“ـ تجربه کار کردن با افشین قطبی و کارلوس کروش تا چه اندازه به شما در این راه کمک کرده است؟

ـ اگر خودخواهی نباشد باید بگویم صد در صد. من به‌عنوان یک بازیکن که در تیم ملی هم بازی کرده است باید بگویم که اطلاعات خوبی از این دو بزرگوار گرفتم.از  فدراسیون فوتبال و آقایان کفاشیان و نبی هم ممنون هستم که این شرایط را برای من فراهم کردند. آن‌ها باعث شدند تا من در مسیر انتخاب قطبی و کروش قرار بگیرم. قطبی و کروش نقش زیادی در موفقیت‌های من داشته‌اند. آن‌ها باعث شدند تا روند فکری مربی‌گری من تغییر کند. کروش بود که باعث شد من رفتم آنالیزور تیم الجزیره امارات را به نفت آوردم. کارلوس این ایده را در من زنده کرد. من اگر در این چند سال در تیم ملی نبودم چه ایده‌ای می خواستم داشته باشم؟ البته کارلوس و قطبی یک تفاوت با هم دارند. قطبی با بازیکنان ملی و آسیایی کار کرده است و کروش با بازیکنان بزرگ اروپایی. اما انتهای عملکرد هر دو نفر به هم نزدیک است. این نشان می‌دهد که شما باید یاد بگیرید و شانس را به زحمت تبدیل کنید. اگر در یک جا بمانید شانس سراغ شما نمی‌آید.” (علی‌رضا منصوریان؛ این‌جا)

علی‌رضا منصوریان از همان سال‌های اولی که فوتبالی شده بودم، برای‌م یکی از محبوب‌ترین بازیکنان بود. بازیکنی باهوش که بدون این‌که تلاش زیادی بکند، به‌تنهایی ستاره‌ی درخشان آن روزهای استقلال زنده‌یاد ناصر خان حجازی بود!

منصوریان مربی‌گری را در پاس همدان آغاز کرد و نتیجه‌اش فاجعه بود: اخراج در همان هفته‌های ابتدایی! برای منصوریان احتمالا زود بود. در فوتبال ایران کم‌تر سابقه‌ای داریم که مربی بعد از تجربه‌ی سرمربی‌گری حاضر باشد به‌سراغ دستیاری برود. اما منصوریان شجاعت این را داشت که به‌عقب بازگردد و از جایگاهی به‌تر کارش را دوباره شروع کند. البته فکر می‌کنم شاید مهم‌تر از داشتن این شجاعت، انتخاب درستی بود که منصوریان برای شروع دوباره داشت: دستیاری دو مربی بزرگ در تیم ملی. از افشین قطبی که بگذریم، کار کردن کنار کی‌روش ـ بزرگ‌ترین گزینه‌ی در دسترس ـ همان چیزی بود که منصوریان به آن نیاز داشت: تحول ایده‌های ذهنی.

هنوز برای سخن گفتن از موفقیت علی‌رضا منصوریان در جامه‌ی مربی‌گری زود است. اما شخصا تصور می‌کنم که علی‌رضا با آن هوش و توان مدیریتی و قدرت ره‌بری که از زمان بازیگری‌ش از او به‌یاد داریم و البته اخلاق همیشه خوش‌ش بتواند به یک مربی بزرگ در فوتبال زمستان‌زده‌ی ایران تبدیل شود.

برای حسن ختام شاید بد نباشد به این ایده‌ی جذاب علی‌رضا منصوریان هم نگاهی بیاندازیم که اصلی مهم در مدیریت سازمان و گروه‌ها است:

“ما در نفت به دو ساختار فکر می‌کنیم: یکی ساختار تاکتیکی و دومی ساختار دوستی. این‌که در تیم ما فرقی نکند چه بازیکنی به میدان برود و باید موفقیت تیم در اولویت باشد. تکرار همان شعار همه برای یک نفر، یک نفر برای همه.”

ساختار دوستی. چه تعبیر زیبایی!

دوست داشتم!
۶

“ـ تجربه کار کردن با افشین قطبی و کارلوس کروش تا چه اندازه به شما در این راه کمک کرده است؟ ـ اگر خودخواهی نباشد باید بگویم صد در صد. من به‌عنوان یک بازیکن که در تیم ملی هم بازی کرده است باید بگویم که اطلاعات خوبی از این دو بزرگوار گرفتم.از  فدراسیون فوتبال و آقایان کفاشیان و نبی هم