سرنوشت از آنِ کسانی است که تنبلتر از آن هستند که اتفاقاتِ متمایزی را در طول عمرشان برای خود رقم بزنند!
آر استیونز
سرنوشت از آنِ کسانی است که تنبلتر از آن هستند که اتفاقاتِ متمایزی را در طول عمرشان برای خود رقم بزنند!
آر استیونز
سرنوشت از آنِ کسانی است که تنبلتر از آن هستند که اتفاقاتِ متمایزی را در طول عمرشان برای خود رقم بزنند! آر استیونز دوست داشتم!۱
ـ با وجود اینکه با کمی پشتکار و اندکی کوشش از عهدهی مطالعهی «افلاطون» برمیآمدم و میتوانستم یک مسئلهی مثلثات را حل کنم و یا یک آزمایش شیمی انجام بدهم؛ اما چیزی هم بود که قادر به انجامش نبودم: روشن ساختن هدفم که در تاریکی فرو رفته بود. مانند دیگران که دقیقا میدانستند قاضی خواهند شد، پزشک یا هنرمند و در چه صورتی چه امتیازاتی از شغل خود خواهد برد، من نمیتوانستم فکر بکنک. ممکن بود من هم روزی یکی از این قبیل اشخاص میشدم؛ اما چگونه میتوانستم بدانم؟ شاید مقدرم بود که جستجو کنم و باز سالهای سال جستجو کنم، بدون اینکه به کوچکترین هدفی برسم. شاید روزی به هدفم دست یابم؛ اما این هدفی بد، خطرناک و وحشتناک خواهد بود. من فقط میخواستم به آنچه در درون من است جان بخشم. این کار چرا اینهمه سخت بود؟ …
ـ … اتفاق اصلا وجود ندارد. وقتی که انسان چیزی را احتیاج دارد و مییابد، مدیون اتفاق نیست؛ بلکه مدیون خودش است. این احتیاج واقعی اوست و میل واقعی اوست که آن را برایش فراهم میکند.
ـ اشیایی را که ما میبینیم تصویر اشیایی است که در ما وجود دارد، آنچه خارج از ماست بههیچوجه واقعیت ندارد. اغلب اشخاص بهوضعی کاملا غیرحقیقی زندگی میکنند، زیرا آنها آنچه را در خارج بهطور مجاز وجود دارد، حقیقتی تصور میکنند و هرگز به دنیای درونی خود اجازهی خودنمایی نمیدهد. بدونشک بدینگونه میتوانند خوشبخت باشند …
ـ من همانطور که تشخیص دادهای در رؤیاهای خود زندگی میکنم. دیگران هم در رؤیاهایی بهسر میبرند؛ اما نه در رؤیاهای خاص خودشان. تفاوت اینجا است.
ـ مأموریت حقیقی هر کسی این است: کامیابی از خویشتن … کار او یافتن سرنوشت حقیقی خودش بوده است ه یک سرنوشت عادی و پروراندن آن. بقیه همه ناقص است. اقدام برای رهایی از سرنوشت خود و همرنگی با جماعت، ترس از خویشتن است.
(دمیان؛ هرمان هسه، ترجمه: خسرو رضایی، انتشارات جامی)
ـ با وجود اینکه با کمی پشتکار و اندکی کوشش از عهدهی مطالعهی «افلاطون» برمیآمدم و میتوانستم یک مسئلهی مثلثات را حل کنم و یا یک آزمایش شیمی انجام بدهم؛ اما چیزی هم بود که قادر به انجامش نبودم: روشن ساختن هدفم که در تاریکی فرو رفته بود. مانند دیگران که دقیقا میدانستند قاضی خواهند شد، پزشک یا هنرمند و در
“من مطمئنا بهتر از او نخواهم بود. کسی بهتر از فرگوسن وجود نخواهد داشت. آنچه در این باشگاه باید رخ بدهد، این است که همچنان رو به جلو حرکت کنیم. فکر میکنم آمادهی این پست هستم. من در پرستون و اورتون به سختی کار کردم. من برای مدتی طولانی بهسختی کار می کردم تا خودم را برای یک پست بزرگ آماده کنم. در ذهنم، برای خودم پستهای بزرگی در نظر داشتم. در منچستریونایتد یک تازهکار هستم. باید به سختی کار کنم تا منچستریونایتد را همچنان در صدر جدول لیگ برتر نگه دارم. گاهی فراموش میشود که ۱۱ سال است در لیگ برتر کار میکنم و تا اندازهای باتجربه هستم.” (دیوید مویس؛ اینجا)
واقعیت نشان داد که مویس نتوانست به ادعایش جامهی عمل بپوشاند. شاید مدیران یونایتد عجله کردند؛ اما نتایج درخشان (!) استاد در رئال سوسیداد و ساندرلند نشان داد که مویس آنقدرها که خودش فکر میکرد مربی باتجربه و خوبی نیست. با این حال این اتفاقات دلیل نمیشود که درستیِ حرفهای مویس را انکار کنیم. 🙂
مویس بهخوبی به سه عامل کلیدی برای پیشرفت در زندگی اشاره نموده است؛ عواملی که هر کدام بدونِ آن دیگری نمیتوانند باعث رسیدن به اهداف بزرگِ زندگی شوند:
رؤیاپردازی: شما اول باید رؤیای بزرگی داشته باشید تا سپس برای رسیدن به آن تلاش کنید! مشکل این است که روزمرگی و شکستهای گذشتهی زندگی مانع رؤیاپردازی ما میشوند. اما رؤیاپردازی که هزینهای ندارد: میشود در رؤیاهای بزرگ، زندگی آیندهمان را تصویر کنیم. اما این تصویر در کجا پدید میآید؟
خلق تصویر ذهنی: یکی از مسائل اصلی در مسیر حرکت بهسوی رؤیاهای بزرگ این است که ما میدانیم چه نمیخواهیم؛ اما نمیدانیم چه میخواهیم! تعارف را با خودمان کنار بگذاریم: اگر همین الان از شما بپرسند که رؤیای بزرگ زندگیتان چگونه تحقق مییابد میتوانید ویژگیهای آن اتفاقِ خوش و رؤیایی زندگی را توصیف کنید؟ 🙂 بنابراین همانطور که استاد مویس گفته است لازم است نقطهی هدفمان را مشخص کنیم: برای او پست مربیگری در یک تیم بزرگ، هدف بوده است؛ برای شماا چطور؟
سختکوشی: این یکی را همهی ما مدعی هستیم که بهاندازهی کافی داریم! 🙂 اما واقعیت این است که سختکوشی بهمعنی کارِ زیاد نیست؛ بلکه منظور از آن، انجامِ کارهای اثربخش در زمانِ درست (اثربخشی) و تکرار آن کارها بهمدت طولانی با داشتن صبر بهاندازهی کافی است.
اما مویس به دو عامل هم اشاره نکرده که برای تحقق رؤیاها به آنها نیاز داریم و احتمالا خودش بهدلیل ضعف در آنها نتوانست از بزرگترین فرصت زندگیاش استفاده کند. مربیانی مثل خوزه مورینیو و ماکس آلگری که پله پله از تیمهای کوچک به تیمهای بزرگ رسیدهاند به ما نشان میدهند که مویس چه چیزی را کم داشت:
شایستگی: پیش از این دربارهی تعریف شایستگی در گزارهها نوشتهام. منظور از شایستگی، داشتن مجموعهای از دانشها و مهارتهای خاص در کنار قابلیت کاربرد آنها در دنیای واقعی است. آیا مویس در زمانِ کار کردن در تیم متوسطی مثل اورتون به پرورش شایستگیهایش برای مربیگری در تیم بزرگی مثل یونایتد پرداخته بود؟
رشد گام بهگام: شخصا فکر میکنم مشکل اصلی مویس این بود که بهیکباره پرش قابل توجهی در مسیر پیشرفتش داشت. شاید اگر او پیش از آمدن به یونایتد مثل مورینیو که پیش از آمدن به چلسی تیم بزرگ اما سطح پایینتری مثل پورتو را اداره کرد، به تیمی سطح بالاتر از اورتون مثل تاتنهام رفته بود، این مشکلات برایش پیش نمیآمد. شاید همانجا معلومش میشد که برخلاف آن چیزی که خودش فکر میکند برای مربیگری در تیمهای بزرگ توانمندی لازم را ندارد! بنابراین رشد گام بهگام در مسیر شغلی یک مزیت کلیدی برای ما بههمراه دارد: به ما نشان میدهد که سقف توانمندیهای ما در مرحلهی فعلی زندگیمان کجاست و باید هنوز برای رفتن به مرحلهی بالاتر بیشتر تلاش کنیم. 🙂
“من مطمئنا بهتر از او نخواهم بود. کسی بهتر از فرگوسن وجود نخواهد داشت. آنچه در این باشگاه باید رخ بدهد، این است که همچنان رو به جلو حرکت کنیم. فکر میکنم آمادهی این پست هستم. من در پرستون و اورتون به سختی کار کردم. من برای مدتی طولانی بهسختی کار می کردم تا خودم را برای یک پست بزرگ آماده کنم.
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
با این دو قدم ساده استعداد خود را کشف کنید (دیجیاتو)
عادتهای محوری چگونه وضعیت زندگی شما را بهبود میبخشند؟ (دیجیاتو)
یک چیزی درباره خودمان (علی دادپی؛ سر خیابان فرصت)
درسهایی که میتوان از خاقانی آموخت
۸ توقع غیرمنطقی که برای موفقیت شما واقعا ضرر دارند (بازده)
مدیریت کسبوکار:
توصیههای کاربردی از جمعبندی ایدههای مدیران منتخب
۱۲ ویژگی یک مدیر عامل موفق (بازده)
چرا«ایربیانبی» بخش منابع انسانی خود را حذف کرد؟
بزرگترین مدیران اهمیت «درک شدن» را میدانند
ثروت سهامداران و ایجاد ارزش در سازمان
نوآوری، تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
مهمترین رویدادهای خدمات به مشتری در سال ۲۰۱۶
۶ سؤالی که طرح کسبوکار شما باید به آن پاسخ دهد
بازاریابی تلویحی: چگونه غیرمستقیم در اعماق ذهن مشتری نفوذ کنیم؟
استراتژیهای رونمایی محصول، بخش سوم و استراتژیهای رونمایی محصول، بخش چهارم
داستان برند ردبول، داستانسرایی که نوشابه انرژیزا میفروشد (زومیت)
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
مهمترین مسائل اقتصادی سال ۲۰۱۷ از نگاه فوربس
۴ بحران فوری اقتصاد ایران در گفتگو با سعید لیلاز
سه سناریو برای فتح بازارهای منطقه
اقتصاد توجه چیست؟ (بازده)
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
آینده، پسنگری، تحلیل محتوا و تکینگی فناوری
به نظر میرسد روند جایگزینی مدیران با سیستمهای کامپیوتری آغاز شده باشد (دیجیاتو)
۵ راهبرد بازاریابی دیجیتال که بسیار اثربخش است
پیش از شروع: میتوانید فید وبسایت گزارهها و همچنین فید لینکدونی گزارهها (که مطالب این پست از میان آنها انتخاب میشوند) را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. میتوانید گزیدهی بهترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه شدهی من را در تمام روزهای هفته در صفحهی پاکت
بگو به چه چیزی توجه میکنی تا بگویم کیستی.
خوزه اورتگا وای گاست
بگو به چه چیزی توجه میکنی تا بگویم کیستی. خوزه اورتگا وای گاست دوست داشتم!۲
“نیمار تأکید کرد که برای تبدیل شدن به برترین بازیکن دنیا و کسب توپ طلا قصد ندارد با لیونل مسی رقابت کند. او گفت: من میخواهم راه خودم را بروم و نمیخواهم بهتر از بازیکنی باشم. فقط میخواهم بهتر از چیزی که الان هستم بشوم.“(اینجا)
الگوها و اسطورهها یکی از مهمترین جنبههای زندگی هر یک از ما در این دنیا بهشمار میآیند. هر کدام از ما در زندگیمان قهرمانهایی داریم که دوست داریم شبیه آنها باشیم، از شباهتهای ظاهری بگیرید تا رسیدن به موفقیتهای آن افراد. الگوها و قهرمانها یکی از مهمترین جنبههای زندگی ما محسوب میشوند: ما به آنها عشق میورزیم، از دیدارشان بهوجد میآییم و از راه و رسمِ زندگی و کارشان الگوبرداری میکنیم و انگیزه میگیریم.
اما مشکل از آنجا پیش میآید که “الگوبرداری” از این افراد بزرگ و موفق را با “شبیهسازی” اشتباه میگیریم: اینکه اگر همان کارهایی را بکنیم که آن فرد انجام داده، ما هم به همان جایی خواهیم رسید که آن فرد به آنجا رسیده است. این نوع نگاه به داستان موفقیت انسانهای شایسته چند خطا را در دل خود پنهان کرده است:
اول: ما از زندگی آنها فقط یک نقطه را میبینیم و فراموش میکنیم که موفقها برای رسیدن به موفقیت چه مرارتها و سختیهایی را پشت سر گذاشتهاند و اصلا کارهایی که امروز از آنها میبینیم همانهایی نیست که باعث موفقیت آنها شدهاند!
دوم: استعدادها و توانمندیهای ما لزوما مشابه موفقها نیست. از آن مهمتر، ارزشها و تعریفِ معنای زندگی میان هیچ دو انسانی در دنیا کاملا مشابه نیست. بنابراین لزوما ما با موفقها هممقصد نیستیم که بخواهیم با آنها همسفر باشیم و راهِ خودِ آنها را طی کنیم!
سوم: موفقیت یک مفهوم نسبی است که حد و اندازهای ندارد. شاید جرأت این را نداشته باشیم که به این فکر کنیم که میتوانیم از موفقها هم موفقتر باشیم؛ اما اساسا رؤیایی که بهاندازهی کافی بزرگ نباشد، ارزش فکر و تلاش را ندارد! 🙂
سه نکتهی بالا بهنوعی شرح حرفهای نیمار در مقایسه کردنِ مسیر موفقیتش با لئو مسی است. نیمار در واقع خواسته تا به ما بگوید برای موفقیت، لازم نیست کار عجیب و غریبی انجام دهید: مهمترین اصلِ اساسی موفقیت این است که همیشه سعی کنیم در زندگی و شغلمان بهتر از دیروزمان باشیم. رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. 🙂 پس در هر نقطه از زندگی تلاش کن که بهترینِ خودت باشی و از خودِ قبلیات، اندکی بهتر شوی. از ریاضی که یادتان هست: خط از بیشمار نقطه تشکیل میشود. خطِ نمایانگرِ تابعِ صعودیِ موفقیت، از همین نقطههای ریز زندگی تشکیل شده است. امیدوارم تابعِ مسیرِ زندگیتان، از نوع نمایی باشد!
ناگفته پیدا است که در متن بالا هر جایی از افراد صحبت شده، میتوان سازمانها و کسبوکارها را نیز جایگزین کرد. 🙂
“نیمار تأکید کرد که برای تبدیل شدن به برترین بازیکن دنیا و کسب توپ طلا قصد ندارد با لیونل مسی رقابت کند. او گفت: من میخواهم راه خودم را بروم و نمیخواهم بهتر از بازیکنی باشم. فقط میخواهم بهتر از چیزی که الان هستم بشوم.“(اینجا) الگوها و اسطورهها یکی از مهمترین جنبههای زندگی هر یک از ما در این دنیا
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
نشانههای خستگی ناشی از کار زیاد
جملات منفی :۱۳ جمله منفی که هرگز نباید بگویید (بازده)
۱۳ کار که افراد دارای ذهن قوی هرگز انجام نمیدهند (بازده)
۱۰ دلیل که آدمهای باهوش درباره خودشان تردید دارند (بازده)
۶ روش غلبه بر ترس از مواجهه با دیگران (بازده)
مدیریت کسبوکار:
چالشهای ارزشآفرینی در شرکتهای چندکسبوکاره – سید حسین جلالی – روایت من از استراتژی
پنج توصیه طلایی برای مدیران جوان پرمشغله
چگونه یادگیری و توسعه در سازمان چابکتر میشود؟
۱۰ درس موفقیت از جف بزوس موسس آمازون برای کارآفرینان (بازده)
نوآوری، تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
چگونه شکستی موفقیتآمیز بخوریم
حقیقتی ترسناک در مورد بقای شرکتها
نشانههای وجود روحیه نوآوری در سازمانها
استراتژیهای رونمایی محصول بخش اول و استراتژیهای رونمایی از محصول – بخش دوم
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
اختیار خرید: ابزار جدیدی برای پوشش ریسک در بازار سرمایه
صرفهجویی در مقیاس، سودآوری در کسبوکار
سهم ۲۵درصدی خدمات از تجارت جهانی
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
اقتصاد ۱۴۷میلیارد دلاری اپلیکیشنها
اگر شما گوگل داک را متوجه شوید، بلاکچین را هم خواهید فهمید (کوینایران)
کاربرد بیگ دیتا در شرکتهای تلکام
پیش از شروع: میتوانید فید وبسایت گزارهها و همچنین فید لینکدونی گزارهها (که مطالب این پست از میان آنها انتخاب میشوند) را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. میتوانید گزیدهی بهترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه شدهی من را در تمام روزهای هفته در صفحهی پاکت
پژواک
کسیست در سنگ
که تو را میفهمد
و با من همصدا است!
محمد علی بهمنی
پژواک کسیست در سنگ که تو را میفهمد و با من همصدا است! محمد علی بهمنی دوست داشتم!۱
همهی ما هر روز در زندگی و کارمان با مسائل گوناگونی مواجهیم که لازم است آنها را حل کنیم. بعضی از این مسائل، کوچک و پیشِ پا افتادهاند و برخی دیگر، چالشبرانگیز و پیچیده. در این میان نباید این را هم فراموش کنیم که بسیاری از مسائل را خودمان ناآگاهانه ـ و حتی آگاهانه ـ ایجاد میکنیم: تصمیمگیری اشتباه، اطلاعات ناقص در مورد یک موضوع، ضعف در تعاملات انسانی و بسیاری از ضعفها و اشتباهات دیگر جزو دلایل پیش آمدن مسائل برای ما در زندگی محسوب میشوند.
در مواجهه با مسائل انسانها روشهای گوناگونی را بهکار میگیرند: روشهای علمی، منطقی ـ ریاضی، شهودی ـحسی و مهمتر از همه تجربی جزو مهمترین الگوهای حل مسئله برای ما محسوب میشوند. نکتهی کلیدی آن است که این روشها همگی خود مبتنی بر تجربیات جمعی و فردی ما انسانها هستند و در نتیجه متأسفانه هیچ کلیدی برای حل تمامی مسائل دنیا وجود ندارد. با این حال از آنجایی که یاد گرفتهایم برای مسائل از روشهای مشخصی استفاده کنیم و از آنجایی که در بسیاری از موارد آن روشها پاسخگوی حل مسئله بودهاند، بنابراین پیشفرضمان این است که مسائل را همیشه میتوان با همین روشها حل کرد. و امان از زمانی که روشهای حل مسئلهای که آموختهایم و تجربه کردهایم جواب نمیدهند …
روانشناسی تصمیمگیری (همان موضوعی که میتوانید در این کتاب و این کتاب با آن آشنا شوید) بهدنبال تلنگر زدن به ما در همین زمینه است: اینکه تا چه اندازه قدرت ذهنیِ بهظاهر بیپایانِ بشر در معرض انواع خطاهای آشکار و پنهان قرار دارد. این موضوع را میتوان به حل مسئله نیز تعمیم داد: چه بسیار روشهای حل مسئله که در زندگیمان داریم از آنها استفاده میکنیم و در ماهیتِ خود دچار انواع خطاها هستند.
در چند وقت اخیر تلاش کردم کمی به روشهای حل مسئلهام نگاه تحلیلیتر داشته باشم. نتایج این تحلیل را کمی (!) مطالعه ترکیب کردم و نتیجهاش شد مجموعهای از خطاهای ذهنی ما در هنگام انتخاب روش حل مسئله و تلاش برای حل مسائل که در قالب گزارههای نامعتبر (!) زیر آنها را خلاصه کردهام:
شاید یکی از بهترین پیشنهادات برای حل مسئله را خانم ماری انگلبرایت ارائه داده باشد: “اگر چیزی را دوست نداشتید، تغییرش بدهید. اگر نتوانستید تغییرش بدهید، روش فکر کردن در مورد آن را عوض کنید.” خیلی وقتها احتمالا مشکل اصلی در راهِ حلِ مسئله، نوع نگرش ما به خود مسئله است.
همهی ما هر روز در زندگی و کارمان با مسائل گوناگونی مواجهیم که لازم است آنها را حل کنیم. بعضی از این مسائل، کوچک و پیشِ پا افتادهاند و برخی دیگر، چالشبرانگیز و پیچیده. در این میان نباید این را هم فراموش کنیم که بسیاری از مسائل را خودمان ناآگاهانه ـ و حتی آگاهانه ـ ایجاد میکنیم: تصمیمگیری اشتباه، اطلاعات ناقص در
“صدرنشین سری آ هستیم و در آستانهی صعود به دور حذفی لیگ قهرمانان قرار داریم. فکر نمیکنم میتوانستیم شروع بهتری متصور شویم. ما از قبل میدانستیم کارهای زیادی برای انجام دادن داریم و تنها با تلاش زیاد است که به اهدافمان خواهیم رسید. بزرگترین نقطه قوت ما در فصول اخیر، توانایی حفظ تمرکز در شرایط مختلف بوده است.” (جورجو کیلینی دربارهی وضیت تیم یوونتوس؛ اینجا)
تمرکز یکی از ستارههای درخشانی است که برای طی طریق مسیر موفقیت به آنها نیاز داریم. تمرکز به ما کمک میکند تا همان کاری را انجام دهیم که باید. انتخاب کار درست برای انجام دادن یا همان اثربخشی یکی از نتایج مهم داشتن تمرکز است. اما از آن مهمتر نکتهای دیگر نیز وجود دارد: اینکه تمرکز به ما کمک میکند تا منابع محدود در دسترسمان از جمله قدرت ذهنی، مهارتی و فیزیکیمان را تا حد امکان به مجموعه فعالیتهای لازم برای رسیدن به اهدافمان اختصاص دهیم و از هدر رفت منابع جلوگیری کنیم. در عین حال دقت و کیفیت انجام هر کاری نیز وابستگی کاملی به میزان تمرکز ما دارد.
همهی ما میدانیم که بهدست آوردن تمرکز چقدر کار سختی است! در هر زمانی دهها گزینهی جذابتر نسبت به کاری که داریم انجام میدهیم پیش روی ما است که میتوانیم با انتخاب آنها لذت بیشتری ببریم: وبگردی، تلگرامبازی، گشتوگذار در توییتر و اینستاگرام، سر زدن به مراکز خرید، تماشا کردن فیلم و سریال و بسیاری کارهای دیگری که همهی ما با آنها آشناییم، اگر چه لذت بیشتری نسبت به کار کردن به ما میرسانند؛ اما متأسفانه در اغلب موارد تأثیر خاصی روی دستیابی ما به اهدافمان ندارند! همین است که امروزه انواع و اقسام روشهای کسب تمرکز، اولویتبندی کارها، غلبه بر تنبلی و بهتعویق انداختن کارها و … در دسترس ما قرار دارند که میخواهند به ما یاد بدهند چطور بر غولِ جذابِ “بازیگوشی” غلبه کنیم! 🙂 با این حال واقعیت این است که تا خودمان نخواهیم، هیچ روشی نمیتواند به ما در بهدست آوردن تمرکز یاری برساند.
اما کیلینی ـ یکی از معدود ستارههای این روزهای فوتبال ایتالیا ـ به نکتهی جالبی در حرفهایش اشاره کرده است: اینکه کسب تمرکز بهتنهایی کافی نیست و حفظ آن در شرایط مختلف نیز مهم است! داستان اصلا پیچیده نیست. همهی ما تجربیات فراوانی داشتیم که در آنها با هزار و یک زحمت روی کارمان متمرکز شدهایم اما ناگهان با یک اتفاق ناگهانی دوباره تمرکزمان از بین رفته است! چند بار شده در حال درس خواندن یا وسط جلسه روی گوشی هوشمندتان یک نوتیفیکیشن بیاید و با این ایده که “یک دقیقه ببینم ماجرا چیه” برای مدت زیادی سرگرم بازی با گوشیتان شده باشید؟ شبیه همین ماجرا را میتوان برای تیمها و شرکتها نیز پیدا کرد. مثلا شرکتی را در نظر بگیرید که بین چندین پروژهی مهم و استراتژیک، خود را درگیر پروژهای کوچک و با ارزش افزودهی پایین میکند، فقط برای اینکه نباید سودِ ناچیز آن پروژه را از دست داد!
این دقیقا همان چیزی است که انسانها، تیمها و شرکتهای موفق را از دیگران متمایز میکند و در حقیقت یک مزیت رقابتی پنهان برای آنها است: آنها وقتی روی یک کار، ایده، محصول، پروژه و … متمرکز میشوند، اجازه نمیدهند هیچ عامل انحرافی یا موقعیت اضطراری تمرکز آنها را از کار اصلیشان به خود جلب کند. البته طبیعی است که نمیشود این تمرکز را دائما حفظ کرد؛ اما در هر حال در یک بازهی زمانی خاص باید بخش مهمی از زمان و انرژی روی انجام سختکوشانهی آن کار مورد نظر صرف شود تا بتوان از حرکت در مسیر اهداف اطمینان حاصل کرد. فراموش نکنید که رسیدن به هر هدفی نیازمند پیجویی مستمر مسیرِ رفتن تا رسیدن است و در نهایت، آنهایی به مقصد میرسند که بتوانند آهسته و پیوسته حرکت کنند. داستان مسابقهی خرگوش و لاکپشت را یادتان میآید؟
“صدرنشین سری آ هستیم و در آستانهی صعود به دور حذفی لیگ قهرمانان قرار داریم. فکر نمیکنم میتوانستیم شروع بهتری متصور شویم. ما از قبل میدانستیم کارهای زیادی برای انجام دادن داریم و تنها با تلاش زیاد است که به اهدافمان خواهیم رسید. بزرگترین نقطه قوت ما در فصول اخیر، توانایی حفظ تمرکز در شرایط مختلف بوده است.” (جورجو کیلینی