جام جهانی ۲۰۱۸ هم بعد از یک ماه هیجان و لذت بهپایان رسید و فرانسه بعد از ۲۰ سال دوباره جام طلایی جهانی را به خانه برد. خیلی قصد طولانی نوشتن ندارم و صرفا این پست را از این جهت مینویسم که جذابترین نکات استراتژیکی که در جام جهانی ۲۰۱۸ به چشمم آمدند را مستند کنم:
۱- برای برنده شدن در رقابت لازم نیست حتما بهترین محصول را داشته باشید. فرانسه به ما نشان داد یک استراتژی رقابتی دیگر میتواند این باشد که حداقلی از محصول بهینه را داشته باشید؛ اما بدانید ضربهی کاری را دقیقا در چه زمانی به حریف وارد کنید.
۲- نیروی انسانی بااستعداد و توسعهیافته بزرگترین سرمایهی هر تیمی است. ۴ تیمی که به نیمه نهایی رسیدند، بزرگترین استعدادهای فوتبال دنیا را داشتند و سالها قبل روی آنها سرمایهگذاری را آغاز کرده بودند.
۳- اما صرفا داشتن بهترین سرمایههای انسانی کفایت نمیکند. مدیری که این استعدادها را برای دستیابی به اهداف سازمانی هدایت و سازماندهی میکند هم بسیار مهم است. آرژانتین و اسپانیا را ببینید که با آن همه بازیکن بااستعداد چه بر سرشان آمد!
۴- نکتهی جالب اینکه در رقابتهای کوتاهمدت مثل جام جهانی لازم نیست مدیر تیم بهترین مدیر هم باشد. ۴ مربی که به نیمهنهایی جام جهانی رسیدند تقریبا هیچ کدام بهعنوان یک مربی درجه یک در دنیا شناخته نمیشوند. اما آنها راه موفقیت در تورنومنت را خوب بلد بودند. حالا به این فکر کنید که میتوان معادل تورنومنت را در دنیای کسبوکار میتوان همان پروژههای کوتاهمدت بازاریابی و کمپینهای توسعهی فروش دانست و معادل سرمربی را هم مدیر پروژه در نظر گرفت!
۵- استراتژی باید براساس توانمندیهای تیم از یک سو و توانمندیها و استراتژی رقبا از سوی دیگر انتخاب شود. نمیتوان استراتژیهای تیمهای مختلف را با هم مقایسه کرد. برای من قابل درک نبود که استراتژی تیمی ایران در برابر اسپانیا و پرتغال با استراتژی ژاپن در برابر سنگال و لهستان مقایسه و نقد میشد!
۶- استراتژی میتواند بر یک محور مشخص پایهریزی شود؛ اما اینکه آن محور درست انتخاب شود هم مهم است. مثلا استراتژی فرانسه و انگلیس کار تیمی بود و در مقابل، کروواسی و بلژیک روی توان ستارهی اصلیشان یعنی مودریچ و آزارد پایهگذاری شده بودند. اما نکتهای که مربیان تیمهای آرژانتین و برزیل فراموش کردند این بود که حتی کروواسی و بلژیک هم در کنار ستارهی محوریشان به کار تیمی و توان سایر ستارههایشان هم تکیه داشتند؛ نه اینکه مثل این دو تیم بزرگ تاریخ، کل تیم را بر مبنای مسی و نیمار بچینند!
۷- امیدواری تا آخرین ثانیه یک دارایی استراتژیک تیمی است! چه کسی فکر میکرد کروواسی بعد از خراب کردن پنالتی دقیقهی ۱۱۶ توسط مودریچ در بازی با دانمارک بتواند روحیهاش را حفظ کند تا در نبرد سخت پنالتیها برنده شود؟ چه کسی فکر میکرد بلژیک در ثانیهی آخر وقت اضافه در بازی با ژاپن بتواند گلی را روی یک ضد حملهی استثنایی بزند که عملا گل طلایی بود؟
جام جهانی ۲۰۱۸ هم به خاطرهها پیوست. حالا وقت بهکارگیری درسهای استراتژیک این جام در دنیای واقعی است. 🙂