ژابی آلونسو، سرمربی اسپانیایی بایرلورکوزن در مصاحبهای که با مارکا داشت، در خصوص شایعات جانشینی کارلو آنچلوتی در رئال مادرید فصل آینده گفت: هرچیزی زمان مخصوص خودش را دارد. الان اینجا هستم، خیلی خوشحالم و هر آنچه در آینده اتفاق بیافتد را خواهیم دید. معمولا در فوتبال وقتی به برنامههای میانمدت یا بلندمدت فکر میکنید، تمرکز خود را نسبت به آنچه نزدیکتر است از دست میدهید. در پایان فصل خواهیم دید.
من نمیخواهم این بایر ژابی آلونسو باشد، بلکه میخواهم یک تیم مستقل داشته باشم. تیمی که بداند در تمامی جنبهها چطور بازی کند، که کنترل خوبی روی توپ داشته باشد، و در دفاع هم استحکام و ثبات داشته باشد و ما این استحکام و ریتم خوب را همراه با بازیخوانی خوب داریم. الان زمان داریم تا خوب کار کنیم و ببینیم با چه چیزی راحت هستیم و روی چه چیزهایی باید کار کنیم. (اینجا)
در ابتدا لازم است بگویم که قصد دارم دوباره در گزارهها در نوشتن فعالتر باشم و چه بهتر که این آغاز نو را با این مجموعه پستهای فوتبالی کلید بزنم. پس بسمالله!
ژابی آلونسو یکی از ستارههای درخشان تیم ملی اسپانیا ـ قهرمان یک جامجهانی و ۲ یورو متوالی ـ و محور مستحکم میدان تیمهای باشگاهیش ـ لیورپول، رئال و بایرن ـ را جز با توصیف «همیشه برنده» نمیتوان توصیف کرد. اولین تصویر من از او، بازی درخشانش و زدن گل مساوی در فینال تکرارنشدنی فصل ۲۰۰۵ استانبول لیگ قهرمانان ـ که در آن لیورپول از باخت ۳-۰ مقابل میلان به بازی برگشت و در آخر هم قهرمان شد ـ است. پس از آن هم همیشه در تیمهایی بازی کرد که رقیب تیم مورد علاقهی من بودهاند؛ اما شخصیت محترم و قدرت رهبری او همیشه برای من، جذاب بودهاند.
حالا او هم به جمع مربیان پیوسته است (و البته ورود این نسل از مربیان، مثل او و ژاوی و آرتتا یادآوری است به من و همسنوسالان من که ای که چهل رفت و در خوابی …) قابل پیشبینی بود که ژابی همانند دوران بازیگریش بتواند مربی خوبی هم باشد. و او در این دو فصل اخیر در بوندسلیگا و بایرلورکوزن ثابت کرده همینطور است. سبک بازی زیبای ترکیبشده از تیکیتاکا با فوتبال محکم و جنگندهی آلمانی، بههمراه نتایج درخشان لورکوزن بهعنوان تیمی با بازیکنان معمولی و جوان، واقعا نوید یک مربی بزرگ (و چه بسا مؤلف) را برای چند دههی آینده به فوتبال اروپا و جهان میدهد.
حالا به مصاحبهی بالا میرسیم. ژابی در این مصاحبه به دو نکته اشاره میکند که در کنار یکدیگر، نگاه جدیدی را در ذهن من به استراتژی شکل داد. ژابی میگوید برخلاف تأکیدی که بر اهمیت طراحی چشمانداز و استراتژی میشود، در بسیاری از سازمانها در واقع چشمانداز و استراتژی بهصورت خلاصه یعنی برنده شدن در بازی رقابت. مشکل این است که مدیران بیش از آنقدر که باید، خود را درگیر شکلدهی به چشمانداز و استراتژی میکنند و بدین ترتیب دچار «دوربینی استراتژیک» میشوند؛ یعنی از امروزِ سازمان خود، غفلت میکنند. اینگونه مدیران، فراموش میکنند که اگر سازمانشان همین امروز، درست کار نکند، فردایی هم برای سازمان و مدیرانش در کار نخواهد بود!
شاید جملهی بالا یک جملهی کلیشهای بهنظر برسد؛ اما ژابی در بند بعدی به راهکار خودش برای این موضوع اشاره میکند: سازمان تحت مدیریت خودت را جوری متحول کن تا بهشکل سبک ایدهآل مدیریتیات کار کند! ژابی میگوید تغییر سبک کاری سازمان (بهتعبیر من: معماری سازمانی سازمان) مهمترین کاری است که از دست یک مدیر، برای امروز و فردای سازمانش برمیآید. اگر این سبک کاری، یک سبک کاری برنده باشد، سازمان همانند یک تیم فوتبال، در میانمدت و بلندمدت، کمکم و گام بهگام (= برنده شدن در بازیهای طول فصل) بهسوی برنده شدن پیش میرود تا سرانجام به چشمانداز نهایی خود (برنده شدن در بازی رقابت = فتح جام در فوتبال) دست یابد.
بنابراین کار یک مدیر بزرگ در مقام استراتژیست، درک این است که چشمانداز و رسالت مدیریتی وی، ساختن سازمانی است که با سبکی درست و اثربخش کار کند، سازمانی که بتواند برنده بشود و البته در بلندمدت هم به آن مدیر وابسته نباشد. این همان اکسیری است که بهخوبی در راز و رمز ماندگاری کسبوکارهای بزرگ دنیای امروز میتوانیم آن را مشاهده کنیم: سبک «اجرا»ی سازمان بهمثابه استراتژی رقابتی. شاید بهترین مثالهایی که بتوانم برای آن بزنم، مایکروسافت و آمازون در سالهای اخیر باشند. در پایان این توضیح را هم میدهم که اگر علاقهمند بودید، مباحث علمی مربوط به این رویکرد را میتوانید در کتابها و مقالات متمرکز بر مفهوم «اجرا (Execution)» در علم استراتژی رهگیری کنید.