کاش می‌افتاد در آئیـــنه‌ها
عکس دل‌ها از میان سینه‌ها

جلب می‌کردند هر زنجــیر را
عکس‌های لختی شمشـیر را

هر که می‌شد سنگدل سل می‌گرفت
هر که گل می‌چید رودل می‌گرفت

هیچ باغی برگ لرزیدن نـداشت
هیچ دستی جرأت چـیدن نداشت

شمر یعنی هر که در فصل بهار
خون کبــکی را بـــریزد با نــهار

از تـو بیـزارم، بد و آدم‌کش است
زندگی با “دوستت دارم” خوش است …

این هفته احمد عزیزی بعد از ۹ سال درد و رنج، دیگر برای همیشه به آرامش رسید و ما را در حسرت ذهن زلال و شوراندیش‌ش گذاشت … روح بزرگ‌ش در جوار اهل بیت (ع) که عمری در وصف آن‌ها عاشقانه سرود، شاد باد.

دوست داشتم!
۵

کاش می‌افتاد در آئیـــنه‌ها عکس دل‌ها از میان سینه‌ها جلب می‌کردند هر زنجــیر را عکس‌های لختی شمشـیر را هر که می‌شد سنگدل سل می‌گرفت هر که گل می‌چید رودل می‌گرفت هیچ باغی برگ لرزیدن نـداشت هیچ دستی جرأت چـیدن نداشت شمر یعنی هر که در فصل بهار خون کبــکی را بـــریزد با نــهار از تـو بیـزارم، بد و آدم‌کش است

به گرد چشمه‌ی آب حیات خضری نیست
که حیرت است در این ره دلیل بی‌خبری

اگر چه ناله‌ی شب چاه عشق‌بازان است
و لیک چشمه‌ی عشق است گریه‌ی سحری

ا گر هر آینه پرسی ز حال من ای آه
دعا به جان شما می‌کنم ز بی‌اثری …

احمدعزیزی

دوست داشتم!
۰

به گرد چشمه‌ی آب حیات خضری نیست که حیرت است در این ره دلیل بی‌خبری اگر چه ناله‌ی شب چاه عشق‌بازان است و لیک چشمه‌ی عشق است گریه‌ی سحری ا گر هر آینه پرسی ز حال من ای آه دعا به جان شما می‌کنم ز بی‌اثری … احمدعزیزی دوست داشتم!۰