هفتهی پیش در اخبار داشتیم که گوگل یک شرکت سازندهی ترموستاتهای هوشمند به نام “نست” را خرید. در پی این خبر تحلیلهای متفاوتی در مورد رویکردهای آیندهی گوگل و علت ورود این شرکت به بازار جدیدی که ظاهرا به کسب و کار اصلی آن ربطی ندارد، ارائه شد. اما این تحلیل منتشر شده روی سایت اکونومیست، برای من بسیار جذاب و الهامبخش بود. این تحلیل یک نکتهی بسیار کلیدی دارد:
سالها پیش شرکت جنرال الکتریک، واژهی کلیدی بهنام “الکتریسیته” را بهعنوان واژهی کلیدی کسب و کارش برگزید و با آن به هر حوزهای که ربطی به الکتریسیته داشت وارد شد. جیای همچنان به موفقیتی کمنظیرش ادامه میدهد. گوگل هم همین کار را دارد با واژهی کلیدی “داده” انجام میدهد! (ترموستات هوشمند، دادههای زیادی از منزل شما جمع میکند و … بقیهاش را خودتان حدس بزنید!) میشود مثالهایی را هم به بحث نویسنده افزود: مثلا فیسبوک را با “ارتباط”، توییتر را با “لحظه”، لینکدین را با “حرفه”، استارباکس را با “کافه” و … توصیف کرد. ماجرا وقتی جالبتر میشود که به سراغ شرکتهای مشکلدار دنیای امروز برویم: بهنظرتان واژهی کلیدی “یاهو” چیست؟ (این سؤال را بهگمانم خانم مریسا میر هم نمیتواند پاسخ بدهد!)
ایدهی نویسندهی این مقاله، ایدهی بسیار جالبی است و من را به یاد بحث “تخصص” انداخت. خیلی لازم نیست ماجرا پیچیده کنیم: شما چه کسب و کاری داشته باشید و چه بخواهید خودتان بهعنوان یک فرد مستقل در دنیای کسب و کار موفق شوید، چارهای ندارید جز اینکه روی یک حوزهی مشخص “تمرکز” کنید. این نقطهی تمرکز، همان “تخصص” شما است که چون یک نخ تسبیح، مهرههای عمر و دانش و تجربهتان را به هم پیوند میدهد و به شما کمک میکند تا در مسیر زندگی و چرخهی عمر کسب و کار / مسیر شغلیتان به اهدافتان آنگونه که باید و دوست دارید دست پیدا کنید.
بحث “تخصص” بیشتر برای آدمها مطرح میشود تا سازمانها؛ اما فرقی ندارد: همانطور که قبلا گفتیم، شما همیشه باید برای موفقیت شایستگیهای متمایزی داشته باشید. گفتیم که باید این شایستگیها را کشف کرد و توسعه داد. این سؤال قطعا در ادامهی این جمله پیش میآید که از کجا باید شروع کنیم؟ پاسخ، همین بحثی است که در این پست در مورد آن صحبت کردیم: شما باید شایستگیهای کسب و کار و خودتان را در حول و حوش “تخصص”تان کشف کنید! (به بحث کشف “تخصص” بعدها در گزارهها مفصل خواهیم پرداخت.)
بهنظرم چالشی بسیار جذاب است که خودمان را در دنیای بیرحم کسب و کار حرفهای تنها با یک واژهی کلیدی ـ که همان تخصص ماست ـ تعریف کنیم. واژهی کلیدی من “مسئله” است (یعنی تخصص من حل مسئله است!). شما کسب و کارتان را در چه واژهای خلاصه میکنید؟ 🙂