کار کردن همیشه سختیهای خاص خودش را دارد و هر کس، در هر سازمانی که کار کند و در هر لایهی سازمانی هم که باشد (از مدیرعامل گرفته تا کارگر سادهی کفِ کارخانه) سختیهای خاص خود را دارد. حالا در سطوح بالاتر این سختیها بیشتر از جنس داشتن مسئولیتهای زیاد و اختیارات کم است و در سطوح پایینتر میتواند از شرایط فیزیکی و محیطی تا درآمد کم و مسائل دیگری از این دست باشد. در هر حال هر شغلی هزینههایی دارد و فایدههایی و احتمالا نقطهی سر به سر تحمل آدمی جایی است که هزینههای شغل به منافعاش بچربد.
قبلتر پستی داشتم تحت عنوان معیارهای سنجش کیفیت زندگی کاری و مدل مؤسسهی Vault را در این زمینه معرفی کرده بودم. سؤال اصلی که این مدل میخواهد پاسخ بدهد این است که چرا باید یک سازمان را برای کار کردن انتخاب کرد و همین طور، چرا باید در یک سازمان باقی ماند. اما همین پرسش را میتوان برعکس هم مطرح کرد: چرا و کی باید یک سازمان را ترک کرد؟ چه زمانی ظرفیت آدم تکمیل میشود و دیگر نمیتواند شرایط را تحمل کند؟
خود مؤسسهی Vault زحمت طرح این سؤال را کشیده و در پیمایشی که در آن ۲۲۳ نفر شرکت داشتهاند از آدمها پرسیده که: “آخرین دلیلی که باعث استعفای شما میشود، چیست؟” و نتایج جالبی هم به دست آورده است:
نتایج بهاندازهی کافی گویا هستند. فقط مورد اول کمی نیاز به توضیح دارد. تابستان امسال حملات موجودات موذی (از جمله کک و موش) به دفاتر کاری شرکتهای متعددی در شهر نیویورک مشکلات اساسی را برای آنها پدید آورد؛ تا جایی که بعضی از این شرکتها از جمله دفتر گوگل در منهتن تعطیل شدند! بنابراین میشود این عامل را تحت عنوان “شرایط نامناسب فیزیکی محیط کار” به صورت کلیتر بیان کرد.
نظر شما چیست؟ آخرین دلیل استعفای شما چه خواهد بود؟