روایتتان را برایام بنویسید.
روایتتان را برایام بنویسید. دوست داشتم!۰
این هفته بالاخره بچههای مدیریت کمی تلاش کردند برای برقراری توازن!
پیش از شروع سه نکته:
مدیریت:
نادر خرمیراد زحمت کشید لینک شش مطلب من در مورد MBA را در پست درباره رشته MBA جمع کرد که از ایشان تشکر میکنم. پست سرویس پک ۱ پراجکت ۲۰۱۰ منتشر شد نادر هم مهم بود این هفته.
شهرام شروع کرده به نوشتن در مورد تخصص خودش فرهنگ سازمانی که بسیار خواندنی است: نظام پیشنهادها/ نظام پیشنهادات/ مدیریت مشارکتی- ۱ و نظام پیشنهادها/ نظام پیشنهادات/ مدیریت مشارکتی- ۲ و فاصله قدرت و سبک مدیریت (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی)
چوپانی که دروغگو جلوه داده شد! و ۳ تکنیک پرطرفدار مدیریت زمان و اوتاکو (امیر مهرانی؛ The Coach)
آناتومی یک نمودار بد (مطلب عالی احمد شریفی در مورد روشهای نادرست نمودار درست کردن!)
معرفی کتاب (۲) استراتژی ها و تکنیک های ارتقای برند (زینب جم؛ وبلاگ همینا دات کام)
مهمترین موضوع در مدیریت پروژه (بسیار خوب!) (بهاره حسینی؛ The Notes)
نتایج یک بازی در دوره مدیریت پروژه (مهدی عرب عامری؛ PMPlus)
گفتگوی مهندس محمود کریمی و مهندس عادل فردوسی پور در خصوص تفکر سیستمی ،مهندسی صنایع، برنامه سازی و ورزش (اینم برای اثبات صنایعی بودن من!)
یک نام مورد اعتماد (این تحقیق میگه که ما برای اعتماد کردن در طول زمان الگوهای ذهنی میسازیم که بعدها برای ما بهصورت هیوریستیکهای تصمیمگیری عمل میکنند!)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
از نقشههای آفلاین گوگل در گوشی موبایلتان لذت ببرید (ایولللل!) و همزمان با راهاندازی عمومی گوگل پلاس، گوگل نام سرویسهای بلاگر و پیکاسا را تغییر خواهد داد و محبوبترین کاربران گوگل پلاس: «مارک زاکربرگ» بالاتر از «لری پیج» در مقام نخست (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
گوگل پلاس و نظرات برخی از اعضای وب فارسی (خواندنی)، کاهش ۸۲ درصدی هرزنامهها در سال ۲۰۱۱، بزرگترین مرکز ثبت دامنه در جهان فروخته شد و آیا آیفون ۵ و آیپد ۳ تا سه ماه دیگر عرضه میشوند؟ (وبلاگینا)
چگونه توییتر و فیس بوک را از طریق گوگل پلاس آپدیت کنیم (مصطفی لامعی؛ iClub)
مدیریت بحران پس از لو رفتن رمز عبور ایمیل و نسخه جدید آنتی ویروس مایکروسافت منتشر شد و ۹ راه ساده که هیچ وقت دچار ویروس نشوید (مجلهی اینترنتی گویا آیتی)
رتبه سه رقمی ایران در مجمع جهانی اقتصاد (از لحاظ شاخصهای توسعه ی آیتی!)
۳٫۷ تیلیارد دلار خرید در بازار جهانیIT/ توسعه ابرهای محاسباتی و افزایش خرید
مدیرعامل شرکت پست خبر داد: رشد ۲۰ درصدی تجارت الکترونیکی
اطلاعات دیجیتال جهان معادل حافظه ۵۸ میلیارد آیپد
iPad یک درصد از ترافیک وب در جهان را به خود اختصاص داده است، اتحاد مایکروسافت و بایدو علیه گوگل!، ۲۰۰ میلیون توئیت در روز زمزمه میشوند!، بیت تورنت ۱۰ ساله شد و ۳ میلیون عددی دومین کهکشانی سامسونگ در ۵۵ روز (فارنت)
سرعت شبکههای موبایل به ۱ گیگابیت رسید (در آن سوی آب! در این سوی آب، نسل سوم قرار بود بهمن پارسال بیاد که خدا رو شکر به بهمن امسال موکول شد!)
ضدروشهای هک پسورد را بیاموزید
دستگیری اعضای آنونیموس توسط پلیس ایتالیا (گروه هکری آنانیموس پر!) و هکرهای ایرانی دستگیر شدند و البته شرکت اپل هم هک شد
گوگل دست دولتها را رو کرد کدام کشورها خواستار حذف مطالب از گوگل شدند
اقتصاد:
رویه دیگر تبعیض قضایی مثبت (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)
دمکراسی و افتخار (علی سرزعیم؛ دوستدار سقراط)
انتشار رتبهبندی نشریه «فوربس»؛ ایران میان بدترین اقتصادهای دنیا، دهم است (مبارکه!)
از بانک مرکزی سلب اختیار شد: تغییر مرجع اعلام آمارها (شاهکار! بانک مرکزی دیگر حق انتشار آمار اقتصادی را ندارد! تعطیل بشه بهتر نیست!؟)
WTO گزارش داد سهم ۲۴ درصدی منابع طبیعی در تجارت جهانی
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
مقایسه ما و آنها (آنها یعنی اروپاییها!) (علی سرزعیم؛ دوستدار سقراط)
چگونـه با گذشـتـه خـود صلـح کنیـم و آینـده را بسـازیـم؟
پ.ن.۱٫ از معرفی سایتهای مفیدی که من نمیشناسمشان، استقبال میشود.
این هفته بالاخره بچههای مدیریت کمی تلاش کردند برای برقراری توازن! پیش از شروع سه نکته: لینکهایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینکها متمایز میکنم. اگر فکر میکنید تعداد لینکها زیاد است، با مطالعهی لینکهای قرمز شده هر آنچه را حتما باید بخوانید، خواندهاید! برای دیدن لینکهای کلیهی
“پیش از آنکه بخواهیم درباره قهرمانی صحبت کنیم، باید سطح بهتری از عملکرد داشته باشیم و بعد در آن باره صحبت کنیم. اما فعلا باید سطح خود را بالاتر ببریم. از چیزی نمیترسم، اما نگران عملکرد امروزمان هستم. نمایش ما به اندازهی کافی خوب نبود و این دغدغهی اصلی من است. نمایش ما بد بود و باید به سطح بهتری از عملکرد برسیم.” (آرسن ونگر؛ اینجا)
بدون هیچ شرحی، مختصر و مفید دو درس از ونگر بزرگ:
“پیش از آنکه بخواهیم درباره قهرمانی صحبت کنیم، باید سطح بهتری از عملکرد داشته باشیم و بعد در آن باره صحبت کنیم. اما فعلا باید سطح خود را بالاتر ببریم. از چیزی نمیترسم، اما نگران عملکرد امروزمان هستم. نمایش ما به اندازهی کافی خوب نبود و این دغدغهی اصلی من است. نمایش ما بد بود و باید به سطح بهتری از
هفتهی پیش این شانس را داشتم که مقالهی “مدیریت بر خود (Managing Oneself)” نوشتهی پیتر دراکر بزرگ را بخوانم و واقعا هم از آن لذت بردم. این از آن نوشتههایی است که باید حتما بخوانیدش تا از نزدیک تکتک واژههای آن را لمس کنید و لذت ببرید. میخواهم اینجا فقط چند نکتهی کوتاه اما شگفتانگیز را از این مقاله بنویسم و بقیهاش را بگذارم تا خودتان بخوانید. این نکات ساده، اوج نکتهسنجی و ذهن بینظیر این پیر درگذشتهی مدیریت را نشان میدهند.
مدیریت بر خود بهروایت پیتر دراکر پنج گام دارد: ۱٫ تواناییهای من کداماند؟ ۲- من چگونه کار میکنم؟ (عادتها و سبک کاری و علایق من مثل: دوست داشتن کار کردن با دیگران یا ترجیح دادن تنها کار کردن.) ۳٫ ارزشهای زندگی من کداماند؟ ۴٫ من متعلق به کجا هستم؟ (یعنی با این تواناییها، نظام ارزشی و آن علایق کجا باید کار بکنم؟) ۵٫ حالا براساس پاسخهای سؤالات قبل چه کار میتوانم بکنم؟ این پنج گام با مکانیزم سادهی بازخورد (feedback) روی هم تأثیرگذارند.
اما چند جملهی ساده اما بینظیر در این مقاله بود که مرا بهشدت هیجانزده کرد:
ـ مردم بیشتر میدانند چه کاری را بلد نیستند؛ نه اینکه چه کاری را بلدند!
ـ تبدیل ضعیف به متوسط از تبدیل خوب به عالی سختتر است!
ـ هیچ وقت نخواهید که خودتان را عوض کنید. تنها باید روش کارتان را عوض کنید!
ـ وقتی خودتان را در آینه میبینید دوست دارید چه آدمی را ببینید؟ این همان آدمی است که باید در دنیای واقعی بسازیدش.
ـ انتخاب گزینهها در تصمیمگیری وابستگی تام دارد به نظام ارزشی افراد (برای همین ارزشهای فردیتان را تعیین کردید. در واقع منظور این است که در تصمیمگیری در یک موقعیت یکسان، آن چیزی که باعث تصمیمات متفاوت میشود نظام ارزشی متفاوت افراد است.)
ـ اعتماد یعنی آشنایی با روش کار یکدیگر.
این مقاله عالی بود!!! واقعا عالی! متن انگلیسیاش را میتوانید از اینجا دانلودش کنید. ضمنا ترجمهی فارسی این مقاله (که من هم آن را خواندهام) در کتاب جستارهایی در رهبری با ترجمهی آقای دکتر محمد ابراهیم محجوب و چاپ نشر نی منتشر شده است. این مقاله اولین مقالهی کتاب است و تحت عنوان “راهبری خویش” ترجمه شده است.
مطالعهی این کتاب و جدا از آن، مقالهی بسیار خواندنی “مدیریت بر خود” را به همه توصیه میکنم. این مقاله یکی از ۱۰ مقالهی پرخوانندهی مجلهی هاروارد بیزینس ریویو نیز بوده است.
هفتهی پیش این شانس را داشتم که مقالهی “مدیریت بر خود (Managing Oneself)” نوشتهی پیتر دراکر بزرگ را بخوانم و واقعا هم از آن لذت بردم. این از آن نوشتههایی است که باید حتما بخوانیدش تا از نزدیک تکتک واژههای آن را لمس کنید و لذت ببرید. میخواهم اینجا فقط چند نکتهی کوتاه اما شگفتانگیز را از این مقاله بنویسم
نویسنده: شاون ایچر/ مترجم: علی نعمتی شهاب
نیمه شب به تختخوابم رفتهام. حالا ساعت دو صبح است و من هنوز بیدارم. استرس فکر کردن دربارهی کتابام ـ که به طرز خندهداری در مورد شادی است ـ من را بیدار نگه داشته. برای اینکه این موضوع را از سرم بیاندازم، لپتاپم را باز کردم و کلیپهایی را از سایت دیلی شو نگاه کردم. دیدن تبلیغاتی دربارهی یک قرص مشهور خوابآور من را به خنده انداخت: ۲۰ ثانیهی اول تبلیغ به من قول میداد که اگر من این قرص را بخورم، همین الان به خواب خواهم رفت؛ در حالی که در ۴۰ ثانیهی بعد یک صدای آرامشبخش به من میگفت که خوردن این قرص میتواند موجب بروز عوارض جانبی فوری، حملات قلبی ناگهانی، توهم، عصبانیت شدید، گاز گرفتن زبانام و احتمالا خودکشی شود! بعد از چنان تبلیغی، فهمیدم که اگر آن قرص را بخورم، استرس بسیار بیشتری که در مورد عوارض جانبی آن خواهم داشت، نخواهد گذاشت که بخوابم.
من متوجه شدم که این لطیفه نیست: این یک تبلیغ واقعی است. و همچنین فهمیدم که برنامههای آموزشی کنترل استرس در سازمانها هم همین طوری هستند.
برای مجبور کردن شرکتها و کارکنانشان برای جدی گرفتن استرس، در طول سی سال گذشته اغلب معلمان و مربیان روی تحقیقاتی تأکید کردهاند که نشاندهندهی این بودهاند که استرس اولین تهدید سلامتی در آمریکا است و اینکه بین ۷۰ تا ۹۰ درصد مراجعات به پزشکان در مورد مسائل مربوط به استرس است و اینکه استرس یکی از ۶ علت اصلی مرگ است.
اما اگر تمرکز بر آثار منفی استرس اوضاع را بدتر بکند چه؟ (همانطور که فکر کردن دربارهی عوارض جانبی یک قرص خواب من را نیمه شب بیدار نگه داشت.) و چه اتفاقی رخ خواهد داد اگر ما شیوهی تفکرمان را در مورد استرس بازنگری کنیم؟
برای آزمودن این سؤال آلیا کرام محقق دانشگاه ییل و من تیم مشترکی را با رهبران ارشد UBS تشکیل دادیم تا رفتار ۳۸۰ مدیر را در این مورد بررسی کنیم که آیا تغییر ذهنیت میتواند استرس را از یک نقطه ضعف به نقطهی قوت تبدیل کند؟
بهعنوان یک محقق دانشگاه هاروارد، من معمولا این قانون خودم را رعایت میکنم که با محققان دانشگاه ییل همکاری نکنم. اما کرام با تحقیق معروف مشترکاش با الن لانگر و مطالعاتی که دربارهی تأثیرات تغییر ذهنیت بر سلامت انسان داشته شناخته شده است. یکی از اولین چیزهایی که ما کشف کردیم این بود که برنامههای آموزش معمول سازمانی در مورد استرس، به شکل ناخواسته استرس را بیشتر میکنند.
دربارهاش فکر کنید: پس از خواندن آمارهای فوق دربارهی استرس، سلامتی و مرگ چه احساسسی داشتید؟ اولا اینکه حتی اگر استرس نداشتهاید، آمارهایی شبیه اینها باعث میشوند تا شما به صورت ذهنی به استرس با احساس “بجنگ یا فرار کن” واکنش نشان بدهید. استرس بهعنوان یک تهدید تصویر شده، بنابراین ما ما یا نیاز داریم که با آن بجنگیم یا اینکه از آن فرار کنیم؛ چیزی که باعث بیشفعال شدن دستگاه عصبی سمپاتیک ما میشود. ثانیا اینکه اگر احساس استرس کردهاید، حالا شما حتی دلایل بیشتری برای احساس خطر دارید؛ چون دیگر میدانید که روی کاغذ، استرس میتواند شما را بکشد! (حالا برایتان در خوابیدن آروزی موفقیت دارم!)
ما روش جایگزینی را یافتهایم که بسیار موفق هم بوده است. کرام و من ۳ فیلم ویدئویی مختلف را به دو گروه از مدیران USB نشان دادیم. گروه اول فیلمی را در مورد جزئیات یافتهها در مورد خطرات استرس تماشا کردند. گروه دوم فیلمی را دیدند که در آن در مورد یافتههای علمی در مورد اثرات مثبت استرس بر مغز و بدن انسان بود. اطلاعات این فیلم دوم، کمتر شناخته شدهاند؛ اما به همان اندازهی اطلاعات موجود در مورد جنبههای منفی استرس معتبرند. استرس میتواند موجب آن شود که مغز انسان استفادهی بیشتری از ظرفیتهای خودش بکند، حافظه و هوش بهبود یابند، بهرهوری افزایش پیدا کند و حتی سرعت بهبود چیزهایی مثل شکستگی زانو بیشتر شود. تحقیقات نشان ادهاند که استرس ـ حتی در بالاترین سطح ـ باعث افزایش مقاومت ذهنی، روابط عمیقتر، آگاهی بیشتر، به دست آوردن دیدگاههای جدیدتر، احساس چیرهدستی، احترام بیشتر برای زندگی، احساس بامعنایی عمیقتر و تقویت اولویتبندیهای آدمی میشوند.
یافتههای تحقیق ما بسیار جالب توجه بودند: وقتی فرد دربارهی استرس بهعنوان یک عامل مثبت به جای دیدن آن بهعنوان یک عامل منفی فکر میکند، سطح استرس واقعی خود را در آن لحظه میپذیرد و از آن بهعنوان یک مزیت بهرهبرداری میکند. در این حالت جنبههای منفی استرس شروع به ناپدید شدن میکنند؛ چرا که واکنش “بجنگ یا فرار کن” فعال نمیشود و فرد احساس بهرهوری و انرژی بیشتری میکند ـ و در همان حال حتی علامتهای فیزیکی مربوط به استرس (مانند: سر درد، کمر درد و خستگی) نیز کمتر گزارش شدهاند. بهعلاوه در یک مقیاس ۱ تا ۴، ارزیابی بهرهوری از متوسط ۹/۱ تا ۶/۲ افزایش مییابد و این تغییر بسیار قابل توجه است. امتیازهای رضایت از زندگی نیز افزایش مییابند؛ چیزی که در مطالعات گذشته بهعنوان یکی از شاخصهای اصلی پیشبینی کنندهی بهرهوری و شادی در کار شناخته شده بودند.
هیجانزده از این نتایج، من و کرام سپس ۲۰۰ مدیر را در برنامهای که “تفکر دوباره دربارهی استرس” نام داشت آموزش دادیم؛ برنامهای که بر “استفاده از استرس کنونی بهعنوان مزیت” در کار تمرکز داشت. این فرایند شامل سه گام است: آگاهی از استرس، تعیین معنایی که در پشت چرایی احساس استرس شما نهفته است و سپس هدایت واکنش شما به استرس به سمت بهبود بهرهوری که در آن معنا پنهان است. تأثیرات این آزمایش دوم حتی جالبتر بود. نه تنها استرس کاهش یافت؛ بلکه استرسی که این مدیران تجربه میکردند در عمل باعث بهبودهای بیشتری در افزایش اثربخشی و بهبود سلامت آنها شد.
هدف ما این نبود که نشان دهیم استرس اساسا یک عامل تقویتکنندهی مثبت است یا اینکه تلاش کنیم این احساس غلط را که استرس فقط آثار تخریبکننده دارد، تغییر دهیم. به جای آن، هدف ما متوازن کردن تحقیقاتی بود که نشان دادهاند ذهنیت فرد نسبت به استرس، نوع واکنش او را به استرس تعیین میکند.
استرس در محل کار یک واقعیت است. این مطالعه به این نتیجه نرسیده که هر فردی باید به صورت فعالانه منتظر افزایش استرساش باشد. با این حال سرمربی پاتریوتز، بیل بلیچیک میگوید: “این چیزی است که هست.” بعضی استرسها غیرقابل اجتناب هستند. وقتی استرس رخ میدهد، فکر کردن در مورد آن بهعنوان یک عامل مثبت به جای یک عامل منفی میتواند ریسک سلامت شما را کمتر کند و تفاوت عمدهای را در بهرهوری و عملکردتان پدید آورد.
پ.ن. گزارهها از امشب به روال معمول خود برمیگردد.
نویسنده: شاون ایچر/ مترجم: علی نعمتی شهاب نیمه شب به تختخوابم رفتهام. حالا ساعت دو صبح است و من هنوز بیدارم. استرس فکر کردن دربارهی کتابام ـ که به طرز خندهداری در مورد شادی است ـ من را بیدار نگه داشته. برای اینکه این موضوع را از سرم بیاندازم، لپتاپم را باز کردم و کلیپهایی را از سایت دیلی شو
یازده ماهگی لینکهای هفته و هفتهای بسیار پرلینک!
پیش از شروع سه نکته:
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
زندگیتان را مستند کنید (رضا بهرامی عزیز)
ده گام ساده برای افزایش بازدهی (عباس صفارائی؛ ویزویز)
نکاتی که باید در امضای پایین ایمیل رعایت کرد (بسیار مهم!) (شایان شلیله؛ دنیای مجازی یا فاجعهی مجازی)
آیا درد همان رنج است؟ نگاهی به مفهوم درد و رنج از دید دانش پزشکی (بخوانید حتما …) (پست مهمان در وبلاگ دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
مدیریت:
من این هفته در شش پست ماجرای دورهی MBAی که گذراندم را دوره کردم. در همین راستا خانم حسینی لطف کردند و در دو پست در دانشگاه چه یادگرفتم؟ (۱) و در دانشگاه چه یاد گرفتم؟ (۲)- یادداشت شخصی از تجربیات MBAخوانی خودشان نوشتند. توصیه میکنم حتما بخوانید.
نمونه قرارداد کاری مدیرعامل و مدل هافستد در فرهنگ (خوشحال که شهرام دوباره نوشتن را شروع کرده.) (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی)
انسانها و سیستمها و کار تمام کن حرفهای و زمینهسازها (امیر مهرانی)
جدایی دردناک (احمد شریفی) و ۴۷۴-بازی جوانمردانه (خاطرات یک مدیر) در راستای این پست افشین دبیری: کارفرمای برگزیده ماندن!
الگو و نمونه مستند طرح مدیریت ارتباطات پروژه، نویز در ارتباطات مستند، همه مدیریت پروژه در دفتر مدیریت پروژه و چهار راه برای سودهی پروژه (این آخری عالیه!!! واقعا لذت بردم ازش.) (مهدی عرب عامری؛ PMPlus)
دفاع از خود و پروژه و وقتی فرآیند درست کار نمیکند؟ (مجید آواژ؛ روزنوشتهای بهساد)
پرورش نبوغ بازاریابی در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران و اولین اجلاس سالانه فروشندگان حرفهای بیمه در ایران (استاد پرویز درگی)
حمایت از پروژههای دانشجویی مهندسی نرمافزار (در شرکت رادمان) (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)
بهیادماندنی ترین مدیران عصر دیجیتال (نارنجی) (فهرست جالبی است؛ ولی چند نفر جا افتادهاند: لویی گشنر مدیرعامل سابق IBM، لاری پیج و سرگئی برین و اریک اشمیت از گوگل، خانم کارلی فیورینا مدیرعامل سابق HP و خیلیهای دیگر!)
رازهای مدیریتی باشگاه فوتبال بارسلونا (مطلب خوبی است؛ اما من ضمن اعتراض به اینکه: “ایدهی منو دزدیدن دارن باهاش پز میدن” باید بگویم که ترجمهی افتضاحی دارد. کاش اگر کسی از مسئولین صفحهی مدیران دنیای اقتصاد اینجا را دید، توجه کند که مترجم محترمی که حتا نمیتواند اسم معروفترین شرکت مشاورهی مدیریت دنیا “دیلویت” را درست ترجمه کند، چندان صلاحیت ترجمهی متن تخصصی مدیریت را ندارد.)
مشاور کارفرما کیست؟ (امیر نامآور؛ وبلاگ ایده)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
دیروز پنجشنبه ۹ تیر، روز جهانی «رسانههای اجتماعی» به ثبت رسید (به نقل از وبلاگ رسانههای اجتماعی جواد افتاده.) ضمن اینکه به همت جواد افتادهی عزیز مراسم این روز در تهران هم برگزار شد. حضور در این مراسم برای من بسیار دلپذیر بود و دیدار برخی از دوستان سابقا مجازی و چند دوست جدید برای من باعث افتخار بود. گزارش جشن را رضا قربانی عزیز در پست جشن روز رسانههای اجتماعی و خود جواد افتاده در پست گزارش تصویری جشن روز رسانه های اجتماعی نوشتهاند. (در پست جواد میتونید عکس بنده را هم از زوایای گوناگون زیارت کنید! :)) در همین راستا دو مقالهی چشمانداز رسانههای اجتماعی در سال ۲۰۱۱ و روز جهانی رسانههای اجتماعی را هم بخوانید.
جستجوی آنلاین عکاس «نازی»ها، با «گوگل پلاس» بیشتر در گوگل پَلاس خواهیم بود! تهاجم بزرگ ارتش گوگل به جبهه شبکههای اجتماعی و آیا «گوگل پلاس» میتواند به اندازه کافی سربازگیری کند و مهمات جمعآوری کند؟! (دو پست دکتر در مورد شبکهی اجتماعی تازه افتتاح گوگل که تازه از دیروز بهدست ایرانیها افتتاح شد، خواندنی است.) (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
استفاده از لپتاپها بصورت دسکتاپ با تکنولوژی جدید سامسونگ (مهرداد نایب؛ ویزویز)
چرا پست بعدی وبلاگتان باید مینیمال باشد؟! (صادق جم؛ بلاگنوشت)
با ifttt، بگذارید اینترنت کارهای شما را انجام دهد! (روزنوشت میلاد)
شبکه جهانی ارتباطات موبایل ۲۰ ساله شد (نارنجی)
اینفوگرافی به مناسبت تولد چهار سالگی آیفون (وبلاگ مانی)
آی پد ۴۰۰ برابر بیشتر اینترنت مصرف میکند
آگوست ۲۰۱۱ آیفون ۵ به بازار میآید
اتصال ۳۵ میلیارد دستگاه الکترونیکی به اینترنت
سال ۲۰۱۳ ماهوارههای گوگل در مدار قرار میگیرند و گوگل دو سرویس خود را تعطیل کرد و روزانه ۵۰۰ هزار موبایل اندرویدی را فعال میکند! و گوگل از شما میپرسد:چه چیزی دوست دارید! (دو مطلب آخر از فارنت) (چه میکنه این گوگل!)
فیسبوک رکورد ۷۵۰ میلیون کاربر را پشت سر گذاشت!
نکات مهمی که بایستی درباره وردپرس ۳٫۲ بدانید (رضا؛ دنیای زیبای وب)
برای تعمیر فایلهای آسیب دیده چه کاری انجام میدهید؟ (علی اسماعیلزاده؛ بهترین ارتباط)
راهنمای “توئیتر” برای خبرنگاران (جالب)
اقتصاد:
استدلال سلاحی برای غلبه است یا راهی برای فهم حقیقت و موانع سیاسی توسعه و رشد اقتصادی (حجت قندی؛ اقتصادانه)
درسهایی از یونان و آرژانتین (علی دادپی؛ اقتصادخرد، بازار و خانوار)
کنترل اجاره مسکن (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)
افزایش اجاره باید چقدر باشد؟ (محمد رضا فرهادیپور؛ دگردیسی مشغولیتها)
کریستین لاگارد، اولین زن در سمت ریاست «صندوق بینالمللی پول»
پ.ن.۱٫ از معرفی سایتهای مفیدی که من نمیشناسمشان، استقبال میشود!
پ.ن.۲٫ با توجه به بهپایان رسیدن مرور دورهی MBA من، گزارهها از شنبه یعنی فردا به روال سابق خود برمیگردد.
یازده ماهگی لینکهای هفته و هفتهای بسیار پرلینک! پیش از شروع سه نکته: لینکهایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینکها متمایز میکنم. اگر فکر میکنید تعداد لینکها زیاد است، با مطالعهی لینکهای قرمز شده هر آنچه را حتما باید بخوانید، خواندهاید! برای دیدن لینکهای کلیهی قسمتهای قبل، میتوانید
رسیدیم به آخر خط مجموعه پستهای بررسی ماجرای دورهی MBA من! حالا که یک دورهی دو و نیم سالهی خوب و جذاب به پایان رسیده، بد نیست که ببینم در این دورهی MBA، چه چیزهایی را بهدست آوردم. مختصر و مفید اینها را:
لازم است در اینجا از تمامی اساتید گرامی و همکلاسیهای عزیزم برای همراهیشان و چیزهایی که ازشان یاد گرفتم تشکر کنم. بهامید روزهای بهتر برای همهی این عزیزان.
امیدوارم که این مجموعهی شش قسمتی برای علاقهمندان به آشنایی با MBA مفید بوده باشد. با این حال اگر باز هم در این زمینه سؤالی داشتید، میتوانید از طریق صفحهی تماس با من سؤالاتتان را مطرح کنید.
رسیدیم به آخر خط مجموعه پستهای بررسی ماجرای دورهی MBA من! حالا که یک دورهی دو و نیم سالهی خوب و جذاب به پایان رسیده، بد نیست که ببینم در این دورهی MBA، چه چیزهایی را بهدست آوردم. مختصر و مفید اینها را: شبکهسازی: همه جای دنیا، مهمترین کاربرد خواندن MBA برای آدمها شبکهسازی است. قبلتر در مورد شبکهسازی اینجا
خوب در ادامهی بررسی ماجرای دورهی MBAی که گذراندم، میرسیم به ترم چهارم و آخر که در آن درسهای جالبی را گذراندیم:
مدیریت تکنولوژی: من در حوزهی مدیریت آیتی فعالیت میکنم که یک جورهایی ادبیات موضوعاش متأثر از مدیریت تکنولوژی است. در مدیریت تکنولوژی بهسادگی بهدنبال این هستیم که بفهمیم چه تکنولوژیهایی بهدرد سازمان ما میخورند، از کجا تأمینشان بکنیم و چطوری تأمینشان بکنیم. البته ماجرا به همین سادگی هم نیست. در هر یک از این سه حوزه کلی متغیر تصمیمگیری هستند که باید حواستان به آنها باشد. خیلی خلاصه اگر بخواهم بگویم: در بخش اول ابتدا CSFهای (معیارهای کلیدی موفقیت) سازمان تعیین میشوند و بعد راهکارهای تکنولوژیک هر متناسب با هر کدام استخراج میشوند. در بخش دوم تصمیم سه شکل دارد: توسعه در درون سازمان، خرید از بیرون یا راهکار ترکیبی. در آخرین بخش هم در مورد شکل تأمین از بیرون تصمیم گرفته میشود که جزئیات آن میشوند انواع قراردادهای انتقال تکنولوژی که برای خودش دنیایی است. این درس با تدریس آقای دکتر باقری مقدم، یکی از مفیدترین و جذابترین درسهای کل دوره برای من بود. در این درس واقعا نکاتی را یاد گرفتم که مطمئنم در کار مشاورهی مدیریت و مشاورهی آیتی به کارم میآیند.
مدیریت ریسک: احتمالا اولین بار در ایران بوده که حداقل در دورهی MBA، درس مدیریت ریسک بهمعنای ریسک کلی و نه مالی تدریس شده است. استاد این درس آقای دکتر عطار، تازه دکترایشان را گرفته بودند و به ایران برگشته بودند و در نتیجه بسیار پرانگیزه و پرانرژی بودند. این درس در دو بخش تدریس شد: بخش اول با تدریس خود استاد که شامل ۹ نظریهی فلسفی ریسک، تحلیل ریسک و کاهش اثرات ریسک بود. بخش دوم هم پرزنتهای همکلاسیها بود که در آن هر کس برحسب تجربه یا علاقهی خود موضوعی را در مورد تحلیل ریسک ارایه داد. بخش اول بسیار جذاب و بخش دوم بسیار مفید بود. در بخش دوم چند تا کیس را بررسی کردیم، با سیستم مدیریت ریسک در دو شرکت بسیار معتبر بینالمللی آشنا شدیم، معنای مدیریت ریسک را در حوزههای مختلف (آیتی، مدیریت پروژه، بانکداری و …) مرور کردیم و … این درس هم بسیار مفید و جذاب بود.
مدیریت پروژه: من در دورهی لیسانس این درس را پاس کرده بودم. کسانی که من را میشناسند میدانند که چقدر قبلا از این حوزه فراری بودهام؛ اما خوب بهتدریج هم به آن علاقهمند شدم و هم اجبارهای شغلی باعث شده که سراغاش بروم! در هر صورت این درس در دورهی فوق لیسانس چندان مفید نبود؛ شاید بیش از هر چیز به این علت که سیلابس درسی مشخصی برای آن در نظر گرفته نشده بود و ما جز تعدادی مطلب پراکنده چیزی متوجه نشدیم! از دلایلاش میگذرم. در هر حال درس مفیدی است؛ البته به شرط آنکه درست تدریس شود.
مهندسی ارزش: موقعی که هنوز بیشتر خودم را مهندس صنایع میدانستم تا مشاور مدیریت (احتمالا بین سال چهارم دانشگاه تا یکی دو سال بعد از فارغالتحصیلی کارشناسیام)، پراکندهخوانی زیاد میکردم تا ببینم کدام حوزههای این رشته را باید یاد بگیرم. البته ظاهرا نتیجه این بود که همهی حوزهها را (!) و شاید شانس آوردم که از نظر کاری در حوزهی مشخصی محدود شدم و بعدتر هم فهمیدم که سمت و سوی اصلی آیندهی کاری من کجاست. در آن دوران پراکندهخوانی، دربارهی مهندسی مجدد هم چیزهایی خوانده بودم. بنابراین وقتی مجبور شدم (!) مهندسی ارزش را بهعنوان یک درس اختیاری بگیرم، خیلی دید مثبتی نسبت به آن نداشتم (چون مباحث درس برایام تکراری بودند.) اما خوب بعدا دیدم که با دید مثبت هم میشود به این درس نگاه کرد: از مباحث اصلی مهندسی ارزش که بگذریم، از صحبتهای استاد درس ـ آقای مهندس فصیحی عزیز ـ و پرزنتهای همکلاسیها کلی مطلب جذاب دربارهی اصول و تکنیکهای مشاورهی مدیریت یاد گرفتم؛ مخصوصا در مورد مفهوم تسهیلگری (Facilitation) که مهمترین وظیفهی یک مشاور مدیریت است.
پ.ن. با انتشار این پست، بررسی دروس گذراندهی شدهی دورهی MBA ما به پایان رسید. فردا شب در پست پایانی این مجموعه به نتایج مثبت این دوره برای خودم و زندگی شغلیام خواهم پرداخت.
خوب در ادامهی بررسی ماجرای دورهی MBAی که گذراندم، میرسیم به ترم چهارم و آخر که در آن درسهای جالبی را گذراندیم: مدیریت تکنولوژی: من در حوزهی مدیریت آیتی فعالیت میکنم که یک جورهایی ادبیات موضوعاش متأثر از مدیریت تکنولوژی است. در مدیریت تکنولوژی بهسادگی بهدنبال این هستیم که بفهمیم چه تکنولوژیهایی بهدرد سازمان ما میخورند، از کجا تأمینشان بکنیم و
شرکت ما ـ مهندسی مشاور حاسب سیستم ـ به یک کارشناس اطلاعرسانی بهصورت تمام وقت نیازمند است. شرکت حاسب سیستم یک شرکت مشاورهی مدیریت قدیمی و معتبر کشور است که در حوزههای مشاورهی مدیریت و مدیریت آیتی فعالیت میکند. این شرکت جوی دوستانه و جوان هم دارد.
این کارشناس سه وظیفهی اصلی دارد که عبارتند از:
رشتهی تحصیلی برای این مسئولیت اهمیت چندانی ندارد. اما مهم است که این فرد، دقیق و حواسجمع باشد، توانایی مدیریت حجم بالای اطلاعات را داشته باشد و مهارتهای بالایی در ارتباط با انسانها داشته باشد. ما کاملا برای جذب چنین فردی جدی هستیم و شرکت حاضر است در صورت مناسب بودن فرد، برای همکاری بلند مدت هم روی او سرمایهگذاری بکند (ولی حواستان باشد که این بهمعنای تعهد شرکت در حال حاضر نیست و مستلزم این است که فرد استخدام شده در انجام وظایف خود موفق باشد.)
لطفا رزومههایتان را تا آخر تیر ماه برای من به نشانی gozareha@gmail.com بفرستید. در کنارش بد نیست توضیح بدهید که چرا فکر میکنید برای این مسئولیت مناسب هستید.
لطفا این آگهی را هم در گودر بهاشتراک بگذارید تا شاید به دست کسی که باید، برسد. پیشاپیش متشکرم.
پ.ن. این آگهی منقضی شده و ما همکارمان را در شرکت جذب کردهایم.
شرکت ما ـ مهندسی مشاور حاسب سیستم ـ به یک کارشناس اطلاعرسانی بهصورت تمام وقت نیازمند است. شرکت حاسب سیستم یک شرکت مشاورهی مدیریت قدیمی و معتبر کشور است که در حوزههای مشاورهی مدیریت و مدیریت آیتی فعالیت میکند. این شرکت جوی دوستانه و جوان هم دارد. این کارشناس سه وظیفهی اصلی دارد که عبارتند از: مسئولیت تهیهی بخشهای مدیریتی
خوب در ادامهی بررسی ماجرای دورهی MBAی که گذراندم، میرسیم به ترم سوم که درسهای مهمی را گذراندیم:
استراتژی: احتمالا میشود گفت مهمترین درس دورهی MBA همین درس است. در این درس ما با فرایند برنامهریزی و هدفگذاری آشنا شدیم، فهمیدیم که پایهی اصلی استراتژی رقابت است، با فرایند برنامهریزی استراتژیک و ابزارهای تحلیلی مربوطه آشنا شدیم، استراتژیهای عام پورتر (رهبری هزینه / ایجاد تفاوت) را یاد گرفتیم و البته کمی هم تحلیل پورتفولیو را خواندیم. استاد این درس هم آقای دکتر خلیلی شورینی بودند که بهدلیل تجربهی بسیار بالای ایشان در این حوزه، تکست بوک فوقالعادهی این درس و علاقهی شخصی من به حوزهی استراتژی این درس برایام بسیار مفید بود. در این درس البته کلی تکلیف هم انجام دادیم؛ از جمله: خلاصه کردن همهی کتابهایی که استاد نوشته بودند یا ترجمه کردند! به هر حال این درس بسیار مهم و حیاتی است. جدی بگیریدش. هم جذاب است و هم بعدا در بازار کار برایتان مزیت رقابتی ایجاد میکند.
مدیریت مالی: تا زمان گذراندن این درس من نه میدانستم که فاینانس اینقدر مهم است و نه اصلا از آن خوشم میآمد. اما … وقتی این درس را گرفتم از همان جلسهی اول بهشدت نسبت به آن حس خوبی پیدا کردم. تأثیر استاد این درس ـ آقای دکتر پرویز عقیلی ـ در ایجاد این علاقه قطعا بسیار زیاد بوده است. در هر حال در این درس ما با ساختار زمانی پول (براساس نرخ بهره)، مبانی و روشهای تأمین مالی، انواع مؤسسات مالی و اعتباری، تجزیه و تحلیل صورتهای مالی، چگونگی محاسبات اقتصادی پروژهها، ساختار مالی شرکتها (براساس نظریهی M & M)، هزینههای تأمین مالی و مباحث دیگری از این دست آشنا شدیم. همانطور که خانم حسینی در اینجا نوشتهاند، فاینانس یکی از کلیدیترین درسهای دورهی MBA است که باید حتما جدی بگیریدش. من بعد از اینکه فاینانس را گذارندم، در کار مشاورهام هم متوجه شدم که چقدر دید جدیدی نسبت به مسائل کلان سازمانها و تحلیل تصمیمات مالی سازمانها پیدا کردهام.
مدیریت منابع انسانی: استاد این درس در دورهی لیسانس هم استاد من بودند و خاطرهی بسیار خوبی از ایشان داشتم. اما اینجا عملا اتفاق مثبتی نیفتاد و بهدلیل طرح درس اشتباه ایشان و اشتباه بزرگترِ تعریف پروژه زیر نظر دستیار استاد، عملا تنها چیزی که ما در این درس یاد نگرفتیم، مدیریت منابع انسانی بود. هر چند درس مهمی است؛ ولی خوب چون اینجا قرار است من از تجربیات خودم در دروس حرف بزنم، بهتر است از آن بگذریم!
رفتار سازمانی: این درس همانطور که از اسماش مشخص است به بررسی رفتار آدمی در سه سطح فردی، گروهی و سازمانی میپردازد. استاد این درس آقای دکتر الوانی بودند که معرف حضور همهی علاقهمندان علم مدیریت در ایران هستند. در این درس ما با نظریههای رفتاری از جمله: مدیریت علمی، روابط انسانی و اقتضایی، تئوریهای رهبری (مجددا البته!)، ارتباطات سازمانی، رابطهی سازماندهی و رفتار سازمانی و … آشنا شدیم. ویژگی اصلی این درس همان استفاده از محضر آقای دکتر الوانی بود که براساس دیدگاهها و تجربیاتشان، همیشه حرفهای جالبی برای گفتن داشتند که خیلی وقتها از متن درس جذابتر و مهمتر بودند! به هر حال چه مدیر باشید و چه کارشناس و حتا مشاور، نیاز دارید تا با مبانی رفتاری بشر ـ بهویژه در محیط کار ـ آشنا بشوید. بنابراین رفتار سازمانی را جدی بگیرید لطفا.
سیستمهای اطلاعات مدیریت (MIS): خوب این درس تکمیل درس تحلیل سیستم بود که دیشب به آن اشاره کردم. این درس هم توسط آقای دکتر فاضل زرندی نازنین ارایه شد. در درس تحلیل سیستم ما با چگونگی تحلیل سیستم و استخراج نیازمندیها آشنا شده بودیم. در این درس، یاد گرفتیم که چگونه باید براساس ورودیهای آن یکی درس، خروجی این یکی درس (سیستم اطلاعات مدیریت) را طراحی کنیم. در این درس ما با اجزای اصلی یک سیستم اطلاعاتی، انواع سیستمهای اطلاعاتی، طراحی سیستمهای اطلاعاتی، ویژگیهای سیستمهای اطلاعاتی خبره و هوشمند، طراحی پایگاه داده، انبارهی دادهها و دیگر مباحث مرتبط آشنا شدیم. در مجموع درس بسیار مفید و جذابی بود!
خوب در ادامهی بررسی ماجرای دورهی MBAی که گذراندم، میرسیم به ترم سوم که درسهای مهمی را گذراندیم: استراتژی: احتمالا میشود گفت مهمترین درس دورهی MBA همین درس است. در این درس ما با فرایند برنامهریزی و هدفگذاری آشنا شدیم، فهمیدیم که پایهی اصلی استراتژی رقابت است، با فرایند برنامهریزی استراتژیک و ابزارهای تحلیلی مربوطه آشنا شدیم، استراتژیهای عام پورتر (رهبری