ترجمه: علی نعمتی شهاب
زمانی که به بازیگران فعال در هر صنعتی نگاه کنیم، عموما تعداد انگشتشماری از آنها عملکردی فراتر از حد معمول دیگران دارند. دقیقا چه چیزی باعث میشود آنها از از دیگران موفقتر باشند؟ در اغلب موارد، آن چیزی که این کسب و کارها را از دیگران متمایز میکند، کارهایی است که مدیر آنها برای هدایت کسب و کارش انجام میدهد. بدیهی است که تبدیل شدن به یک صاحب کسب و کار برجسته بسیار مشکل است؛ چون هیچ دستورالعمل مخفی برای آن وجود ندارد. اما اگر یک روش تضمینی برای تبدیل شدن به یک صاحب کسب و کار کوچک موفق وجود داشته باشد؛ بدون شک شامل ۷ مورد زیر خواهد بود:
۱- آنها مراقب خودشان هستند: صاحبان هوشمند کسب و کار، میدانند که عقل سالم در بدن سالم است. بنابراین به خوردن غذای سالم توجه زیادی دارند و زمان کافی را هم برای تحرک فیزیکی در نظر میگیرند. آنچه توسط بازندهگان دنیای کسبوکار، زیادهروی محسوب میشود؛ برای مدیران زیرک، ابزاری است برای نگهداری حیاتیترین ابزارشان: ذهنشان.
۲- آنها خارج از کسب و کارشان هم زندگی دارند: صرف زمان بیش از حد برای تمرکز روی یکی از علاقهمندیها اغلب به اصطکاک میان دیوارهای ذهن میانجامد (و میدانید که اصطکاک چقدر دردناک است! م.) پیش بردن متوازن جریان زندگی ـ یعنی کنار گذاشتن زمانی برای پرداختن به علائق غیرکاری ـ بهمعنای قرار دادن خودتان در معرض انگیزشهای متنوع ذهنی است (که نمیدانید کدامشان ممکن است یک ایدهی بزرگ را در ذهن شما جرقه بزند) و به ذهن کاری شما هم استراحتی که پیش از تمرکز دوباره به آن نیازمند است را میدهد.
۳- آنها چشم به آینده دارند: مدیران برتر کسب و کارهای کوچک، رهبران بزرگی نیز هستند. یک رهبر بزرگ بودن، نیازمند داشتن تفکری بهاندازهی کافی ژرفاندیش و رو به آینده است که بتواند خودش را به نقطهای فراتر از دنبالهروی از کسب و کارهای اثبات شده و روندهای بازار برساند. بهترین مدیران کسب و کارهای کوچک همواره ـ حتی در مسیرهای کوتاه و گامهای کوچک ـ افرادی پیشگام هستند و اغلب، در طول مسیر کارشان چشمانشان را برای یافتن روشهای جدیدی برای دستیابی به نتایج باز نگاه میدارند. منظور این است: شانسها را بقاپید؛ اما حواستان باشد که اگر تنها یک عامل برای ادارهی موفق یک کسب و کار کوچک وجود داشته باشد، همان اصل معروف “خواستن توانستن است” خواهد بود.
۴- آنها منظم هستند: بعضی وقتها داشتن ذهنی مملو از ایدههای نوآورانهی کسب و کار میتواند به پریشانی ذهنی بیانجامد. تفاوت میان افراد باهوشی که در ادارهی اثربخش کسب و کار خودشان نیز درمیمانند با کسانی که کنترل صنعت خودشان را بهدست میگیرند، در داشتن ایدههای عالی نیست؛ بلکه در این است که افراد دستهی دوم بهاندازهی کافی منظم هستند تا دنبال اجرای این ایدهها را بگیرند. تدوین و رعایت یک برنامهی زمانبندی دقیق برای برگزاری جلسات، دستیابی به فرجههای زمانی و اجرای طرح کسب و کار، همان چیزی است که شما را از دیگر صاحبان کسب و کارهای کوچک متمایز میکند؛ کسانی که بینظمی آنها را کور کرده است.
۵- آنها روابط را رشد میدهند: زمانی که از بیرون به مدیریت یک شرکت نگاه کنیم، متوجه میشویم گیر افتادن در کارهای روزمره آنقدر آسان است که ممکن است حتی باعث شود سرتان را از روی میزتان بلند نکنید. اهمیت اختصاص دادن زمانی برای در ارتباط بودن با دیگران و داشتن تعاملات و بدهبستانهای حساب شده با مشتریان و اتحادیههای حرفهای صنعت خودتان نمیتواند ارزشگذاری شود.
۶- آنها تصمیمگیری میکنند: مدیران کسب و کارهای کوچک باید قاطع باشند. این امر، انتخابی نیست. درگیر هر کاری باشید ـ از مدیریت عملیات روزمرهی کسب و کار تا انتخاب اعضای هیأت مدیره ـ شغل شما بهعنوان مدیر کسب و کار، راهبری و هدایت شرکتتان است؛ چیزی که معنایاش این است: تردید در تصمیمگیری کار نمیکند. توانایی تصمیمگیری به صورت مستقیم با حس اعتماد بهنفس شما در ارتباط است؛ بنابراین اگر درگیر موقعیتی شدید که نمیتوانید تصمیم بگیرید، ابتدا به خودتان یادآوری کنید که شما در آن حوزه یک متخصص برجسته هستید و بعد به شهود خودتان اعتماد کنید. اگر تصمیم خاص روی میز شما به بخشهایی از کسب و کارتان مربوط است که تخصصی در آنها ندارید، تصمیمی که باید بگیرید، انتخاب مشاوری است که از شما در آن زمینه آگاهی بیشتری دارد.
۷- آنها چربیهای اضافی را میسوزانند: مالکان فعال کسب و کارها کسانی هستند که بهصورت دائمی در حال ارزیابی بخشهای مختلف کسب و کارشان هستند: کدام بخش میتواند سادهتر و سرراستتر شود؛ از جمله اینکه کدام تأمینکننده یا فروشندهی مواد اولیه و تجهیزات را میشود کنار گذاشت تا جا برای تأمینکنندگان بهتر باز شود یا کدام کارها را میشود به کارهای کوچک و سادهتری شکست. دانستن اینکه چگونه زمان، نیروی انسانی و منابع مالی شرکتتان در سازمان توزیع میشود ـ و توجه دائمی به اثربخش نگاه داشتن این توزیع منابع تا حد امکان ـ یکی از مهمترین ابزارهای مدیران کسب و کارهای کوچک برای برنده شدن در بازار رقابتی است.