به هر ماجرای بدی می‌توان از دو زاویه‌ی دید نگاه کرد: زاویه‌ی دید چراها و زاویه‌ی دید چی‌ها! چراها سویه‌ی منفی قضیه هستند: چرا این طوری شد؟ چرا این‌قدر من بدبختم؟ چرا اونی که من می‌خوام نمی‌شه؟ و … در مقابل چی‌ها سویه‌‌ی مثبت ماجرا را به ما می‌نمایانند: نشد؛ خوب حالا چی کار کنم؟ حالا که این طوری شده؛ چی کار می‌تونم بکنم؟ و … و خوب کمی که فکر کنید می‌بینید تفاوت این دو تا نگاه از زمین تا آسمان است. جایی می‌خواندم که بزرگ‌ترین هنر آدم‌ها تبدیل کردن چراهای زندگی به چی‌ها است!

خوب حالا که چی؟ این مقدمه را نوشتم تا بپردازم به کتاب شیرین رضا ساکی با عنوان “بابا باتری‌دار می‌شود.” رضا ساکی را همه‌ی ما با برنامه‌ی پرطرف‌دار همین چند سال پیش رادیو جوان به‌یاد می‌آوریم: جوونی به وقت فردا. رضا یکی از نویسندگان اصلی آن برنامه بود و اگر پی‌گیر آن برنامه بوده باشید، حتما شعرهای طنز استثنایی‌اش را هم به یاد می‌آورید.

خوب ماجرای این کتاب چیست؟ ماجرا از این قرار است که پدر آقای ساکی گرفتار بیماری سرطان می‌شود و این کتاب، شرحی است بر زندگی این بابای عزیز و دوست‌داشتنی در روزهای مبارزه با بیماری‌های عجیب و غریب‌اش. ماجرا بسیار غم‌انگیز است و نگاه طنازانه به آن بسیار مشکل؛ اما ساکی به‌خوبی از پس این چالش برآمده است.

من خیلی نمی‌خواهم به جزییات خود کتاب بپردازم. زبان شیرین و صمیمی کتاب و طنز جذابی که بر یک ماجرای بسیار تلخ سایه افکنده، می‌طلبد که خودتان بخوانید و از ماجرای این آقای “بابا” سر دربیاورید. این‌جا می‌خواهم به نکته‌ای برگردم که در آغاز این نوشته به آن اشاره کردم: هنر تبدیل چراها به چی‌ها.

از همان ابتدای داستان، نگاه اطرافیان بابا به موضوع بیماری او نگاه چرایی است: چرا پدر ما؟ چرا خوب نشدنیه؟ چرا روز به روز بدتر می‌شه؟ اما … خود بابا طور دیگری به قضایا نگاه می‌کند: حالا مگه چی شده؟ حالا که شده؛ من چی کار می‌تونم بکنم؟ و چیزهایی شبیه این. این شکل نگاه بابا به او اجازه می‌دهد تا تبدیل به کاشف بزرگ لذت‌های پنهان‌مانده‌ی زندگی در روزهای آخر زندگی‌اش بشود: لذت با هم بودن، لذت از دست دادن و نداشتن، لذت نشنیدن و حرف نزدن و … این نگاه جالب بابای کاشف داستان، واقعا هر آدم افسرده‌ای را هم به زندگی امیدوار می‌کند! شاید به‌ترین نمونه‌اش جایی باشد که دکترها به بابا می‌گویند که چشم‌اش آب مروارید آورده و ۵۰ درصد احتمال دارد که به‌زودی نابینا شود. بابا در مقابل می‌گوید: “بیایید به ۵۰ درصد بد قضیه فکر کنیم که اگر اتفاق افتاد پذیرش‌اش برای‌مان راحت‌تر باشد و اگر نیفتاد شیرینی‌اش بیش‌تر شود.” و این‌گونه این بابای نازنین به ما می‌آموزد که می‌شود طور دیگری هم با اتفاقات بد زندگی کنار آمد!

در کنار طنز بانمک کتاب، صداقت و صمیمیت و پاکیزگی زبان داستان هم از لذت‌های اصلیِ خواندن آن است. چیزی که قطعا به زحمات ویراستار کتاب رضا شکراللهی عزیز هم برمی‌گردد. مطمئن باشید وقتی کتاب را شروع کردید تا تمام‌اش نکنید، زمین‌اش نخواهید گذاشت!

بابا باتری‌دار می‌شود نوشته‌ی رضا ساکی و با نقاشی‌های بانمک سلمان طاهری،در سال ۱۳۸۹ در ۴۵ صفحه توسط مؤسسه‌‌ی فرهنگی هنری گل‌آقا با قیمت ۲۰۰۰ تومان منتشر شده است.

دوست داشتم!
۱

به هر ماجرای بدی می‌توان از دو زاویه‌ی دید نگاه کرد: زاویه‌ی دید چراها و زاویه‌ی دید چی‌ها! چراها سویه‌ی منفی قضیه هستند: چرا این طوری شد؟ چرا این‌قدر من بدبختم؟ چرا اونی که من می‌خوام نمی‌شه؟ و … در مقابل چی‌ها سویه‌‌ی مثبت ماجرا را به ما می‌نمایانند: نشد؛ خوب حالا چی کار کنم؟ حالا که این طوری شده؛ چی