«آنها (لیورپول) بازی را با پنج گل پیروز شده بودند و محمد صلاح نیز یکی از گلها را به ثمر رسانده بود. بعد از پایان بازی محمد صلاح به سمت من آمد و دستش را روی دهان خود گذاشت زیرا نمیخواست دوربینهای تلویزیونی نشان دهند که او چه میگوید. او سریع سمت من آمد و گفت اگر یک پنالتی اتفاق میافتاد تو به کدام سمت میپریدی. به محض گفتن این حرف به خودم گفتم اوه چه پسر باهوشی چون من و به طور کلی ما دروازهبانها تحقیق میکنیم که بازیکن پنالتی زن حریف چهار، پنج پنالتی اخیر خود را به کدام سمت زده است بنابراین من به او گفتم که به سمت راست میپریدم چرا که تو پنج پنالتی آخرت را به طرف راست زدهای. بعد از این لبخند بزرگی روی صورتش نقش بست. او تشکر کرد و گفت باید این را میدانستم.
با توجه به همهی اینها به پیروزی پنج گله، زدن یک گل و انتخاب بهعنوان بهترین بازیکن زمین راضی نباشید. او حتی باید جزئیات کوچک و جزئی را درباره بازیهای بعدی بداند.» (بن فاستر، دروازهبان واتفورد، دربارهی محمد صلاح؛ اینجا)
در شروع دوبارهی نوشتن این سلسله پستها، راستش را بخواهید خیلی تلاش کردم شرحی بر این کار محمد صلاح و روایت بن فاستر بنویسم؛ اما خود ماجرا گویاتر از هر گونه تفسیری است. تنها میتوانم بگویم که حرفهایها نهتنها به عملکردی که از خودشان بهجا گذاشتهاند توجه میکنند، بلکه به عملکردی که نداشتهاند، چون موقعیتاش پیش نیامده هم توجه میکنند؛ چرا که لازمهی حرفهایگری این است که همیشه بهدنبال بهتر بودن و بهتر شدن باشی.
ممنونیم آقای محمد صلاح. 🙂 فوتبال ماشینی امروز، با ستارههای دوستداشتنی و انسانهایی مثل شما برایمان لذتبخش مانده است.