج‌گانه در ارتباط باشد و ایده‌ای را در ذهن ما بنشاند یا احساسی را در درون ما تحریک کند (این تعریف اصلا علمی نیست و تعریفی شهودی است.) پس هم شعر و مینیمال و طنز محتوا محسوب می‌شود و هم مقالات علمی در تحلیل فیزیک کوآنتوم یا اصول موضوعه‌ی علم ریاضی! اما یک نکته نباید فراموش شود. ما معادله‌ای در این‌جا داریم: محتوا = چیزی که مشتری بابت آن پول بدهد! توجه کنید که به کیفیت محتوا کاری نداریم (به آمار پرفروش‌ترین کتاب‌های کشور توجه کنید!) البته ناامید نشوید! فروش محتوای باکیفیت البته خودش مدل کسب و کاری خاصی زیرمجموعه‌ی مدل‌های مورد نظر ما است.

۴- چطور محتوا تولید می‌کنیم؟ با تحقیق و پژوهش و طراحی و نگارش و چیزهای دیگری شبیه این‌ها. فکر می‌کنم نیازی به توضیح بیش‌تر نیست!

۵- تحلیل این‌که چرا مشتری باید از من بخرد نه رقیب‌م در حالت کلی کار سختی است؛ اما در هر حال با نگاهی به سؤال یک می‌توان گفت که دو عامل کلیدی “کیفیت محتوا” و “میزان تأثیرگذاری آن مطابق با نیازهای مشتری” دو مزیت رقابتی کلیدی محسوب می‌شوند.

حالا اگر بخواهیم به زبان بوم مدل کسب و کار به مدل کسب و کار تولید محتوا نگاه کنیم، با کمی دقت متوجه می‌شویم سه بخش از بوم مدل کسب و کار در این حوزه‌ اهمیتی بسیار کلیدی دارند:

همان‌طور که می‌بینید در مدل تولید محتوا سه عامل بسیار کلیدی‌اند:

۱- چه محتوایی؟ (پیشنهاد ارزش)

۲- برای چه کسی؟ (بخش‌بندی مشتریان)

۳- از طریق چه کانالی توزیع / ارائه / منتشر می‌شود؟ (کانال‌ها)

البته در حالت کلی برای تحلیل یک نوع خاص از کسب و کار و نوآوری در آن باید تمامی بخش‌های ۹ گانه‌ی بوم مدل کسب و کار را تحلیل کرد؛ اما در کسب و کار تولید محتوا سه عامل کلیدی بالا نقش اساسی را بازی می‌کنند. بنابراین تمرکز اصلی تحلیل‌های ارائه شده در بخش‌های بعدی این سلسله یادداشت‌ها روی این سه بخش از بوم مدل کسب و کار است (هر چند در یادداشت‌های بعدی خیلی به بوم مدل کسب و کار نمی‌پردازم تا تمرینی باشد برای شما که خودتان براساس نکات مطرح شده در مورد هر نوع مدل خاص کسب و کار تولید محتوا، بوم آن را رسم کنید!)

هفته‌ی آینده با هم به بررسی اولین مدل کسب و کاری تولید محتوا خواهیم پرداخت. 🙂

دوست داشتم!
۲۶

هفته‌ی قبل بحثی را آغاز کردم درباره‌ی مدل‌های کسب و کار تولید محتوا در دنیای متخصصان حرفه‌ای (این‌جا.) قرار شد که این بحث‌ را دوشنبه‌ها دنبال کنیم. امشب می‌خواهم کمی به مقدمات بحث اصلی بپردازم. این‌که با چه روشی می‌توانیم مدل‌های کسب و کار تولید محتوا را کشف کنیم. بیایید کمی به این اصطلاح “مدل کسب و کار” دقیق‌تر نگاه

مدت‌ها است که از افت کیفیت و کمیت وبلاگ‌ستان فارسی سخن گفته می‌شود. این‌که تا چند سال پیش در ایران چه تعداد وبلاگ و وبلاگ‌نویس وجود داشت و امروز دیگر وجود ندارد. این‌که دیگر آدم‌ها مینیمال‌نویس و مینیمال‌خوان شده‌اند و دیگر حوصله‌ای برای وبلاگ وجود ندارد. این‌که رسانه‌های اجتماعی، وبلاگ‌ها را نابود کرده‌اند و از آن‌جایی که مخاطبان وبلاگ‌نویس‌ها ـ و خود وبلاگ‌نویس‌ها ـ در رسانه‌های اجتماعی حضور دارند؛ دیگر همه ترجیح‌شان نوشتن در همان‌جایی است که همه دور هم هستند! (این واقعیت هم وجود دارد که در چند سال اخیر یکی از دلایل اصلی رشد و زنده ماندن وبلاگ‌ستان فارسی، زنده‌یاد گودر بود که با مرگ‌ش بسیاری از وبلاگ‌نویسان هم به‌دلیل از بین رفتن کلیدی‌ترین کانال ارتباطی و توزیعی خود، کرکره را پایین کشیدند!)

در مقابل، هروز شاهد ایجاد وب‌سایت‌های جدیدی هستیم که به‌نوعی هدف‌شان “تولید و عرضه‌ی محتوا” به مخاطبان است و موضوعات تحت پوشش آن‌ها از اخبار شروع می‌شود و تا مطالب بسیار تخصصی ادامه می‌یابد. این فضای نوین ـ برخلاف دوران وبلاگ‌نویسی ـ آدم‌ها مجبورند برای بقا هدف‌گذاری کنند و به‌دنبال جذب مخاطب باشند؛ و الا زحمات‌شان بی‌نتیجه رها می‌شود. همین است که انوع و اقسام روش‌های جذب مخاطب ـ از زردنویسی و دروغ‌نویسی گرفته تا تیترهای جنجالی و عکس‌های آن‌چنانی، لینک‌دزدی، کپی و پیست محتوا و … و البته در آخرین روش، حضور در شبکه‌های اجتماعی ـ همه روش‌هایی برای جذب مخاطبین میلیونی فضای وب فارسی شده‌اند. اما در این میان هم‌چنان مشکلی که باعث خاموشی بسیاری از وبلاگ‌های ایرانی شد، در میان این وب‌سایت‌ها هم دیده می‌شود.

از همان دوران گودر ـ که شاید ملاک قضاوت به‌تری در مورد رفتار وبلاگ‌نویسان ایرانی باشد ـ انگیزه‌ی اغلب وبلاگ‌نویسان میزان “لایک‌” و “هم‌خوان‌” شدن پست‌های‌شان در گودر بود. در واقع افراد هدف‌شان از نوشتن، خوانده شدن بود و لاغیر! (سایت معروف لایک‌خور یادتان هست؟) اگر اهل نوشتن باشید، می‌دانید که خوانده شدن تا چه حد حس خوبی دارد و چقدر به آدم انگیزه‌ی ادامه دادن می‌دهد. اما با بسته شدن گودر و پراکنده شدن اهل و خانواده‌ی آن در میان سایر رسانه‌های اجتماعی (و حتی ترک فضای وب توسط بسیاری از آن‌ها)، دیگر انگیزه‌ای برای نوشتن باقی نماند و نتیجه‌ی آن، کناره‌گیری بسیاری از آدم‌ها از نوشتن بود.

این مسئله در مورد وبلاگ‌های تخصصی بسیار حادتر بود. اغلب دوستان خوب من از خوانده نشدن گلایه داشتند و به این‌که مطالب تخصصصی و حرفه‌ای مخاطبی ندارند (این مسئله و گلایه‌های‌اش را امروز در رسانه‌های اجتماعی هم می‌توان دید.) ناراحت‌کننده است که بگویم به‌عنوان فردی که نزدیک به سه سال است در حد توان خودم وبلاگ‌های تخصصی در حوزه‌ی کسب و کار و فاوا را مرور می‌کنم و پست لینک‌های برتر هفته‌ را منتشر می‌کنم، در طول این سه سال شاهد ورود افراد بسیاری به فضای تخصصی نوشتن در این دو حوزه بوده‌ام که پس از مدتی به دلایل مختلف ـ که مهم‌ترین آن بی‌انگیزگی بوده است ـ دیگر خبری از آن‌ها و وبلاگ‌شان نبوده است. “نداشتن تداوم” به‌دلیل “کمبود انگیزه” که آن هم خودش ناشی از “نداشتن هدف صحیح” است، از نظر من مهم‌ترین مشکل وبلاگ‌نویسی تخصصی در ایران است.جالب است بدانید در طول این چند سال تنها وبلاگ‌هایی باقی‌مانده‌اند که از نوشتن‌شان هدفی داشته‌اند.

دقیقا همین معضل را در بسیاری از وب‌سایت‌های تولیدکننده‌ی محتوای امروزی ـ که جای‌گزین وبلاگ‌های تخصصی دوران قدیم شده‌اند ـ می‌توان مشاهده کرد. فرد یا افرادی به هر دلیلی کارشان را با قدرت آغاز می‌کنند؛ اما خیلی زود به‌دلیل عدم جذب مخاطبان کافی، عطای کار تولید محتوا را به‌ لقای‌اش می‌بخشند.

شخصا فکر می‌کنم وبلاگ‌هایی که باقی ماندند، حتی اگر شده به‌صورت ناخودآگاه برای کارشان هدف و مدل کسب و کاری داشتند. روی ناآگاهانه‌اش تأکید دارم؛ چرا که در همان روزها هم شاید هیچ‌کدام از ما به پول درآوردن از وبلاگ‌نویسی فکر نمی‌کردیم. اما در بلندمدت وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌های ما اغلب به‌صورت غیرمستقیم ـ و  حتی به‌صورت مستقیم ـ زمینه‌ساز کسب درآمد شدند و همین، باعث تداوم و انگیزه‌ی بیش‌تر ما برای ادامه دادن شد. و دقیقا همین، عاملی است که باید مورد توجه تمامی تولیدکنندگان محتوای تخصصی در وب فارسی قرار بگیرد.

اما این‌جا باز هم مشکل دیگری رخ می‌نمایاند: این‌که متأسفانه اغلب افراد، تنها روش درآمدزایی که از “تولید محتوا” در قالب وب‌سایت یا وبلاگ می‌شناسند، گرفتن تبلیغات و پست‌های رپورتاژ است. این در حالی است که روش‌های متنوع دیگری هم برای کسب درآمد از تولید محتوا وجود دارد که بسیار درآمدزاتر از مدل کسب و کار مبتنی بر تبلیغات هستند. و به‌همین دلیل است که افرادی را می‌شناسم که درآمدشان از تولید محتوا بسیار بیش‌تر از پربینند‌ه‌ترین وب‌سایت‌های تخصصی ایرانی است.

در طول چند هفته‌ی آینده دوشنبه‌ها در گزاره‌ها در مورد این مدل‌های کسب درآمد از تولید محتوای تخصصی خواهم نوشت. لطفا با این سلسله نوشته‌ها همراه باشید. 🙂

دوست داشتم!
۳۳

مدت‌ها است که از افت کیفیت و کمیت وبلاگ‌ستان فارسی سخن گفته می‌شود. این‌که تا چند سال پیش در ایران چه تعداد وبلاگ و وبلاگ‌نویس وجود داشت و امروز دیگر وجود ندارد. این‌که دیگر آدم‌ها مینیمال‌نویس و مینیمال‌خوان شده‌اند و دیگر حوصله‌ای برای وبلاگ وجود ندارد. این‌که رسانه‌های اجتماعی، وبلاگ‌ها را نابود کرده‌اند و از آن‌جایی که مخاطبان وبلاگ‌نویس‌ها ـ