سال‌ها در منچستر بودم و این بنیان فکری مرا شکل داد. نزدیک به ۱۵ سال با فرگوسن کار کردم و راه‌کارها را یاد گرفتم. تمرینات هجومی و جنگندگی او برای بردن روی من تأثیر گذاشت. او ذهنیت پیروزی داشت و می‌خواست که تیم‌ش را بهتر کند. فرگوسن به هر کسی یک فرصت می‌داد. تقریبا همه چیزی که می‌دانم را از سر الکس یاد گرفتم. البته ما ذهنیت‌های متفاوتی داریم؛ چرا که از نسل‌ها و کشورهای مختلفی هستیم. اعتقاد به خود، تنها وجه اشتراک ماست. هر دوی‌مان همیشه می‌خواهیم برنده باشیم و به جوان‌ها فرصت دهیم. البته فرگوسن انرژی خیلی زیادی داشت. وقتی در تعطیلات بود فکر می‌کنم لذت می‌برد؛ اما بدش هم نمی‌آمد که همان موقع با رئال یا بارسا بازی کند. او همیشه می‌خواهد بهترین باشد! مولده تا پیش از حضور من یک تیم عادی نروژی بود که فوتبال مستقیم با زیر توپ زدن را اجرا می‌کرد. اما من و مربیان دیگر سعی کردیم این روند را عوض کنیم و به پاس‌کاری روی آوریم. فکر می‌کنم این باعث پیشرفت شده باشد.” (اوله‌گونار سولشر؛ این‌جا)

سولشر (یا سولکسیار و هزاران تلفظ دیگر!) را به‌عنوان ذخیره‌ی طلایی فرگوسن می‌شناختیم و شاید بیش از همه او را با گل قهرمانی منچستر یونایتد در آن فینال دراماتیک نیوکمپ مقابل بایرن مونیخ در ثانیه‌ی آخر بازی به‌یاد بیاوریم. حالا چند سالی است که او قبای سرمربی‌گری را به تن کرده و یک مربی جوان و موفق است. سخنانی که از او در بالا نقل قول کردم مربوط به روزهای آغاز مربی‌گری او است. بیش از هر چیزی در صحبت‌های او برای‌م این نکته جالب بود که چقدر خوب به روش یادگیری از یک مربی و منتور بزرگ اشاره کرده است.

شگردِ شاگردی مربیان و مدیران و منتورهای بزرگ همان‌طور که سولشر بیان کرده ۵ گام اصلی دارد:

۱- کشف ذهنیت: هر مربی بزرگی دارای ذهنیت خاصی است که الگوی اصلی فلسفه و سبک مربی‌گری او را می‌سازد: شیوه‌ی فکر کردن او درباره‌ی دنیا و سازمان و رقبا، شیوه‌ی طراحی استراتژی‌ها و تاکتیک‌ها و روش اجرای آن‌ها. کشف ذهنیت یک مربی یا مدیر کار سختی نیست: ذهنیت در حقیقت همان چیزی است که وقتی در مورد تیم / سازمان آن مربی و مدیر فکر می‌کنیم، آن را به‌یاد می‌آوریم. همان‌طور که سولشر در مورد سر الکس بزرگ اشاره کرده، ما من‌یونایتد فرگی را با بازی‌های حساب‌شده، جنگندگی تا حد مرگ و تا آخرین لحظه و البته تمرکز روی بردن به‌یاد می‌آوریم.

۲- شناسایی ایده‌ها و ارزش‌های مشترک: هدف از شاگردی یک مربی / مدیر / منتور بزرگ طبعا تقلید نیست. وقتی به‌دنبال شکل دادن به مسیر موفق خود به‌عنوان یک مدیر (و یا حتی کارشناس) هستیم، نباید فراموش کنیم که تمامی ایده‌ها و ارزش‌های فرد مورد نظر هم لزوما با ما یکی نیست. هر یک از ما ایده‌ها و ارزش‌های خاص خودش را دارد. بنابراین لازم است آن‌چه را فکر می‌کنیم با شخصیت و ذهنیت ما هم‌خوانی دارد را از مدیر و مربی خود یاد بگیریم و باقی چیزها را کنار بگذاریم.

۳- یاد گرفتن راه‌کارها: هر مربی برای اجرای ایده‌های خود از روش‌های خاصی بهره می‌گیرد که خاص او است. استراتژی‌ها و تاکتیک‌های موفق و ناموفق مربیان و مدیران بزرگ، مهم‌ترین چیزی است که می‌توان از آن‌ها آموخت تا در مقامِ اجرا هزار راهِ رفته را مجبور نباشیم دوباره بپیماییم تا دستِ‌ آخر متوجه شویم که این ره به ترکستان می‌رود یا نه؟ 🙂

۴- طراحی فلسفه‌ی مدیریتی: حالا وقتِ دست به‌کار شدن است. هر مربی بزرگی فلسفه‌ی مدیریتی خاص خودش را دارد. پس با ترکیب آموخته‌هایی که از مربی و مدیر بزرگ‌مان آموخته‌ایم و افزودن ایده‌ها و ارزش‌های خودمان باید به فلسفه‌ی مدیریتی خودمان شکل درستی بدهیم؛ آن هم شکلی که تنها و تنها از آنِ من باشد! وقتی این فلسفه را طراحی کردیم حتما لازم است از مربی و مدیر بزرگِ خود درباره‌ی آن نظرخواهی و آن را اصلاح و تکمیل کنیم.

۵-  اجرامثل همیشه اصلِ کاری همین گام است. به‌ترین و خاص‌ترین فلسفه‌ی مدیریتی هم روی کاغذ فرقی با بدترین ندارد! بنابراین خیلی هم مته به خشخاش نگذارید و فلسفه‌ی مدیریتی‌‌تان را در میدان عمل به کمال برسانید. خوبیِ ماجرا در این است که در “طیِ طریق” همراهی مدیر و مربی بزرگ‌مان را هم داریم که هر جا لازم است می‌توانیم از او یاری و راه‌نمایی و حتی تلنگر طلب کنیم. 🙂

پ.ن.۱٫ این پست را به تمامی اساتید و منتورهای بزرگ‌م در طی این ۱۰ سال تقدیم می‌کنم که همان‌طور که سولشر گفته هر آن‌چه را که بلدم، از آن‌ها آموخته‌ام. 🙂

پ.ن.۲٫ مناسبت این پست این بود که چند روز پیش، ۲۰مین سال‌گرد پیوستن اوله‌گونار سولشر به من‌یونایتد بود. 🙂

دوست داشتم!
۱

“سال‌ها در منچستر بودم و این بنیان فکری مرا شکل داد. نزدیک به ۱۵ سال با فرگوسن کار کردم و راه‌کارها را یاد گرفتم. تمرینات هجومی و جنگندگی او برای بردن روی من تأثیر گذاشت. او ذهنیت پیروزی داشت و می‌خواست که تیم‌ش را بهتر کند. فرگوسن به هر کسی یک فرصت می‌داد. تقریبا همه چیزی که می‌دانم را از

در طول سال‌های اخیر در گزاره‌ها و در دنیای واقعی در کلاس‌ها و سخنرانی‌ها و مشاوره‌ها و صحبت‌های دوستان‌ام به اهمیت حیاتی به‌روز بودن برای کسب موفقیت حرفه‌ای و البته تداوم بخشیدن به آن بارها و بارها سخن گفته‌ام (از جمله این‌جا را ببینید.) خوش‌حال‌م که شوق و شور این کار را در میان دوستان حرفه‌ای‌ و البته جوان‌های هدف‌دار دور و اطراف‌م به‌خوبی می‌بینم.

به‌روز بودن خوب است چون باعث می‌شود همیشه حرفی جدید برای گفتن داشته باشی، کمک می‌کند تا مسائل و مشکلات جدیدی را بشناسی که شاید قبلا نمی‌دید‌شان، روش‌ها و ابزارهای جدیدی برای کشف و تحلیل و حل مسئله در اختیارت قرار می‌دهد، باعث می‌شود تا دیگران هم به توان تخصصی و حرفه‌ای ما اعتماد بیش‌تری بکنند و بسیاری منافع دیگر را هم در اختیار ما قرار می‌دهد. در کنار این‌ها نباید فراموش کنیم که به‌روز بودن چون همراه با کسب اطلاعات و یادگیری است فی‌نفسه کاری بسیار لذت‌بخش است. بحث این نوشته‌ی من روی همین‌ نکته است: این‌که لذت‌بخشی به‌روز بودن در صورت عدم توجه می‌تواند تبدیل به یک دام شود!

از سال‌های سال قبل از این‌که محیط وب و اینترنت به‌وجود بیاید به‌دلیل علائق بسیار متنوع و گسترده‌ام هر محتوایی گیرم می‌آمد می‌خواندم، گوش می‌دادم یا می‌دیدم: کتاب، مجله، روزنامه، مقاله، فیلم، سخنرانی و … (این اعتیاد به مصرف محتوا در سنین پایین البته بد هم نبود؛ حداقل دو دستاورد برای‌م داشت: گسترده کردن دامنه‌ی اطلاعات و حکایت‌های‌م برای غنی‌تر کردن و جذاب کردن نوشته‌ها و گفته‌های‌م و البته فهمیدن این‌که چه محتوایی را دوست ندارم یا نباید مصرف کنم!) با از راه رسیدن اینترنت عزیز، این مصرف محتوا تبدیل به بمباران شدن با محتوا شد: هر لحظه و هر ثانیه محتوای جذاب جدیدی پیدا می‌شد که نمی‌شد مصرف‌ش نکرد؛ اما خوب، وقت هم محدود است و همیشه که نمی‌شود سرگرم مصرف محتوا شد. بنابراین لپ‌تاپ‌ و سخت‌دیسک‌ها و فلش‌های‌م به کتاب‌خانه و مخزن نشریات‌م پیوستند و تبدیل به مخزنی عظیم از انواع محتوایی شدند که شاید روزی بشود مصرف‌شان کرد. (امروزه دراپ‌باکس و گوگل درایو و “پاکت” نازنین به آن‌ها اضافه شدند!) ذخیره‌سازی محتوا به‌کنار، عذاب وجدان ناشی از مصرف نکردن این محتوای ارزش‌مند، عذاب بیش‌تری داشته و دارد!

جنبه‌ی بدتر ماجرا اما این بود که هر روز محتوای مصرف‌ شده در لحظه به سوی محتوایی می‌رفت که نه‌تنها ارزش افزوده‌ای در بلندمدت نداشتند، بلکه در لحظه هم جز تغییر حال و احوال به‌سوی آب و هوای ابری و بارانی اثر دیگری نداشتند. بدتر از همه این‌که کاری هم نمی‌شد در موردشان انجام داد؛ فقط هر روز آجری بر دیوار بلند رنج آدمی افزوده می‌شد …

در طول سالیان اخیر گزاره‌ها برای من حداقل این حسن را داشت که مجبور بودم برای نوشتن در این‌جا، در طول هفته چند خط کتاب و مقاله‌ی تخصصی بخوانم. اما درد سردرگمی هویت تخصصی که این‌جا نوشته‌ام، در کار به‌روز بودن هم خودش را به رخ می‌کشید: این‌که زمان من برای مطالعه و کسب اطلاعات و دانش و مهارت جدید محدود است و باید چطور از این زمان محدود استفاده‌ی اثربخش بکنم.

از چند ماه قبل که هویت تخصصی خودم را دقیق‌تر شناخته‌ام و تصمیم گرفتم تنها در حوزه‌ی “تحلیل و توسعه‌ی کسب و کار” فعالیت کنم، تصمیم جدی گرفتم که فرمان زمان مصرف محتوای خودم را هم خودم به‌دست بگیرم و نگذارم احساس و علائق‌ غیرتخصصی‌ ـ و بی‌اولویت اول‌م ـ تعیین کنند که حالا وقت مصرف چه محتوایی است (حالا اولویت‌م تنها مصرف محتوا در حوزه‌ی تخصصی‌م و ادبیات و فرهنگ است که این دومی جدا از بزرگ‌ کردن روح آدمی، روی اولی هم تأثیرات عمیقی دارد.) بنابراین اولویت‌بندی موضوعی و زمان‌بندی در مصرف محتوا اولین قدم من برای مدیریت حجم بالای محتوا و اطلاعات و داده‌هایی است که هر روز و هر شب بر سرم آوار می‌شوند!

اما هنوز این کافی نبود. باز هم هم‌چنان حجم محتوای دریافتی از توان من بالاتر بود. برای حل این مشکل به‌یاد یک جنبه‌ی دیگر به‌روز بودن که آن را زمانی کشف کردم که نوشتن را جدی‌تر گرفتم: این‌که ایده‌های نوشتن‌م را از کجا پیدا کنم. این موضوع بعدها وقتی که از سطح کارشناسی بالاتر آمدم و مشاوره‌ی مستقل هم تبدیل به یکی از حوزه‌های اصلی شغل‌م شد هم اهمیت خود را نشان داد: تحلیل‌ها و راه‌کارهای من باید از کجا بیایند؟ این‌جا است که بحث به‌روز بودن اثربخش پیش آمد: من باید در مصرف محتوا باز هم گزیده‌نگرتر باشم و با وجود تمام دردی که هم‌چنان از نخواندن و ندیدن و نشنیدن محتوای مورد علاقه‌ام می‌کشم؛ اما می‌دانم که چاره‌ای ندارم جز این‌که روی مصرف محتوای هدف‌مند تمرکز کنم: یعنی بخش عمده‌ی زمان به‌روز بودن خودم را صرف محتوای دارای تأثیر مستقیم روی شغل‌ و حوزه‌های نوشتن‌م کنم. البته در زمان‌بندی‌م برای مصرف محتوا، علائق دیگرم را هم در نظر دارم؛ اما فعلا برای رسیدن به چشم‌انداز تخصصی و حرفه‌ای‌ام چاره‌ای ندارم جز این‌‌که زمان آن‌ها را محدود نگاه دارم.

اولویت‌بندی موضوعی و زمان‌بندی مصرف محتوا و هدف‌مند نمودن مصرف محتوا راه‌کارهایی هستند که در طول یک سال اخیر به من برای اثربخش‌تر کردن زمان مصرف محتوا کمک‌های بسیاری کرده‌اند. پیشنهاد می‌کنم شما هم به این راه‌کارها فکر کنید.

دوست داشتم!
۹

در طول سال‌های اخیر در گزاره‌ها و در دنیای واقعی در کلاس‌ها و سخنرانی‌ها و مشاوره‌ها و صحبت‌های دوستان‌ام به اهمیت حیاتی به‌روز بودن برای کسب موفقیت حرفه‌ای و البته تداوم بخشیدن به آن بارها و بارها سخن گفته‌ام (از جمله این‌جا را ببینید.) خوش‌حال‌م که شوق و شور این کار را در میان دوستان حرفه‌ای‌ و البته جوان‌های هدف‌دار

روزهای سرد پاییزی، دیگر کم‌کم در حال رسیدن هستند. پاییز یادآوری فصل شروع دوباره‌ی درس و کلاس است. سال‌ها اول مهر، با شور و اشتیاق دیدار دوستان و البته کمی هم یاد گرفتن سر کلاس‌ مدرسه و دانشگاه حاضر می‌شدیم. و البته این‌که چند سالی است از فضای تحصیل فاصله گرفته‌ایم باعث نمی‌شود که یادگیری و آموزش را فراموش کنیم. در هر حرفه‌ای که هستیم برای به‌روز ماندن و کسب مزیت‌های رقابتی بیش‌تر در بازار کار.  بر این اساس در این پست قصد دارم سه پیشنهاد جذاب برای یادگیری بیش‌تر در حوزه‌های مرتبط با گزاره‌ها را به خوانندگان عزیز این‌جا تقدیم کنم:

اول ـ وقتی می‌خواهیم رشته‌‌ی تخصصی را برای تحصیل یا به‌عنوان شغل‌مان انتخاب کنیم، مهم‌ترین ریسک و دغدغه‌مان این است که آیا برای من می‌ارزد، تمام عمرم را صرف این تخصص بکنم؟ برای موفقیت در این رشته باید چه کارهایی انجام بدهم؟ چطور می‌توانم هزار راه رفته‌ی دیگران را تکرار نکنم و در مسیر حرکت‌م، سریع‌تر به موفقیت برسم؟ این‌ها و سؤالاتی شبیه‌شان، همه سؤالاتی است که شاید پاسخ به آن‌ها بتواند زندگی ما را برای همیشه متحول سازد. همیشه فکر می‌کرده‌‌ام چه خوب است افرادی مثل من که چند سالی تجربه‌ی کاری دارند، تجربیات خودشان را برای دوستان جوان‌تر و حتا هم‌سن و سال و بزرگ‌ترشان مستند کنند. این نکته در ذهنم بود تا این اواخر با کتاب “کلید موفقیت در رشته کامپیوتر را فشار دهید” نوشته‌ی آقای حامد تکمیل آشنا شدم. در این کتاب آقای تکمیل به بررسی مسائل مرتبط با زندگی حرفه‌ای و شغلی مهندسان رایانه و به‌صورت کلی کسانی که دوست دارند در این حوزه فعالیت کنند پرداخته‌اند. کتاب نثر خوبی دارد و از آن مهم‌تر این‌که گستردگی مطالب آن قابل توجه است و به حوزه‌هایی توجه کرده که در نگاه اول خیلی شاید ارتباط آن‌ها با زندگی شغلی یک متخصص رایانه روشن نباشد. برای شب‌های طولانی پاییز همراه خوبی خواهید داشت!

دوم ـ برندینگ یکی از اصول پایه‌ای موفقیت کسب و کارها و البته افراد حرفه‌ای است. برند، تصویری ذهنی و تجربه‌ای است که مشتری شما در مواجهه با محصولات و خدمات شما به‌دست می‌آورد. برند، تنها منحصر به لوگوی شما نیست و عناصر بسیار زیادی دارد. برندسازی هم خود شاخه‌ای علمی است که زیرمجموعه‌ی مباحث بازاریابی قرار می‌گیرد. یکی از مهم‌ترین مباحث مربوط به برندسازی هم انتخاب نام برند شما است که در موفقیت شما بسیار اثرگذار خواهد بود. اخیرا متوجه شدم که آقای حمید توکلی نویسنده‌ی وبلاگ “نامی‌نیک” قصد دارند کارگاهی ر روز ۱۰ آبان را با عنوان “۳۰ نکته در انتخاب نام برند” برگزار کنند که پیشنهاد می‌کنم در صورت علاقه، در آن شرکت کنید.

سوم ـ بورس یکی از جذاب‌ترین و پول‌سازترین بازارهای اقتصادی کشور است که همیشه دوست داشته‌ام از ساز و کار و شیوه‌ی فعالیت در آن سردربیاورم که البته نشده است! سرمایه‌گذاری در بورس، راه و روش خاص خودش را دارد که خوشبختانه قابل یادگیری است. 🙂 من برای آشنایی با این راه و روش‌ها، روز ۱۷ آبان در سمینار آموزشی “بورس؛ برنده‌ها و بازنده‌ها” که توسط دوستان همکارم در پورتال خبری دماسنج با همکاری کارگزاری بورس ایران و مرکز مدیریت مالی آریانا برگزار خواهد شد، شرکت خواهم کرد. امیدوارم آن‌جا ببینم‌تان!

پ.ن. گزاره‌ها از اطلاع‌رسانی فعالیت‌های تخصصی شما و حمایت از آن‌ها استقبال می‌کند. برای اطلاع از شرایط با من تماس بگیرید.

دوست داشتم!
۹

روزهای سرد پاییزی، دیگر کم‌کم در حال رسیدن هستند. پاییز یادآوری فصل شروع دوباره‌ی درس و کلاس است. سال‌ها اول مهر، با شور و اشتیاق دیدار دوستان و البته کمی هم یاد گرفتن سر کلاس‌ مدرسه و دانشگاه حاضر می‌شدیم. و البته این‌که چند سالی است از فضای تحصیل فاصله گرفته‌ایم باعث نمی‌شود که یادگیری و آموزش را فراموش کنیم.

همان‌طور که قبلا نوشته بودم، عصر دیروز چهارشنبه اول آذر، سمینار آشنایی با دوره‌ی متخصص حرفه‌ای در مؤسسه‌ی علمی ـ کاربردی ره‌شهر با هم‌کاری دوره‌ها برگزار شد. در این سمینار در مورد چهار مبحث زیر صحبت کردم:

  1. تخصص یعنی چه؟
  2. محتوا رزومه و اصول کلی رزومه‌نویسی چیست؟
  3. تفکر سیستمی یعنی چه و اصول تفکر سیستمی کدام‌اند؟
  4. حرفه‌ای‌ها چه کسانی هستند و چطور مثل آن‌ها حرفه‌ای باشیم؟

از همه‌ی دوستانی که آمدند بابت زحمتی که با وجود وضعیت بد آب و هوایی و ترافیک وحشت‌ناک این روزها کشیدند، صمیمانه سپاس‌گزاری می‌کنم و امیدوارم نکاتی که گفتم، برای‌شان مفید بوده باشد. 

برای استفاده‌ی دوستان حاضر در جلسه و دیگر دوستان، فایل پرزنتی که در این جلسه ارائه شد را می‌توانید از این‌جا با حجم حدود ۳ مگابایت با لینک مستقیم دانلود کنید. 

لازم می‌دانم توضیحی که در پایان جلسه ارائه دادم را این‌جا هم بنویسم. من در سمینار دیروز درباره‌ی مفاهیم صحبت کردم و نه روش‌ها. بنابراین اگر دوست دارید با مفاهیم مربوط به مهارت‌های شغلی آشنا شوید، مطالعه‌ی این پرزنتیشن حتما برای شما مفید بود. اگر دوست داشتید یک قدم جلوتر بروید با روش‌های کسب این مهارت‌ها  و کاربرد آن‌ها در عمل آشنا شوید، می‌توانید در دوره‌ی آموزشی “متخصص حرفه‌ای” که در نیمه‌ی دوم آذر ماه برگزار می‌شود، شرکت کنید.

دوست داشتم!
۴

همان‌طور که قبلا نوشته بودم، عصر دیروز چهارشنبه اول آذر، سمینار آشنایی با دوره‌ی متخصص حرفه‌ای در مؤسسه‌ی علمی ـ کاربردی ره‌شهر با هم‌کاری دوره‌ها برگزار شد. در این سمینار در مورد چهار مبحث زیر صحبت کردم: تخصص یعنی چه؟ محتوا رزومه و اصول کلی رزومه‌نویسی چیست؟ تفکر سیستمی یعنی چه و اصول تفکر سیستمی کدام‌اند؟ حرفه‌ای‌ها چه کسانی هستند

همان‌طور که می‌دانید قرار است به‌زودی اولین کارگاه من با‌ عنوان “کارگاه متخصص حرفه‌ای” برگزار شود. در این کارگاه قصد دارم در مورد این موضوع صحبت کنم که چطور می‌شود به‌شکلی به‌تر و اثربخش‌تر کار کرد و چطور می‌توانیم با تعدادی روش ساده، موفقیت‌مان را در هر شغلی‌ که هستیم خودمان رقم بزنیم. همان‌طور که در تیزر ویدئویی و هم‌چنین برنامه‌ی کارگاه توضیح داده‌ام، برای این منظور لازم است ما در ۵ حوزه‌ی موضوعی مختلف دانش و مهارت داشته باشیم:

۱- تخصص شما چیست؟ در این حوزه با تعریف و ویژگی‌های یک “متخصص” آشنا می‌شویم.

۲- حرفه‌ای بودن یعنی چه و چطور حرفه‌ای کار کنیم؟ در این بخش به تعریف “حرفه‌ای بودن” و “عوامل موفقیت” آن‌ها می‌پردازیم.

۳- اصول رزومه‌نویسی، کاریابی و شرکت در مصاحبه‌ی شغلی. توضیح لازم دارد؟

۴- اصول تفکر سیستمی و حل مسئله در زندگی شغلی و شخصی. در این بخش با چند اصل و ابزار ساده آشنا می‌شویم که به ما کمک می‌کنند تا به‌تر  فکر کنیم و دست به‌عمل بزنیم. در این‌جا تلاش این است تا روش سیستماتیک حل مسئله را با هم یاد بگیریم.

۵- یک روز کاری اثربخش. در این‌جا به‌صورت مختصر و مفید با ۱۲ مهارت کلیدی برای افزایش بهره‌وری و اثربخشی شغلی در قالب ساعت‌‌های معمول یک روز کاری آشنا خواهیم شد.

برای آشنایی بیش‌تر دوستان با موضوعات مطرح در این دوره، مسئولین برگزاری دوره یک سمینار رایگان آشنایی با دوره را برای شما دوستان عزیز در نظر گرفتند. در این سمینار من کلیات مباحث مطرح در ۵ حوزه‌ی مذکور را در قالب یک جلسه‌ی دو ساعته برای شرکت‌کنندگان توضیح خواهم داد. پیشنهاد می‌کنم حتی اگر قصد ندارید در کارگاه اصلی شرکت کنید، در این سمینار شرکت کنید تا هم دیداری تازه کنیم و هم با بخشی از موضوعات مطرح در کارگاه اصلی که از نظر من برای به‌تر کار کردن در هر شغلی مورد نیازند، آشنا شوید.

این سمینار هفته‌ی آینده چهارشنبه اول آذر ماه از ساعت ۴ تا ۶ در مکانی که متعاقبا اعلام خواهد شد، برگزار می‌شود. با توجه به محدودیت‌ ظرفیت سالن در پذیرش مهمانان، اولویت طبیعتا با کسانی خواهد بود که زودتر ثبت‌نام می‌کنند. برای ثبت‌نام در این سمینار به این‌ صفحه مراجعه فرمایید. 

منتظر دیدن‌تان هستم!

دوست داشتم!
۵

همان‌طور که می‌دانید قرار است به‌زودی اولین کارگاه من با‌ عنوان “کارگاه متخصص حرفه‌ای” برگزار شود. در این کارگاه قصد دارم در مورد این موضوع صحبت کنم که چطور می‌شود به‌شکلی به‌تر و اثربخش‌تر کار کرد و چطور می‌توانیم با تعدادی روش ساده، موفقیت‌مان را در هر شغلی‌ که هستیم خودمان رقم بزنیم. همان‌طور که در تیزر ویدئویی و هم‌چنین برنامه‌ی

خب بالاخره بعد از نزدیک یک سال تلاش، اولین کارگاه آموزشی من به‌زودی برگزار می‌شود. در این پست به معرفی مختصر این دوره می‌پردازم:

همه‌ی ما از روزی که وارد بازار کار می‌شویم، اولین هدف‌مان موفقیت و پیش‌رفت شغلی است. اما چند سالی که از دوران کار کردن‌مان گذشت با این حقیقت مواجه می‌شویم که آن‌قدرها هم پیش‌رفت نکرده‌ایم: هنوز همان کارشناس جزء باقی مانده‌ایم، حقوق‌مان آن‌قدرها افزایش پیدا نکرده و از همه مهم‌تر با وجود سخت‌کوشی و صرف انرژی بسیار زیاد، به نتیجه‌ی چندان قابل توجهی نمی‌رسیم. حالا این‌ها از مشکلات مربوط به نارضایتی ما از شغل‌ و سازمان محل کارمان جدا هستند.

من در طول سال‌های اخیر در نوشته‌های‌م روی گزاره‌ها تلاش کرده‌ام راه‌حل‌هایی برای این مشکلات پیدا کنم و ارائه کنم: از تجربیات خودم و مطالعات‌م استفاده کردم تا در مورد الگوهای رفتاری آدم‌های متخصص و حرفه‌ای چیزهایی را بنویسم. در طی این سال‌ها متوجه شده‌ام که مهم‌ترین مشکلات ما در مواجهه با موضوع‌ “موفقیت‌ شغلی و حرفه‌ای” را می‌توان در این سؤال‌ها خلاصه کرد:

۱- موفقیت و پیش‌رفت شغلی و حرفه‌ای یعنی چه؟

۲- افراد موفق در شغل و حرفه‌شان چه ویژگی‌هایی دارند؟ آیا آن‌ها موفق به دنیا آمده‌اند؟

۳- چطور به موفقیت شغلی و حرفه‌ای دست پیدا کنیم؟

۴- از همه مهم‌تر: چطور به‌تر و اثربخش‌تر کار کنیم؟ 

اگر خواننده‌ی پی‌گیر گزاره‌‌ها بوده باشید، احتمالا پاسخ‌های سؤال‌های بالا را در میان نوشته‌ها و ترجمه‌های من دیده‌اید. مشکل اصلی این‌جاست که به‌دلیل پراکندگی نوشته‌های موضوعات گزاره‌ها بین روزها و ماه‌ها و سال‌های مختلف، ایجاد ارتباط سیستماتیک میان نوشته‌ها و دست یافتن به یک چارچوب و روش کلی برای موفقیت شغلی و حرفه‌ای آسان نیست. به‌همین دلیل و برای پاسخ‌گویی به نیاز موجود در زمینه‌ی “یادگیری اصول موفقیت شغلی و حرفه‌ای و کار اثربخش”، اولین کارگاه آموزشی من براساس پست‌های گزاره‌ها و برخی تحقیقات دیگری که انجام داده‌ام (و نتایج‌شان را در خود گزاره‌ها هم خواهید دید) با هدف “آموزش اصول کاری متخصصان حرفه‌ای” طراحی شده است. 

این کارگاه دارای ۵ بخش زیر است که هر کدام در یک جلسه‌ی ۳ ساعته تدریس می‌شوند:

۱- تخصص شما چیست؟

۲- حرفه‌ای بودن یعنی چه و چطور حرفه‌ای کار کنیم؟

۳- اصول رزومه‌نویسی، کاریابی و شرکت در مصاحبه‌ی شغلی.

۴- اصول تفکر سیستمی و حل مسئله در زندگی شغلی و شخصی.

۵- یک روز کاری اثربخش.

می‌توانید فایل معرفی این دوره را همراه با جزئیات سرفصل‌های آموزشی هر یک از جلسات از این‌جا دریافت کنید.

اگر دوست داشتید در این دوره شرکت کنید، برای ثبت‌نام می‌توانید به این‌جا مراجعه کنید.

دوست داشتم!
۱۰

خب بالاخره بعد از نزدیک یک سال تلاش، اولین کارگاه آموزشی من به‌زودی برگزار می‌شود. در این پست به معرفی مختصر این دوره می‌پردازم: همه‌ی ما از روزی که وارد بازار کار می‌شویم، اولین هدف‌مان موفقیت و پیش‌رفت شغلی است. اما چند سالی که از دوران کار کردن‌مان گذشت با این حقیقت مواجه می‌شویم که آن‌قدرها هم پیش‌رفت نکرده‌ایم: هنوز

ماه گذشته به لطف دوستان ما در جامعه‌ی چابک ایران به‌ویژه اسد صفری عزیز در کلاس PSM اسکرام شرکت کردم. تجربه‌ی جالبی بود از شرکت در کلاسی که به‌نوعی روی مباحث مدیریتی در مهندسی نرم‌افزار تمرکز داشت. و برای‌م جالب‌تر این بود که چقدر اصول کاری حرفه‌ای در حوزه‌های مختلف به هم شبیه است. 🙂

جدا از چیزهایی که در کلاس در مورد اسکرام یاد گرفتم، روش تدریس استاد درس فیصل محمود برای‌م بسیار بسیار جالب بود. به دوستان قول داده بودم در این مورد بنویسم که واقعن در این یک ماهه فرصت نشد. حالا بالاخره فرصت دارم در مورد نکاتی که از روش تدریس ایشان یادداشت کرده‌ام بنویسم:

۱- فیصل ابتدا از ما خواست خودمان را معرفی کنیم و بگوییم چرا در این کلاس شرکت کردیم.

۲- فیصل کلاس را با پرسیدن این سؤال شروع کرد: سه سؤال اساسی که می‌خواهید با گذراندن این درس پاسخ‌شان را یاد بگیرید، بگویید.

۳- او سؤالات بچه‌ها را با آن‌ها دقیق کرد و از هر سؤال یک یا دو کلمه‌ی کلیدی استخراج کرد و آن‌ها را منظم روی تخته‌سفید (!) نوشت.

۴- در مرحله‌ی بعد فیصل کلمات کلیدی روی تخته را با کلمات کلیدی اسکرام مقایسه کرد و مشابهت‌ها و مغایرت‌های میان آن‌ها را نشان داد. بدین ترتیب همه‌ی ما در مورد کلمات کلیدی مطرح در درس، تصور واحدی پیدا کردیم.

۵- حالا فیصل می‌توانست وارد تدریس خودش شود. او در مورد هر مفهوم، ابتدا آن مفهوم را توضیح می‌داد و بعد به سؤالات بچه‌ها را پاسخ می‌گفت.

۶- به‌ازای هر بخش از درس یک تمرین گروهی یا فردی داشتیم که باید در زمان مشخصی انجام می‌شد. پاسخ‌ها باید در جمع کلاس مطرح می‌شد و در مورد آن‌ها همه‌ی گروه‌ها اظهارنظر می‌کردند.

۷- از همه جالب‌تر: فیصل وقتی اسلایدها را توضیح می‌داد در چند مورد عمدا بخشی از مطلب را ناگفته گذاشت تا ببینید ما حواس‌مان جمع هست یا نه؟ (چقدر هم جمع بود!) بلااستثنا کمی جلوتر در مورد آن مطلب ناگفته سؤال مطرح می‌شد. این‌جا فیصل برمی‌گشت به اسلایدهای قبلی و مطلب را برای‌مان توضیح می‌داد.

روش تدریس جالبی بود!

دوست داشتم!
۱۴

ماه گذشته به لطف دوستان ما در جامعه‌ی چابک ایران به‌ویژه اسد صفری عزیز در کلاس PSM اسکرام شرکت کردم. تجربه‌ی جالبی بود از شرکت در کلاسی که به‌نوعی روی مباحث مدیریتی در مهندسی نرم‌افزار تمرکز داشت. و برای‌م جالب‌تر این بود که چقدر اصول کاری حرفه‌ای در حوزه‌های مختلف به هم شبیه است. 🙂 جدا از چیزهایی که در

فرقی نمی‌کند در یک سازمان مشغول کار باشید، دانش‌جو باشید یا در خانواده‌ نقشی را برعهده داشته باشید. همه جا شما مشغول انجام کارهایی هستید که خروجی‌هایی دارند. عملکرد چیست؟ خروجی کار شما! و هر جا خروجی وجود داشته باشد بحث سنجش و ارزیابی آن هم پیش می‌آید: ارزیابی عملکرد، سنجش میزان فاصله‌ی این خروجی‌ها است با هدف‌ها و بایدها (وضعیت واقعی در برابر وضعیتی که باید به وجود می‌آمده.)

من این‌جا خیلی با روش سنجش عملکرد کاری ندارم. می‌خواهم به شما نشان بدهم که عمل‌کرد از چه اجزایی تشکیل می‌شود تا بتوانید با تغییر آن‌ها، عمل‌کرد خودتان را به‌بود بخشید. این‌جا ما سه فرمول ساده داریم:

عمل‌کرد = توانایی × انگیزش (به معنای تلاش)

در این فرمول داریم:

توانایی = استعداد × آموزش × منابع

انگیزش = تمایل × تعهد

جالب است که از اجزای عمل‌کرد، تنها دو عامل از دست ما بیرون است: استعداد و منابع؛ و سایر اجزا، تا حدود زیادی در اختیار خود ماست. هر چند تمایل را ممکن است بتوان به عوامل انگیزشی سازمان نیز مرتبط کرد، اما به نظرم اگر واقعا کارمان را دوست داشته باشیم تمایل هم خود به خود پدید می‌آید. تعهد هم کاملا یک موضوع اخلاقی است. می‌ماند آموزش که به نظر می‌رسد مهم‌ترین شاخص به‌بود عمل‌کرد انسان باشد: یاد گرفتن!

خیلی وقت‌ها فکر می‌کنم که بزرگ‌ترین دلیل عمل‌کرد ضعیف من در بخش‌هایی از زندگی کاری‌ام ندانستن است و بس! من نمی‌دانم که چطور باید کاری را انجام داد، تئوری مربوط به موضوعی را نمی‌دانم، کارفرما از من انتظاری دارد که یا بلد نیستم انجام بدهم‌‌اش و یا بدتر از آن اصلا آن موضوع را نشنیده‌ام! و … این اواخر برای کاری مشغول جمع‌آوری لیستی از دانش‌های مورد نیاز یک مشاور مدیریت بوده‌ام و مدام دراین حیرت که: تا بدین جا رسید دانش من / که بدانم همی که نادانم!

برای به‌بود عمل‌کردمان چاره‌ای نداریم جز این‌که یاد بگیریم و یاد بدهیم، کتاب و مجله و مقاله مرتبط با کارمان را بخوانیم واز اینترنت به جای گودربازی (رونوشت به خودم) استفاده‌ی مفید بکنیم. این عملی‌ترین راه‌حل به‌بود عمل‌کرد ما در زندگی‌مان است. خلاصه این‌که باید یاد بگیریم تا به‌روز باشیم!

دوست داشتم!
۱

فرقی نمی‌کند در یک سازمان مشغول کار باشید، دانش‌جو باشید یا در خانواده‌ نقشی را برعهده داشته باشید. همه جا شما مشغول انجام کارهایی هستید که خروجی‌هایی دارند. عملکرد چیست؟ خروجی کار شما! و هر جا خروجی وجود داشته باشد بحث سنجش و ارزیابی آن هم پیش می‌آید: ارزیابی عملکرد، سنجش میزان فاصله‌ی این خروجی‌ها است با هدف‌ها و بایدها