اصولا شاد بودن در زندگیهای امروز ما اتفاق غریبی است و دیدن آدمهای شاد و راضی از آن هم عجیبتر! فشارها و استرسها و شرایط بد زندگی و کاری آنقدر زیادند که رمقی برای شاد ماندن برای انسان نمیماند. وقتی حرف از محیط کار پیش میآید که اوضاع خرابتر هم میشود: حجم کارمان وحشتناک زیاد است، مجبوریم کاری را انجام دهیم که دوستش نداریم، مجبوریم آدمهایی را تحمل کنیم که از آنها خوشمان نمیآید، کارمان خشک و مکانیکی است و … و خوب مگر آدم چقدر ظرفیت تحمل دارد؟ بالاخره روزی میرسد که طاقتش طاق میشود و تصمیم میگیرد همه چیز را ول کند و برود دنبال زندگی خودش! اما مشکل اینجاست که ناگهان یاد این میافتد که به درآمد کارش نیاز دارد و این چرخهی نامطلوب ادامه مییابد …
لئونارد شلزینگر و همکارانش اینجا روی سایت هاروارد بیزینس ریویو پیشنهادی دارند برای کسانی که به هر دلیلی از شغل فعلیشان راضی نیستند. پیشنهاد آنها از بس که ساده است عجیب بهنظر میرسد: همین امروز که از سر کارتان به منزل برگشتید، شروع کنید به انجام یک کار جدید. این کار جدید هر چیزی میتواند باشد: از راهانداختن کسب و کار خودتان گرفته تا نوشتن یک کتاب، تصنیف یک موسیقی یا انجام کاری برای بهتر کردن جامعهی محل زندگیتان (مثلا توسعهی ایدهای برای آموزش بهتر کودکان.) یا میتوانید دست به کاری بزنید که همیشه دوست داشتید انجامش دهید: مثلا یاد گرفتن نواختن دو تارنوازی بهسبک مرحوم حسین سمندری یا مرحوم حاج قربان سلیمانی یا حرف زدن به زبان اسپرانتو! 😉 توجه کنید که لزومی ندارد این کار جدید برای شما منفعت مالی بههمراه داشته باشد. شرط لازم و کافی برای انتخاب این کار “دوست داشتن و لذت بردن از آن” است. البته لازم نیست در زمان شروع کردن آن کار عاشقش باشید؛ فقط دست به کاری بزنید که فکر میکنید آن را لازم دارید یا دوستش خواهید داشت. عشق و علاقه خودش بعدا خدمتتان خواهند رسید!
اما وقتی شروع کردید یادتان باشد که گام به گام پیش بروید (سنگ بزرگ نشانهی چیست؟) این کار باعث میشود تا هزینهی مالی و غیرمالی (مثلا زمانی) زیادی هم به خودتان تحمیل نکنید. میدانید که؛ هر کار جدید با ریسکِ مقداری ضرر همراه است. هر گام که پیش رفتید اندکی توقف کنید و به چیزهایی که یاد گرفتهاید و احساستان در زمان انجام کار و بعد از آن فکر کنید. آیا به هزینهاش میارزد؟ اگر نه سراغ کار دیگری بروید. اگر بله مسیرتان را با گام کوچک دیگری ادامه دهید.
خوب حالا ربط این به شاد بودن در محیط کار چیست؟ خیلی ساده: شما بخشی از شور و اشتیاقی را که برای کار کردن لازم دارید از این کار جدید بهدست میآورید. این شور و اشتیاق تنها به خود آن کار محدود نمیشود و به تمام جنبههای زندگی شما گسترش خواهد یافت. این شور و اشتیاق با پیشرفت کردن در آن کار جانبی بالاتر هم خواهد رفت. حالا صبحها که از خواب بیدار میشوید انگیزهای دارید که برای آن از تختتان بیرون بیایید!
حتا اگر این کار جانبی باعث کاهش خستگی ذهنی شما نسبت به کار اصلیتان نشد، با این کار حداقل به خودتان ثابت میکنید که توان یادگیری و خلق چیزی جدید را دارید؛ مهارت بسیار مهمی که در تمام زندگیتان بهکارتان خواهد آمد.
فراموش نکنید که هر اقدام عملی تأثیری ـ هر چند بسیار کوچک ـ روی دنیای واقعی خواهد داشت: بنابراین همین امروز شروع کنید. 🙂
اصولا شاد بودن در زندگیهای امروز ما اتفاق غریبی است و دیدن آدمهای شاد و راضی از آن هم عجیبتر! فشارها و استرسها و شرایط بد زندگی و کاری آنقدر زیادند که رمقی برای شاد ماندن برای انسان نمیماند. وقتی حرف از محیط کار پیش میآید که اوضاع خرابتر هم میشود: حجم کارمان وحشتناک زیاد است، مجبوریم کاری را انجام