“تو می‌توانی موفق بشوی. مگر چه فرقی با این همه آدم موفق تاریخ داری؟ زندگی‌شان را که بخوانی، از امروز تو هزار پله عقب‌تر بودند. مشکلات‌‌شان از تو بیش‌تر بود. موانع‌ زندگی‌‌شان از تو بیش‌تر بود. حتی خیلی از آن‌ها توانمندی‌‌ و استعدادشان هم از تو کم‌تر بود. بنابراین تفکر نمی‌شود و نمی‌توانم را کنار بگذار که اتفاقا می‌شود و می‌توانی. اما این کار یک شرط اصلی دارد: این‌که بخواهی! وقتی واقعا از ته دلت‌ بخواهی، خدای مهربان هم می‌خواهد تا تو به آرزوهای‌ات برسی. و وقتی این اتفاق بیفتد، دنیا هم با تو همراه خواهد شد و تمامی نیروهای طبیعی و غیرطبیعی دست به‌دست هم خواهند داد تا موفق شوی! اما یادت نرود که باید به‌اندازه‌ی کافی صبر داشته باشی تا لحظه‌ی موعود فرا برسد!”

جملات بالا خلاصه‌ای هستند از حرف‌هایی که کتاب‌ها و مقالات موفقیت شخصی و شغلی و سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های مربیان و اساتید فن این حوزه قصد دارند به ما بقبولانند. آن‌ها می‌گویند مشکل اصلی ما در موفق نشدن، تفکرات اشتباه ما است. اگر نگاه منفی‌باف و ناامیدی‌مان را کنار بگذاریم و اگر با تمام وجود به‌دنبال آرزوهای‌مان باشیم، “قانون جذب” باعث می‌شود که حتما به آن آرزوهای بزرگ برسیم. این حرف کاملا درست است؛ اما یک نکته‌ی کلیدی در میان هیاهوی “در ستایش از ارزش خوش‌بینی” شنیده نمی‌شود.

درباره‌ی چه سخن می‌گویم؟ نکته‌ای که مورد نظر من است آن‌قدرها هم جدید نیست. در فرهنگ ارزشمند اسلامی ـ ایرانی خودمان ضرب‌المثلی داریم که من زمانی که بچه بودم آن را زیاد می‌شنیدم؛ اما مدت‌ها است آن را از زبان کسی نشنیده‌ام: “از تو حرکت از خدا برکت.” مفهوم ساده‌ی مستتر در این ضرب‌المثل همان چیزی است که در بند قبل از نادیده گرفته شدن آن سخن گفتیم.

“از تو حرکت از خدا برکت.” این یعنی تو تلاش‌ کن تا برسی. تلاش کن تا آرزوهای‌ات محقق شوند. این‌جا اثری از اهمیت “خواستن” دیده نمی‌شود! پس نقش “خواستن” چیست؟ کمی فکر کنید. تلاش بی‌هدف معنایی ندارد و از آن مهم‌تر تلاش بدون خواستن، بی‌نتیجه است. خواستن موتور محرک و انگیزه‌دهنده‌ای است که شما را در مسیر رسیدن به آرزوهای‌تان پیش می‌برد. بنابراین منظور از “خواستن” در الگوهای مختلف موفقیت، همان انرژی اولیه‌ای است که باعث شروع کار شما می‌شود. بنابراین نباید فقط در همان “خواستن” متوقف شد، اول بخواهید و بعد شروع کنید. برای گرفتن تصمیم حرکت به‌سوی تحقق آرزوهای‌تان، لازم هم نیست که صبر کنید تا اتفاق خارق‌العاده‌ای بیفتد یا شما به امکانات خاصی دست پیدا کنید. از هر جایی که می‌توانید شروع کنید، هر کاری را که می‌توانید ـ هر قدر کوچک ـ انجام دهید و در طول مسیر ثابت قدم پیش بروید. روبرو شدن با موانع در این مسیر طبیعی است؛ اما دقیقا در همین نقاط از مسیر شما تا رسیدن به موفقیت است که آن قدرت و انرژی درونی به‌کار شما می‌آید. در این‌جا است که باید به سراغ رؤیاهای زیبای‌تان بروید و با فکر کردن به آن‌ها، دوباره جادوی “خواستن” را در خودتان بیدار کنید. با تجدید انرژی می‌توانید باز هم حرکت به‌سوی رؤیاهای‌تان را از سر بگیرید.

آن‌چه افراد موفق از غیرموفق را متمایز می‌سازد همین‌جا است. موفق‌ها منتظر فراهم شدن شرایط نمی‌نشینند و با کمک انرژی درونی ناشی از خواستن، از هر جایی هستند به راه می‌افتند و عمیقا باور دارند که “رفتن رسیدن است.” اما غیرموفق‌ها همواره منتظر تحقق این شرط و آن شرط می‌مانند و گوشه‌ای می‌نشینند. حتی اگر حرکتی هم بکنند با رسیدن به اولین مانع کوچک و غیرجدی از کاه، کوهی می‌سازند که گذشتن از آن کار هیچ کسی نیست. بنابراین باز بهانه برای نشستن و کاری نکردن فراهم می‌شود!

تجربه‌ی شخصی من نشان‌گر آن است که فرمول موفقیت را می‌توان به این‌صورت خلاصه کرد:

موفقیت = رؤیا + خواستن + نقشه + حرکت + تداوم

شما باید ابتدا رؤیایی داشته باشید. این رؤیا باید آن‌قدر جذاب باشد که فکر کردن به آن شما را سرشار از انرژی و انگیزه بکند. بعد باید تحقق این رؤیا را بخواهید و تفکر “نمی‌شود” را دور بریزید. در این نقطه وقت حرکت کردن فرا رسیدن است. اما قبل از حرکت لازم است بدانید که باید در چه جهتی و چگونه پیش بروید. بنابراین مسیر رسیدن به موفقیت را برای خودتان ترسیم کنید. دیگر وقت راه افتادن است. بروید تا برسید و فراموش نکنید که تداوم در حرکت،  شرط رسیدن است!

دوست داشتم!
۲۷

“تو می‌توانی موفق بشوی. مگر چه فرقی با این همه آدم موفق تاریخ داری؟ زندگی‌شان را که بخوانی، از امروز تو هزار پله عقب‌تر بودند. مشکلات‌‌شان از تو بیش‌تر بود. موانع‌ زندگی‌‌شان از تو بیش‌تر بود. حتی خیلی از آن‌ها توانمندی‌‌ و استعدادشان هم از تو کم‌تر بود. بنابراین تفکر نمی‌شود و نمی‌توانم را کنار بگذار که اتفاقا می‌شود و

به‌دلیل سفرم به مشهد مقدس و عدم دسترسی مناسب به اینترنت، دیگر این هفته مثنوی خیلی تأخیر شد! در هر حال این شما و این هم منتخب مطالب خواندنی هفته!

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. :)
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

از چرا تا چگونه (نادر خرمی راد)

بیست کاری که نباید اجازه بدهید کسی شما را وادار به آن‌ها کند! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

ساختار مغز مثبت‌اندیش و منفی‌نگرها

اقتصاد آنلاین – شادترین و ناراحت ترین مشاغل ۲۰۱۴

مدیریت کسب و کار و سرمایه‌گذاری:

مجید جلالی، تونی، تراکتور و رفتار (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

استراتژی: داستان کسب و کار (ابراهیم حیدری؛ در مسیر افق)

اقتصاد آنلاین – توصیه‌های وارن بافت برای سرمایه گذاری

اقتصاد:

اقتصاد آنلاین – غول‌های اقتصادی جدید جهان

اقتصاد آنلاین – مدل‌های‌ اقتصادی پروفسور محمدهاشم‌ پسران

آمار کسب و کار و اقتصاد:

اقتصاد آنلاین – میزان سرمایه مردم هر استان در بانک‌ها؟

ایران با وجود تحریم‌ها هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا شد

اقتصاد آنلاین – هزینه ایجاد شغل ۷۰ میلیون تومان شد

اقتصاد آنلاین – ۲٫۵ میلیون نفر؛ تعداد بیکاران کل کشور

اقتصاد آنلاین – انجام ۴۶ درصد معاملات‌ بورس توسط‌ ۱۰ کارگزار

فاوا در جهان:

ایتنا – پایین‌تر بودن درصد خطای کدهای متن‌باز نسبت به کدهای اختصاصی (جالب!)

فاوا در ایران:

تراکنش‌های شاپرک از امسال کارمزد می‌خورد

وضعیت وزارت ارشاد در حوزه زیرساخت ارتباطی اصلا خوب نیست – ایستنا

رسانه‌های اجتماعی:

اقتصاد رسانه‌های اجتماعی؛ تولید و توزیع، هر دو پای فیل‌اند | رسانه‌های اجتماعی

انتشار محتوا در شبکه‌های اجتماعی و افزایش ۶۵ درصدی بازدیدها

«دی جی حسین فسنقری» چطور مشهور شد؟ | رسانه‌های اجتماعی

ترافیک ارجاعی فیسبوک در سه ماهه نخست سال جاری میلادی بیش از ۳۷ درصد، پینترست حدود ۴۸ درصد و توییتر نیز فقط ۱ درصد رشد داشته‌اند – زومیت

آمار فاوا:

نزول سه پله‌ای ایران در آمادگی الکترونیکی

ایتنا – رشد ۱۰۰۰ درصدی حجم اطلاعات جهان تا سال ۲۰۲۰

ایتنا – بازار ۲۶۶ میلیارد دلاری در انتظار فناوری‏‌های BYOD

دوست داشتم!
۰

به‌دلیل سفرم به مشهد مقدس و عدم دسترسی مناسب به اینترنت، دیگر این هفته مثنوی خیلی تأخیر شد! در هر حال این شما و این هم منتخب مطالب خواندنی هفته! پیش از شروع:  برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ

“هیچ‌کس نمی‌تواند جای پپ را در بارسا پر کند.” از همان روزی که گوآردیولا از بارسا جدا شد، این گزاره‌ در ذهن هواداران بارسا جا خوش کرد. چهار سال رویایی و تکرارنشدنی با پپ، آن‌چنان جادویی بودند که گمان نمی‌رفت کسی بتواند به این زودی‌ها و به‌سادگی عصر جدیدی را در بارسا آغاز کند. راسل ـ مدیرعامل همیشه منفور بارسا برای هوداران این تیم ـ در اقدامی کاملا عجیب دستیار اول پپ تیتو ویلانوا ـ که پیش از آن نام‌ش تنها در آن جنجال‌آفرینی معروف خوزه مورینیو به گوش هواداران رسیده بود ـ را به سرمربی‌گری بارسا انتخاب کرد. در آن روزها جدا از جو شدیدا احساسی ناشی از جدا شدن پپ، شایعات موجود در زمینه‌ی مذاکره با برخی از بزرگ‌ترین مربیان دنیا بر حیرت هواداران فوتبال از این انتخاب افزود. تیتو اما هیچ واکنشی به جو منفی که علیه او شکل گرفته بود نشان نداد. او تیم پپ را در اختیار گرفت و توفانی‌ترین شروع تاریخ بارسا را رقم زد. اما حیف …واقعا حیف که این سرطان لعنتی در این دنیا وجود دارد. بیماری که پیش از این ناصر خان حجازی و بزرگ‌مرد دیگری به‌نام اوزبیو را از هواداران دل‌باخته‌ی فوتبال گرفت. خبر کوتاه اما کوبنده بود: “تیتو به‌دلیل عود بیماری سرطان، مجبور است برای ادامه‌ی درمان به نیویورک برود.” در نبود او، دستیاران‌ش تیم را به‌پیش بردند؛ اما در نهایت قافیه را در جام حرفی به رئال مادرید و در لیگ قهرمانان با نتیجه‌ای تحقیرآمیز به بایرن باختند. اما در لالیگا آن‌جایی که تیتو کار را چنان پرقدرت شروع کرده بود که همه‌ی مدعیان با فاصله عقب افتادند، بارسا باز هم مثل زمان پپ در صدر ایستاد.

گاهی به این فکر می‌کنم که اسطوره‌ها چقدر راحت ساخته می‌شوند. خیلی وقت‌ها یک عمل‌کرد درخشان در زمانی کوتاه برای “جاودانگی” آدم‌ها کافی است. تیتو نتوانست خاطره‌ی پپ را از ذهن هواداران بارسا پاک کند؛ اما با مبارزه‌اش با سرطان، با امیدی که این مبارزه‌ی او به بازیکنان و هواداران بارسا داد و با تک جام ارزش‌مندی که در “نیوکمپ” افسانه‌ای نگه داشت، برای همیشه در خاطره‌ی هواداران بارسا ثبت شد. اگر دوران سیاه مدیریت راسل را در تاریخ بارسا نادیده بگیریم، بارسا با داشتن مردان بزرگی مثل تیتو و البته “اریک آبیدال” و با همراهی همه‌ی اعضا و دوست‌داران‌ش با این مردان بزرگ، در عمل ثابت کرده است که چرا شعار باشگاه بزرگ بارسلونا “فراتر از یک تیم فوتبال” است.

و حالا مرگ “تیتو ویلانوا” در روزهایی که می‌شد او را در قامت سرمربی‌گری بارسا به‌عنوان تاریخ‌سازی دیگر تصور کرد، شمایل اسطوره‌ای تیتو را در ذهن‌ها تقویت می‌کند. فکر می‌کنم این روزها با سقوط بارسای تحت هدایت تاتا مارتینو دیگر ثابت شده است که حتی جادوگران بارسا هم نیاز به مربی بزرگی دارند و نقش پپ و پس از او تیتو در بارسا تا چه اندازه بزرگ بوده است.

تصویری که از تیتو در ذهن من ماندگار شده، تصویری است که در ویدئوی خداحافظی شبکه‌ی تلویزیونی بارسا تی‌وی برای پپ آن را می‌بینیم: پپ در ضیافتی از رنگ‌های فلو ایستاده که تیتو به‌سراغ او می‌آید و یکدیگر را در آغوش می‌کشند …

تیتو با آن چهره‌ی تکیده‌ در روزهای آخر مربی‌گری‌ش در بارسا برای همیشه در حافظه‌ی تاریخ جاودانه شد. بدرود مربی!

دوست داشتم!
۶

“هیچ‌کس نمی‌تواند جای پپ را در بارسا پر کند.” از همان روزی که گوآردیولا از بارسا جدا شد، این گزاره‌ در ذهن هواداران بارسا جا خوش کرد. چهار سال رویایی و تکرارنشدنی با پپ، آن‌چنان جادویی بودند که گمان نمی‌رفت کسی بتواند به این زودی‌ها و به‌سادگی عصر جدیدی را در بارسا آغاز کند. راسل ـ مدیرعامل همیشه منفور بارسا

۱٫ و من امروز ششم اردیبهشت ماه ۱۳۹۳، بالاخره سی ساله شدم. به‌همین سرعت و به‌همین سادگی. تغییر هم‌زمان و ساده‌ی دو شماره؛ اما تجربه‌ای عمیق و متفاوت. پایان یک دهه‌ی عجیب و جذاب سرشار از شادی و غم و آغاز روزی و دهه‌ای دیگر. تولدی متفاوت و جذاب کنار حرم مطهر امام رضا (ع). به فال نیک می‌گیرم‌ش. 🙂

۲٫ ده سال قبل همین موقع کجا بودم؟ به چه فکر می‌کردم؟ از دنیا چه می‌خواستم؟ چه می‌کردم؟ این‌ها شاید چندان مهم نباشد. مهم مسیری است که در طول این ده سال طی کردم. مسیری که با افتخار سرم را بالا می‌گیرم و می‌گویم که خوش‌حال‌م زندگی من بوده است.

۳٫ دهه‌ی بیست سالگی، سرشار از شادی و محبت بود. شادمانی و لذت ناشی از بودن کنار خانواده و دوستان‌م. و البته رضایت درونی و شادی از تلاش برای تغییر خودم و دنیا!

۴٫ دهه‌ی بیست سالگی البته دهه‌ی تجربه، پیش‌روی و موفقیت هم بود. دهه‌ای مملو از کارها و دستاوردهای بزرگی که روزی آرزوهای بزرگی محسوب می‌شدند. کار کردن و اثرگذاری و خواندن و نوشتن و یاد گرفتن و یاد دادن!

۵٫ دهه‌ی بیست سالگی غم و درد و رنج هم کم نداشت. از رنج دوری عزیزان تا درد از دست دادن چند نفر از مهم‌ترین آدم‌های زندگی‌ام برای همیشه. و البته حسرت و درد ناشی از نرسیدن‌ها و نه شنیدن‌ها.

۶٫ اما امروز که در اوج رضایت درونی به گذشته‌ای ده ساله می‌نگرم و به “زندگی پیش رو” می‌اندیشم، خوش‌‌حال‌م که کشف کرده‌ام زندگی چیزی جز مجموعه‌ای از انتخاب‌ها نیست و شادمان‌م از این‌که زندگی‌ام را با انتخاب‌های درست و نادرست خودم ساخته‌ام. زندگی که برای خودم ساخته‌ام و زندگی که برای خودم آن را طی کرده‌ام؛ نه برای دیگران!

۷٫ امروز می‌دانم که آن‌چه مهم است همین است و بس. این‌که هنوز فرصتی ـ هر چند کم‌تر از قبل ـ برای بودن و کشف کردن و لذت بردن و مهر ورزیدن و تأثیر گذاشتن باقی مانده است. فرصتی برای ساختن “یادگاری که در این گنبد دوار بماند!” زندگی در پیش رو و جاودانگی. حالا وقت شروعی دوباره است. 🙂

پ.ن. پست‌های لینک‌های هفته و درس‌های فوتبال فردا منتشر خواهند شد. 🙂

دوست داشتم!
۱۹

۱٫ و من امروز ششم اردیبهشت ماه ۱۳۹۳، بالاخره سی ساله شدم. به‌همین سرعت و به‌همین سادگی. تغییر هم‌زمان و ساده‌ی دو شماره؛ اما تجربه‌ای عمیق و متفاوت. پایان یک دهه‌ی عجیب و جذاب سرشار از شادی و غم و آغاز روزی و دهه‌ای دیگر. تولدی متفاوت و جذاب کنار حرم مطهر امام رضا (ع). به فال نیک می‌گیرم‌ش. 🙂

وقتی سخن از آرزوها و رؤیاهای بزرگ به‌میان می‌آید، ناخودآگاه ترس و درد هم در وجود آدمی می‌دوند. ترس از ناشناخته‌ها و درد نشده‌ها. ترس از دوباره نشدن و طعم تلخ نرسیدن‌. این وضعیت و این احساس، خودآگاه و ارادی نیست. سرشت بشر این‌گونه آفریده شده است. بشری که همواره در ظاهر چشم به گذشته دارد و در باطن همیشه منتظر فردا است؛ البته فردایی که مطمئن است هرگز نمی‌آید! او فراموش می‌کند که خالق بزرگ وجود او خود در کتاب آسمانی‌اش فرموده که: “ما انسان را عجول خلق کردیم!” و صبر، کلید گشایش تمام درهای بسته است.

همه‌ی ما انسانیم. تک‌تک ما تجربیات تلخ و شیرینی از گذشته و حال داریم. زندگی هم چیزی جدا از همین تجربیات بشری نیست. اصلا تفاوت میان ما با سایر موجودات در همین خودآگاهی در مورد تجربیات زندگی است (و نه احساس که همه‌ی موجودات زنده آن را به‌شکلی دارند!) اما این خودآگاهی چه بر روز ما می‌آورد؟ اصل ماجرا این‌جاست.

فکر کردن و تصمیم گرفتن همیشه نیازمند داشتن اطلاعات است. مشکل این است که وقتی به آینده فکر می‌کنیم، اطلاعاتی در مورد آینده در اختیار نداریم و در نتیجه در مورد آینده براساس تجربیات و اطلاعاتی که داریم، قضاوت می‌کنیم. و چه کسی است که طعم تلخ غم و درد نرسیدن و نشدن را نچشیده باشد؟ اما آیا میان این سه موقعیت زمانی ـ یعنی گذشته و حال و فردا ـ ارتباط منطقی وجود دارد؟

پاسخ این سؤال هم بلی است و هم خیر. “بلی” از این جهت که مسیر زندگی ما یک زنجیره‌ی مستقیم است که هر حلقه‌ی آن با حلقه‌های قبلی در ارتباط است. من بذر دیروز را امروز درو می‌کنم و کاشته‌ی امروز را فردا. اما اگر زندگی تا این حد منطقی است، پس چرا این‌قدر چالش‌انگیز است؟

جایی می‌خواندم که براساس یک تحقیق روان‌شناسی، مغز انسان‌ها برای قانع شدن در مورد یک موضوع تنها نیازمند سه “حقیقت” (Fact) است. هر موقعیتی در زندگی هم جنبه‌های مثبت دارد و هم جنبه‌های منفی. جنبه‌های منفی معمولا آشکارترند (یا حداقل ذهن ما آسان‌تر کشف‌شان می‌کند!) و ما هم معمولا مثل “گلوم” ـ شخصیت منفی‌باف کارتون گالیور ـ همیشه می‌دانیم که قرار است بدترین اتفاق ممکن رخ دهد. اما لحظه‌ای تأمل کنید! زندگی واقعا این‌قدر تکراری و آینده تا به این حد تاریک است؟ قبل از ادامه‌ی بحث بگویم که نتیجه‌ی آن تحقیق روان‌شناسی این بود که برای یک بار هم که شده وقتی با ابهام مواجهید، به‌دنبال سه حقیقت مثبت بگردید و نگذارید ذهن منفی‌باف‌تان کار خودش را بکند!

وقتی بالاخره به این تصمیم رسیدیم که شیرینی و تلخی گذشته را کنار بگذاریم و به “رؤیای فردا” چشم بدوزیم، این مسئله‌ پیش می‌آید که این آینده‌ی زیبا چیست؟ پیش از این درباره‌ی آرزوهای بزرگ با هم حرف زدیم. گفتیم که آرزوهای بزرگ، همان‌هایی هستند که در عمق وجودمان به زیبایی و درستی آن‌ها باور داریم؛ اما به جبر زندگی فراموش‌شان کرده‌ایم. حالا که وقت تصویر کردن آینده‌ فرا رسیده، باید آن‌ها را از صندوق‌چه‌ی دل‌مان بیرون بکشیم. اما چگونه؟

راه‌حل این مشکل، کمک گرفتن از فن “کاغذ سفید” است. در دنیای کسب و کار توصیه می‌شود ساختن یا بازسازی یک کسب و کار را از یک ورق کاغذ سفید شروع کنید. این کار از یک سو باعث می‌شود تا کارهای اشتباه گذشته را دور بریزید و از سوی دیگر باعث می‌َشود تا کارها را از روشی جدید پیش ببرید که نتیجه‌ی آن نوآوری و تمایز است و این دو هم که کلید اصلی موفقیت محسوب می‌شوند!

در زندگی هم همین است. این‌که من به هدفی نرسیده‌ام، لزوما به معنی اشتباه بودن آن هدف نیست. خیلی وقت‌ها روش‌های من برای رسیدن به هدف اشتباه بوده‌اند و در نتیجه، باید روش کارم را عوض کنم نه این‌که از هدفم کوتاه بیایم! حتی ممکن است هدفم این‌قدر کوچک بوده که انرژی و انگیزه‌ی رسیدن به آن را نداشته‌ام!

فن “کاغذ سفید” بسیار ساده و در عین حال اثرگذار است. کاغذ سفیدی را به‌دست بگیر و ترسیم آینده را شروع کن! ذهنت را از این‌که “نتوانستم” و “نشد” و البته “نمی‌توانم” و “نمی‌شود” خالی کن. ترس را کنار بگذار. هر چقدر می‌توانی بزرگ و عجیب فکر کن و همه‌ی این‌ها را روی کاغذ سفیدت بنویس.

چه زیبا سروده است استاد سید علی صالحی عزیز که “من از اندوه آدمی آموخته‌ام که امید عین عبادت است!”

دوست داشتم!
۱۶

وقتی سخن از آرزوها و رؤیاهای بزرگ به‌میان می‌آید، ناخودآگاه ترس و درد هم در وجود آدمی می‌دوند. ترس از ناشناخته‌ها و درد نشده‌ها. ترس از دوباره نشدن و طعم تلخ نرسیدن‌. این وضعیت و این احساس، خودآگاه و ارادی نیست. سرشت بشر این‌گونه آفریده شده است. بشری که همواره در ظاهر چشم به گذشته دارد و در باطن همیشه

gheisar1هرگز

دلم نخواست بگویم

هرگز

مرگ از طنین هرگز

می‌زاید

اما همیشه

از ریشه‌ی همیشه می‌آید

رفتن

همیشه رفتن

حتی همیشه در نرسیدن

رفتن!

پ.ن. به‌احترام دوم اردیبهشت و ۵۵ سالگی قیصر امین‌پور.

دوست داشتم!
۱۳

هرگز دلم نخواست بگویم هرگز مرگ از طنین هرگز می‌زاید اما همیشه از ریشه‌ی همیشه می‌آید رفتن همیشه رفتن حتی همیشه در نرسیدن رفتن! پ.ن. به‌احترام دوم اردیبهشت و ۵۵ سالگی قیصر امین‌پور. دوست داشتم!۱۳

از زمانی که من به اتلتیکو آمدم، به تلاش بازی به بازی برای موفقیت فکر می‌کردم. همین پیش‌روی بازی به بازی است که شانس‌هایی را دراختیار ما قرار داده. با این روند از هیچ تیمی دور نیستیم. بیش از هر زمان دیگری این طرز فکر را تقویت می‌کنیم؛ ولی بیش از هر چیزی با بحث و صحبت این کار را پیش می‌بریم. این بحث و گفتگوست که ما را زنده نگاه می‌دارد.” (دیه‌گو سیمئونه؛ درباره‌ی موفقیت‌های این فصل اتلتیکو مادرید؛ این‌جا)

دیه‌گو سمیئونه در دوران بازی‌گری‌ش هم برای هواداران تیم‌های رقیب بازی‌کن محبوبی نبود و امروز در دوران مربی‌گری‌ش هم همین وضعیت برقرار است! اما چه دوست داشته باشیم و چه نه؛ او تیمی ساخته که یکی از ترسناک‌ترین تیم‌های این روزهای اروپا است. تیمی که بارسا را نه با پارک کردن اتوبوس، که با بازی تدافعی منطقی از پای درآورد. تیمی که رئال مادرید و بسیاری دیگر از تیم‌های بزرگ اروپا را در بازی‌های رو در رو تا مرز استیصال پیش برده است.

اما سیمئونه چه کرده که تیم‌اش تا این حد موفق شده است؟ جدا از تکنیک‌های روان‌شناختی و انرژی و انگیزه‌ای که او همانند دیگر مربیان بزرگ به بازیکنان تیم‌اش می‌دهد، فلسفه‌ی ساده‌ی مربی‌گری دیه‌گو ـ که خودش در جملات بند اول این پست بیان کرده، عامل کلیدی موفقیت است. سیمئونه به‌ زیبایی

۱- برای موفق شدن، لازم نیست یک کار بزرگ را یک دفعه انجام بدهی. این‌که گام به‌ گام پیش بروی و هر لحظه دنبال انجام به‌ترین کار ممکن باشی، کلید موفقیت است (این یعنی انگیزه‌ی درست.)

۲- اما نباید فراموش کنی که در هر موقعیتی (و بازی با هر رقیبی) باید از استراتژی متفاوتی استفاده کنی. بنابراین فرایند و روش انجام کارها را هم باید گام به گام اصلاح کنی (این یعنی طرح و نقشه‌ یا برنامه‌ی درست.)

۳- اما فقط داشتن انگیزه و برنامه‌ی درست و روش درست کار کردن و البته به‌تر کردن و تقویت دائمی سه دو عامل کافی نیست؛ شما باید بتوانید برنامه‌‌تان را در عمل پیاده کنید. پس مثل دیه‌گو سیمئونه و بازیکنان‌اش با تمرین و تلاش، سعی کن در عمل هم همان‌طوری که دوست داری و فکر می‌کنی، خوب باشی. چرا که در نهایت آن‌چه باقی می‌ماند “عملکرد” است و نه “نیت” و “هدف” و “انگیزه”.

فکر می‌کنم یک عامل کلیدی دیگر هم می‌شود برای موفقیت اتلتیکو مادرید سیمئونه در نظر گرفت. چیزی که چند فصل است بارسای سابقا افسانه‌ای و عزیز ما را از اوج پایین کشیده است: تداوم. بارسا سه فصل است که فصل را در اوج شروع می‌کند، در اوج پیش می‌رود و دست آخر در حساس‌ترین مقطع فصل در یک هفته تمام جام‌‌ها را از دست می‌دهد! بنابراین این‌که سیمئونه می‌گوید باید گام به گام پیش رفت می‌تواند یک معنی دیگر هم داشته باشد: به‌جای این‌که از اوج شروع کنی، از چند پله پایین‌تر شروع کن تا در نقطه‌ی کلیدی رقابت، بازی را نبازی!

دوست داشتم!
۴

از زمانی که من به اتلتیکو آمدم، به تلاش بازی به بازی برای موفقیت فکر می‌کردم. همین پیش‌روی بازی به بازی است که شانس‌هایی را دراختیار ما قرار داده. با این روند از هیچ تیمی دور نیستیم. بیش از هر زمان دیگری این طرز فکر را تقویت می‌کنیم؛ ولی بیش از هر چیزی با بحث و صحبت این کار را

چند روز مانده به عید نوروز دوست عزیزم داوود تراب‌زاده با من تماس گرفت و من را برای سخنرانی در همایشی به‌نام “روز آخر” در مشهد الرضا (ع) دعوت کرد. بیایید توضیحات روز آخر را از سایت‌ش بازخوانی کنیم:

“در این رویداد شما خواهید دانست که چگونه راه خود را بیابید و به سمت رؤیاها و زندگی ایده‌آل خود حرکت کنید. افراد متخصص شما را راهنمایی خواهند کرد و دیگران از تجربه خود از تغییر بزرگ در زندگی می‌گویند. امروز قرار است روز آخر زندگی شما باشد برای خودتان زندگی کنید و برای رؤیاهای‌تان تلاش کنید. این‌جا به‌زبان ساده به شما کمک می‌کنند تا علایق و خواسته‌های واقعی خودتان را پیدا کنید و به شما راهنمایی می‌دهند تا در زندگی تغییر دلخواه خود را ایجاد کنید. زندگی شما کوتاه‌تر از این است که برای دیگران آن را تلف کنید.”

در این همایش امیر مهرانی و آرش میلانی عزیز و من به‌همراه چند دوست متخصص دیگر در مورد نگاه‌مان به “روز آخر” صحبت خواهیم کرد. من درباره‌ی سه تجربه‌ی دردناک زندگی‌ام صحبت خواهم کرد که زندگی من را برای همیشه متحول کردند. عنوان سخنرانی من “در ستایش لحظه‌ها” خواهد بود.

اگر دوست داشتید در این همایش حضور داشته باشید، می‌توانید از این‌جا ثبت‌نام کنید. لطفا توجه هم فرمایید که این همایش در شهر مشهد برگزار می‌شود.

 

دوست داشتم!
۴

چند روز مانده به عید نوروز دوست عزیزم داوود تراب‌زاده با من تماس گرفت و من را برای سخنرانی در همایشی به‌نام “روز آخر” در مشهد الرضا (ع) دعوت کرد. بیایید توضیحات روز آخر را از سایت‌ش بازخوانی کنیم: “در این رویداد شما خواهید دانست که چگونه راه خود را بیابید و به سمت رؤیاها و زندگی ایده‌آل خود حرکت

پیش از شروع: 

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. :)
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

رشد یا کمال؟ (ابراهیم حیدری؛ در مسیر افق) (عاااااااااااالی! شاید بتوانم بگویم مدت‌ها بود چنین مطلب فوق‌العاده‌ای نخوانده بودم. به‌ترین مطلب چند ماه اخیر!)

مراقب آرزوهای‌تان باشید

اقتصاد آنلاین – علت رواج دروغگویی در ایران

مدیریت کسب و کار:

زنگ خطر برای اصول کلاسیک بازاریابی (عاااااااااااااااااالی!)

گواهی جدید PMI در تحلیل کسب و کار (نادر خرمی‌راد) (جاالب!)

سندروم کار به جای خواب (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

تفاوت plan و schedule (نادر خرمی‌راد)

۸ کار که به بازاریابی شما صدمه می زند – بیزینس ترند

اقتصاد:

مهم‌ترین نتایج تئوریک علم اقتصاد در صدسال اخیر – مورد ۱ (لذت یادگیری اقتصاد)

رشد اقتصادی ۱.۵ و تورم ۱۵ تا ۲۰ درصدی در انتظار اقتصاد ایران طی سال ۹۳ (گزارش بانک جهانی)

ایجاد تورم تازه در اقتصاد یعنی اعلام جنگ (سخنرانی خواندنی دکتر محسن رنانی)

اقتصاد آنلاین – یادداشت دکتر مسعود نیلی: نکاتی پیرامون تحولات بازار انرژی (این مقاله چند نکته‌ی جالب در مورد برنامه‌ریزی دارد که در کسب و کار هم کاربرد دارند!)

اقتصاد آنلاین – چه خطراتی متوجه اقتصاد جهان است؟

آمار کسب و کار و اقتصاد:

اقتصاد آنلاین – وام بانکی درایران ارزان‌تر از ۱۲۳ کشور جهان

اقتصاد آنلاین – کاهش مصرف مواد غذایی خانوارها

مرکز آمار ایران اعلام کرد: افزایش ۱۹ درصدی قیمت فروش و ۱۸.۳ درصدی اجاره مسکن

آخرین آمار بیکاری اعلام شد: میانگین میزان بیکاری در زنان ۴۱ درصد

اقتصاد آنلاین – تبلیغ درصداوسیما ۱۸۰درصد گران‌تر ازیورونیوز!

علم و فناوری:

با همکاری چشم و مغز؛ زمان حال کش می‌آید! (عجیب و جالب …)

ضربه روحی هم ارثی است!

نوزادان زیر یک سال هیچ چیزی را فراموش نمی‎کنند

فاوا در جهان:

ادوارد اسنودن با استفاده از چه سیستم عاملی از دست سازمان ملی امنیت آمریکا در امان مانده است؟ Tails یک سیستم عامل ایمن در جیب شما! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

مریسا‌مِیِر درصدد تبدیل یاهو به موتور جستجوی پیش‌فرض ابزار‌های اپلی است – زومیت

فاوا در ایران:

مصوبات حوزه فضای مجازی بازنگری می‌شود/ تعیین تکلیف مجوزهای ترکیبی دستگاه‌های اجرایی

فهرست طرح‌های اولویت‌دار فاوا اعلام شد

واعظی: با فیلتر شبکه‌های اجتماعی به‌دلیل مسائل اقتصادی مخالفیم/ برای سرعت اینترنت ۱.۵ سال صبر کنید

فناوری همراه:

علی‌رغم فاصله‌ی ۴۵ درصدی دانلود از گوگل‌پلی‌استور نسبت به اَپ‌استور، درآمد حاصل از اَپ‌استور ۸۵ درصد بیشتر است – زومیت

مایکروسافت اپلیکیشن‌های آفیس آنلاین را برای استفاده در کروم منتشر کرد – زومیت

رسانه‌های اجتماعی:

واشینگتن‌پست: کوچ بلاگرهای ایرانی به شبکه‌های اجتماعی | رسانه‌های اجتماعی (جالب و تأمل‌برانگیز)

ایتنا – هر کاربر روزی ۱۴ بار سراغ توئیتر می‌رود (درباره‌ی استراتژی‌های موفقیت در رسانه‌های اجتماعی. این مطلب را حتما بخونید!)

اقتصاد رسانه‌های اجتماعی؛ ناهار، مجانی نیست! | رسانه‌های اجتماعی

خبرخوانی روی فیس‏بوک و توییتر | رسانه‌های اجتماعی

پنج شبکه‌اجتماعی نوظهور که روابط عمومی‌ها باید درباره آنها بدانند – ایستنا

دوست داشتم!
۲

پیش از شروع:  برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و

“از همان زمانی که اعتمادم را به پروژه والنسیا از دست دادم، تصمیم به جدایی گرفتم. رئیس باشگاه به من دروغ‌های زیادی گفته. او انگیزه‌های مرا از میان برد. من فکر می‌کنم که می شد اوضاع‌م در والنسیا خیلی بهتر از این باشد؛ ولی بارها حقیقت را از من مخفی کردند. هیچ چیزی در این پروژه سودمند نیست.” (روبرتو سولدادو؛ این‌جا در مورد جدایی‌ش از والنسیا)

من هیچ تفسیری درباره‌ی حرف‌های سولدادو ندارم؛ جز این‌که ۱۵۰۰% درست است و من حرف‌های او را کاملا تجربه کرده‌ام. وقتی فرد دیگر اعتمادی به سازمان محل‌ کارش و مدیران‌ آن ندارد و وقتی هیچ منفعتی در همکاری با سازمان نمی‌بیند (این منفعت لزوما هم مادی نیست!)، قطعا وقت جدایی از سازمان فرا رسیده است. اگر چه مخاطب اصلی‌ این یادداشت مدیران هستند؛ اما در عین حال فکر می‌کنم می‌تواند تلنگری باشد بر تک‌تک ما تا تعارف را کنار بگذاریم و به جدایی از سازمانی که اعتماد و اعتقاد را از ما دریغ می‌دارد، فکر کنیم.

بد نیست بدانید این روزها در دنیا پای مباحث برندینگ به درون سازمان هم کشیده شده است. سازمان‌ها با توجه به جنگ بسیار بزرگی که با رقبای خود برای حفظ نیروهای مستعد خود دارند، نیازمند ساخت و توسعه‌ی تصویر زیبا و قابل قبول و اثرگذاری از ماهیت، آینده، کارکرد و عمل‌کرد خود در ذهن نیروهای خود، هم آن‌ها را برای افزایش بهره‌وری و انجام وظایف خود بیانگیزانند و هم با ایجاد حس خوب اعتماد و ارزش‌آفرینی (تجربه‌ی کاربری سازمانی!) آن‌ها را به ماندن برای ساختن آینده‌ی زیبای سازمان ترغیب کنند. این رویکرد جدید در مدیریت استعدادها برندسازی درون‌سازمانی نام دارد.

شما به‌عنوان یک مدیر چه فکری برای این موضوع کرده‌اید؟

دوست داشتم!
۱۳

“از همان زمانی که اعتمادم را به پروژه والنسیا از دست دادم، تصمیم به جدایی گرفتم. رئیس باشگاه به من دروغ‌های زیادی گفته. او انگیزه‌های مرا از میان برد. من فکر می‌کنم که می شد اوضاع‌م در والنسیا خیلی بهتر از این باشد؛ ولی بارها حقیقت را از من مخفی کردند. هیچ چیزی در این پروژه سودمند نیست.” (روبرتو سولدادو؛