وقتی برای زندگی تصمیم بگیری، برای مرگ هم تصمیم گرفتهای …
یوستاین گرودر؛ دختر پرتغالی
وقتی برای زندگی تصمیم بگیری، برای مرگ هم تصمیم گرفتهای …
یوستاین گرودر؛ دختر پرتغالی
وقتی برای زندگی تصمیم بگیری، برای مرگ هم تصمیم گرفتهای … یوستاین گرودر؛ دختر پرتغالی دوست داشتم!۲
“چرا ما ندیدیم که این خطر داره به کسب و کار ما نزدیک میشه؟” اغلب مدیران، تازه وقتی کار از کار گذشته این سؤال را از خودشان میپرسند. مشکل کار کجاست؟ چرا همیشه سازمانها و مدیرانشان غافلگیر میشوند؟ چرا نمیشود خطرهای آشکار کسب و کارها را شناسایی کرد؟ پاسخ این سؤالات خیلی سادهتر از آن است که فکرش را بکنید: چون ما انتظار رخ دادن این مشکلات را نداریم! در واقع مسئلهی اصلی این است که مدیران سازمانها هیچ سیستم هشداردهندهای ندارند که در زمان مناسب به آنها اخطار بدهد که چه خبر است یا چه خبری خواهد شد! بنابراین راهحل مواجهه با مشکلات ناگهانی همین است که با روشهایی بتوانیم میزان غافلگیریمان را حداقل کنیم.
اما ریسک چیست؟ ریسک را میتوان به عنوان یک انحراف پیشامد تعریف نمود که دارای شانس به وقوع پیوستن بوده، ممکن است نتایج منفی یا مثبت دربرداشته باشد. پیش از هر چیز توجه به این نکته مهم است که ریسک لزوما دارای پیامدهای منفی نیست و ممکن است منجر به اتفاقات خوبی هم بشود! اما از آنجایی که هیچ کسی از رخدادهای مثبت ناراحت نمیشود ولی حتی احتمال وقوع رخدادهای منفی هم نگرانکننده است، در دنیای مدیریت امروز مبحث مهمی تحت عنوان “مدیریت ریسک” پدید آمده و توسعهی فراوانی یافته است. مدیریت ریسک، فرایندی سیستماتیک برای شناسایی، تحلیل و واکنش به ریسک پروژه است. اولین گام در فرایند مدیریت ریسک، شناسایی ریسکهای بالقوه است تا سپس بتوان با پیشبینی احتمال وقوع هر ریسک، راهکارهای کاهش تأثیرات منفی وقوع ریسکها را طراحی و در زمان نیاز از آنها بهره گرفت.
فرایندهای مدیریت ریسک بسیار پیچیده و گسترده هستند؛ تا آنجایی که حتی برای مدیریت ریسک ـ بهویژه در حوزهی مدیریت پروژه ـ استانداردهایی نیز وجود دارد. ما بهعنوان مدیر یک کسبوکار کوچک که همواره در معرض ریسکهای مختلف کسبوکار هستیم، چگونه میتوانیم ریسکهای کسبوکار را ارزیابی و مدیریت کنیم؟ نیل پاتل در سایت مجلهی فوربس، هفت سؤال کلیدی برای ارزیابی و تصمیمگیری در مورد ریسکهای کسبوکار ارائه کرده است که در ادامه آنها را مرور میکنیم:
۱- آیا میخواهم کار پرریسک مورد نظر را برای مدت طولانی ادامه بدهم؟ اگر پاسختان مثبت است، این ریسک را با طراحی راهکارهای مناسب مدیریت آن بپذیرید.
۲- آیا توان پذیرش وقوع “بدترین اتفاق ممکن” را دارم؟ اگر پاسختان منفی است، بهتر است به پذیرش این ریسک اصلا فکر نکنید؛ اما فراموش نکنید که اغلب کارآفرینان و مدیران بزرگ، مهمترین راز موفقیتشان را پذیرش چنین ریسکهای بزرگی میدانند.
۳- آیا ممکن است بعدها حسرت نپذیرفتن این ریسک را بخورم؟ اگر پاسختان مثبت است، بهتر است یک بار دیگر پذیرفتن این ریسک را بررسی کنید!
۴- آیا موفقیت احتمالی ناشی از پذیرفتن این ریسک باعث میشود وضعیت آینده مطلوبتر از امروز باشد؟ گاهی اوقات تنها دلیل پذیرش ریسک این است که وضعیت کنونی کسبوکار آنقدر بد است که احتمال ذرهای بهبود در آن هم میتواند به پذیرش ریسکهایاش بیارزد؛ چرا که کسبوکار در هر صورتی در حال سقوط است! البته لزوما چنین وضعیت بدی دلیل پذیرش ریسک نیست؛ شاید حتی برای یک کسبوکار پر رونق هم پذیرش ریسک برای اندکی بهبود بیارزد.
۵- آیا شرکای من حاضرند این ریسک را بپذیرند؟ در شرکتهای سهامی این نکته بسیار کلیدی است!
۶- آیا همسر یا نزدیکانم در پذیرش این ریسک با من همدل هستند؟ این نکته معمولا از نظر مدیران بهدور میماند. حتی اگر پذیرش ریسک اثر مستقیمی روی درآمد و کیفیت مادی زندگی شما و خانوادهتان نداشته باشد، فراموش نکنید که در لحظات سخت به همدلی و حمایت و پشتیبانی عزیزانتان نیاز دارید. پس بهتر است نظر آنها را از همین ابتدای مسیر بپرسید.
۷- آیا میتوانم متوجه شوم که در چه نقطهای از مسیر آینده پذیرش ریسک باعث شکست خوردن میشود؟ یکی از مفاهیم کلیدی کسبوکار که بهویژه در حوزهی مدیریت ریسک اهمیت دارد “هزینههای سوخته”است. منظور از هزینههای سوخته این است که شما با پذیرش یک ریسک، تصمیمی را میگیرید تا کاری را آغاز کنید و روی آن کار، زمان و پولتان را سرمایهگذاری میکنید. با گذشت زمان، کمکم نشانههای شکست را میبینید اما باز هم به حرکت در این مسیر ادامه میدهید با این امید که “روزهای خوب” از راه برسند. اما واقعیت این است که داریم روی شکست سرمایهگذاری بیشتری میکنیم … تشخیص نقطهی پذیرش شکست و ادامه ندادن با وجود هزینههای از دست رفتهی قبلی، برای شروع دوباره بسیار مهم است. بنابراین در زمان ارزیابی یک ریسک باید به این فکر کنیم که آیا بعدها امکان تشخیص وقوع وضعیت “هزینههای از دست رفته” را خواهیم داشت؟
هیچ کسبوکاری نیست که با ریسکهایی مواجه نباشد. متأسفانه ریسک همواره موضوعی مربوط به آینده و غیرقابل پیشبینی است؛ اما با بهره گرفتن از دانش و تجربه و مهمتر از هر چیز دیگر اعتماد به “شور درونی” خودمان میتوانیم در مورد ریسکها تصمیمات درستی بگیریم و آنها را در عمل بهخوبی مدیریت کنیم.
“چرا ما ندیدیم که این خطر داره به کسب و کار ما نزدیک میشه؟” اغلب مدیران، تازه وقتی کار از کار گذشته این سؤال را از خودشان میپرسند. مشکل کار کجاست؟ چرا همیشه سازمانها و مدیرانشان غافلگیر میشوند؟ چرا نمیشود خطرهای آشکار کسب و کارها را شناسایی کرد؟ پاسخ این سؤالات خیلی سادهتر از آن است که فکرش را بکنید:
“نیمار فقط برای لذت بردن فوتبال بازی میکند. او کاپیتان به دنیا نیامده است و نمیتواند وظیفه یک کاپیتان را در زمین بهعهده گیرد. بهنظر من بهتر است که کسی دیگری را به عنوان کاپیتان برزیل انتخاب کرد. باید به نیمار اجازه داد تا تنها به فوتبال کردن فکر کند. بسیاری از ستارههای بزرگ فوتبال بودهاند که هیچگاه بازوبند کاپیتانی را بر بازو نبستهاند. نباید نیمار را هم درگیر بازوبند کرد. بازوبند کاپیتانی برای او بسیار زود است. نباید او را کاپیتان میکردند.” (کافو کاپیتان سابق تیم ملی برزیل؛ اینجا)
کافو را با بازوبند کاپیتانی برزیل در جام جهانی ۲۰۰۲ بهیاد میآوریم؛ جایی که با بالا بردن جام جهانی جاودانه شد. حالا با گذر سالها از آن روزها او دربارهی فشاری که کاپیتانی برزیل به نیمار وارد کرده سخن گفته و معتقد است که دلیل عکسالعملهای عصبی و بیانضباطیهای نیمار این است که او ویژگیهای لازم را برای کاپیتانی ندارد.
فارغ از اینکه عقیدهی کافو در مورد نیمار درست است یا نه، انتخاب نیمار توسط دونگا سرمربی و کاپیتان سابق تیم ملی برزیل به کاپیتانی، من را بهیاد سازمانهای بسیاری انداخت که در این سالها در آنها کار کرده یا مشاوره دادهام؛ جایی که بهدلیل کوچکی اندازهی سازمان برای جلب رضایت کارشناسان ستارهی سازمان، تنها راهحل پیش رو ارتقای آن فرد به جایگاه مدیریت بود؛ حتی اگر این ارتقا صوری باشد. اما پیچیدگی ماجرا در اینجا است که همهی داستان به ارتقای شغلی افراد با عملکرد بالا برای جلب رضایت شغلی آنها باز نمیگردد. یک علت دیگر اتخاذ چنین تصمیماتی توسط مدیران ارشد این پیشفرض ساده و در عین حال بسیار خطرناک است: هر فردی که عملکرد تخصصی قابل توجهی دارد، حتما عملکرد مدیریتی قابل توجه هم خواهد داشت! این در حالی است که امروزه آوازهی “لزوم تناسب شاغل با شغل” بیش از هر زمان دیگری در دنیای مدیریت پیچیده است.
هدفم از این نوشته یادآوری این نکتهی مهم بود که “هر کسی را بهر کاری ساختند.” بهتر است بهعنوان یک مدیر ارشد زمانی که قصد تغییر شغل یا جایگاه افراد در سازمان را داریم، پیش از هر تصمیمی از تناسب شخصیت، توانمندی و مهارت و تجربهی فرد با مسئولیت و وظایفی که قرار است به او محول شود، اطمینان حاصل کنیم.
پیشنهاد میکنم برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه نوشتههای استاد وفا کمالیان عزیز را در وبلاگ ارزشمند رفتار سازمانی حتما دنبال کنید.
“نیمار فقط برای لذت بردن فوتبال بازی میکند. او کاپیتان به دنیا نیامده است و نمیتواند وظیفه یک کاپیتان را در زمین بهعهده گیرد. بهنظر من بهتر است که کسی دیگری را به عنوان کاپیتان برزیل انتخاب کرد. باید به نیمار اجازه داد تا تنها به فوتبال کردن فکر کند. بسیاری از ستارههای بزرگ فوتبال بودهاند که هیچگاه بازوبند کاپیتانی
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
آیا زمان خود را به بهترین نحو مدیریت میکنید؟
۳ سؤال که باید پرسیدن آنها از خودتان را متوقف کنید! ـ فارنت
برای موفقیت در کار به غیر از تخصص، این ۱۰ مهارت را نیاز دارید! ـ شبکه
چهوقت باید شغلتان را ترک کنید؟
میخواهید موفق شوید؟ به توصیههای سم مندز کارگردان جیمز باند گوش کنید
مدیریت کسبوکار:
دو تکنیک تحلیلی برای قیمتگذاری مستقیم ـ دیتا پارتنرز
پنج کاری که مدیران تراز اول در زمان بروز مشکل انجام میدهند ـ زومیت
مریسا مایر: سبک مدیریتی من گوش دادن است
مدیران ماندگار: جورجیو آرمانی و برندی که نامش را جهانی کرد
اثر برند بر نیروی کار بیشتر از مشتریان است
تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
چقدر آماده دریافت فناوری های خارجی هستیم؟ افت تعداد اختراعات ثبت شده در ایران
۱۱ مورد از بزرگترین اشتباهات «استارتاپ اولی»ها ـ دیجیاتو
۸ ویژگی کارآفرینان جوان که آنها را به انتخابی ایدهآل برای سرمایهگذاران بدل میکند ـ دیجیاتو
داستان رشد واتس اپ؛ اپلیکیشنی با ۵۰ کارمند و ۹۰۰ میلیون کاربر ـ دیجیاتو
۶ شخصیتی که هر استارتاپی به آنها نیاز دارد ـ دیجیاتو
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
اطلاعیه آغاز طرح خرید کالای ایرانی
۱۲ نکتهی اساسی در مورد سرمایهگذاری که هر کسی باید بداند ـ دیجیاتو
اقتصاد آنلاین – از بورس به فرابورس بروید
اقتصاد آنلاین – کدام بخشها بیشترین تسهیلات بانکی را گرفتند؟
اقتصاد آنلاین – متوسط درآمد – هزینه ایرانیان اعلام شد
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
پروندهای بر مشکلات توئیتر: آیا «جک دورسی» میتواند در نقش ناجی ظاهر شود؟ ـ دیجیاتو
گوگل برای نخستین بار تکنولوژی DoubleClick را در تبلیغات بیلبوردی خود به خدمت میگیرد – دیجیاتو
بنیانگذاران اسکایپ درصدد راه اندازی سرویس ارسال کالا با استفاده از روباتها هستند ـ زومیت
با کرونوس، ساعت خود را به ساعت هوشمند تبدیل کنید ـ زومیت
یوتیوب پشتیبانی از ویدیوهای واقعیت مجازی را اضافه کرد ـ زومیت
پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی
“سلمان” آژانس شیشهای حالا با گذر سالها امروز برای خودش یک کارگردان و بازیگر حرفهای است. حرفهای خواندنی بهروز شعیبی در مصاحبه با روزنامهی اعتماد ایدههای جذابی در زمینهی کار حرفهای دارد:
“من خودم تلاشم این بوده است که اینها هیچوقت شبیه هم نباشند اما هرکدام از این فیلمها را بگویید یا کارگردانش، کارگردان خوبی است یا تهیهکنندهاش، تهیهکننده خوبی است یا فیلمنامه خوبش است در نتیجه من بعد از این مرحله خیلی به این فکر نکردم که حالا من دارم تکرار میشوم یا نمیشوم به این فکر کردم که فرصت کار کردن با یک مجموعه خوب را از دست ندهم.”
“بازیگر کسی است که پشت بازیهایش قایم میشود، دیده نمیشود اما کارگردان نمیتواند خودش را پنهان کند. یعنی خودش هرکاری کند از فیلمش بیرون میزند. یعنی به هر حال آن تفکر اصلی که دارد، اعتقاداتی که دارد آن فکر اصلی که دارد عیان میشود. یک بخشی تکنیکی است و یک بخشی محتوایی، اما مرتب نقد میکنند که مثلا چرا این را در فیلمت قرار دادی؟ متاسفانه این مساله در ماجرای نقد ما بسیار زیاد شده است.”
“واقعیتش این است هیچوقت مسئلهی سینما برای من تفریح نبوده است. یعنی حتی به عنوان بازیگر سر یک فیلمی نرفتم که مثلا حالا از فضایش لذت ببرم و یک آرامشی داشته باشم. چون نمیتوانم. به هر حال بازیگری کارش کمتر است به نسبت کارگردانی. در کارگردانی قبل و بعد از همه با گروه درگیر هستی و تا زمان نمایش فیلم به لحاظ ذهنی هم درگیر هستی. بهخاطر همین بازیگری هم هیچوقت تفریح برایم نشده است.”
“من فکر میکنم مهمترین مشکل ما برای حرفهای محتواییمان نشناختن ابزار است. اگر ابزارمان را با تمام ابعاد و مختصاتش بشناسیم دیگر میدانیم حرفمان را در فیلمنامه باید چگونه تغییر دهیم، با چه جنسی و با چه ریتمی اجرا شود، آن اجرا با چه بازیگرانی و در چه نوع ساختاری در چگونه سینمایی باید باشد و …”
“سلمان” آژانس شیشهای حالا با گذر سالها امروز برای خودش یک کارگردان و بازیگر حرفهای است. حرفهای خواندنی بهروز شعیبی در مصاحبه با روزنامهی اعتماد ایدههای جذابی در زمینهی کار حرفهای دارد: “من خودم تلاشم این بوده است که اینها هیچوقت شبیه هم نباشند اما هرکدام از این فیلمها را بگویید یا کارگردانش، کارگردان خوبی است یا تهیهکنندهاش، تهیهکننده خوبی
اگر نمیتوانی درستش کنی، حداقل تلاش کن تا خوب بهنظر برسد.
بیل گیتس
اگر نمیتوانی درستش کنی، حداقل تلاش کن تا خوب بهنظر برسد. بیل گیتس دوست داشتم!۲
“ـ یک جوان امروزه به چیزی برای موفق شدن در دنیای فوتبال نیاز دارد؟ عشق به فوتبال، سختکوشی و جدیت؟
ـ قبل از همه این ها نیاز هست هیجانی وجود داشته باشد که شما را به کاری که دوست دارید وادار کند. اگر هیجان انجامش را داشته باشید بقیه موارد خودبهخود از راه میرسند. البته بعد از اینها نیاز به زمینه هم دارید. چرا من در فوتبال پیشرفت کردم؟ چون همیشه و هنوز هم قابلیت زیادی برای گوش کردن دارم. همه چیز را نگاه می کردم و حواسم به همه چیز بود. بچه که بودم خیلی به بازی برادر بزرگم (نورالدین) نگاه میکردم. بازیکن فوقالعادهای بود که تکنیکش فراتر از حد معیار بود. تک تک ژستهایش را بررسی میکردم. کاری که من را از بچههای همدورهام متمایز میکرد، همین قابلیتم بود. به حرف آدمهای اطرافم گوش میکردم. من پتانسیل و خلاقیتش را داشتم؛ ولی اگر به حرف آنها گوش نمی کردم هرگز موفق نمیشدم.” (زینالدین زیدان در مصاحبه با مجلهی اکیپ؛ اینجا)
یکی از اعجوبههای تکرار نشدنی فوتبال دنیا از راز موفقیتاش میگوید: انگیزه داشتن (یا همان شور درونی!)، خوب گوش دادن و خوب نگاه کردن. واقعا هم راز موفقیت بههمین سادگی است؛ اما اجرای آن از عهدهی همه برنمیآید و این هم بهدلیل استعداد نداشتن و توانمندی پایین ما نیست: انگیزه نداشتن، اولویتبندیهای اشتباه در زندگی و البته نداشتن تمرکز، رازهای سخت موفق نشدن هستند.
“ـ یک جوان امروزه به چیزی برای موفق شدن در دنیای فوتبال نیاز دارد؟ عشق به فوتبال، سختکوشی و جدیت؟ ـ قبل از همه این ها نیاز هست هیجانی وجود داشته باشد که شما را به کاری که دوست دارید وادار کند. اگر هیجان انجامش را داشته باشید بقیه موارد خودبهخود از راه میرسند. البته بعد از اینها نیاز به
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
خطایابی دائمی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)
۵ توصیه برای اجتناب از دشمنی با رییستان
۳ نکته برای ۵ دقیقهی اول مصاحبههای شغلی ـ دیجیاتو
۸ روش برای بالا بردن اعتماد به نفس – دیجیاتو
۷ ترفند برای تقویت توانایی سخنوری، که از شما رهبر تواناتری خواهند ساخت ـ دیجیاتو
مدیریت کسبوکار:
رفتارهای نادرست مدیران که سبب ترک کارمندان از محل کار میشود
۴ درس رقابتی از صنعت نرمافزار
چگونگی هماهنگسازی تیمهای خلاق
اقتصاد آنلاین – ۲۰ اشتباه جبرانناپذیر در ارائه اظهارنامه مالیاتی
تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
چرا یک ایدهی خوب هیچگاه برای موفقیت کافی نیست – دیجیاتو
چرا یاهو دیگر هیچ ارزشی ندارد؟
چگونه با کمترین منابع بیشترین کار را انجام دهیم؟
۶ درس از زندگی مارک کوبان برای کارآفرینان ـ دیجیاتو
۶ توصیهی مالی برای صاحبان کسبو کارهای کوچک ـ دیجیاتو
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
بهبود رتبه ایران در کسبوکار جهانی
راهکارهای توسعه شرکتهای مدیریت صادرات در کشور: چرا تولیدکنندگان در صادرات موفق نیستند؟
سهم کمتر از سه درصدی سرمایهگذاری خارجی در اقتصاد ایران
اقتصاد آنلاین – حرفهایها چگونه سرمایهگذاری میکنند؟
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
رازهای خلق یک شاهکار: سرفسبوک چگونه بدل به محصولی با کیفیت و ارزشمند شد؟ ـ دیجیاتو
تجارت الکترونیک: سودمندترین روش برای شرکتهای B2B – ایکامیت
توئیتر قصد دارد از میلیونها کاربر غیرعضو خود نیز پول در بیاورد – دیجیاتو
پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم. اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی
زندگی اجتماعی برای ما امروزه دیگر یک انتخاب نیست و چارهای جز زیستن در میان مردم نداریم. زندگی اجتماعی دیگر حتی به حضور فیزیکی در جمع دیگر افراد از قبیل: خانواده، دوستان، همکاران و … محدود نمیشود: رسانههای اجتماعی زندگی اجتماعی را به لحظهلحظهی ما افزودهاند! اما شاید آنچه در زندگی اجتماعی بیش از هر چیزی اهمیت داشته باشد، داشتن شخصیتی معقول و نرمال است؛ شخصیتی که به مجموعهای از نُرمهای فرهنگی و اجتماعی متعهد است (هر چند که متأسفانه بسیاری از ما تصور میکنیم که شکستن این اصول پذیرفته شده راه خوبی برای دیده شدن است!)
یک انسان سالم و بالغ در زندگی اجتماعی خود به مجموعهای از مهارتها مجهز است که باعث میشود تا فرد بتواند براساس گوهر وجودی واقعیاش و جنبههای مثبت رفتاریاش در کنار دیگران زندگی آرام و شادی را سپری کند. متأسفانه اگر چه خیلی از این مهارتها را در خانواده و دوران تحصیل آموختهایم در دورانی که وارد زندگی مستقل اجتماعی میشویم آنها را فراموش میکنیم. سایت بیزینساینسایدر در این مطلب فهرستی مفصل را از این مهارتهای زندگی ارائه کرده است که در ادامه به برخی از مهمترین موارد آنها (از نظر من) را مرور میکنیم:
۱- پذیرفتن بازخورد با روی خوش: هیچ انسانی از اشتباه کردن مصون نیست و در نتیجه همهی ما به تذکرات و پیشنهاد و انتقاد دیگران نیازمندیم!
۲- عذرخواهی بهموقع و درست: وقتی فهمیدیم اشتباه کردیم باید خیلی سریع، بهصورت شخصی از فرد مورد نظر عذرخواهی کنیم، توضیح بدهیم چه اتفاقی افتاده و چرا این اشتباه را مرتکب شدهایم، چگونه از رخ دادن مجدد این اشتباه اجتناب خواهیم کرد و تلاش میکنیم آن را جبران کنیم.
۳- مدیریت اثربخش زمان: زمان و عمر تنها منبعی است که در زندگی در اختیار خود ما است و متأسفانه اصلا هم جبرانپذیر نیست. مدیریت اثربخش زمان بهمعنی زیاد کار کردن نیست؛ بلکه بهمعنی کاهش حداکثری اتلاف وقت و پرداختن به تمامی جنبههای زندگی بشر است.
۴- نه گفتن بهصورت محترمانه: تاکنون چند بار بهاجبار یا در رودربایستی “بله” گفتهاید و خودتان را دچار دردسر کردهاید؟ 🙂
۵- همدلی با دیگران: همانقدر که ما به درک شدن نیاز داریم، دیگران هم به درک شدن نیاز دارند! همدلی کار سختی نیست؛ خیلی وقتها آدمها تنها به یک گوش شنوا نیاز دارند که اشتباهات و ضعفهایشان را به آنها گوشزد نکند و به آنها انرژی مثبتِ “همه چیز درست میشود!” بدهد …
۶- درست لباس پوشیدن: متأسفانه عقل مردم در درجهی اول در چشمشان است!
۷- بودجهبندی درآمد و پسانداز و رعایت آن: از آنجایی که مثل بیل گیتس پولدارترین آدم دنیا نیستیم و درآمدمان محدود است، بهتر است بودجهی مشخصی را براساس درآمدمان تعیین کنیم و سعی کنیم براساس پولی که در جیبمان خرج کنیم! این روزها متوجه شدهام که آموختن مهارت مدیریت مالی (به نعبیر رابرت کیوساکی هوش مالی) چقدر ضروری است.
۸- گذراندن زمان بهتنهایی: اگر مثل من فرد درونگرایی باشید، ذاتا به این مهارت مچهز هستید! اما در هر حال تنهایی برای شناخت دقیقتر خود و تلاش برای تبدیل شدن به انسانی بهتر لازم است.
۹- سخن گفتن در جمع: حتی اگر تبدیل شدن به یک برند شخصی برایتان مهم نیست؛ برای گرفتن حقتان نیاز دارید سخن گفتن در جمع را بلد باشید!
۱۰- مذاکره: لحظه به لحظهی زندگی اجتماعی مذاکره است: تلاش برای دستیابی به اهداف شخصی در زندگی اجتماعی. پس بهتر است اصول مذاکره را بیاموزیم و تمرین کنیم.
۱۱- درخواست کمک از دیگران: البته باید باید باور کنیم که این یکی هم مهارتی است که باید بیاموزیم!
زندگی اجتماعی برای ما امروزه دیگر یک انتخاب نیست و چارهای جز زیستن در میان مردم نداریم. زندگی اجتماعی دیگر حتی به حضور فیزیکی در جمع دیگر افراد از قبیل: خانواده، دوستان، همکاران و … محدود نمیشود: رسانههای اجتماعی زندگی اجتماعی را به لحظهلحظهی ما افزودهاند! اما شاید آنچه در زندگی اجتماعی بیش از هر چیزی اهمیت داشته باشد، داشتن
متضاد عشق، نفرت نیست؛ بلکه بیتفاوتی است. در برابر هنر، زشتی قرار ندارد … و بههمین شکل روی دیگر سکهی زندگی، مرگ نیست. متضاد تمامی اینها بیتفاوتی است.
الی ویسل
متضاد عشق، نفرت نیست؛ بلکه بیتفاوتی است. در برابر هنر، زشتی قرار ندارد … و بههمین شکل روی دیگر سکهی زندگی، مرگ نیست. متضاد تمامی اینها بیتفاوتی است. الی ویسل دوست داشتم!۴