“بازیهای زیادی را از تیمهای انگلیسی دیدهام و مقابل تیمهای انگلیسی زیادی قرار گرفتهام. برخی کارها متفاوتند اما در حال حاضر این موضوع مهم نیست چون هنوز نام آن فوتبال است. این ورزشی با قوانین و زمینهای مشابه است. پس جابهجایی کار دشواری نخواهد بود. تجربهی من این است که: گوش بده، ببین و احساس کن. آنگاه فکر کن که چه چیزی تغییر کرده است. حالا باید اول این سه کار را انجام دهم و فکر کنم که چه چیزی باید تغییر کند، تطبیق پیدا کنم یا چیزهایی از این دست. مدت هاست که در فوتبال حضور دارم. بازیکن بودم و حالا مربیام. نمیخواهم کار را پیچیده کنم. مهم است که بازیکنان بتوانند درک کنند که چه چیزی میخواهید چون در این بازی باید با اینجا (قلبش را نشان داد) بازی کنید و نه با اینجا (سرش را نشان داد). این جالب است. این دلیلی است که من هم میتوانم بازی کنم.” (مصاحبهی مطبوعاتی معرفی یورگن کلوپ بهعنوان سرمربی جدید لیورپول؛ اینجا)
“آیا ممکن است به سختترین تیم دنیا برای شکست دادن تبدیل شویم؟ بگذارید تلاش کنیم تا همین اتفاق رخ دهد. اگر این اتفاق بیفتد، به زودی به تیمی تبدیل میشوید که بازیها را برنده میشود. در ابتدا باید در خصوص انتظارها با هواداران باشگاه حرف بزنم. چون انتظارات ممکن است به مشکلی بزرگ تبدیل شود. انتظارات به مانند یک وزنه ۲۰ کیلویی است که دویدن با آن دشوار است. باید در این مورد حرف بزنیم. باید در مورد آن فکر کنیم و بعد حرکت کنیم.” (همان مصاحبه)
“مطمئنا میخواهیم نسبت به گذشته متفاوت بازی کنیم. میخواهم در چشم بازیکنانم شجاعت و لذت از فوتبال را ببینم. در ابتدا میخواهم تیمم منظم بازی کند و سپس زمانی که احساس استحکام کردیم بازی هجومی و خلاقانهای ارائه دهیم. برای اینکه روش بازی تیم را به کل تغییر دهیم به زمان نیاز داریم اما چیزهایی مثل ذهنیت و آمادگی تیم را میتوانیم در زمانی کوتاه تغییر دهیم. دوست دارم بازیکنانم به خودشان اعتماد داشته باشند. من به خاطر اینکه میتوانم به آنها کمک کنم اینجا هستم. باید در کنار هم کار کنیم.” (یورگن کلوپ در شروع مربیگری در لیورپول؛ اینجا)
پیش از هر چیز باید خوشحال باشیم که استاد را دوباره در میادین فوتبال میبینیم؛ هر چند در اردوگاه رقیب سنتی! 🙂 جملات کلوپ را بسیار دوست داشتم. کلوپ وارث تیمی است که سالها است از شکوه افسانهایاش فاصله گرفته و حتی زورش به تیمهای ردهی ب لیگ برتر مثل تاتنهام و اورتون هم نمیرسد! کلوپ حالا اینجاست تا این تیم پرافتخار سابق را به روزهای خوباش برگرداند. فارغ از اینکه این چالش چقدر بزرگ و در عین حال برای مربی بزرگ و باانگیزهای مثل کلوپ جذاب است، رفتار کلوپ در دوران مذاکره با مدیران لیورپول و بعد از پذیرش مربیگری این تیم، واقعا یک نمونهی عالی از این بود که یک مدیر بزرگ چگونه سکان هدایت یک سازمان در هم شکسته را برای یک تحول بنیادین بهدست میگیرد. ایدههای اصلی استاد در این زمینه را از مصاحبههای خودش در ابتدای این پست پررنگ کردهام. به این نکات اضافه کنید که بهاعتقاد کارشناسان، یکی از عوامل اصلی مشکلات لیورپول خرید اشتباه بازیکن توسط کمیتهی نقلوانتقالات باشگاه ـ و نه سرمربی! ـ بوده است. یورگن کلوپ تا زمانی که اختیار کامل را از باشگاه در این زمینه نگرفت، سرمربیگری لیورپول را قبول نکرد!
بهصورت خلاصه ۵ اصل زیر به یک مدیر تازهوارد در زمان شروع به کار برای تحول یک سازمان کمک میکنند:
۱- موقعیت سازمان مورد نظر را دقیق تحلیل کنید: از شما انتظار میرود در این سازمان چه اهداف و انتظاراتی را محقق کنید؟ چالشها و مشکلات پیش روی شما چیست؟ چرا این سازمان دچار مشکلات شده است؟
۲- جعبه ابزار موفقیت خود را طراحی کنید و در مورد آن بهتوافق برسید: با مدیران ارشد، سهامداران یا هر گروه ذینفعی که شما را برای مدیریت این سازمان انتخاب کرده است، شفاف و صریح مذاکره کنید. به آنها بگویید این سازمان چرا دچار مشکل شده، شما میخواهید چه کنید، چرا و چگونه و برای این منظور به چه اختیارات و منابعی نیاز دارید. سازمان مورد نظر قاعدتا نمیتواند (و البته احتمالا بخشی از آن هم بهدلیل نخواستن است!) همهی این موارد را به شما بدهد. بنابراین حداقل اختیارات و منابع را مشخص کنید؛ اما مذاکره را از حداکثر درخواستهایتان شروع کنید تا در نقطهای متناسب به توافق برسید!
۳- تحول را از ذهن نیروی انسانی سازمان شروع کنید: برای تغییرات سخت در سیستمها و فرایندها و ابزار تولید و خدمتدهی سازمان وقت زیاد است!
۴- برای تحول مورد نظر، برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت داشته باشید: طبیعتا یک شبه نمیشود تحول مورد نظر را محقق کرد. شما در درجهی اول باید خودتان مسیر این تحول تدریجی را بدانید و سپس ذهنیت و جهت حرکت نیروی انسانی و انتظارات ذینفعان سازمان را با آن همسو و همتراز سازید. البته نباید مدیریت ذهنها و انتظارات را در طول مسیر فراموش کنید!
۵- نشان دهید که خود شما هم بخشی از این تحول هستید: چه از درون سازمان برای برعهده گرفتن مسئولیت تحول سازمان انتخاب شدهاید و چه از بیرون پای به اینجا گذاشتهاید، فراموش نکنید که شما در جایگاه راهبر این تحول قرار دارید. بنابراین نقش خودتان را در این تحول به دیگران نشان دهید، آستینها را بالا بزنید و وارد گود ایجاد تغییرات واقعی بشوید!