اگر شما می‌خواهید کار خاصی انجام دهید آن را می‌توانید تا دقایق پایانی هم به‌خوبی انجام دهید. این هرگز تصادفی نبود. آن تیم چندین بار در طول فصل نیز این صحنه را تکرار کرده بودند. آن‌ها تمایل فوق‌العاده‌ای برای پیروزی داشتند. تیمی با روح بزرگ را در اختیار داشتیم و شخصیت‌های بزرگی در ترکیب تیم حضور داشتند. بسیاری از بزرگ‌ترین لحظات زندگی من در یونایتد در ۱۵ دقیقه‌ی انتهای بازی رقم خورد. شما ۱ بر ۰ یا ۲ بر ۱ از حریف عقب هستید. هیچ نکته‌ای وجود ندارد. شما بازی نرمال خود را تا دقیقه ۷۵ انجام می‌دهید. پس باید تغییری در این دقایق ایجاد کنید تا شرایط تغییر کند. بنابراین ریسک حضور یک بازیکن دیگر در خط جلو را می‌پذیرید و سولسشر را در کنار کول و شرینگهام قرار می‌دهید.” (سر الکس فرگوسن درباره‌ی فینال دراماتیک لیگ قهرمانان ۱۹۹۹؛ این‌جا)

بازی فینال منچستر یونایتد ـ بایرن مونیخ هنوز هم بعد از گذشت نزدیک به ۲۰ سال یکی از عجیب‌ترین و دراماتیک‌ترین بازگشت‌های تاریخ فوتبال است. آن چهار دقیقه‌ی جادویی پایانی بازی هیچ‌وقت از خاطر هواداران دو تیم و حتی هواداران پر و پا قرص فوتبال فراموش نخواهد شد. اما فرگی بزرگ چگونه آن فینال را برد؟ حرف‌های او در این زمینه جالب است. اولین و جالب‌ترین نکته‌ای که به آن اشاره می‌کند این است که آن برد اصلا شانسی نبود! 🙂

اما از این نکته که بگذاریم، سر الکس به سه عامل کلیدی برای موفقیت در وقت اضافه اشاره می‌کند:

  1. امیدواری تا آخرین لحظه: اگر تا الان اتفاقی که باید نیفتاده است، دلیلی بر این نیست که قرار نیست آن اتفاق بیفتد. برنده‌ها تا آخرین لحظه دست از امید و تلاش برنمی‌دارند.
  2. تغییر: در وقت اضافه بیش از هر زمانی باید شک کنی که احتمالا چیزی را لازم است که تغییر بدهی. اگر تا الان نتیجه نگرفتی، شاید همین الان وقت تغییر باشد. دیگر چیزی برای از دست دادن نداری!
  3. ریسک‌پذیری: پذیرش تغییر یک چیز است و ریسک‌پذیری چیز دیگر. تغییر می‌تواند بسیار کوچک باشد؛ اما اگر ریسک‌پذیری داشته باشی و یک تغییر بزرگ را بپذیری، آن‌وقت احتمال نتیجه گرفتن در وقت اضافه افزایش پیدا خواهد کرد.

“فرگی تایم” حالا یک اصطلاح کلاسیک در فوتبال دنیا است. جالب است که فرگوسن حتی برای همین موضوع که بیش از اندازه خوش‌شانسی به‌نظر می‌رسد هم الگوی کاری مشخصی داشته است. 🙂 بنابراین چه در زندگی شخصی و چه در کسب‌وکار تا ثانیه‌ی آخر امیدوار باشید، در روش‌های کاری‌تان تحول و تغییر ایجاد کنید و ریسک‌پذیر باشید. کسی چه می‌داند شاید در “فرگی تایم” اتفاقات جذابی برای شما در پیش باشد.

پ.ن. البته نباید فراموش کنیم که سه اصل سر الکس فرگوسن همیشه هم کاربردی و قابل استفاده‌اند؛ هر چند می‌توان گفت که آخرین فرمول کسب موفقیت در زمانی که شکست، بیش از هر زمانی رخ می‌نماید، می‌تواند همین نسخه‌ی فرگی بزرگ باشد.

دوست داشتم!
۳

“اگر شما می‌خواهید کار خاصی انجام دهید آن را می‌توانید تا دقایق پایانی هم به‌خوبی انجام دهید. این هرگز تصادفی نبود. آن تیم چندین بار در طول فصل نیز این صحنه را تکرار کرده بودند. آن‌ها تمایل فوق‌العاده‌ای برای پیروزی داشتند. تیمی با روح بزرگ را در اختیار داشتیم و شخصیت‌های بزرگی در ترکیب تیم حضور داشتند. بسیاری از بزرگ‌ترین

“هنوز احساس می‌کنم در سطح ستارگانی مثل رونالدو و مسی نیستم. باید سعی کنیم تا با کمک هم‌بازیان در تیم ملی و تیم باشگاهی، جام‌های بیش‌تری به ارمغان بیاوریم. زمانی که سیمئونه گفت من در مسیر رسیدن به جایگاه مسی و رونالدو هستم، احساس غرور داشتم و بسیار خوشحال‌م که زیر نظر سیمئونه کار می‌کنم و او معتقد است که من چنین کیفیتی دارم. کار کردن با ال‌چولو به من انگیزه‌ی زیادی می‌دهد و دوست دارم تا دستاوردهای سال گذشته را بهبود ببخشم. در مورد توپ طلا، روزنامه‌نگاران تصمیم نهایی را می‌گیرند؛ اما من هر شب با رؤیای برنده شدن این جایزه می‌خوابم و تمام تلاش خود را برای به‌دست آوردن آن خواهم کرد.” (آنتوان گریزمان؛ این‌جا)

گریزمان هم از خیل آن بازیکنان جذاب بدشانسی است که گرفتار رقابت تمام‌نشدنی مسی ـ رونالدو شده است. 🙂 اما گریزمان در حرف‌های‌ش درباره‌ی راه و رسم برنده شدن در مسیر شغلی، به عناصر ۵ گانه‌ی جالبی اشاره کرده است:

  1. داشتن چشم‌انداز درست: دیگر این‌ یکی را این‌قدر تکرار کرده‌ام که هر گونه توضیح اضافی در مورد آن ملال‌آور است! فقط یادآور می‌شوم که باید بدانید که می‌خواهید به کجا برسید و برنده شدن برای شما یعنی چه.
  2. تاب آوردن: مسیر رسیدن به رؤیاهای بزرگ، طولانی است و مقصد، بس بعید. اما آن‌هایی که دست آخر برنده می‌شوند، همان‌هایی هستند که چشم را از مقصدشان برنمی‌دارند، هر چقدر هم که دست‌اندازهای مسیر، صعب و دشوار باشند.
  3. انگیزه داشتن: تاب آوردن یک چیز است و انگیزه داشتن چیز دیگر. با تاب آوردن از رفتن باز نمی‌مانید؛ اما نیروی درونی شما برای حرکت سریع‌تر به‌سوی قله‌ی بلند آرزوها انگیزه‌ها است. انگیزه داشتن کمک می‌کند تا از مسیر هم لذت ببرید؛ حتی اگر در پایان به قله‌ی آرزو نرسید!
  4. سختی‌کوشی همراه با به‌بود مستمر: سخت‌کوشی به‌جای خود، آن‌چه برنده‌ها را از بازنده‌ها متمایز می‌کند همین است که می‌دانند باید هر روز از دیروزشان به‌تر باشند. آن‌ها با خودشان رقابت می‌کنند نه با دیگران. و همین است که تاب می‌آورند و انگیزه‌شان هر روز بیش‌تر می‌شود.
  5. داشتن مربی بزرگ: در طول این مسیر سخت و طولانی، برای اطمینان از این‌که ۴ عنصر بالا به‌درستی شناسایی شدند و کنار هم قرار گرفته‌اند و برای جلوگیری از دوباره‌کاری و تکرار اشتباهات و برای یافتن میان‌برها همیشه نیاز است تا از یک مربی بزرگ کمک بگیریم. مربی که ما را به‌خوبی بشناسد و به‌ویژه بداند چگونه باید در بلندترین و خطرناک‌ترین گردنه‌ها دست ما را برای ادامه‌ی مسیر بگیرد. نکته‌ی جالب ماجرا این است که این مربی بزرگ لزوما فردی بیرون از خود ما نیست! در واقع بسیاری از برنده‌ها مربی‌شان در درون خودشان قرار داد. آن‌ها با بینش و انگیزه‌ی درونی و با قدرت تفکر و یادگیری همیشگی خود، خودشان را به‌سوی “بی‌نهایت و فراتر از آن!” راه‌بری می‌کنند.

بد نیست اشاره کنم که مسیر موفقیت کسب‌وکارها نیز دارای همین ۵ ویژگی کلیدی است. کسب‌وکارهای موفق هم می‌دانند که به کجا می‌خواهند برسند، در برابر سختی‌های مسیر، استوار و باانگیزه باقی می‌مانند، هر روزشان از دیروزشان به‌تر است، از سخت‌کوشی دست نمی‌کشند و برای حرکت در مسیر طولانی رسیدن به موفقیت، از کمک مشاوران و مربیان کسب‌وکار بهره می‌گیرند.

“برنده‌ها برنده بودن را انتخاب می‌کنند.” این شاید یک کلیشه‌ی رایج و نخ‌نما به‌نظر برسد؛ اما به‌نظرم موفقیت فوتبالیست‌ها که اغلب‌شان از میان فقیرترین و بی‌امکانات‌ترین قشرهای جوامع انسانی بر می‌خیزند و سرمایه‌ای جز استعداد و شور درونی‌شان ندارند، به ما ثابت می‌کند که قصه همان است که استاد سایه در آن شعر معروف‌ش سروده است:

گر مرد رهی، غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن، هنرِ گام زمان است

آبی که برآسود، زمین‌ش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است …

دوست داری برنده باشی؟ هنوز دیر نشده: بسم‌الله.

دوست داشتم!
۱

“هنوز احساس می‌کنم در سطح ستارگانی مثل رونالدو و مسی نیستم. باید سعی کنیم تا با کمک هم‌بازیان در تیم ملی و تیم باشگاهی، جام‌های بیش‌تری به ارمغان بیاوریم. زمانی که سیمئونه گفت من در مسیر رسیدن به جایگاه مسی و رونالدو هستم، احساس غرور داشتم و بسیار خوشحال‌م که زیر نظر سیمئونه کار می‌کنم و او معتقد است که

“مورینیو و ونگر با هم متفاوت هستند ولی یک وجه مشترک میان این دو وجود دارد: هر دو از باختن متنفر هستند و به نظرم، این محرک اصلی برای موفقیت های هر دو نفر است؛ چرا که اگر تعهد و عطش برای کسب موفقیت نداشته باشید و همین‌طور برای فرار از شکست، هر کاری نکنید، نمی‌توانید خیلی دوام بیاورید.” (پیتر چک؛ این‌جا)

پیتر چک با داشتن تجربه‌ی همکاری با هر دو مربی بزرگ روزگار ما، خیلی خلاصه گفته است که “عطش بردن” و “تسلیم نشدن” در کنار “تلاش دائمی” خلاصه‌ی راز موفقیت تمام انسان‌های بزرگ تاریخ بوده است. 🙂

دوست داشتم!
۴

“مورینیو و ونگر با هم متفاوت هستند ولی یک وجه مشترک میان این دو وجود دارد: هر دو از باختن متنفر هستند و به نظرم، این محرک اصلی برای موفقیت های هر دو نفر است؛ چرا که اگر تعهد و عطش برای کسب موفقیت نداشته باشید و همین‌طور برای فرار از شکست، هر کاری نکنید، نمی‌توانید خیلی دوام بیاورید.” (پیتر چک؛ این‌جا)

وقتی دچار مشکل هستم، هنوز هم می‌توانم رؤیای موفق شدن را داشته باشم. با تمرینات سختی که دارم، می‌توانم به اهدافم برسم و برای رئال بدرخشم. من برای تیم، برای خودم و برای سرمربی، به‌سختی تلاش می‌کنم. من دوباره احساسی را به‌دست آوردم که آن را از دست داده بودم.” (کاکا؛ این‌جا)

متأسفانه مصدومیت‌ها به کاکا ستاره‌ی دوست‌داشتنی برزیلی اجازه نداد تا شاه‌کارهای‌ش در میلان کارلتو را تکرار کند. اما آن بخشی از حرف‌های او را که پررنگ کرده‌‌ام ببینید. مهم‌ترین چالش ما در روزهای سخت زندگی، توانایی امیدوار ماندن است. آن کسی موفق خواهد شد بر چالش‌ها غلبه کند که مجموع توان‌ش در امیدوار ماندن همراه با سخت‌کوشی بیش از دیگران باشد. 🙂

دوست داشتم!
۳

“وقتی دچار مشکل هستم، هنوز هم می‌توانم رؤیای موفق شدن را داشته باشم. با تمرینات سختی که دارم، می‌توانم به اهدافم برسم و برای رئال بدرخشم. من برای تیم، برای خودم و برای سرمربی، به‌سختی تلاش می‌کنم. من دوباره احساسی را به‌دست آوردم که آن را از دست داده بودم.” (کاکا؛ این‌جا) متأسفانه مصدومیت‌ها به کاکا ستاره‌ی دوست‌داشتنی برزیلی اجازه نداد

رقابت در طول تاریخ همواره برای انسان‌ها جذاب است: حس خوبِ برتری بر دیگران و رسیدن به قله، محرک بسیاری از اتفاقات خوب و بد تاریخ بوده است. رقابت در ذات خود در عین این‌که باعث پیش‌رفت و حرکت به‌سوی تعالی است، از نظر حسی هم بسیار تأثیرگذار است و برای همین است که انسان‌ها بدون رقابت نمی‌توانند زندگی با کیفیتی داشته باشند!

اما رقابت همیشه در تعامل با دیگران معنادار نمی‌شود. ما با خودمان نیز همواره در حال رقابت هستیم! 🙂 به این فکر کنید که در شبانه‌روز چگونه وقت خودتان را به چه کارهایی تخصیص می‌دهید؟ افکار و احساسات و اولویت‌های مختلف زندگیمان برای گرفتن وقت از ما در حال رقابت با هم هستند و چه کسی می‌تواند بگوید که “من”ِ وجودی ما چیزی جز همین‌ها است؟ مثال دیگر: حس رضایت بعد از انجام یک کارِ بزرگ، حل یک مسئله‌ی سخت، رسیدن به یک آرزوی دست‌نیافتنی و اتفاقات دیگری از این دست را به‌یاد بیاورید؛ مخصوصا زمانی که همه و حتی خودتان امیدی به رسیدن موفقیت نداشته‌اید. اما آیا تاکنون به این فکر کرده‌اید که ما می‌توانیم با خودمان به‌صورت برنامه‌ریزی شده هم رقابت کنیم؟ بله. رقابت با خود برای به‌تر شدن و رسیدن به رؤیاهای بزرگ زندگی.

احتمالا همگی می‌دانیم که یکی از مهم‌ترین عوامل یاری‌بخش ما در راهِ دشوارِ رسیدن به مقصد، داشتن عادت‌های درست است، عادت‌هایی که به ما کمک می‌کنند تا همان کارهایی را که لازم است را انجام دهیم، وقت‌ محدودمان را درست تخصیص بدهیم و البته مهارت‌های لازم را برای طی این مسیر به‌دست بیاوریم. اما رقیب‌ عادت‌های درست، تنبلی و وقت‌گذرانی و بی‌انگیزگی و سایر عوامل درونی منفی شبیه این‌ها هستند. این عوامل درونی منفی آن‌قدر قدرت‌مند هستند که افراد موفق همواره درصد محدودی از جامعه را تشکیل می‌دهند. بنابراین برای غلبه بر آن‌ها باید تلاش کرد و عرق ریخت و مرارت کشید. و شاید بتوان گفت که یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های میان موفق‌ها و ناموفق‌ها همین شجاعت تحمل رنج و مرارت‌ها تا رسیدن به مقصد است.

در این‌جا به پنج چالش مهم اشاره می‌کنم که غلبه بر آن‌ها موجب ایجاد عادت‌هایی بسیار حیاتی برای دست‌یابی به موفقیت خواهند شد. چالش‌هایی که همگی ما در زندگی با آن‌ها مواجهیم؛ اما احتمالا آن‌ها را لاینحل و حتی عادی می‌دانیم:

۱- مقایسه کردن خود با دیگران: عزت نفس از آن اصطلاحاتی است که زیاد می‌شنویم‌ش و فکر می‌کنیم آن را به‌اندازه‌ی کافی هم داریم. اما متأسفانه در زندگی اجتماعی‌مان وقتی جایگاه و شخصیت خودمان را با سنگ محک “نظر دیگران” و “داشته‌های دیگران” می‌سنجیم، در واقع در حال زیر سؤال بردن عزت نفس‌مان هستیم. هر یک از ما انسانی ارزش‌مند است؛ آن‌گونه که لایق پوشیدن لباس حیات از سوی خدای مهربان شده است. فراموش نکنیم که مرز باریک میان تواضع اجتماعی و تحقیر خود تا چه اندازه باریک است.

۲- سرزنش کردن خود: در اغلب اوقات هیچ فردی از روی عمد در زندگی‌اش مرتکب اشتباه نمی‌شود، حتی اگر آگاهانه اشتباه کند (و البته چه کسی است که دیوانگی‌های خاص خودش را نداشته باشد؟) متأسفانه اغلب ما از این مرحله هم گذر کرده‌ایم و خود را برای چیزهایی که در اختیارمان نبوده است هم مقصر می‌دانیم و سرزنش می‌کنیم. پذیرشِ خویش‌تنِ خویش همان‌طور که هستیم در کنار تلاش برای به‌تر شدن، یکی از شاه‌کلیدهای خوش‌بختی است.

۳- مطالعه نکردن: همه می‌دانیم وقت و حوصله نداشتن بهانه‌هایی هستند که برای توجیه مطالعه نکردن پیش وجدان‌مان می‌آوریم. روزی یک صفحه کتاب و مقاله خواندن، نهایتا ۵ دقیقه زمان بیش‌تر از ما نمی‌گیرد. نه؟ اما همین ۵ دقیقه ما را انسان بهتری می‌کند.

۴- وقت نگذاشتن برای بطالت: خنده‌دار است، نه؟ اما ذهن همه‌ی ما در میان روزها و شب‌های شلوغ زندگی نیاز به آن دارد که دمی استراحت کند و به‌هیچ چیز فکر نکند تا خود را بازیابی کند. بطالت آن‌قدرها هم چیز بدی نیست؛ به شرط آن‌که تمامِ وقت زندگی را به خود اختصاص ندهد!

۵-  انجام ندادن کارهای بزرگ از بیم شکست: حسِ درونیِ “تلاش کردم اما نشد” با حسِ درونیِ “چون مطمئن بودم کاری نکردم” خیلی متفاوت‌اند. دومی را که همه در زندگی‌مان تجربه کرده‌ایم؛ حداقل یک بار هم اولی را تجربه‌ کنیم.

غلبه بر چالش‌های فوق باعث نمی‌شود که یک شبه انسان کاملا موفقی شوید و البته حتی باعث هم نمی‌شود که تمامِ ضعف‌های شما برطرف شوند؛ اما به شما کمک می‌کنند تا اندکی انسان به‌تری شوید. 🙂 ارزش‌اش را ندارد؟

دوست داشتم!
۱۰

رقابت در طول تاریخ همواره برای انسان‌ها جذاب است: حس خوبِ برتری بر دیگران و رسیدن به قله، محرک بسیاری از اتفاقات خوب و بد تاریخ بوده است. رقابت در ذات خود در عین این‌که باعث پیش‌رفت و حرکت به‌سوی تعالی است، از نظر حسی هم بسیار تأثیرگذار است و برای همین است که انسان‌ها بدون رقابت نمی‌توانند زندگی با کیفیتی داشته

“نیمار تأکید کرد که برای تبدیل شدن به برترین بازیکن دنیا و کسب توپ طلا قصد ندارد با لیونل مسی رقابت کند. او گفت: من می‌خواهم راه خودم را بروم و نمی‌خواهم بهتر از بازیکنی باشم. فقط می‌خواهم بهتر از چیزی که الان هستم بشوم.“(این‌جا)

الگوها و اسطوره‌ها یکی از مهم‌ترین جنبه‌های زندگی هر یک از ما در این دنیا به‌شمار می‌آیند. هر کدام از ما در زندگی‌مان قهرمان‌هایی داریم که دوست داریم شبیه آن‌ها باشیم، از شباهت‌های ظاهری بگیرید تا رسیدن به موفقیت‌های آن‌ افراد. الگوها و قهرمان‌ها یکی از مهم‌ترین جنبه‌های زندگی ما محسوب می‌شوند: ما به آن‌ها عشق می‌ورزیم، از دیدارشان به‌وجد می‌آییم و از راه و رسمِ زندگی‌ و کارشان الگوبرداری می‌کنیم و انگیزه می‌گیریم.

اما مشکل از آن‌جا پیش می‌آید که “الگوبرداری” از این افراد بزرگ و موفق را با “شبیه‌سازی” اشتباه می‌گیریم: این‌که اگر همان کارهایی را بکنیم که آن فرد انجام داده، ما هم به همان جایی خواهیم رسید که آن فرد به آن‌جا رسیده است. این نوع نگاه به داستان موفقیت انسان‌های شایسته‌ چند خطا را در دل خود پنهان کرده است:

اول: ما از زندگی آن‌ها فقط یک نقطه را می‌بینیم و فراموش می‌کنیم که موفق‌ها برای رسیدن به موفقیت چه مرارت‌ها و سختی‌هایی را پشت سر گذاشته‌اند و اصلا کارهایی که امروز از آن‌ها می‌بینیم همان‌هایی نیست که باعث موفقیت آن‌ها شده‌اند!

دوم: استعدادها و توان‌مندی‌های ما لزوما مشابه موفق‌ها نیست. از آن مهم‌تر، ارزش‌ها و تعریفِ معنای زندگی میان هیچ دو انسانی در دنیا کاملا مشابه نیست. بنابراین لزوما ما با موفق‌ها هم‌مقصد نیستیم که بخواهیم با آن‌ها هم‌سفر باشیم و راهِ خودِ آن‌ها را طی کنیم!

سوم: موفقیت یک مفهوم نسبی است که حد و اندازه‌ای ندارد. شاید جرأت این را نداشته باشیم که به این فکر کنیم که می‌توانیم از موفق‌ها هم موفق‌تر باشیم؛ اما اساسا رؤیایی که به‌اندازه‌ی کافی بزرگ نباشد، ارزش فکر و تلاش را ندارد! 🙂

سه نکته‌ی بالا به‌نوعی شرح حرف‌های نیمار در مقایسه کردنِ مسیر موفقیت‌ش با لئو مسی است. نیمار در واقع خواسته تا به ما بگوید برای موفقیت، لازم نیست کار عجیب و غریبی انجام دهید: مهم‌ترین اصلِ اساسی موفقیت این است که همیشه سعی کنیم در زندگی و شغل‌مان به‌تر از دیروزمان باشیم. رهرو آن است که‌ آهسته و پیوسته رود. 🙂 پس در هر نقطه از زندگی تلاش کن که به‌ترینِ خودت باشی و از خودِ قبلی‌ات، اندکی به‌تر شوی. از ریاضی که یادتان هست: خط از بی‌شمار نقطه تشکیل می‌شود. خطِ نمایان‌گرِ تابعِ صعودیِ موفقیت، از همین نقطه‌های ریز زندگی تشکیل شده است. امیدوارم تابعِ مسیرِ زندگی‌تان، از نوع نمایی باشد!

ناگفته پیدا است که در متن بالا هر جایی از افراد صحبت شده، می‌توان سازمان‌ها و کسب‌وکارها را نیز جای‌گزین کرد. 🙂

دوست داشتم!
۲

“نیمار تأکید کرد که برای تبدیل شدن به برترین بازیکن دنیا و کسب توپ طلا قصد ندارد با لیونل مسی رقابت کند. او گفت: من می‌خواهم راه خودم را بروم و نمی‌خواهم بهتر از بازیکنی باشم. فقط می‌خواهم بهتر از چیزی که الان هستم بشوم.“(این‌جا) الگوها و اسطوره‌ها یکی از مهم‌ترین جنبه‌های زندگی هر یک از ما در این دنیا

موفقیت، نه یک لحظه‌ی خاص که یک مسیرِ طولانی است که در آن تنها لحظاتی را برای جشن گرفتنِ تحقق هدف‌های‌مان می‌ایستیم و بعد دوباره برای رسیدن به هدف‌های بعدی به راه می‌افتیم. در این مسیر طبیعتا نیازمند ره‌توشه‌ای هستیم که یکی از مهم‌ترین اجزای آن، داشتن عادت‌های درست است. عادت، یعنی کاری که بدون فکر و انگیزه‌ در لحظه و به‌صورت مستمر آن را انجام می‌دهیم. تکرار عادت‌های درست، باعث می‌شوند تا حرکتِ ما به‌سوی هدف‌های‌مان تسریع و تسهیل شود؛ چرا که در واقع رسیدن به هدف‌ها نیازمند به انجام کارهایی هستند که چیزی جز همین عادت‌های درست نیستند! اما این سکه روی دیگری هم دارد. بسیاری از عادت‌های نادرست هم وجود دارند که ما خواسته و ناخواسته گرفتار آن‌ها هستیم و در مسیرمان به‌سوی اهدافِ بزرگ زندگی، مانع ایجاد می‌کنند. بنابراین هر چقدر لازم است که عادت‌های درست را بشناسیم و آن‌ها را تقویت کنیم، به‌همان اندازه لازم است که عادت‌های بد را هم بشناسیم و برای حذف آن‌ها از زندگی‌مان تلاش کنیم.

آین کاین این‌جا در بیزینس اینسایدر به نمونه‌هایی از این عادت‌ها اشاره کرده که معمولا میان انسان‌های ناموفق مشترک‌اند. با کمی ویرایش، در این‌جا با هم این عادت‌ها را مرور می‌کنیم:

  1. پرحرفی و حرف زدن بدون فکر: یادتان که نرفته “هر سخن جایی و هر نکته‌ مکانی دارد؟”
  2. بی‌قراری: طبیعتا کسی با گوشه‌نشینی و هیچ کاری نکردن به هیچ جایی نخواهد رسید؛ اما برعکس ماجرا هم همین است: شلوغ‌کاری تنها باعث می‌شود استرس خودتان و اطرافیان‌تان بالاتر برود!
  3. تأخیر داشتن: طبیعتا کسی از آدمی که همیشه تأخیر دارد خوشش نمی‌آید. نه؟
  4. گارد گرفتن و در خود بودن: طبیعی است که شما از برخی آدم‌ها خوش‌تان نیاید. اما آیا لزومی به بیان و نمایش آن هست؟ آیا با انتقال انرژی منفی‌تان به دیگران، حال شما بهتر می‌شود؟ آیا غرق شدن در افکار خودتان در یک جمع یا جلسه اساسا کار مؤدبانه‌ای است؟ اگر با همه‌ی “آن دیگران” مشکل دارید، شاید بد نباشد کمی درون خودتان را بیش‌تر بکاوید!
  5. سازِ همیشه موافق بودن: یکی از موفق‌ترین استراتژی‌های پرهیز از تنش در روابط انسانی، موافقِ همه چیز بودن است! اما فراموش نکنید که همیشه موافق‌ها نه به‌یادماندنی‌اند و نه دوست‌داشتنی و نه حتی متمایز و در مقابل، همواره دنباله‌روی دیگران هستند. بنابراین خودتان باشید؛ هر چند لازم باشد هزینه‌هایی را بپردازید.
  6. ول‌خرجی: بدون شرح!
  7. به‌عقب انداختن کارها: شاید این کلیشه باشد که: “امروز همون فردایی است که دیروز کارت را به آن موکول کردی!” ولی متأسفانه واقعیت به‌همین تلخی است که ممکن است فردایی در کار نباشد …
  8. دروغ‌گویی و شایعه‌بازی: جنبه‌ی اخلاقی ماجرا به‌کنار، آیا این‌قدر باهوش هستید که دروغ‌های‌ خودتان و دیگران یادتان بمانند؟
  9. غر زدن: این یکی از جذاب‌ترین کارهای دنیا است؛ هر چند تا الان با آن هیچ مشکلی حل نشده است! اگر برای مشکلی راه‌حلی دارید، به‌جای نقدِ زیاده از حد، سریع سر وقت حل آن مسئله بروید!

توجه کنید که این عادت‌ها خاصِ انسان‌های ناموفق نیستند و از آن مهم‌تر، عادت‌های ذاتی محسوب نمی‌شوند! بلکه با تقریب خوبی می‌شود گفت اگر چندین عادت از میان این‌ها در فردی وجود داشته باشند، احتمالا زمینه‌ساز ناموفق بودن او خواهند شد. طبیعتا عادت‌های بد بسیار زیاد دیگری وجود دارند که باید آن‌ها را کشف و درمان کنیم. پس زندانیِ عادت‌های‌مان نباشیم؛ همان‌طور که استاد شفیعی کدکنی در غزل معروف‌ش سروده است که:

ز برون کسی نیاید چو به یاری تو، این‌جا
تو ز خویشتن برون‌آ سپه تتار بشکن

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن …

دوست داشتم!
۵

موفقیت، نه یک لحظه‌ی خاص که یک مسیرِ طولانی است که در آن تنها لحظاتی را برای جشن گرفتنِ تحقق هدف‌های‌مان می‌ایستیم و بعد دوباره برای رسیدن به هدف‌های بعدی به راه می‌افتیم. در این مسیر طبیعتا نیازمند ره‌توشه‌ای هستیم که یکی از مهم‌ترین اجزای آن، داشتن عادت‌های درست است. عادت، یعنی کاری که بدون فکر و انگیزه‌ در لحظه و به‌صورت مستمر آن را انجام می‌دهیم.

“در شرایط خوبی هستم. تجربیات زیادی دارم و رقابت را دوست دارم. می‌خواهم ادامه دهم … با آزادی و مسئولیت بازی می‌کنم و احساس می‌کنم مفید هستم … عملکرد دروازه‌بان‌ها با تعداد بازی‌هایی که انجام داده‌اند، شناخته نمی‌شود؛ بلکه براساس مهارت‌های‌شان سنجیده می‌شود. این سؤال که چه کسی بهترین دروازه‌بان دنیا است، پاسخی ندارد. برای ایتالیایی‌ها این دروازه‌بان من هستم؛ برای اسپانیایی‌ها ایکر است و برای بقیه شاید چک یا نویر باشد. زمان‌هایی وجود دارد که یک دروازه‌بان بهتر بازی می‌کند و زمانی هم دیگری. ثبات کلید موفقیت است.” (جی‌جی بوفون؛ این‌جا)

بلاتردید یکی از سه دروازه‌بان اول تاریخ و یکی از دوست‌داشتنی‌ترین ستاره‌های دو دهه‌ی اخیر فوتبال است. یک ایتالیا است و یک یوونتوس و یک جی‌جی بوفون که حالا با کنار رفتن پیرلو، تک‌ستاره‌ی درخشان و تنها نماد تیم ملی و باشگاه‌ش است؛ آن هم در روزهایی که هیچ نشانی از ایتالیای پرستاره‌ی دهه‌ی ۹۰ و ۲۰۰۰ را نمی‌بینیم!

این روزها در اوج هیجان یورو و در میان ستاره‌های ریز و درشت فوتبال اروپا، هم‌چنان جان لوئیجی بوفون شماره‌ی یک افسانه‌ای ایتالیا یک قدم در ستارگی از دیگران پیش است. بوفون محور و نقطه‌ی ثقل تیم لاجوردی‌پوش ایتالیا و ره‌بر برجسته‌ی این تیم و روحی است که با هیجان و انگیزه و عملکرد درخشان‌ش تمام بار مسئولیت تیم را در زمین یک تنه به‌دوش می‌کشد. شادی‌های کودکانه‌ی او بعد از بردهای ایتالیا بیش از هر زمانی دیدنی است.

در گذر بیش از ۲۰ سال درخشش در سطح اول فوتبال حرفه‌ای جهان، شاید هیچ کسی نباشد که به‌اندازه‌ی بوفون بتواند درباره‌ی پایداری موفقیت سخن بگوید. مصاحبه‌ی نسبتا قدیمی جی‌جی که در ابتدای این نوشته نقل شد، راز بر پا کردن “امپراتوری خورشید” را توسط “آبی‌ترین چشم” ایتالیا ارائه کرده است. ۵ اصل کلیدی موفقیت پایدار به‌روایت جی‌جی‌ بوفون عبارتند از:

  1. پاداش، خودِ طی طریق است: وقتی به کل داستانِ حرکت در یک مسیر طولانی و پرماجرا و سرشار از تجربیات شیرین و تلخ فکر کنی، می‌بینی که مجموع چیزهایی که به‌دست آوردی ـ و شاید مهم‌تر از همه حس‌های‌ت ـ به سختی مسیر می‌ارزد!
  2. تو همان‌قدر بزرگی که می‌توانی: در طی مسیر زندگی شخصی و شغلی، رقابت و مقایسه با دیگران جزوی غیرقابل انکار است. تاریخ و تجربه نشان از آن دارند که در نهیت، آن‌هایی برنده‌اند که بیش‌تر می‌توانند!
  3. رفتن، رسیدن است: مزد آن گرفت جانِ برادر که ثبات داشت!

به‌امید یک پیروزی جذاب دیگر برابر آلمان در بازی امشب. فورزا ایتالیا! ویوا بوفون. 🙂

دوست داشتم!
۴

“در شرایط خوبی هستم. تجربیات زیادی دارم و رقابت را دوست دارم. می‌خواهم ادامه دهم … با آزادی و مسئولیت بازی می‌کنم و احساس می‌کنم مفید هستم … عملکرد دروازه‌بان‌ها با تعداد بازی‌هایی که انجام داده‌اند، شناخته نمی‌شود؛ بلکه براساس مهارت‌های‌شان سنجیده می‌شود. این سؤال که چه کسی بهترین دروازه‌بان دنیا است، پاسخی ندارد. برای ایتالیایی‌ها این دروازه‌بان من هستم؛ برای اسپانیایی‌ها ایکر است

کلوپ احساساتش را همیشه بیان می‌کند. او احساساتش را با شادی‌های پس از گل، تشویق تیم و ابراز علاقه به بازیکنان منتقل می‌کند. همین رابطه‌ی احساسی با بازیکنان باعث شده کلوپ به موفقیت برسد. از کلوپ فقط خاطره خوب دارم. ضمن این‌که با هم چند جام هم بردیم که قطعا خاطره فراموش نشدنی محسوب می‌شوند. از دسته دوم لیگ ژاپن به دورتموند آمدم اما کلوپ به من اعتماد کرد. رابطه‌ی ما با هم دائما بهتر شد. قبل از پیوستن به منچستریونایتد پیش او رفتم و در آخرین لحظات اشک‌های‌مان سرازیر شد …” (شینجی کاگاوا در مورد یورگن کلوپ؛ این‌جا)

شجاع بودن خیلی مهم است، مخصوصا مقابل تیم‌های با کیفیت. امروز همدیگر را بهتر می‌شناسیم و می‌دانیم چطور باید کار کنیم. باید اعتقادمان به یکدیگر را قوی‌تر کنیم.” (یورگن کلوپ پیش از بازی با دورتموند؛ این‌جا)

“به‌نظرم، اگر بازی به‌اندازه‌ی بازی امشب نزدیک باشد و دورتموند در دقایقی از تیم شما بهتر باشد، به شور و انگیزه نیاز دارید. ابتدا بازیکنان‌تان باید ایمان داشته باشند. تماشای اینکه با هر گل چگونه به بازی بر می‌گشتیم عالی بود. (کلوپ بعد از بازی با دورتموند؛ این‌جا)

هفته‌ی گذشته از نظر فوتبالی هفته‌ی شگفتی‌سازی بود؛ اما اگر چه کار سخت اتلتیکو مادرید در حذف بارسا از لیگ قهرمانان بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ اما شاه‌کار لیورپول و “استاد کلوپ” در بازی با دورتموند در برگرداندن نتیجه‌ی ۳-۱ در دقیقه‌ی ۹۳ به ۴-۳ و صعود به مرحله‌ی بعد، از آن معجزات نشدنی بود که فقط در فوتبال می‌شود شاهد آن بود.

شاید خیلی از ما شیفتگان فوتبال در فکر دلیل عمل‌کرد عجیب لیورپول در اوج ناامیدی شکست و جنگیدن تا لحظه‌ی آخر باشیم؛ اما نقل قول‌های بالا نشان از آن دارند که جادوی یورگن کلوپ چیزی جز “اطمینان به شور درونی” نیست. چیزی که اگر با سخت‌کوشی همراه شود، آن‌گاه معجزه دور از دسترس نخواهد بود. فرمول موفقیت یورگن کلوپ به‌همین سادگی است: اعتماد به خود + شور درون + سخت‌کوشی.

دوست داشتم!
۴

“کلوپ احساساتش را همیشه بیان می‌کند. او احساساتش را با شادی‌های پس از گل، تشویق تیم و ابراز علاقه به بازیکنان منتقل می‌کند. همین رابطه‌ی احساسی با بازیکنان باعث شده کلوپ به موفقیت برسد. از کلوپ فقط خاطره خوب دارم. ضمن این‌که با هم چند جام هم بردیم که قطعا خاطره فراموش نشدنی محسوب می‌شوند. از دسته دوم لیگ ژاپن

“مشکلی که در مورد اعتماد به‌نفس وجود دارد، این است که هم‌چون یک گل کوچک می‌ماند و در صورت ادامه پیدا کردن می‌تواند در یک ثانیه از بین برود. با این حال همه چیز به اعتماد به‌نفس مربوط نمی‌شود. ما چیزهای بیش‌تری می‌خواهیم و دوست داریم بازیکنان نسبت به روشی که عمل می‌کنند، اعتماد داشته باشند.” (یورگن کلوپ؛ این‌جا)

شرح خاصی بر این جمله‌ی استاد ندارم؛ جز این‌که برای موفقیت، به‌تر است بیش‌تر از اعتماد به توانمندی خودمان، به درستی روش کاری‌مان اعتماد داشته باشیم. 🙂

دوست داشتم!
۳

“مشکلی که در مورد اعتماد به‌نفس وجود دارد، این است که هم‌چون یک گل کوچک می‌ماند و در صورت ادامه پیدا کردن می‌تواند در یک ثانیه از بین برود. با این حال همه چیز به اعتماد به‌نفس مربوط نمی‌شود. ما چیزهای بیش‌تری می‌خواهیم و دوست داریم بازیکنان نسبت به روشی که عمل می‌کنند، اعتماد داشته باشند.” (یورگن کلوپ؛ این‌جا) شرح