امروزه هر فرد فعال در کسب و کار مشاورهی مدیریت ـ از مدیر بازاریابی یک بنگاه مشاوره گرفته تا مشاوران آن بنگاه ـ تعریف خاص خودش را از آن دارد. بهصورت سنتی نقش مشاورهی مدیریت در سازمانها، “مشاوره دادن به مدیریت ارشد سازمان” تعریف میشود. اما چنین تعریفی بخش عمدهی فعالیتهایی را که امروز زیر عنوان مشاوره انجام میشوند را نادیده میگیرد: یکپارچهسازی سیستمها، برونسپاری و مانند آنها. امروزه از اغلب مشاوران انتظار میرود تا نه فقط توصیه و راهنمایی که راهحلهای عملیاتی را برای حل مسائل سازمانی ارایه دهند. بنابراین این سؤال پیش میآید که چه تفاوتی میان مشاوران مدیریت و سایر مشاوران وجود دارد؟ چرا از واژهی “مشاوران” استفاده میکنیم و نه “مناقصهگران”؟ نکتهی اصلی در پاسخ به این پرسشها انتظار از مشاوران برای بهبود کسب و کارها است: آنها برای نگهداشت وضعیت کنونی استخدام نمیشوند؛ بلکه برای تغییر آن بهکار گرفته میشوند. این کار میتواند شامل تغییر استراتژی یک بنگاه یا اصلاح و بهبود آن باشد؛ اما در عین حال وظایف مشاوران شامل پذیرفتن مسئولیت کامل یک فرایند کاری و ارایهی خدمات با سطح مشخصی از کیفیت و البته هزینهی پایینتر نیست. مشاوران باید خود را به شکل محدود براساس کاری که انجام میدهند (ارایهی توصیه، پیادهسازی سیستمها و برونسپاری فرایندها) و بهصورت گستردهتر براساس نوع تغییری که میتوانند ایجاد کنند، تعریف کنند.
مثلا برای کارشناسان بخش پشتیبانی فنی شرکت سان مایکروسیستمز ـ که در ۴۶ کشور فعالیت میکند ـ همه چیز وابسته به حل مسائل نه چندان پیچیده با سرعت هر چه تمامتر و داشتن یک رویکرد قابل اطمینان برای حل مسائل پیچیده و مشکل است. یک سازمان خدماتی خوب مثل سان، اغلب مسائل را بهسرعت حل میکند. مسائل باقیمانده ۵۰ درصد منابع سازمان را به خود جذب میکنند. وقتی اوضاع روبهراه نیست و کسی نمیداند چرا، یافتن ریشهی بروز مشکل موضوعی است وابسته به تلاش و نه شانس.
بنابراین مشاوران برای تعریف نوع خدماتی که ارایه میدهند، باید ابتدا تعریف مشخصی از ماهیت وجودی خود داشته باشند. و این بدان معناست که یک بنگاه مشاورهی مدیریت باید پیش از ارایهی توصیه برای سایر بنگاهها، به تدوین برنامهی استراتژیک خود اقدام کند. با این حال نباید این نکته را از نظر دور داشت که شعار بسیاری از بنگاههای مشاورهی مدیریت “همراه شدن با ما برای تغییر جهان” است؛ چیزی که نه دستیافتنی است و نه منطقی. یک مشاور باید ماهیت وجودی خود را براساس توانمندیها و حوزههای محدودی از کسب و کارها که میتواند در آنها تأثیرگذار باشد تعریف کند و نه بر اساس آرزوها و رؤیاهای زندگیاش. از همین رو لازم است یک مشاور پیش از هر چیز بداند که قرار است “چه تغییری” را در “کدام کسب و کارها” و “برای کدام گروه از مشتریان” ایجاد کند.