در راستای پست قبل یعنی طول و عرض شادی، بد ندیدم یک کتاب طنز را برای افزایش بسامد شیرین‌کامی‌تان معرفی کنم!

“یکی بود یکی نبود” ترجیع‌بند قصه‌ها و افسانه‌های قدیمی است. داستان‌هایی که با تمام سختی‌ها و نامرادی‌ها سرانجام به خوش‌بختی و خوشی می‌انجامیدند. داستان‌های جن‌ها و پری‌ها و آدمی‌زادهایی که در جدال در ظاهر، بی‌پایان با هم‌دیگر، قصه و افسانه را پیش می‌بردند و دست آخر، خیلی زود جل و پلاس‌شان را جمع می‌کردند و می‌رفتند سر خانه زندگی‌شان. این وسط تنها کلاغ پیر و تنها و خسته‌ی قصه بود که نصیب‌اش نرسیدن به خانه بود! در تاریخ قدیم ما کلیله و دمنه شاید منبع خوبی باشد از این قصه‌ها و در تاریخ غربی‌ها، هم قصه‌های هانس کریستین اندرسن.

در دوره‌ی مدرن تاریخ هم قالب داستان‌های کهن بارها برای روایت مضامین جدید به‌‌کار گرفته شد تا چیزهایی را که مردم نمی‌فهمیدند یا بدتر از آن نمی‌خواستند بفهمند را به‌ زور یادشان بدهند! و وای به روزی که سر و کله‌ی سیاست‌مداران در عرصه‌ی قصه‌گویی پیدا شد. سیاست‌مدارانی که مدام مثل قصه‌گوهای قدیمی درباره‌ی دیروز و امروز و فردا قصه می‌بافتند تا مردم را به آن باوری که باید، برسانند. البته وقتی همان سیاست‌مداران به قدرت می‌رسیدند دیگر کارهای مهم‌تری برای انجام دادن داشتند و درنتیجه قصه‌پردازانی استخدام می‌کردند تا وظیفه‌ی خطیر شیره‌ مالیدن سر مردم را برعهده بگیرند. در این قصه‌ها برعکس قصه‌های قدیمی، معلوم است که از اول یکی بوده است و جز او کسی نبوده است. کلاغ قصه هم غلط کرده است بدون اجازه برای خودش در حال گشت و گذار است. اصلا تمام تقصیرها گردن همین آقا کلاغه است که پایان خوش قصه را با نرسیدن به خانه و کاشانه‌اش همیشه خراب کرده است. این است که قصه‌های دنیای مدرن سیاست، همیشه قهرمانی دارند که از همان دوران قدیم ـ این‌قدر قدیمی که هیچ کس یادش نمی‌آید ـ با تکیه بر دانش و دوراندیشی و توانایی‌های افسانه‌ای‌اش دست‌اش در کار خیر برای مردم بوده است و هر آن‌چه خوشی و شادی که در زندگی امروز مردم است، حاصل دسترنج اوست. همه‌ی بدبختی‌ها و مشکلات هم گردن همان زاغ روسیاه است که از اول قصه، قهرمان ما دنبال‌اش دویده تا بالاخره امروز در قفس‌‌اش گذاشته است تا دیگر نتواند دست به کارهای بد بد بزند. از آن‌جایی که فهم قصه‌ همیشه بسیار آسان است، مردم قدرشانس و همیشه در صحنه هم همیشه شکرگذار وجود نعمت سیاست‌مداران بوده‌اند و نمک‌گیر سفره‌ی گسترده‌ی آن‌ها.

اما ماجرا همین‌جا تمام نشد. بعد از مدتی بعضی از قصه‌پردازان منحرف از آن‌جایی که کله‌شان بوی قرمه‌سبزی می‌داد، به بهانه‌ی غلظت بالای شیره‌ی استفاده شده در پختن قصه‌ها و برای این‌که شیرینی زیادی دل مردم را نزند، دست به کار نوشتن قصه‌هایی شدند که در آن‌ها، جای آن کلاغ سیاه مظلوم با سیاست‌مدار محبوب و زحمت‌کش ما عوض می‌شد. از همه بامزه‌تر این‌که در این‌جا آخر قصه مردم همراه با کلاغ سیاه به خانه‌شان می‌رسیدند و آن سیاست‌مدارِ جان بود که جا می‌ماند و به منزل نمی‌رسید.

و تاریخ ادبیات سیاسی با کشمکش این دو صنف قصه‌گو پیش رفت و پیش رفت تا سرانجام معلوم شد که انگار از اول حق با قصه‌گوهای دسته‌ی دوم بوده است.

و اما کتابی که این‌بار قصد دارم معرفی کنم. نویسنده‌ی این کتاب ولادیمیر واینوویچ یکی از قصه‌گوهای گروه دوم است. البته واینوویچ آن اوایل داشت زندگی‌اش را می‌کرد و دعاگوی رفقای کمونیست‌اش بود. اما یک روز ناغافل چند نفر رفیق ناباب پای‌اش نشستند و آقای نویسنده‌ی ما را از راه به‌در کردند. ولادیمیر خان ما هم که چند سالی بود حمام سیاسی نکرده بود و حسابی تن‌اش می‌خارید، دست به‌کار نوشتن قصه‌هایی در مدح کلاغ سیاهه شد. و این‌گونه شد که کتاب قصه‌هایی برای بزرگ‌سالان پدید آمد.

واینوویچ در قصه‌های‌اش روایتی مدرن و بسیار جذاب از قصه‌های قدیمی ـ هم‌چون قصه‌ی معروف پادشاه لخت هانس کریستین اندرسن ـ ارائه می‌دهد. ترجیع‌بند کتاب هم قصه‌ی کشتی است که در جستجوی سرزمین لیموستان، سال‌های سال است در دریا سرگردان است. قصه‌ای که کتاب با آن آغاز می‌شود و در ادامه‌ی کتاب، یک قصه در میان می‌توانیم ادامه‌اش را بخوانیم. قصه‌ی مردمی که در جستجوی سرزمین آرزوهای دروغین ـ یا همان لیموستان ـ در دریایی پرتلاطم سفری بی‌پایان را آغاز کردند (و این استعاره‌ی عجیب اصلا ربطی به شوروی سابق و بعضی کشورهای ام‌روزی ندارد!)

روایت کتاب، ساده و شیرین و دل‌کش است و همین باعث می‌شود تا اشارات و نیش و کنایه‌های سیاسی گل‌درشت کتاب، خواننده را شگفت‌زده کند. در این میان از ترجمه‌ی واقعا عالی آبتین گلکار هم نباید گذاشت که انصافا بخش عمده‌‌ای از شیرینی کتاب را باید در قلم روان و ملیح او جستجو کرد.

“قصه‌هایی برای بزرگسالان” را بخوانید تا بفهمید سرانجام مسافران کشتی جستجوگر سرزمین لیموستان ـ که نمادی درخشان‌اند از تمامی فریفتگان و دل‌سپردگان ایدئولوژی‌ ـ به کجا می‌رسد.

این کتاب با قیمت واقعا ناقابل ۸۰۰ تومان توسط انتشارات مؤسسه‌ی فرهنگی هنری گل‌آقا چاپ شده است.

دوست داشتم!
۰

در راستای پست قبل یعنی طول و عرض شادی، بد ندیدم یک کتاب طنز را برای افزایش بسامد شیرین‌کامی‌تان معرفی کنم! “یکی بود یکی نبود” ترجیع‌بند قصه‌ها و افسانه‌های قدیمی است. داستان‌هایی که با تمام سختی‌ها و نامرادی‌ها سرانجام به خوش‌بختی و خوشی می‌انجامیدند. داستان‌های جن‌ها و پری‌ها و آدمی‌زادهایی که در جدال در ظاهر، بی‌پایان با هم‌دیگر، قصه و

طنز و کاریکاتور، خیلی وقت‌ها به‌ترین زبان برای بیان موضوعاتی هستند که اگر جدی گفته شوند؛ نه تنها تأثیری ندارند، بلکه ممکن است جنجال و دعوا و دل‌خوری پیش بیاید. طنز چون اساس‌اش بر تلنگر زدن بر آدم‌ها در عین جدی نبودن است، به‌ترین سلاح برای مبارزه با کژی‌ها و زشتی‌ها در هر حوزه‌ای زندگی بشر است.

مدت‌ها است قصد دارم که به بهانه‌ای وبلاگ Geek and Poke را معرفی کنم. گیک اند پوک، کاریکاتوریستی است که کاملا بر روی صنعت آی‌تی و حاشیه‌های‌اش ـ به‌ویژه آن‌چه در پروژه‌‌های برنامه‌نویسی و مشاوره می‌گذرد ـ متمرکز است. هر کاریکاتور جدید گیک اند پوک به باور من، کشف جدیدی در زمینه‌ی اشکالات کارهایی است که ما فعالان صنعت آی‌تی انجام می‌دهیم و بسیاری‌شان را هم خودمان می‌دانیم و به روی مبارک نمی‌آوریم! شاید این طوری با افشای این اشکالات، ما دیگر مجبور شویم که آن‌ها را برطرف کنیم.

نکته‌ی جالب در مورد کارهای گیک اند پوک، شباهت عجیب آن‌ها به فضای کاری ما ایرانی‌ها است، و این‌که این اشکالات در فضای کاری حرفه‌ای و بسیار پیش‌رفته‌تر غرب نسبت به ایران وجود دارند؛ آدم را امیدوار می‌کند که خیلی هم در این حوزه‌ها عقب نیستیم (خودتحویل‌گیری از نوع ایرانی) و شاید اگر بخواهیم، بتوانیم در حوزه‌هایی خاص در کار توسعه‌ی سیستم و مشاوره محصولات قابل قبولی در سطح جهانی نیز عرضه کنیم (حالا اگر آخرش معلوم نشود که خود این کاریکاتوریست ایرانی است!) چیز دیگری هم در کارهای این کاریکاتوریست برای من جالب است و آن، تسلط او به واژه‌های کلیدی و اصطلاحات دنیای فناوری اطلاعات است.

بهانه‌ی معرفی گیک اند پوک، کاریکاتور امروزش بود و به‌ویژه، نتیجه‌گیری اخلاقی‌اش. ببینید و از آن جمله‌‌ی آخرش لذت ببرید که وصف حال نه فقط ما آی‌تی کاران که کل کشور ما است: The Fools With The Tools Make The Rules!

دوست داشتم!
۰

طنز و کاریکاتور، خیلی وقت‌ها به‌ترین زبان برای بیان موضوعاتی هستند که اگر جدی گفته شوند؛ نه تنها تأثیری ندارند، بلکه ممکن است جنجال و دعوا و دل‌خوری پیش بیاید. طنز چون اساس‌اش بر تلنگر زدن بر آدم‌ها در عین جدی نبودن است، به‌ترین سلاح برای مبارزه با کژی‌ها و زشتی‌ها در هر حوزه‌ای زندگی بشر است. مدت‌ها است قصد دارم