خلاقیت زورکی!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

صفحه‌ی مدیران روزنامه‌ی دنیای اقتصاد در این وانفسای نبود یک رسانه‌ی تأثیرگذار و همه‌گیر در زمینه‌ی علم مدیریت واقعا جالب است و من همین‌جا به دست‌اندرکاران این صفحه خسته نباشید می‌گویم. از جمله مطالب جذاب این صفحه زندگی‌نامه‌ی میلیاردهای امروزی دنیا است که برای من بسیار جذاب است و از زندگی این آدم‌های بزرگ چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام.

هفته‌ی پیش داشتم این مطلب را از همین سری زندگی‌نامه‌ها می‌خواندم که زندگی‌‌نامه‌ی یک میلیارد ژاپنی به نام ماسایوشی سان است. این مطلب ایده‌ی بسیار جالب و عجیبی را در دل خود داشت: سان در حین تحصیل در دانشگاه کالیفرنیا تصمیم گرفت هر روز حداقل یک ایده کارآفرینانه خلق کند!!! ادامه‌ی مطلب را که بخوانید متوجه می‌شوید که آقای سان با مجبور کردن خودش به این کار بسیار سخت، به کجا رسید.

بعد از خواندن این مطلب به یاد یک نکته در مورد خودم افتادم. راست‌اش به نظرم می‌آید که اغلب عقب‌ماندگی‌های ما بدون تعارف به دلیل تنبلی است و درمان تنبلی هم چیزی نیست جز اجبار. مثلا من مدتی در مورد وبلاگ نوشتن تنبل شده بودم و برای حل این مشکل، تصمیم گرفتم هر روز حتما یک پست بنویسم؛ گیرم که آن پست از نظر کیفی خیلی هم مطلب سطح بالایی نباشد. این مهم بود که خودم را به نوشتن مجبور کنم؛ چون می‌دانستم این طوری به صورت غیرمستقیم یک چیز دیگر هم برای‌ام اجباری می‌شود. هر پست وبلاگ من (حتی مثلا گزاره‌ها که نقل قول هستند) از یک ایده‌ی مرکزی شروع می‌شود و گسترش می‌یابد.این همان چیزی است که مهم‌تر از نوشتن مستقیم در وبلاگ است: فکر کردن و ایده‌سازی.

فکر کنم نزدیک ۷ سالی باشد که همیشه یک دفترچه‌ی کوچک یادداشت همراه‌ام هست و ایده‌هایی که به ذهنم می‌رسد را در آن یادداشت می‌کنم تا یادم نرود و بعدا سر فرصت به آن‌ها بپردازم. این دفتر واقعا همه جا همراه من است: خانه، محل کار، دانشگاه، مسافرت، مهمانی و خلاصه همه‌جا و داشتن آن هم دل‌گرمی است و هم سرگرمی!

شاید جالب باشد که بگویم ایده‌ی داشتن چنین دفتری را از از کتاب جزیره‌ی سرگردانی خانم سیمین دانشور گرفتم؛ جایی که سلیم نامزد رسمی هستی (و نه عشق واقعی‌اش مراد) چنین دفتری دارد و به صورت کاملا اتفاقی (!) دفترش را پیش هستی جا می‌گذارد و ادامه‌ی ماجرا که به بحث ما مربوط نیست.

من هم مثل سلیم خودم را در نوشتن ایده‌های خودم و حتی دیگران (!) محدود نمی‌کنم؛ در دفتر من می‌توانید انواع و اقسام مطالب را از مدیریت و آی‌تی گرفته تا شعر و داستانک و نقل قول و … پیدا کنید! نکته‌ی مهم‌تر این‌که هیچ وقت به خودم نمی‌گویم این ایده بد است و به درد نمی‌خورد؛ هر چیزی را که به ذهنم می‌رسد ثبت می‌کنم (اگر چه ممکن است خیلی از ایده‌ها از دفترچه بیرون نیایند؛ اما بالاخره براساس قانون پارتو ۲۰ درصدشان ایده‌های درست و حسابی خواهند بود و همین برای من کافی است.)

این دفترها (که به تازگی جلد پنجم‌شان را شروع کرده‌ام) اصلی‌ترین منبع نوشته‌های من در این وبلاگ هستند. این دفترها کاربرد دیگری هم دارند: هر از چند گاهی ورق‌شان می‌زنم و سیر اندیشه و دغدغه‌های خودم را مرور می‌کنم. خیلی وقت‌ها اشتباهات‌ زندگی‌ یا شیوه‌ی تفکرم را در این دفترها پیدا می‌کنم و تغییراتی که در این سال‌ها در منِ وجودی‌ام ایجاد شده برای‌ام آشکار می‌شود. خلاصه داشتن‌ این دفترها و خواندن‌شان برای من لذتی بی‌پایان دارد! (اسمایلی نارسیسیسم!)

وقتی زندگی‌نامه‌ی آقای سان را خواندم به این فکر افتادم که یک قدم جلو بگذارم: از امروز خودم را مجبور می‌کنم که هر روز حتما یک ایده‌ی جدید تولید کنم و در دفترم بنویسم؛ خدا را چه دیدی شاید یکی‌اش گرفت و من هم میلیاردر شدم!

پ.ن. مدت‌ها است که دارم دنبال یک رسانه‌ می‌گردم که بشود در آن ایده‌هایی در مورد مدیریت و آی‌تی را نوشت و در مورد آن‌ها بحث کرد. فرندفید و توئیتر را امتحان کردم؛ ولی خیلی آن شکلی که من می‌خواستم نبودند. هدف اصلی این پست فقط اشاره به کار جالب آقای سان نبود؛ می‌خواستم بگویم که از این پس هر از چند گاهی پست‌هایی در این‌جا خواهیم داشت که فقط شامل یک ایده است و همین‌جا از همه‌ی خوانندگان این وبلاگ دعوت می‌کنم که در مورد این ایده‌ها اظهارنظر کنند.

دوست داشتم!
۰

چگونه رزومه ننویسیم!؟

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

هفته‌ی پیش من یک آگهی برای فرصت شغلی که در شرکت‌ ما وجود دارد در گودر نوشتم و تا الان چیزی حدود ۲۰ رزومه یا درخواست کار دریافت کرده‌ام. اغلب این رزومه‌ها دارای اشکالاتی هستند که تقریبا برای من از قبل، قابل پیش‌بینی بود. اشکالاتی که از توجه نکردن به چند اصل ساده در نگارش رزومه به وجود می‌آیند. بنابراین بد نیست که با هم مروری داشته باشیم بر چند اشتباه اساسی در رزومه نوشتن یا ارایه‌ی درخواست کار با توجه به شرایط ایران:

۱٫ قبل از رزومه دادن سؤال بپرسید / بدون رزومه درخواست کار بدهید: راست‌اش من فقط وقتی سؤال کردن قبل از رزومه دادن را می‌پذیرم که فرد مقابل، آدم شناخته شده و معتبری باشد. فلسفه‌ی وجود رزومه در این است که فرد استخدام‌کننده سوابق مختصری از شما بداند؛ حالا هم برای این‌که ارزیابی کلی از شخصیت حرفه‌ای شما داشته باشد و هم برای این‌که ببیند تخصص شما به درد کاری که او می‌خواهد می‌خورد یا خیر؟ بنابراین وقتی از شما رزومه درخواست کردند، لطفا همان رزومه را بفرستید!

۲٫ هر طور که دوست داشتید رزومه‌ را بنویسید: رزومه یک تمپلیت مشخص دارد (منظورم از نظر عناوینی است که باید داخل‌اش وجود داشته باشد.) این حداقل‌ها به نظر من این‌ها هستند:

  • اطلاعات عمومی در مورد خودتان شامل: نام و نام خانوادگی، سال تولد، وضعیت تأهل، در مورد آقایان وضعیت نظام وظیفه، نشانی و تلفن منزل و شماره‌ی تلفن همراه‌تان و البته ای‌میل (یک آدرس ای‌میل درست و حسابی مثلا براساس اسم‌تان نه همان آی‌دی که شب‌ها با دوستان‌تان باهاش چت می‌کنید!)
  • سوابق آموزشی: مقاطع تحصیلی ـ ترجیحا دانشگاهی البته اگر دبیرستان جایی مثل سمپاد درس خواندید حتما بنویسید ـ (و لطفا پایین‌تر از دبیرستان را نروید. کسی برای من رزومه فرستاده که فقط به کودکستان‌اش اشاره نکرده!) در این بخش به صورت دقیق به این موارد اشاره کنید: رشته‌ی تحصیلی و گرایش، نام دانشگاه (اگر بدترین دانشگاه دنیا هم درس خوانده‌اید حتما اسم‌اش را بنویسید. من اگر واقعا آدم حرفه‌ای باشم به دانشگاه شما تا تجربه‌ی کاری‌تان را نبینم خیلی توجه نمی‌کنم. اگر هم تازه می‌خواهید وارد بازار کار بشوید و سابقه‌ی کار هم ندارید، باز هم دانشگاه‌تان را بنویسید. اگر ننویسید ممکن است من تصور کنم خدای نکرده با یک عدد برادر کردان جدید مواجهم!)، سال ورود ـ و اگر فارغ‌التحصیل شده‌اید سال فراغت از تحصیل. معدل‌تان را هم بنویسید بد نیست ولی ضروری محسوب نمی‌شود.
  • تجربیات / پروژه‌های تحصیلی: وقتی تازه می‌خواهید وارد بازار کار بشوید چاره‌ای ندارید جز این‌که پروژه‌های تحصیلی‌تان را به‌عنوان تجربه در رزومه بیاورید. اما بعدتر که تجربه‌دار (!) شدید، لطفا این بخش را یا پاک کنید یا این‌که فقط پروژه‌های درست و حسابی‌تان را نگه دارید (مثلا من در رزومه‌ام فقط پروژه‌ی پایان‌نامه‌ام را آورده‌ام.) این اشتباه را خیلی از ما در نوشتن رزومه مرتکب می‌شویم که اولا پروژه‌های‌ تحصیلی‌مان را از تجربیات کاری‌مان جدا نمی‌کنیم و ثانیا اگر ۳۰ سال سابقه‌ی کار هم داشته باشیم هنوز می‌شود عنوان پروژه‌ی مثلا زمان‌سنجی خط تولید باک در شرکت X را در رزومه‌مان پیدا کرد! (این یکی مال خودم بود که الان دیگر در رزومه‌ام نیست.)
  • سوابق شغلی: این یکی حساس‌ترین بخش رزومه است. جایی که شما دقیقا باید به کارفرمای احتمالی نشان بدهید که چه کاره‌اید و تخصص شما چیست؟ و همین جا است که بزرگ‌ترین و مهم‌ترین اشتباهات ما رخ می‌دهد. پایین‌تر درباره‌ی این بخش صحبت خواهم کرد.
  • مقالات و تألیف‌ها و افتخارات: لطفا این‌جا هم مقاله‌های سر کلاسی‌تان را ننویسید. اگر واقعا در کنفرانسی یا مجله‌ی معتبری مقاله داشتید یا کتابی چاپ کرده بودید یا جایزه‌ی خفنی گرفته بودید بنویسید.
  • مهارت‌ها: این بخش هم بعد از سوابق شغلی از بقیه‌ی بخش‌های رزومه اهمیت بیش‌تری دارد که در مورد آن هم پایین‌تر توضیح خواهم داد.
  • علاقه‌‌مندی‌ها، معرف و …: راست‌اش در ایران این بخش از رزومه را معمولا کسی نگاه نمی‌کند و اصلا به‌تر است که در رزومه‌تان نباشد. از ما گفتن بود! علت‌اش خیلی راحت قابل حدس است: برای کارفرما هیچ اهمیتی ندارد که شما عاشق مطالعه یا موسیقی هستید، ورزش‌کارید و کوه می‌روید و … در صورتی که این‌ها اتفاقا می‌توانند به طرف نشان بدهند که شما آدم خلاقی هستید یا از نظر بدنی سالم هستید! در مورد معرف‌ها هم در ایران همه می‌دانیم اگر کسی معرف باشد، معمولا همان پارتی محترم شماست! از طرف دیگر می‌دانید که ما ایرانی‌ها چه عادت‌های قشنگی در زدن برای هم‌دیگر داریم؛ کاری که حتی خیلی وقت‌ها به صورت ناخودآگاه اتفاق می‌افتد. اگر هم معرف‌تان استاد دانشگاه باشد که معمولا پیدا کردن‌اش کار ساده‌ای نیست!

۳٫ خودتان ندانید که چه کاره‌‌اید: پارسال در یک مصاحبه‌ی استخدامی، مصاحبه‌کننده از من پرسید که تخصص‌ات را در یک جمله برای من تعریف کن. شرح این ماجرا را این‌جا نوشته‌ام. قبل از رزومه نوشتن هدف‌گذاری کنید که چه کاره هستید و چه کاره می‌خواهید بشوید.

۴٫ ندانید که برای چه کاری دارید رزومه می‌دهید: این یکی دیگر فاجعه است. چند باری که برای پروژه‌های شرکت درگیر رزومه گرفتن بوده‌ایم، به وضوح این را دیده‌ام. چند نکته در این زمینه:

  • لطفا برای خودتان و شخصیت حرفه‌ای‌تان احترام قائل باشید. این طور رفتار نکنید که (حتی در اوج نیاز) برای هر جایی و هر کاری رزومه بفرستید. باور کنید این کار شأن شما را پایین می‌آورد. برای چند جای محدود اما متناسب با شرایط خودتان رزومه بفرستید.
  • برای کاری که بلد نیستید یا نمی‌دانید چیست رزومه نفرستید. وقتی من برای پروژه‌ی آی‌تی آگهی می‌دهم و روزمه‌ی مهندس کشاورزی را دریافت می‌کنم که هیچ سابقه‌ای در حوزه‌ی ‌آی‌تی ندارد واقعا درمی‌مانم که طرف چه فکری کرده!
  • در رزومه فرستادن به تناسب سن و سال‌ و تجربه‌ی کاری‌تان و هم‌چنین رده‌ی سازمانی شغل مورد نظر توجه کنید. من برای یک رده‌ی کارشناسی رزومه‌ی یک آدم با سی سال سابقه‌ی مدیریت را گرفته‌ام!!!

۵٫ اغراق یا خالی‌بندی کنید: هر چقدر از این اشتباه بد بگویم کم گفته‌ام. خیلی از ما در رزومه نوشتن هدف اصلی‌مان را گرفتن شغل مورد نظر تحت هر شرایطی تعریف می‌کنیم و در نتیجه … این کار چند مشکل بنیادین دارد:

  • یا طرف مقابل می‌فهمد یا نمی‌فهمد. اگر بفهمد که وای به حال‌تان و اگر نفهمد هم که بعدا می‌فهمد و این دفعه بیش‌تر وای به حال‌تان!
  • اصولا دروغ‌گویی کار خوبی نیست؛ قبول دارید؟
  • با دروغ گفتن اعتبارتان را به خطر می‌اندازید.

باز هم دلیل بیاورم!؟ بنابراین لطفا همانی را بنویسید که هستید؛ نه بیش‌تر و نه کم‌تر!

۶٫ تجربیات شغلی‌تان را به شکل مناسبی ننویسید: هیچ کاری بدتر از لیست کردن نام هزار تا پروژه‌ای که انجام داده‌اید یا دویست تا مسئولیتی که داشته‌اید، بدون هیچ گونه توضیح اضافی نیست. یا حتی بدتر از آن نوشتن تجربیاتی که نداشته‌اید و به زور می‌خواهید طرف مقابل را متقاعد کنید که داشته‌اید! چند تا نکته برای نوشتن بخش تجربیات شغلی رزومه‌تان:

  • از آخرین شغل‌ یا تجربه‌تان شروع کنید و به ترتیب تا پایین پیش بروید و تجربیات‌تان را بنویسید. لطفا سازمان‌هایی که در آن‌ها کار کرده‌اید تفکیک کنید. سال / تاریخ ورود و سال / تاریخ خروج‌تان را بنویسید. علت خروج از آن شغل را هم به نظر من ننویسید به‌تر است (چون خیلی وقت‌ها ما به علت دعوا کردن یا دلایل صرفا مالی کارمان را عوض می‌کنیم که نوشتن این علت واقعی در رزومه  باعث می‌شود تصویر نامناسبی از ما در ذهن طرف مقابل پدید بیاید؛ این‌که مثلا آدم دعوایی هستیم یا فقط به دنبال پول بیش‌تر. اگر هم کارفرما به هر علتی عذرتان را خواسته باشد، دیگر بدتر.)
  • برای هر سازمان تجربیاتی را که داشته‌اید از آخر به اول به تفکیک بنویسید (یعنی آخرین تجربه را اول بنویسید؛ زیر آن تجربه‌ی یکی مانده به آخر و همین طور ادامه بدهید.) این‌که در چه سالی یا در چه بازه‌ی زمانی درگیر چه کاری بوده‌اید، مسئولیت شما چه بوده و نتیجه‌ی کارتان به کجا انجامیده است. مثلا من در سال ۸۹ درگیر پروژه‌ی مهندسی مجدد فرایندهای شرکت X بوده‌ام، پست من در پروژه مدیر فنی پروژه بوده و خروجی کارم، مستندسازی فرایندهای شرکت، تحلیل وضعیت موجود فرایندها و ساختار سازمانی، شناسایی نقاط شکست سازمان در به‌کارگیری ابزارهای سیستمی مدیریت و نهایتا طراحی و استقرار وضع مطلوب فرایندها بوده است.
  • لزومی ندارد همه‌ی تجربیات‌تان را بنویسید. لطفا فقط مهم‌ترین‌های‌شان را بنویسید. این طوری رزومه‌تان هم مختصر و مفید می‌شود!
  • تجربیات کوتاه مدت و ناموفق‌تان را در رزومه نیاورید؛ حتی اگر باعث شود که در رزومه‌ی شما یک دوره‌ی زمانی خالی ایجاد شود (من اوایل ام‌سال حدود یک ماهی در یک شرکت معروف مشاوره کار کردم؛ ولی به دلایلی که بیش‌تر به دلیل اشتباه در انتخاب محیط کارم بود، آن‌جا را ادامه ندادم. سابقه‌ی کارم در آن‌جا در رزومه‌ی من نیست؛ چون باعث می‌شود کارفرمای احتمالی تصور کند من همیشه در وفق دادن خودم با یک محیط جدید مشکل دارم.)

۷٫ بخش مهارت‌های رزومه‌تان زیاده از حد پر و پیمان باشد: راست‌اش ترجیح من همیشه خالی گذاشتن بخش مهارت‌ها و حداقل اکتفا کردن به نوشتن مهارت‌های مربوط به زبان انگلیسی و نرم‌افزارهای رایانه‌ای است. مهارت‌های فنی که بلد هستید از تجربیات‌تان در پروژه‌ها (به‌ویژه وقتی به صورت عینی بنویسید چه کرده‌اید) قابل استخراج است. من حتی با نوشتن درس‌های گذرانده شده در دانشگاه و اساتیدی که با آن‌ها درس داشته‌اید (هر چقدر هم معروف باشند) هم کاملا مخالفم؛ چه برسد به ردیف کردن انواع و اقسام مثلا دانش‌ها و مهارت‌هایی که خودتان با مطالعه (؟) به دست آورده‌اید. تنها استثنا در این‌جا دوره‌های آموزشی رسمی است که برای آن‌ها مدرک دارید. البته باز هم هر چقدر خلاصه‌تر و هر چقدر مدرک معتبرتر را بنویسید، به‌تر است!

من براساس تجربه‌ی خودم در حوزه‌ی مدیریت و آی‌تی در این‌جا صحبت می‌کنم. هیچ وقت آدمی را که همه کار (از استراتژی و فرایند گرفته تا منابع انسانی و مالی و حسابداری) بلد است یا آدمی که هزاران ابزار و نرم‌افزار و … بلد است (مثلا شونصد تا زبان برنامه‌نویسی می‌داند!) را جدی نگرفته‌ام و نخواهم گرفت. این کار به نظر من دقیق‌ترین مصداق همان اشتباه شماره‌‌ی ۵ است؛ هر چقدر هم که بقیه باور کنند، من باور نمی‌کنم!

۸٫ و چند توصیه‌ی کلی برای به‌تر شدن رزومه‌تان:

  • مختصر و مفید بنویسید: رزومه‌ی ۱۰ صفحه‌ای برای آدمی که سی سال سابقه‌ی کار دارد هم زیاد است چه برسد به بنده‌ای که ۵-۴ سال سابقه‌ی کار بیش‌تر ندارم. چند نفر از دوستان بسیار حرفه‌ای و کار درست من با سابقه‌ی کار بالای ده سال رزومه‌شان دو صفحه بیش‌تر نیست و همین دو صفحه هم دقیقا اندازه‌ی یک رزومه‌ی ۱۰ صفحه‌ای تأثیرگذار است.
  • در انتخاب واژه‌ها بسیار دقت کنید: بار معنایی واژه‌ها در نوشتن رزومه بسیار مهم است؛ مخصوصا در بخش‌هایی مثل تجربیات کاری یا مهارت‌ها. لطفا دقیق باشید.
  • تمپلیت رزومه‌تان را ساده نگه دارید: گذاشتن عکس‌تان و کشیدن انواع و اقسام گل و بلبل‌ها، استفاده‌ از رنگ‌های متفاوت و … همه اشتباهات بزرگی هستند. منِ‌ کارفرما می‌خواهم تخصص شما را بسنجم؛ با شکل و قیافه‌ی شما یا رزومه‌تان کاری ندارم! این البته به این معنا نیست که اصلا هم به سر و شکل رزومه‌تان نرسید و از فونت‌های بسیار بد و ناخوانا، جدول‌بندی‌های نامناسب و … استفاده کنید. به نظرم فرستادن رزومه به صورت PDF هم برای جلوگیری از احتمالاتی مثل متفاوت بودن ورژن نرم‌افزار ورد کارفرما یا فونت‌های روی سیستم‌ها، مناسب‌تر است؛ مگر این‌که درخواست کارفرما فرمت دیگری باشد (لطفا هیچ وقت رزومه‌تان را در قالب فایل اکسل یا حتی پاورپوینت نفرستید!)
  • حواس‌تان باشد رزومه‌تان را به چه کسانی می‌دهید! این در راستای همان نکته‌ی احترام قائل شدن برای شخصیت حرفه‌ای خود است. هر چقدر کم‌تر در دسترس باشید به‌تر است!

خوب فعلا همینا به نظرم می‌رسد. امیدوارم تجربیات من برای شما هم مفید بوده باشد.

پ.ن. یک راه‌نمای بسیار عالی در مورد بایدها و نبایدهای رزومه‌نویسی را قبل‌تر یکی از دوستان عزیز در این‌جا نوشته که پیشنهاد می‌کنم حتما بخوانیدش. ضمنا نوشته‌ی امیر مهرانی دوست بسیار عزیزم را در مورد کارهایی که نباید در مصاحبه‌ی استخدامی انجام داد را هم از دست ندهید.

دوست داشتم!
۳

وودی آلن در برابر زندگی

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

وودی آلن بزرگ‌تر و شناخته شده‌تر از آن است که بخواهم در موردش چیزی بگویم. فقط چند سطری از گفتگوی عالی که از استاد در مجله‌ی فیلم شهریور ماه منتشر شده:

ـ من فرصت‌های طلایی داشتم که به هدر دادم و هیچ کس هم غیر از خودم، مقصر نیست. آدم وقتی به سن خاصی می‌رسد، تازه متوجه می‌شود که فاقد آن استعداد و عظمت است.آدم در جوانی می‌خواهد به بزرگی و عظمت برسد؛ اما حالا یا به خاطر نبود فرصت یا نظم و برنامه‌ریزی یا شاید هم به خاطر نداشتن نبوغ و استعداد، نمی‌تواند به آن جایگاه بزرگی که می‌خواسته دست یابد. سال‌ها پشت سر هم می‌آیند و می‌روند و آدم متوجه می‌شود که من فقط یک آدم متوسط بوده‌ام، اما خب تمام تلاشم را کرده‌ام!

ـ من همیشه در یک چهارچوب کابوس‌گونه و با آگاهی از این واقعیت که خود زندگی یک چیز بی‌رحم، بی‌معنا و وحشتناک است به سر می‌برم.  خدا به کسانی که شانس‌شان خنثی بوده رحم کند؛ چرا که از بین این آدم‌ها، حتی زیباترین و بااستعدادترین‌شان چه نصیب‌شان می‌شود؟ یک عمر کوچک بی‌معنا در یک وادی لایتناهی.

ـ متأسفانه مرگ هم که آدم تمام عمر آن را مثل یک شمشیر بالای سرش حس می‌کند. هر چه هم نادیده‌اش بگیری و به‌اش کم‌محلی کنی، بالاخره یقه‌ات را می‌گیرد. فقط تنها کاری که از دست آدم برمی‌آید این است که دعا کند خیلی سریع و بدون درد باشد. یک بار توی یکی از فیلم‌های‌ام گفتم به‌ترین راهِ مردن این است که موقع خواب پس از گفتن شب به خیر و گفتن این‌که فردا می‌رویم موزه بخوابی و دیگر بلند نشوی!

دوست داشتم!
۰

اشتباه کرده‌اید، خوب حالا باید چه کنید؟

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

هر کسی که بیش از یک روز در یک سازمان کار کرده باشد، حتما اشتباهی در کارش داشته است. در حالی که اغلب افراد می‌پذیرند که اشتباه کردن غیرقابل اجتناب است، در عین حال هیچ کس هم دوست ندارد مسئولیت اشتباه‌ها را بپذیرد. خبر خوب این است که اشتباه‌ها هر چقدر هم بزرگ باشند نمی‌توانند یک اثر دائمی بر زندگی شما باقی بگذارند. در واقع اغلب آن‌ها بخشی از تجربیات شما در زندگی و پیش‌نیازی برای نوآوری از طریق یادگیری فردی و سازمانی هستند. بنابراین اگر در کارتان مرتکب اشتباهی شده‌اید، نگران نباشید؛ به این فکر کنید که چه کسی هست که اشتباه نکرده باشد؟ شما می‌توانید به خوبی اشتباه‌های خود را جبران کنید و از این تجربه، برای یادگیری و رشد خود بهره‌‌برداری کنید.

نظر متخصصان چیست؟

براساس نظر پل شومیکر ـ مدیر پژوهش مرکز ماک برای نوآوری تکنولوژیکی در مدرسه مدیریت وارتون دانشگاه پنسیلوانیا و نویسنده مشترک کتاب اشتباه‌های درخشان ـ اغلب افراد نسبت به اشتباه‌ها‌شان واکنش احساسی بسیار زیادی نشان می‌دهند. آن‌ها “قضاوت یک طرفه‌ای در مورد پیامدهای مثبت و منفی اشتباه‌شان انجام می‌دهند؛ در نتیجه ضررها را بیش‌تر از منافع ارزیابی می‌کنند.” او می‌‌گوید نتیجه این امر آن است که آن‌ها احتمالا به پنهان کردن اشتباه‌ها‌شان ترغیب می‌شوند و حتی از آن بدتر، به استفاده از روش‌های نادرستی که غیربهره‌ور بودن‌شان ثابت شده است، ادامه می‌دهند. این “اشتباه در محاسبه هزینه از دست رفته (Sunck Cost Fallacy)” می‌تواند بسیار خطرناک و پرهزینه باشد.

بهتر است اشتباه‌ها را بپذیریم، از آن‌ها یاد بگیریم و به حرکت خود ادامه دهیم. شومیکر می‌گوید: “به پیش رو نگاه کنید و تصمیمات را براساس آینده و نه گذشته بگیرید.” کریستوفر گرگن ـ مدیر مرکز پروژه‌های رهبری کارآفرینی در دانشگاه دوک و نویسنده مشترک کتاب “کارآفرینان زندگی: افراد معمولی که زندگی‌های فوق‌العاده‌ای را می‌سازند” ـ معتقد است مفیدترین کاری که می‌توانید بکنید “تبدیل زمان رخ دادن یک اشتباه به زمانی باارزش برای ره‌بری است.”

در این مقاله چند اصل ساده برای تبدیل گاف‌های‌تان به یک معدن طلا برای خود و سازمان‌تان ارایه می‌شود:

به اشتباه‌تان اعتراف کنید و آن را فاش سازید

اولین و مهم‌ترین اصل: ضروری است که شفاف و صادق باشید و اشتباه‌تان را بپذیرید. هرگز دیگران را سرزنش نکنید. حتی اگر آن اشتباه یک اشتباه گروهی بوده است، نقش خودتان را بپذیرید. در مواردی که کسی از آن اشتباه متضرر شده است، از او عذرخواهی کنید. البته نباید خیلی زیاد عذرخواهی کنید یا گارد تدافعی بگیرید. کلید حل مسئله، عمل‌گرایی و تمرکز بر آینده است. اشتباه‌تان چگونه باید جبران شود؟ در آینده چه چیزی را به شکلی متفاوت انجام می‌دهید؟

وقتی اشتباه‌تان را پذیرفتید، بررسی آن مفید خواهد بود. بررسی اشتباه برای عذرخواهی نیست؛ بلکه یک تلاش هوشمندانه برای کمک به دیگران در فهمیدن اشتباه از یک زاویه دید متفاوت است. تصمیمات اشتباه یا فرایندهای ضعیف می‌توانند علت رخ دادن برخی اشتباه‌ها باشند؛ اما این بدان معنا هم نیست که هر نتیجه بدی یک اشتباه است. گرگن می‌گوید فهمیدن این‌‌که چه چیزی درونی و چه چیزی بیرونی است ـ یعنی چه چیزی در کنترل شما است و چه چیزی نه ـ مهم است. بیان اشتباه در قالب یک روش غیردفاعی به افراد کمک می‌کند تا این موضوع را ‌که چرا آن اشتباه اتفاق افتاده و چگونه می‌توان از آن در آینده اجتناب کرد، بهتر درک کنند.

روش‌های‌تان را تغییر دهید

اشتباه‌ها نقشی حیاتی در توسعه ره‌بری بازی می‌کنند. شومیکر می‌گوید: “بهترین اشتباه‌ها آن‌هایی هستند که هزینه کمی دارند اما فرصت یادگیری موضوعات زیادی را فراهم می‌آورند.” اگر آن خطا نتیجه یک تصمیم نادرست باشد، برای رئیس‌تان و دیگر طرف‌های ذی‌نفع را روشن کنید که چگونه از اشتباه‌های مشابه در آینده پیش‌گیری خواهید کرد. شما باید خیلی سریع قبل از این‌که افراد در مورد قابلیت‌ها یا تخصص شما قضاوت کنند واکنش نشان دهید. به گفته گرگن: “شما مجبورید زودتر از بقیه به محل اشتباه برسید، بر آن احاطه پیدا کنید و با آن درگیر شوید.”

با نشان دادن این‌که شما بر مبنای اشتباه‌تان تغییر کرده‌اید، شما افراد بالادستی، همکاران و زیردستان‌تان خود را مطمئن می‌سازید که در آینده در مورد تصمیمات یا وظایف به همین اندازه مهم، قابل اعتماد هستید. شومیکر می‌گوید: “اگر شما قصد دارید هزینه اشتباه‌تان را پرداخت کنید، در برابر چیزی هم یاد بگیرید.” این کار در یک فرهنگ‌ سازمانی یادگیرنده نسبت به یک فرهنگ سازمانی متمرکز بر عملکرد ـ که در آن با اشتباه‌ها به صورتی خشن‌تر برخورد می‌شود ـ راحت‌تر است. اما بدون توجه به محیط سازمان، شما چنان‌که گرگن معتقد است باید مشخص کنید “چگونه اشتباه‌های‌تان را از بدهی به دارایی تبدیل می‌کنید.”

به شبکه پشتیبان‌تان تکیه کنید

گرگن می‌گوید: “تحقیقات ما نشان می‌دهد که یک شبکه پشتیبان سالم سه جزو دارد: روابط قابل اعتماد، دیدگاه‌های متفاوت و مکمل هم بودن.” از همکاران فعلی یا گذشته خود یا کسانی خارج از سازمان‌تان در مورد دیدگاه‌شان در مورد اشتباه شما و این‌که برای جبران آن چه می‌توانید بکنید، سؤال کنید. آن‌ها احتمالا توصیه‌های مفیدی در مورد این‌که چطور آن اشتباه را بررسی کنید و شهرت خود را به جای اول‌اش برگردانید، برای شما خواهند داشت.

اشتباه‌تان را فراموش کنید

به دست آوردن دوباره اعتماد به نفس پس از اشتباه کردن مشکل است. کلید حل این مشکل این است که به خطاهای‌تان اجازه ندهید شما را از امتحان کردن بترسانند. وقتی سایه یک اشتباه بر عملکرد شما سنگینی می‌کند، بر آینده تمرکز کنید. اگر آن اشتباه باعث شده سایرین تخصص شما را زیر سؤال ببرند، اطلاعات بیش‌تری به آن‌ها ارایه کنید تا اعتمادشان را مجددا کسب کنید. یادتان باشد که اشتباه کردن نشانه‌‌ای از ضعف یا بی‌عرضگی نیست و رها کردن خود از آن، نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری و استقامت شما است. گرگن و شومیکر هر دو با این‌که بسیاری از کارفرمایان به دنبال افرادی هستند که اشتباه می‌کنند و آن‌ها را پشت سر می‌گذارند، موافق‌اند.

همه اشتباه‌ها با هم برابر نیستند

اشتباه‌ها از نظر درجه و نوع‌ با یکدیگر متفاوت‌اند و جبران بعضی‌ از آن‌ها ممکن است مشکل‌تر باشد. به نظر شومیکر جبران اشتباه‌های گروهی اغلب راحت‌تر است؛ زیرا تقسیم مسئولیت وجود دارد. اشتباه‌هایی که منجر به سلب اعتماد افراد می‌شوند می‌توانند پیامدهای دنباله‌دار و پشیمان‌کننده‌ای داشته باشند و بنابراین، بسیار حساس هستند. اگر اشتباه شما منجر به سلب اعتماد فردی نسبت به شما است، به آن فرد مراجعه کنید و از او صادقانه عذرخواهی کنید. از او بپرسید برای جبران اشتباه‌تان باید چه بکنید. صبر داشته باشید؛ فرد ممکن است برای بخشش به زمان زیادی نیاز داشته باشد.

اصولی که باید به خاطر بسپارید:

این کارها را بکنید:

  • مسئولیت ناشی از نقش خود در اشتباه را بپذیرید؛
  • به دیگران نشان دهید که از اشتباه‌تان درس گرفته‌اید و در آینده به شکلی متفاوتی عمل خواهید کرد؛
  • نشان دهید که در تصمیمات مشابه آینده قابل اعتماد هستید.

این کارها را نکنید:

  • گارد دفاعی بگیرید یا دیگران را سرزنش کنید؛
  • اشتباهی بکنید که اعتماد افراد را خدشه‌دار کنید (جبران این اشتباه‌ها بسیار مشکل است)؛
  • از تجربه کردن دست بردارید یا برای جلوگیری از اشتباه به عقب برگردید.

منبع (نویسنده: ایمی گالو؛ مترجم: علی نعمتی شهاب)

دوست داشتم!
۰

راز موفقیت در زندگی شغلی

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

برای موفقیت در هر شغلی باید عوامل زیر را خوب بشناسید:

خودتان، شغل‌تان، زیردستان و هم‌کاران و از همه مهم‌تر بالادستان، کالا یا خدمتی که تولید می‌کنید و فرایند تولیدش را و البته مشتریان‌تان.

پ.ن. این نکات کاملا بدیهی است؛ اما لازم است برای دوستی که متأسفانه مدام دارد در زندگی شغلی‌اش مرتکب اشتباه می‌شود و از آن بدتر هیچ وقت هم به راه‌نمایی‌های دوستان‌اش عمل نمی‌کند، تکرار شوند. امیدوارم که این‌جا را ببیند.

دوست داشتم!
۰

بازنگری رزومه‌ی نامریی‌تان

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

بسیاری از ما زمان زیادی را برای شکل‌دهی به رزومه مکتوب‌مان نسبت به روزمه نامریی‌مان صرف می‌کنیم؛ اگر چه دومی تأثیر بیش‌تری روی فرصت‌های شغلی بالقوه ما دارد. وقتی کارفرمایان احتمالی به معرف‌های شما زنگ می‌زنند، در واقع تلاش می‌کنند تا “روزمه نامریی” شما را بخوانند. همین‌طور تصمیم‌گیرانی که می‌خواهند در مورد ارتقای شغلی شما تصمیم بگیرند نیز دست به چنین تلاشی می‌زنند.

روزمه نامریی شما از عقاید و نظرات دیگران در مورد شما به‌عنوان یک رهبر و همکار در ذهن خود می‌پرورند تشکیل می‌شود. این رزومه با آن‌چه افراد دور و بری‌تان بر آن می‌افزایند و با سایرین به اشتراک می‌گذارند شکل می‌گیرد و به اندازه رزومه کتبی‌تان برای همه افراد مریی می‌شود ـ البته همه جز خودتان.

فهمیدن این‌که چه چیزی در رزومه نامریی‌تان نوشته شده می‌تواند چشم‌های‌تان را به واقعیت‌هایی که نمی‌دانستید بگشاید. مدیر ارشد فروش یک شرکت تکنولوژی ارقام مورد نظر فروش را فصل به فصل به دست می‌آورد. در این تلاش بی‌رحمانه برای دستیابی به فروش بیش‌تر، وی خودش را دل‌سوز کسب و کار شرکت خود فرض می‌کرد. اما او طی یک ارزیابی ۳۶۰ درجه‌ای، متوجه شد که همکاران‌اش او را به‌عنوان فردی دارای “انتظارات غیرمنطقی” و “برده‌دار” می‌شناسند.

خبر بد در این زمینه این است ‌که یک نقص ساده می‌تواند به یک موقعیت بسیار وخیم تبدیل شود. یکی از بنیان‌گذاران یک شرکت آن‌لاین بسیار موفق در تفویض اختیار مشکلات زیادی داشت. او می‌خواست افراد را نسبت به این‌که بر کاری که در دفترش انجام می‌شود تسلط دارد مطمئن سازد؛ اما در هر حال این کار را نمی‌کرد. نتیجه این‌ اشتباه وی به آن‌جا ختم شد که همکاران‌اش او را به‌عنوان یک آدم غیر قابل اعتماد می‌شناختند و شروع به زیر سؤال بردن صداقت وی کردند.

برای این‌که خودتان نویسنده رزومه نامریی‌تان باشید باید کارهای زیر را انجام دهید:

کشف کنید چه چیزهایی بر روی رزومه نامریی‌تان نوشته شده است: از یک ارزیابی ۳۶۰ درجه شخصی استفاده کنید؛ مثلا از یک همکار معتمد، از اعضای تیم‌تان یا هر کس دیگری که فکر می‌کنید می‌تواند پاسخ مناسبی به شما بدهد بخواهید که به شما بگویند برای اثربخشی بیش‌تر می‌توانید دست به چه کارهایی بزنید یا انجام دادن چه کارهایی را متوقف کنید.

از مدیرتان بخواهید که به شما فراتر از ارزیابی‌های عملکرد سطحی سالانه یک بازخور واقعی بدهد: به کسب چه تجربه‌هایی نیاز دارید؟ مدیرتان چه ارزیابی در مورد عملکرد شما دارد؟ همکاران در مورد شما به او چه گفته‌اند؟ کشف کنید که آیا جزو افراد بااستعداد و توانمند سازمان‌تان محسوب می‌شوید یا نه (مثلا با پرسیدن از مدیرتان) و اگر در آن فهرست نیستید، بپرسید که باید چه بکنید تا به آن فهرست وارد شوید.

شروع به بازنویسی داستان خود کنید: این کار نیاز به شجاعت و تلاش بسیاری نیاز دارد. مدیر ارشد فروش سخت‌گیر در جلسات رو در رو با تک‌تک افراد و پس از آن در جلسات با کل اعضای تیم فروش ‌اعتراف کرد که وی حالا اثرات مخرب فشارهای دایمی خود را درک می‌کند. در عین حال وی با یک موقعیت دشوار دیگر نیز روبرو بود:چگونه نتایج مورد انتظار را بدون استفاده از ابزارهایی که معتقد بود وی را موفق کرده‌اند به دست آورد. یک برنامه هوشمندانه توسعه مهارت‌های رهبری ساختارمند به او برای تغییر سبک مدیریت‌اش و ایجاد میل به تبدیل شدن به یک گروه با عملکرد بالا در همکاران‌اش کمک کرد.

این مهم است که به مشکل اصلی بپردازید. بنیان‌گذار شرکت آن‌لاین نیاز به راست‌گویی نداشت؛ بلکه نیازمند انجام تعهدات خود بود: چیزی که خود به بهبود فرایندها و تفویض اختیار نیاز داشت. عملکرد قابل اطمینان، اعتماد به وی را افزایش داد.

کانال‌هایی را برای دریافت بازخورهای دایمی ایجاد کنید: بازخور ۳۶۰ درجه معمولی می‌تواند با دریافت بازخورهای مکرر از یک همکار قابل اعتماد تقویت شود. استفاده از مربی‌گری (Mentoring) ـ دریافت بازخور از یک آدم بسیار باتجربه‌تر نسبت به خود فرد ـ نیز می‌تواند مفید باشد ـ البته اگر مربی صادق و به موفقیت شما مقید باشد.

خودتان را به صورت دوره‌ای ارزیابی‌ کنید: خود ارزیابی‌ها می‌توانند باارزش باشند. کلیدی‌ترین عوامل ایجاد شایستگی را که نیاز دارید فهرست کنید، ویژگی‌هایی که از آن‌ها دارید تعیین کنید و ارزیابی‌تان را از تناسب آن‌ها با یکدیگر مشخص سازید. افرادی که تجربیات منظمی از دیگر شکل‌های بازخور دارند می‌توانند به شکل قابل توجهی در خود ارزیابی موفق باشند.

علاوه بر همه موارد بالا شما باید برای دریافت بازخور و نشان دادن این‌که برای آن ارزش قایل هستید حریص باشید. در غیر این صورت شما با سکوت روبرو خواهید شد ـ چیزی که در مورد رزومه نامریی شما می‌تواند بسیار کشنده باشد.

منبع (نویسنده: ویکی گوردون / ترجمه‌ی: علی نعمتی شهاب)

پ.ن. این ترجمه در راستای این پست دوست خوبم امیر مهرانی منتشر می‌شود.

دوست داشتم!
۱

ما آدم‌های معمولی

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

گاهی از کشف این‌که چقدر آدم معمولی هستم حسابی جا می‌خورم. و چه همه هم فراموش کرده‌ایم این را. بدی‌اش این است که فقط وقتی با این واقعیت روبرو می شویم که حسابی سنگینی بار هستی دارد روی دوش‌مان فشار می‌آورد. وقت‌هایی که می‌دانیم باید کاری کنیم و نمی‌توانیم. وقت‌هایی که باید اتفاقی بیفتد و نمی‌افتد. وقت‌هایی که می‌خواهیم و نمی‌شود. لحظاتی که خودت هستی و زندگی که دارد راه خودش را می‌رود و از دست تو هم هیچ کاری بر نمی‌آید جز نشستن به تماشای فیلم بی‌هیجان زندگی و خمیازه کشیدن که “کاش این هم بگذرد.”

با این اوصاف شاید هم بشود گفت سبکی تحمل‌ناپذیر آدم معمولی بودن هم خودش ماجرایی عجیب است در زندگی ما انسان‌ها.

دوست داشتم!
۲

طعم چای در استکان‌های شاغلام

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

۱٫ خیلی خیلی بچه بودم که اگر اشتباه نکنم با گل‌ آقا و شاغلام و آبدارخانه‌ی همایونی در کتاب‌خانه‌ای که در آن‌جا بزرگ شدم آشنا شدم. پدرم هم هر از چند گاهی گل‌ آقا می‌خرید و من هم با این که ۱۲۰ درصد (!) مطالب‌اش را نمی‌فهمیدم با شوق ورق‌اش می‌زدم. چیزی که از گل‌ آقای آن دوره در یاد من مانده یکی کاریکاتور همیشگی دکتر حبیبی روی جلد است و دیگری آن شعر معروف روی جلد: یک دهان دارم دو تا دندان لق / می‌زنم تا می‌توانم حرف حق! (آن زمان ماهیت پهلوانانه‌ی این یک بیت شعر را نمی‌فهمیدم و از آن بدتر نمی‌دانستم که زدن دو کلمه حرف حساب می‌تواند برای آدم چه تبعاتی به دنبال داشته باشد …) آن دو کلمه حرف حساب صفحه‌ی اول و گیر دادن‌های همیشگی گل آقا به اصحاب آبدارخانه و به‌ویژه شاغلام بنده خدا هم همیشه برای‌ام جذاب و خواندنی بود. راستی چایی‌های شاغلام توی آن استکان‌های کمرباریک چقدر خواستنی بودند!

۲٫ سال ۸۱ که شنیدم گل‌ آقا خودشان تصمیم به تعطیلی هفته‌نامه گرفته‌اند شوکه شدم. چرا؟ هیچ وقت نفهمیدم و نخواستم هم که بفهمم.

۳٫ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳: خبر بسیار تلخ بود. گل‌آقای ملت ایران آسمانی شد …

۴٫ شنیدم دور جدید هفته‌نامه‌ی گل آقا دارد توسط دخترشان ـ گل‌نسا ـ منتشر می‌شود. مشتری هفتگی‌اش شدم تا تعطیلی دوباره …

۵٫ و بالاخره ۲۲ شهریور ماه ۱۳۸۹: بالاخره به آرزوی‌ام رسیدم و منِ چایی‌نخور، طعم چایی را در استکان‌های کمر باریک شاغلام چشیدم. و اعتراف می‌کنم این‌قدر خوش‌طعم بود که به اندازه‌ی تقریبا یک سال‌ام امروز چایی خوردم! (راستی شاغلام همین آقای عزیزی بود که امروز کلی به خاطر ما به زحمت افتاد؟)

امروز در اتاق گل‌ آقا مهمان خانم پوپک صابری بودم. اتاقی ساده‌ ولی زیبا با آن سماورهای بزرگ و چند گانه‌اش، با آن کمدهای پر از یادگاری‌های گل‌ آقا و با آن میز محکم و قشنگی که گل آقا هنوز پشت‌اش نشسته و دارد لبخند می‌زند (با خود گل آقا که متأسفانه نشد؛ می‌خواستم با اتاق گل آقا عکس یادگاری بگیرم و در رزومه‌ام و همین‌جا بگذارم که فرصت نشد اجازه‌ی این کار را بگیرم!) خوب در کنار این زیارت (که امیدوارم قبول باشد!) یک ساعت گفتگوی شوخی و جدی با گل‌نسای عزیز در مورد همان چیزهایی که دغدغه‌ی این روزهای همه ماست و البته در مورد گودر و همین وبلاگ و نوشته‌های بنده و طبعا گل انداختن لپ‌های من! 😉

از مهمان‌نوازی‌تان و هدایای‌تان صمیمانه متشکرم خانم صابری عزیز!

دوست داشتم!
۰

۸ نکته برای انگیزش خود در کار و زندگی

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

آیا برای ایجاد انگیزه خود جهت انجام کارهای‌تان دچار مشکل هستید؟ مثلا می‌دانید که باید پروژه جدیدتان را شروع کنید یا رزومه‌تان را به‌روز برساندید؛ اما هیچ انرژی برای این کارها در خودتان نمی‌بینید؟

در این نوشته ۸ نکته ساده به‌یادماندنی و انگیزشی می‌خوانید که می‌توانید آن‌ها را جایی دم دست‌تان بگذارید برای زمان‌هایی که کمی انگیزه بیش‌تر برای کار کردن لازم دارید:

۱٫ کامل در برابر به‌ اندازه کافی خوب: در حالی که بسیاری از افراد عبارت “به‌ اندازه کافی خوب” را با متوسط بودن و کافی نبودن مرتبط می دانند، به اندازه کافی خوب یعنی همان به‌ اندازه کافی خوب! بسیاری از افراد حرفه‌ای به این دلیل که در کار خود فراتر از آن‌چه ضروری است می‌روند، آغاز کارهای جدید را به تعویق می‌اندازند. بار بعدی که یک کار را شروع کردید حدس بزنید که فکر می‌کنید کامل کردن آن کار چقدر طول بکشد (مثلا ۱۰ ساعت.) هدف شما این است که آن کار را در زمانی نصف پیش‌بینی‌تان تمام کنید. برای رسیدن به هدف‌تان به این فکر کنید که چگونه می‌توانید گرایش‌های کمال‌گرایانه خود را مهار کنید و چگونه در زمان صرفه‌جویی کنید تا تنها آن‌چه را باید تحویل دهید.

۲٫ کار را به روش خودتان انجام دهید: بسیاری از مشکلات در سازمان به این علت به‌وجود می‌آیند که کارکنان به روش‌های استاندارد سازمانی دل می‌بندند و به این فکر نمی‌کنند که شاید آن استانداردها با نیازهای کاری‌شان منطبق نباشند. بنابراین تلاش کنید که روش مناسبی برای انجام کار خود بیابید؛ به جایی این‌که دنباله‌رو دیگران باشید.

۳٫ انرژی‌تان را دنبال کنید: اگر فهرستی طولانی از کارهایی که باید انجام دهید را پیش روی خود دارید، اول آن کارهایی را انجام دهید که انرژی بیش‌تری برای‌شان دارید. آن کارهایی که بیش‌تر شما را به هیجان می‌آورند.

۴٫ گام‌های کودکانه بردارید: طبیعی است که بسیاری از وقت‌ها ـ به‌ویژه در مواجهه با وظایف پیچیده ـ دستپاچه شوید. در این‌گونه شرایط سعی کنید ساده‌ترین فعالیت ممکن برای خود را انتخاب کنید و اول آن را انجام دهید. تنها کاری که باید کنید انجام یک کار ساده و آسان است که مطمئنید می‌توانید آن را انجام دهید. سایر کارها را می‌توانید بعدا انجام دهید.

۵٫ باورهای منفی خود را همان اول کار چک کنید: بسیاری از افراد اندیشه‌های منفی چون این دارند: “من نمی‌توانم فلان کار را انجام بدهم؛ چون منظم نیستم، چون تمرکز ندارم” و مانند این‌ها. این باورها کمک‌رسان نیستند. فرض کنید در یک مسابقه ماراتن شرکت کرده‌اید و یک آدم ضعیف در اطراف شما به صورت مداوم می‌گوید: “تو نمی‌توانی این کار را انجام بدهی! تو موفق نخواهی شد!” اما یک راه به‌تر و یاری‌رسان دیگر هم وجود دارد: به این فکر کنید که “این کار وقتی که باید انجام شود، انجام خواهد شد! من به‌ترین کاری را که می‌توانم انجام می‌دهم و این فعلا کافی است.” از صداهای منفی درونی خود آگاه باشید و به جای آن‌که خود را به دردسر بیندازید برای تغییر آن‌ها به مشوق‌های یاری‌دهنده تلاش کنید.

۶٫ آن کار را انجام ندهید: از خودتان بپرسید “آیا واقعا باید این کار را همین الان انجام دهم؟” چه کارهایی باید حتما امروز انجام شوند؟ استفن کاوی ـ نویسنده کتاب مشهور ۷ عادت مردمان مؤثر ـ ماتریسی را پیشنهاد می‌کند که ۴ بخش دارد: ضروری / نه چندان فوری، ضروری / فوری، نه چندان ضروری / نه چندان مهم، نه چندان ضروری / فوری.) می‌توانید حدس بزنید باید وقت‌تان را بر روی کدام یک صرف کنید؟ اگر آن کار چندان ضروری یا چندان فوری نباشد، واقعا مجبور نیستید آن را انجام دهید. پس به جای عقب انداختن کارها، بعضی کارها را انجام ندهید!

۷٫ زمان‌بندی کنید: معمولا یکی از اشکالات همه ما انسان‌ها زمان‌بندی نکردن کارها است. بنابراین، از این پس وقتی یک کار ضروری / نه چندان فوری پیش آمد، زمانی را برای انجام آن مشخص کنید و آن را در تقویم کاری خود بنویسید. با خودتان قرار بگذارید که آن کار را سر وقت خود انجام دهید.

۸٫ به خودتان جایزه بدهید: وقتی با کاری روبرو می‌شوید که نمی‌خواهید آن را انجام بدهید، ولی در عین حال چاره‌ای جز انجام دادن آن ندارید، چه باید بکنید؟ راهی پیدا کنید که بخواهید آن کار را انجام دهید. مثلا: رفتن به کلاسی که دوست دارید، گرفتن یک حمام داغ یا حتی تماشای فیلم مورد علاقه‌تان. اگر این هم جواب نداد آن وقت می‌شود کارهای ناخوشایند را با ارزش‌های محوری که به آن‌ها معنا می‌بخشند مرتبط کرد. مثل این‌که من برای زندگی کردن به پول نیاز دارم؛ پس باید این کار را انجام بدهم تا بتوانم پول دربیاورم!

منبع (نویسنده: سی. جی. لیو / مترجم: علی نعمتی شهاب)

دوست داشتم!
۰

عید فطر مبارک!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

عید است و دلم خانه‌ی ویرانه بیا

این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا

یک ماه تمام میهمانت بودیم

یک روز به مهمانی این خانه بیا …

قیصر امین‌پور

پ.ن. عید سعید فطرمبارک همراه با آروزی قبولی طاعات و عبادات همه‌ در این ماه عزیز. این ماه، برای من یکی از به‌ترین ماه رمضان‌های عمرم بود. خدا هدیه‌ای به من داد که مدت‌ها در انتظارش بودم: آرامش و شادی درونی.

دوست داشتم!
۰