از مغزتان بیش از اندازه کار نکشید

نوشته: پاتریک جی. اسکرت / ترجمه: علی نعمتی شهاب

ساعت‌های طولانی که هر هفته کار می‌کنید ممکن است برای سازمان شما خوب باشد، ولی برای مغزتان خیلی خوب نیست. براساس تحقیقی طولانی مدتی که بر روی کارکنان بریتانیایی انجام شده، کار بیش از اندازه می‌تواند فرایند ضعیف شدن حافظه و توانایی تفکر به علت پیری را تسریع کند.

پیش از آن در سال ۱۹۸۵ محققات تحقیقی تحت عنوان Whitehall II را آغاز کردند که تأثیر کار، طبقه اجتماعی، عوامل روان‌شناختی و سبک زندگی را بر گسترش ابتلا به بیماری‌های مزمن در میان هزاران مرد و زن شاغل در ۲۰ دفتر خدمات شهری لندن بررسی می‌کرد. بین سال‌های ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۹ و بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴، تعداد ۲۲۱۴ نفر از داوطلبان آزمایش‌های طراحی شده برای اندازه‌گیری کارکرد قوه تشخیص (Cognitive Function) را گذراندند. آزمایش‌ها شامل ارزیابی حافظه شفاهی و مهارت‌های گفتاری، هوش سیال (Fluid Intelligence) ـ که با حافظه کوتاه مدت، تفکر انتزاعی، خلاقیت و حل مسئله مرتبط است ـ و هوش کریستال شده (Crystallized Intelligence) ـ دانش انباشته شده در طول زندگی که از آموزش، کار کردن و تجربیات فرهنگی به دست می‌آیند ـ بود. هوش سیال با افزایش سن، بیماری یا جراحت تحت تأثیر قرار می‌گیرد؛ در حالی که هوش کریستال شده در سنین ۶۰ و ۷۰ سالگی رو به افزایش می‌گذارد و تا ۸۰ سالگی هم شروتع به کاهش نمی‌کند.

در مقایسه با شرکت‌کنندگانی که ۴۰ ساعت یا کم‌تر در هفته کار کرده بودند، کسانی که بیش‌تر از ۵۵ ساعت در هفته کار کردند نمرات کم‌تری در آزمایش‌های لغت‌شناسی (Vocabulary) در آزمایش‌های اولیه و انتهای دوره به دست آوردند. آن‌ها هم‌چنین در آزمایش دوم کاهش بیش‌تری را در هوش سیال نسبت به آزمایش اول از خود نشان دادند. این رابطه حتی با بررسی‌های بیش‌تر روی عوامل تأثیرگذار بر قوه تشخیص ـ مانند: تحصیلات، شغل، بیماری، استرس، خواب و … ـ به شدت تقویت شد.

این مطالعه اخطاری در مورد کار زیاد نداد و این را هم ثابت نکرد که کار زیاد برای مغز بد است. انحرافات بسیار زیادی در امتیاز به دست آمده در هر گروه وجود داشت ـ بعضی از افراد که ساعت‌های زیادی کار می‌کردند در آزمایش‌ها به شکل وحشتناکی خوب بودند، در حالی که برخی از افرادی که در گروه ۴۰ ساعت کار و کم‌تر قرار داشتند نتایج ناامیدکننده‌ای داشتند. نتیجه این تحقیق کشف وجود رابطه‌ای میان کار بیش از حد و کارکرد قوه تشخیص آدمی بود که البته یک رابطه علت و معلولی نیست. امکان دارد نتایج این تحقیق دلخواه کسانی که زیاد کار می‌کنند نباشد و این موضوع بر کسب امتیازهای پایین توسط این افراد در آزمایش‌های مورد استفاده برای سنجش قوه شناختی تأثیر بگذارد. محققان یک توضیح احتمالی دیگر برای نتایج این تحقیق دارند و آن این‌که افرادی توانایی تفکر پایینی دارند، زمان بیش‌تر برای تکمیل کارشان صرف می‌کنند و در نتیجه به زمان بیش‌تری نیز نیازمند هستند.

اجازه دهید فرض کنیم که چیزی در مورد کار زیاد وجود دارد که می‌تواند مشکلاتی را در آینده برای مغز ایجاد کند. این تأثیر کوچک و احتمالا غیرقابل اجتناب است. کار زیاد می‌تواند از دو راه اصلی به مغز و بدن ضرر برساند: افزایش استرس و با جایگزین شدن ورزش کردن، غذاهای سالم و سایر رفتارهای خوب. اگر شما زیاد کار کردن را سودمند و نیروبخش می‌یابید و آن را جایگزین روابط خود با دیگران نمی‌کنید، زیاد کار کردن احتمالا می‌تواند برای مغز شما مفید باشد. اگر کار برای شما طاقت‌فرسا است و مزاحم خواب شما می‌شود و شما را مجبور می‌کند تفریح را کنار بگذارید، توجه به سلامت روانی، فیزیکی و احساسی‌تان می‌‌تواند به هشیاری مغز شما برای در زمانی که سن‌تان بالا می‌رود کمک کند.

۴ راه برای هشیار کردن مغزتان عبارتند از:

  1. ورزش کردن: این برای مغزتان همانند بدتان مفید است.
  2. خودتان را از استرس‌ آزاد کنید: این‌که هر روز ۱۰ دقیقه ساکت در گوشه‌ای بنشینید یا از تکنیک‌های ریلکس شدن استفاده کنید، می‌تواند به از بین بردن استرس ـ چیزی که برای مغز بسیار مضر است ـ کمک کند. این کار هم‌چنین راه خوبی است برای اعمال کنترل بیش‌تر بر زندگی‌تان.
  3. ارتباط با خانواده و دوستان: روابط انسانی می‌تواند به حفظ سلامت روانی و فیزیکی کمک کنند.
  4. کار متفاوتی انجام دهید: کارتان را کنار نگذارید، چرا که این می‌تواند یک تغییر فریب‌دهنده باشد. قایق‌سواری کنید، درس پیانو بگیرید، به یک دانش‌آموز درس دهید، هم‌زمان با ناهار شطرنج بازی کنید و کارهای دیگری از این قبیل.

زمان استراحتی که به خود می‌دهید شما را دوباره سرشار از انرژی می‌سازد و می‌تواند برای کارتان هم مفید باشد!

منبع

پ.ن. رونوشت به خودم!

دوست داشتم!
۰

نوشته: پاتریک جی. اسکرت / ترجمه: علی نعمتی شهاب ساعت‌های طولانی که هر هفته کار می‌کنید ممکن است برای سازمان شما خوب باشد، ولی برای مغزتان خیلی خوب نیست. براساس تحقیقی طولانی مدتی که بر روی کارکنان بریتانیایی انجام شده، کار بیش از اندازه می‌تواند فرایند ضعیف شدن حافظه و توانایی تفکر به علت پیری را تسریع کند. پیش از

لینک‌های هفته (۱۶)

چهار ماه به همین سرعت گذشت … بریم سر لینک‌های این هفته.

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

با این توضیح لینک‌های هفته را در قالب دسته‌بندی موضوعی مرور می‌کنیم:

مدیریت:

مدال طلای سجاد مرادی، نتیجه همکاری تیمی یا…؟ (این مدال طلای سجاد مرادی هم کیس جالبی است برای فکر کردن! این پست امیر مهرانی، که من هم باهاش موافقم نگاهی دارد به این‌که آیا اسم این جور نتیجه گرفتن، کار گروهی است یا … بخوانید!)، پرسنال برندینگ: ال گراند کلاسیکو (امیر مهرانی در این پست به مناسبت ال‌کلاسیکوی این هفته به این موضوع پرداخته که پپ گواردیولا و خوزه مورینیو چه نمونه‌های خوبی برای یاد گرفتن پرسنال برندینگ هستند! از همین تریبون ضمن اعلام هم‌بستگی با امیر در مورد آقامون پپ از مهدی عامری می‌خواهم که کمی در وبلاگ‌اش در مورد آقاشون خوزه بنویسد که ما هم یاد بگیریم!) و نتیجه نظر سنجی سفر بی بازگشت به مریخ (همه از امیر مهرانی)

برآورد مدت زمان فعالیت‌ها(۲) (از احمد شریفی)

کیست که فداکاری کند (تغییر دردآور است؛ کسی حاضر است دردش را تحمل کند؟) و مراقب باش پیچانده نشوی (چند نکته‌ی مهم در مورد مصاحبه کردن در پروژه‌های مشاوره!) (از مهدی عرب عامری)

The Rat Race و پذیرش دکتری مدیریت آمریکا (از نیام یراقی؛ که دومی اگر چنین هدفی دارید حتما باید خوانده شود. من که خوندم به این نتیجه رسیدم که دکترای مدیریت در آمریکا را بی‌خیال شم!)

نمودارهای سه بعدی و روش مناسب برای ارزیابی پیشرفت طراحی (کارشناسان کنترل پروژه و مدیران پروژه‌هایی که توشون طراحی دارند، واجب است این مطلب دومی آقای خرمی راد را بخونند!)

مدیریت در گوگل (از آقای افشین دبیری)

پاریتو در ورزش (اثبات قانون پارتو براساس نتایج بازی‌های آسیایی گوانگژو توسط آیدین کسایی عزیز)

روانشناسی ارتباط با مشتریان در بازار خدمات (این مطلب استاد درگی را لازم است همه‌ی ما بخوانیم!)

روشی نوین برای یادگیری از وبلاگ دنیای چابک: Shu-Ha-Ri روشی برای Agile شدن

آنچه هر رهبر سازمانی باید در مورد پیروان خود بداند

نوآوری درس‌هایی در زمینه نوآوری از دهه ۱۹۳۰ (هر چند در رکود منابع برای سرمایه‌گذاری کم است؛ ولی هر کس روی R&D در این اوضاع احوال سرمایه‌گذاری کند وقتی اقتصاد از رکود خارج شد برنده‌ی واقعی است!)

دانلود چند کتاب عالی در مورد مدیریت تکنولوژی (ترجمه‌ی چند کتاب بسیار عالی در زمینه‌ی مدیریت تکنولوژی و آینده‌نگاری را از این سایت دانلود کنید. کتاب کیزا که یکی از معروف‌ترین کتاب‌های مدیریت تکنولوژی هست هم این‌جا موجوده.)

فناوری اطلاعات:

هشت پیش بینی درباره آینده آی تی در جهان توسط گارتنر (مهرداد نایب عزیز باز هم می‌گم عالی! ITکارها این را واجب است بخونند.)

آیا وب فارسی مرده است؟ (مایای عزیز در کسب و کار اینترنتی به نکته‌ی بسیار جالبی پرداخته: به جای غر زدن در مورد این‌که وبلاگ‌ستان وضع‌اش خربه بیایید تک تک ما با تولید محتوا این فضا را گرم کنیم!)

شبکه‌های اجتماعی و تلفن‌های هوشمند کارایی کارمندان را افزایش می‌دهند (نقش مهم و مثبت و سازنده‌ی گودربازان در سازمان‌ها!)

فهرست ۱۰۰ شرکت برتر IT برای اشتغال اعلام شد (جالبه که خیلی‌هاشون شرکت ITکار نیستند؛ واحد فناوری اطلاعات‌شون خفنه!)

پیش‌بینی رشد ۴ درصدی صنعت جهانی IT در سال ۲۰۱۱

حکم نهایی دادگاه دو غول نرم‌افزاری جهان صادر شد SAP در برابر اوراکل تعظیم می‌کند؟ (دعوای این دو غول بالاخره با رأی نهایی داداگاه تمام شد و SAP باید بالاترین جریمه‌ی تعیین شده در تاریخ را برای نقض کپی‌رایت به اوراکل بپردازد: ۱٫۳ میلیارد دلار! حقیقتا به نظر من این کار استراتژی کثیفی است که لری الیسون از مایکروسافت و اپل یاد گرفته و معنایی جز انحصار ندارد! نخطه!)

گوگل با ارزش ترین برند تجاری دنیاست! (صلواط اصلا!)

اتحاد مایکروسافت و فیس بوک در مبارزه با گوگل (عمرا!)

فرانسه «مالیات بر گوگل» می‌گیرد (مملکته دارند!)

پایان تأسف بار برای Novell (چه کسی باور می‌کرد ناول عزیز بیفتد دست مایکروسافت تا نابودش کند؟ تأسف‌بار …)

۲۵ درصد سازمان‌های بزرگ از سرورهای مجازی استفاده می‌کنند

جابه‌جایی مبالغ زیر ۵۰ میلیون تومان با امضای الکترونیکی امکان‌پذیر شد

اینترنت ملی سال ۹۲ راه اندازی می شود

اقتصاد:

پارادکس زندانبان (بازی جالب مطرح شده در وبلاگ علی سرزعیم)

راه‌حل «بازاریابی اجتماعی» برای خروج از تله فقر نگاهی متفاوت به مساله جهانی فقر (مقدمه و فصل اول کتاب بازاریابی اجتماعی نوشته‌ی فیلیپ کاتلر بزرگ که از این هفته چهارشنبه‌ها فصل‌های مختلف‌اش در روزنامه‌ی دنیای اقتصاد منتشر می‌شود.)

کسل کننده‌ترین روز قرن بیستم مشخص شد! / روز بی‌خبری در دنیا (روز ۱۱ آوریل ۱۹۵۴!)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

راست مغز هستید یا چپ مغز؟ (مطلبی بسیار عالی از مایای عزیز در وبلاگ کسب و کار اینترنتی که حتما بخونیدش!)

خرد جمعی در مغز فردی (موقع تصمیم‌گیری خودتان را گول بزنید: اول با یک شخصیت‌تان تصمیم بگیرید و بعد با یک شخصیت دیگر! از شوخی گذشته این مطلب نوید غفارزادگان را به شدت برای خواندن توصیه می‌کنم.)

هفت عادت انسان‌های بسیار موثر

هفت علت مهمی که همیشه مانع خلاقیت شماست (اگر فکر می‌کنید خلاقیت‌تون مشکل داره؛ این مطلب را بخوانید!)

کشف نوع پردازش چهره افراد در مغز توسط پژوهشگر ایرانی “ام. آی. تی” (کشف بسیار جالبی است. ما در مغزمان در مناطق مختلفی مرد بودن یا زن بودن یک چهره را پردازش می‌کنیم. عموما ویژگی‌های کمکی مثل لباس‌های طرف مقابل به ما در تشخیص جنسیت او کمک می‌کنند. اما چه می‌شود اگر ساختار چهره‌ی یک فرد را روبروی ما بگذارند؟ فیلم فیس‌‌آف را یادتان هست؟)

قسمت‌های قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

چهار ماه به همین سرعت گذشت … بریم سر لینک‌های این هفته. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند،

اصول شبکه‌سازی در شبکه‌های اجتماعی

چندی پیش مطلبی داشتم در مورد اهمیت شبکه‌سازی شغلی. آن‌جا نوشته بودم که امروز شبکه‌سازی در دنیای مجازی و اینترنت کم‌تر از شبکه‌سازی در دنیای واقعی اهمیت ندارد. اما خوب این سؤال هم مطرح است که چطور این کار را انجام دهیم؟ لاری بوهل در این‌جا راه‌نمایی برای این کار در سرویس لینک‌داین نوشته که بد نیست سرفصل‌های‌اش را با هم مرور کنیم:

  1. پروفایل‌تان را تا حد امکان کامل کنید.
  2. پروفایل‌تان را یکتا کنید ـ چیزی خاصِ خودِ خودتان ـ تا از آن برای پرسنال برندینگ بهره‌ بگیرید.
  3. عنوان شغلی‌ یا تخصص‌تان را بنویسید (مثلا پروفایل گوگل من را این‌جا ببینید. تخصص من تحلیل‌گری سیستم و کسب و کار است.) در این زمینه قبلا پستی نوشته‌ام که پیشنهاد می‌کنم بخوانیدش.
  4. از دیگران توصیه‌نامه بخواهید. لینک‌داین و سرویس فارسی معادل آن u24 هر دو این امکان را برای شما فراهم می‌آورند.
  5. در گروه‌های موجود در شبکه‌ی اجتماعی عضو شوید و از آن برای شناختن و شناخته شدن و پرسنال برندینگ استفاده کنید.
  6. بخشنده باشید: در دنیای مجازی به دیگران کمک کنید، مشاوره بدهید و به سؤالات‌شان براساس تخصص‌تان پاسخ دهید. با این کار به وقت‌اش دیگران هم خوش‌حال خواهند شد به شما کمک کنند (مثل همین وبلاگ نوشتن بنده!)
  7. خودتان را یک کارجو (کسی که دنبال کار می‌گردد) معرفی نکنید. پرسنال برندینگ یعنی این‌که شما خودتان، تخصص‌تان و ارزش‌های‌تان را معرفی کنید تا بقیه به سراغ‌تان بیایند؛ نه این‌که همان اول صفحه‌ی پروفایل‌تان بنویسید: “علی نعمتی شهاب هستم، به دنبال یه کارِ توپِ آسونِ پر پول می‌گردم!”
  8. اسپم نباشید! (توضیح لازم داره؟)
  9. هیچ وقت به کسی که نمی‌شناسید درخواست دوستی ندهید (قابل توجه فیس‌بوک بازها!)
  10. با به‌روزرسانی‌های زیاد، دوستان‌تان را اذیت نکنید! (رونوشت به خودم در گودر!)

بدیهی است که این خطوط راه‌نما را می‌توان در سایر شبکه‌های اجتماعی (از جمله: گودر، فیس‌بوک، توئیتر و …) نیز به کار برد.

دوست داشتم!
۳

چندی پیش مطلبی داشتم در مورد اهمیت شبکه‌سازی شغلی. آن‌جا نوشته بودم که امروز شبکه‌سازی در دنیای مجازی و اینترنت کم‌تر از شبکه‌سازی در دنیای واقعی اهمیت ندارد. اما خوب این سؤال هم مطرح است که چطور این کار را انجام دهیم؟ لاری بوهل در این‌جا راه‌نمایی برای این کار در سرویس لینک‌داین نوشته که بد نیست سرفصل‌های‌اش را با هم

در رزومه عکس بگذاریم یا نه؟

در راه‌نمایی که برای رزومه‌نویسی نوشته بودم، گفته بودم با گذاشتن عکس در رزومه موافق نیستم. در مقابل چند نفر از دوستان از جمله شهرام و امیر معتقد بودند که گذاشتن عکس در روزمه تأثیرگذار است و می‌تواند مهم باشد. این موضوع برای من هم‌چنان سؤال بود تا امشب که این گزارش را در مورد تحقیقی که اخیرا در همین مورد انجام شده می‌دیدم. در این تحقیق ۵۳۱۲ رزومه برای ۲۶۵۶ موقعیت شغلی آگهی شده فرستاده شد. برای هر فرصت شغلی، یک رزومه دارای عکس یک مرد یا زن با چهره‌ی معمولی و یک رزومه دارای عکس یک زن یا مرد زیبا ارسال شد. متغیر وابسته‌ی این تحقیق “تماس گرفتن با فرد مورد نظر توسط کارفرما برای مصاحبه” تعریف شد که به صورت متوسط نرخ آن برابر ۱۴٫۵ درصد بود.

نتایج تحقیق عجیب و بسیار جالب است:

  • با ۱۹٫۹ درصد از مردان جذاب تماس گرفته شد؛ چیزی حدودا ۵۰ درصد بیش‌تر از مردان با چهره‌ی معمولی با نرخ تماس گرفته شدن ۱۳٫۷ درصد و بیش از دو برابر رزومه‌های بدون عکس با نرخ تماس گرفته شدن ۹٫۲ درصد.
  • زنان زیبا کم‌ترین شانس را برای تماس گرفتن کارفرما داشتند! در واقع در مورد زنان بیش‌ترین شانس تماس گرفتن کارفرما با رزومه‌های بدون عکس بود؛ شانسی که ۲۲ درصد بیش از رزومه‌های زنان با چهره‌ی معمولی و ۳۰ درصد بیش‌تر از رزومه‌های زنان زیبا بود (متأسفانه در گزارش مذکور، نرخ دقیق تماس گرفتن کارفرما با هر گروه از زنان ذکر نشده.)

بنابراین:

  • به زنان زیبا توصیه می‌شود از گذاشتن عکس در رزومه‌شان خودداری کنند تا بین ۲۰ تا ۳۰ درصد شانس تماس گرفتن کارفرما را افزایش دهند. این توصیه به نظر می‌رسد که برای کل خانم‌های محترم قابل تعمیم باشد.
  • به مردان خوش‌چهره و جذاب توصیه می‌شود حتما در رزومه‌شان عکس بگذارند. برای سایر آقایان محترم هم این کار در هر حال مفید خواهد بود.

حالا شاید تنها مشکل موجود، این باشد که تعریف خود فرد از زیبایی با دیگران یکی نباشد!!!

دوست داشتم!
۳

در راه‌نمایی که برای رزومه‌نویسی نوشته بودم، گفته بودم با گذاشتن عکس در رزومه موافق نیستم. در مقابل چند نفر از دوستان از جمله شهرام و امیر معتقد بودند که گذاشتن عکس در روزمه تأثیرگذار است و می‌تواند مهم باشد. این موضوع برای من هم‌چنان سؤال بود تا امشب که این گزارش را در مورد تحقیقی که اخیرا در همین

تعریف دقیق نقش ره‌بری سازمان به روایت پپ گواردیولا

درس‌های بارسای گواردیولا تمام شدنی نیست و این نشان از پویایی بالای این تیم دارد. قبلا هم درباره‌ی درس‌های مکتب فوتبال بارسلونا و به‌ویژه بارسای پپ گواردیولا نوشته‌ام. و این هم یک درس جدید:

مصاحبه‌ی سایت گل را با ژاوی هرناندز در مورد ال کلاسیکوهایی که در آن‌ها حضور داشته می‌خواندم که یک جای‌اش این سؤال و جواب نوشته شده بود:

بهترین نصیحت تو پیش از کلاسیکو؟ حرف گواردیولا: «از بازی خود لذت ببرید اما فلسفه‌مان را فراموش نکنید».

تا به حال فکر کرده‌اید که اصلی‌ترین نقش یک ره‌بر سازمانی چیست؟ تعیین چارچوب و جهت‌گیری‌های حرکت زیردستان‌اش در راستای رسیدن به اهداف سازمان. اما تعریف ره‌بری یک بخش دوم هم دارد: این‌که ره‌بر باید کاری بکند که آدم‌ها با میل و رغبت درونی آن کارهایی که باید را انجام بدهند. و این‌جا است که زیبایی نصیحت گواردیولا بیش از پیش معلوم می‌شود:

  1. فلسفه‌ی فوتبال بارسای گواردیولا، فوتبال تهاجمی و زیبا با حفظ توپ بسیار زیاد و حملات برق‌آسا است (یعنی استراتژی سازمان!)
  2. در این چهارچوب هر بازی‌کنی آزاد است که بدون بهم زدن نظم تیمی از فوتبال‌اش و توانا بودن‌اش لذت ببرد و این دو در کنار یکدیگر موجب می‌شوند که بازی‌کنان (کارکنان سازمان) با میل و رغبت درونی برای تحقق هدف سازمان (پیروزی!) در چارچوب استراتژی سازمان حداکثر تلاش خود را انجام دهند!

همیشه گفته می‌شود که این تیم، فراتر از یک تیم فوتبال ساده است و یک فلسفه‌ی فوتبال کامل (Total Football که مکتب فوتبال هلند جادویی دهه‌ی ۷۰ و یوهان کرویف است) را عرضه می‌کند؛ اما این روزها باید این تیم را به‌عنوان یک کلاس درس مدیریت و ره‌بری هم در نظر گرفت! باز هم از این بارسای جادویی و درس‌های‌اش خواهم نوشت.

در آستانه‌ی ال‌کلاسیکو (که فردا شب است) برای تیم محبوب‌ام بارسلونای کاتالونیا آرزوی موفقیتی در حد همان نتیجه‌ی ۶-۲ معروف برنابئو و فراتر از آن را دارم!

دوست داشتم!
۱

درس‌های بارسای گواردیولا تمام شدنی نیست و این نشان از پویایی بالای این تیم دارد. قبلا هم درباره‌ی درس‌های مکتب فوتبال بارسلونا و به‌ویژه بارسای پپ گواردیولا نوشته‌ام. و این هم یک درس جدید: مصاحبه‌ی سایت گل را با ژاوی هرناندز در مورد ال کلاسیکوهایی که در آن‌ها حضور داشته می‌خواندم که یک جای‌اش این سؤال و جواب نوشته شده بود:

۱۰ قانون برتر ره‌‌بری

۱۰ قانون برتر ره‌بری که نویسندگان این کتاب مدعی شده‌اند که با بررسی بیش از ۷۰۰۰ کتاب موجود در زمینه‌ی “ره‌بری” به آن‌ها رسیده‌اند:

  1. در برابر رفتار خصمانه قوی بمانید؛ حتی اگر مجبورید که تنها بمانید.
  2. مُصر باشید: “نه” یعنی “دقیقا الان نه”. “نه” یعنی “زمان دیگری دوباره امتحان کن!”
  3. هیچ وقت نگذارید “یک رئیس سخت‌گیر” شما را از هدف و کارتان منحرف کند.
  4. شترمرغ نباشید! هر چیزی را که می‌توانید درباره‌ی سازمان و صنعت فعالیت‌تان یاد بگیرید. حتی “موجودات خلاق” هم لازم است درباره‌ی اصول و مبانی کسب و کار چیز یاد بگیرند.
  5. فقط قهرمانان نیازمند مربی نیستند (مربی‌گری سازمانی و شغلی داریم که خیلی در ایران کسی جدی‌شان نمی‌گیرد!)
  6. پرسنال برندینگ: درباره‌ی کسی که هستید سخن بگویید نه کاری که انجام می‌دهید. خودتان را با شغل فعلی‌تان تعریف نکنید!
  7. در برابر تضادها، راه سخت‌تر را انتخاب کنید. “نازک نارنجی نباشید!”
  8. هر چند تا بخش رزومه‌تان را ترکیب کنید و اسمی برای‌اش انتخاب کنید (چیزی که شهرام قبلا در مورد رزومه نوشتن این‌جا نوشته بود.)
  9. الف ـ آدم‌های باتجربه درخواست‌های مربوط به گرفتن زمان خودتان را مزاحمت تلقی نکنید! این بالاترین شکل تمجید از شماست! ب ـ آدم‌های بی‌تجربه: وقتی نیاز به کمک دارید، رئیس‌ یا هم‌کار باتجربه‌تان را برای ناهار بیرون نبرید! فقط ۱۰ دقیقه از او وقت بخواهید و قبل‌اش هم سؤالات مشخصی را برای پرسیدن آماده کنید.
  10. همیشه کیف کوله‌تان جمع و جور و آماده‌ی حرکت باشد: به‌عبارت به‌تر همیشه یک نقشه‌ی B داشته باشید!

منبع

دوست داشتم!
۰

۱۰ قانون برتر ره‌بری که نویسندگان این کتاب مدعی شده‌اند که با بررسی بیش از ۷۰۰۰ کتاب موجود در زمینه‌ی “ره‌بری” به آن‌ها رسیده‌اند: در برابر رفتار خصمانه قوی بمانید؛ حتی اگر مجبورید که تنها بمانید. مُصر باشید: “نه” یعنی “دقیقا الان نه”. “نه” یعنی “زمان دیگری دوباره امتحان کن!” هیچ وقت نگذارید “یک رئیس سخت‌گیر” شما را از هدف

لینک‌های هفته (۱۵)

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

ابتدا دو تا نکته:

اول: فید مجموعه‌ای از وبلاگ‌های مدیریت، آی‌تی و تکنولوژی را به انتخاب مهرداد نایب عزیز از این‌جا مشترک شوید.

دوم: تشکر از همه‌ی خوانندگان این وبلاگ و دوستانی که با لطف‌شان بنده را شرمنده می‌کنند؛ به‌ویژه استاد پرویز درگی که تشویق‌شان در کامنت‌ها بسیار مایه‌ی دل‌گرمی است.

با این دو توضیح لینک‌های هفته را در قالب دسته‌بندی موضوعی مرور می‌کنیم:

مدیریت:

این هفته من پستی نوشته بودم با عنوان: آیا برای مدیر پروژه بودن، حداقل سن و حداکثر وجود دارد؟ که نظرسنجی بود در این زمینه. چند نفر از دوستان عزیزم (احسان اردستانی، امیر مهرانی، آیدین کسایی و مجید آواژ) لطف کرده‌اند در این مورد نظرات‌شان را داده‌اند که اگر به این موضوع علاقه‌مندید پیشنهاد می‌کنم حتما کامنت‌های این پست را ببینید. در همین زمینه شهرام کریمی عزیز لطف کرده و در وبلاگ‌اش به صورت مفصل پاسخی به این سؤال داده که این مطلب را با عنوان سن مدیر پروژه مطالعه کنید.

بهبودهای ساده (Quick fix) (احسان اردستانی)

جزیی نگری و رابطه آن با موفقیت، پست مهمان: مراقبه در ۵ دقیقه (در این پست خانم ساناز صدوقی یک تمرین ۵ دقیقه‌ای برای آرامش‌بخشی به خود پیشنهاد کرده‌اند) و پادکست: دورنمای کار و زندگی (امیر مهرانی ـ خواندن دو تا پست آخر بسیار واجب است!)

برآورد مدت زمان فعالیت‌ها (دردسرهای زمان‌بندی پروژه‌ها در ایران به روایت احمد شریفی)

خطر بزرگ: قائم به فرد بودن سازمانها (از استاد پرویز درگی)

طوفان جمع آوری اطلاعات (قوانین Brainstorming از زاویه‌ی دیدی دیگر!) و مدیر پروژه باید خودش کارشناس ارشد باشد (مهدی عرب عامری)

موانع و مشکلات پروژه (نادر خرمی‌راد)

در مورد موفقیت خانم‌ها در مسابقات آسیایی (آیدین کسایی)

روش تحقیق – بخش آخر (از نیام یراقی؛ اگر دنبال یاد گرتفن اصول تحقیق در مدیریت و اقتصاد هستید، ۵ قسمت قبل‌ترش را هم بخوانید.)

در سوگ روابط کار و کارکنان! (در مورد عدم توجه به استانداردسازی و حرفه‌ای سازی روابط کار در سازمان‌های ایرانی از آقای افشین دبیری)

سه مطلب جالب از جی فارستر بنیان‌گذار دینامیک سیستم‌ها در معرفی این شاخه از علم مدیریت در دنیای اقتصاد این هفته: چگونه اجتماعات از رایانه‌ها عقب ماندند؟، آنچه از مدیریت بیشتر اهمیت دارد و مدل‌سازی رفتار درون‌گرا در مدیریت (به ترتیب از اولین لینک بخوانید)

مهارت‌های مدیریتی چهار توانایی ویژه مدیران قوی (مدیران محترم؛ این ۴ تا نکته‌ی بیان شده حرف دل همه‌ی ماست. بخوانید لطفا!)

مدیریت منابع انسانی کوچک‌سازی سازمان‌ها:اثرات بلند مدت (این مهم ها؛ توجه کنید لطفا!)

تنها بی پروایان پایدارند (معرفی کتاب عالی اندرو گروو؛ مدیرعامل سابق اینتل در مورد تدوین استراتژی که من هم شدیدا توصیه می‌کنم خواندن‌اش را!)

Big consultancies opening their doors to new hires (“شرکت‌های بزرگ مشاوره‌ی دنیا درهای استخدام را روی مشاوران جوان گشوده‌اند. مثلا دیلویت تا سال ۲۰۱۵ حدود ۵۰۰۰۰ مشاور جوان می خواهد جذب کند!!!” بریم!؟)

Job Stress Raises Risk of Heart Attacks | Vault (حفظ سلامتی روانی و فیزیکی پرسنل به یک بخش مهم از برنامه‌های حفظ استعدادها در سازمان‌ها تبدیل شده است.)

فناوری اطلاعات:

۱۰۱ راه بالابردن ترافیک وب سایت، چقدر می تونم از اینترنت درآمد داشته باشم؟ و بلاگرها در طول روز چگونه کار می کنند؟ (از وبلاگ مایا؛ کسب و کار اینترنتی)

پیش بینی ها و شایعات پیرامون آی پد جدید اپل (مهرداد نایب)

از تخیل تا واقعیت: تعامل با کامپیوترها با حرکت و اشاره دست‌ها (دکتر علی رضا مجیدی)

اولین کتاب غول اینترنتی جهان؛ «۲۰ چیزی که گوگل در مورد اینترنت به شما یاد می‌دهد!»

«گوگل» امکان ضبط تماس‌های صوتی را به «جیمیل» افزود!

اختصاص ۱۰ درصد از بازدیدهای اینترنتی آمریکا به فیس‌بوک

راه‌اندازی شبکه‌ اجتماعی بخشی از استراتژی گوگل

فروش مرکزی مجازی با قیمت ۶۳۵ هزار دلار (یک شرکت در یک دنیای مجازی به این قیمت فروش رفته!!!)

اقتصاد:

مدخلی برای مطالعه گذار به اقتصاد بازار و یک سوال اقتصادی (معمای اقتصادی بانمکی که تشریف ببرید و حل‌اش کنید!) (علی سرزعیم)

جنگ طبقاتی و‌هارمونی منافع (به عقیده‌ی لودویگ فون میزس، در دنیای قدیم، هر فردی در هر طبقه‌ی اجتماعی که به دنیا می‌آمد محبوس بود و سرنوشت‌اش مقدر و معلوم. زیبایی نظام سرمایه‌داری در این است که به آدم‌ها اجازه‌ی ساختن سرنوشت‌شان را می‌دهد.)

گزارش توسعه انسانی سال ۲۰۱۰: جهان جای بهتری برای زندگی شده است

گنج یابی یا اشتغال زایی (به اعتقاد علی دادپی، گنج‌یابی یعنی کارآفرینی با استفاده از عوامل موجود و مزیت‌های رقابتی مناطق مختلف جغرافیایی)

اقتصاد برای همه ـ درس چهارم چرا تخصص به نفع شماست؟

کالبدشکافی جنگ ارزی (حجت قندی)

داستان بازار بهتر است فساد، انحصاری باشد (دیکتاتوری سوهارتو به نفع توسعه‌ی اندونزی بود؛ چون که او فساد را در انحصار خودش نگه داشت!)

اقتصاددانان را سرزنش کنید نه علم اقتصاد را (نوشته‌ی دنی رودریک؛ ترجمه‌ی محمد رضا فرهادی‌پور)

تعطیلی یا قیمت‌گذاری ترافیک؟ (« قیمت‌گذاری ترافیک سیستمی از قیمت‌ها است که با تغییر زمان و مکان تغییر می‌کند و هدف از طراحی آن کاهش ترافیک از طریق ترغیب افراد به انتقال سفر خود به ابزارها، مکان‌ها و ساعاتی از روز است که هزینه اجتماعی کمتری را به همراه داشته باشند.». این سیستم در سنگاپور و لندن و برخی از کشورهای دیگر به‌کار گرفته شده و تاحد زیادی هم جواب داده است.) (محمد رضا فرهادی‌پور)

استقلال بانک مرکزی؛ چرا و چگونه؟ (“«اهداف» بانک را مجلس و دولت تبیین می‌کنند، ولی «ابزار»ها و «سیاست»ها را باید بانک مرکزی خود تعیین کند و این مفهوم کلیدی مبحث استقلال بانک مرکزی است. “)

تقوی به بهمنی :شما حسابدار هستید نه اقتصاددان، لطفا استعفا بدهید (در راستای در و گهرهای آقای دکتر بهمنی در مورد استقلال بانک مرکزی)

دنیای اقتصاد منتشر می‌کند فهرست کامل قیمت‌های جدید مسکن در تهران

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

تکنیک‌های افزایش امنیت شغلی

خندیدن با صدای بلند مسری است

۶ قدم تا تبدیل شدن به یک سخنران حرفه ای

مهارت هایی برای گفتگوی موثر

افسردگی زندگی ما را تباه می‌کند، با آن مبارزه کنیم

برنده جایزه جهانی شعر وحشت در گفتگو با ایلنا: ما در هراس خود را کشف می‌کنیم (حرف‌های خیلی خوبی زده. بخونید.)

۱۴ درصد دختران از جنسیت خود ناراضی اند

قسمت‌های قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

نظرسنجی: آیا برای مدیر پروژه بودن، حداقل سن و حداکثر وجود دارد؟

به کارنامه‌ی حرفه‌ای‌ام که نگاه می‌کنم به نظرم می‌رسد که در طی این چهار سالی که دارم کار می‌کنم شتاب پیش‌رفت خوبی داشته‌ام. در طی همین دوره ادامه تحصیل داده‌ام و به زودی مدرک MBAام را می‌گیرم. از نظر فنی حداقل به سطحی از بلوغ رسیده‌ام که می‌دانم چه کاره‌ام و تخصص‌ام چیست، در چه چارچوبی می‌خواهم فعالیت بکنم و در نتیجه چه چیزهایی را باید غیر از دانش فنی (مدیریت و آی‌تی) یاد بگیرم و در کنارش شاید مهم‌تر این باشد که می‌دانم چه چیزی را از کجا باید پیدا کنم و یاد بگیرم.

از قدیم‌ترها (مثلا حول و حوش سال سوم دانشگاه) ـ که کار کردن کم‌کم برای‌ام جدی‌تر می‌شد ـ یک دغدغه‌ی اساسی برای من وجود داشت که اگر روزی وارد بازار کار بشوم، آیا سرعت رشد عمودی‌ام مطابق با سرعت رشد فنی و سنی‌‌ام خواهد بود یا نه؟ مثلا وقتی دوستان بزرگ‌ترم را می‌دیدم که در سن‌های ۲۵-۲۶ سالگی برای خودشان مدیر پروژه‌ای شده بودند و پروژه‌ها و تیم‌های نسبتا بزرگی را مدیریت می‌کردند، به خودم می‌گفتم وقتی من به آن سن برسم آیا از یک طرف‌، قابلیت و شایستگی مدیر پروژه بودن را دارم و از آن سو، امکان مدیر پروژه بودن را هم خواهم داشت؟ حالا که به همان محدوده‌ی سنی رسیده‌ام هنوز این دو سؤال برای من مطرح هستند: آیا خودم به سطحی از بلوغ رسیده‌ام که مدیریت یک پروژه کوچک را به‌عهده بگیرم و از طرف دیگر، آیا برای یک کارفرما پذیرفتنی است که یک بچه‌ی (!) ۲۶ ساله مدیر پروژه‌اش باشد یا خیر؟ (خیلی از آدم‌های هم‌سن و سال من را می‌شناسم که همین الان مدیریت پروژه‌های بسیار بزرگی را برعهده دارند؛ اما خوب خیلی از این دوستان از نظر من پذیرفتن مسئولیت‌شان بیش‌تر از روی اعتماد به نفس زیادی و البته و متأسفانه روابط غیرحرفه‌ای است؛ نه شایستگی!)

این سؤال را از آن طرف هم می‌شود مطرح کرد: یک مدیر پروژه در چه سنی باید بازنشسته شود؟ آیا اصلا بازنشستگی برای یک مدیر پروژه‌ی بسیار باتجربه خوب است یا نه؟ یا شاید بازنشستگی از کار عملی خوب باشد و این آدم باتجربه به‌تر باشد به انتقال تجربیات و آموزش مدیران پروژه‌ی جوان‌تر وهدایت آن‌ها بپردازد.

سؤال اصلی این نظرسنجی این است: آیا سن و سال در مجموعه‌ی شایستگی‌های یک مدیر پروژه اهمیت قابل توجهی دارد یا خیر؟

پ.ن. این یک سؤال فلسفی است و هیچ ارتباطی به عقده‌ی مدیر نبودن یا حسادت به دیگری ندارد. لطفا از این فکرها نکنید.

دوست داشتم!
۰

به کارنامه‌ی حرفه‌ای‌ام که نگاه می‌کنم به نظرم می‌رسد که در طی این چهار سالی که دارم کار می‌کنم شتاب پیش‌رفت خوبی داشته‌ام. در طی همین دوره ادامه تحصیل داده‌ام و به زودی مدرک MBAام را می‌گیرم. از نظر فنی حداقل به سطحی از بلوغ رسیده‌ام که می‌دانم چه کاره‌ام و تخصص‌ام چیست، در چه چارچوبی می‌خواهم فعالیت بکنم و

چگونه با یک آدم ناشناس سر صحبت را باز کنیم

دانش‌جوی ترم اول هستید و چهره‌های جدید هم‌کلاسی‌های‌تان را می‌بینید و در این فکرید چطور دوست پیدا کنید؟ محل کارتان را عوض کرده‌اید و حالا زیرچشمی به هم‌کاران جدیدتان نگاه می‌کنید و در این فکرید که با تنهایی‌تان چه کنید؟ یا شاید در یک مهمانی که پر از آدم‌های غریبه است هستید و می‌خواهید با یکی سرِ صحبت را باز کنید؟ همه جا ما با چنین موقعیت‌هایی روبرو هستیم: تجربه‌ی مواجهه با آدم‌های جدید و نیاز به هم‌کلام شدن با آن‌ها. در این موقعیت‌ها باید چه کار بکنیم؟ این کارها را به ترتیب انجام دهید:

  1. لبخند بزنید: این طوری دوست‌داشتنی‌تر می‌شوید؛ نه!؟
  2. وقتی مطمئن شدید لبخندتان طرف را جذب کرده، با یک سؤال شروع کنید: مثلا من صحبت با اولین دوست‌ام در دوره‌ی فوق لیسانس را با این سؤال ساده شروع کردم: “شما کجا درس خوندی؟” (و به همین راحتی زمینه‌ی مشترک حرف‌ زدن‌ را پیدا کردیم: هر دو پلی‌تکنیکی بودیم و حتی دوستان مشترک داشتیم!) فقط لطفا کمی خلاق باشید و سراغ کلیشه‌هایی مثل آب و هوا نروید!
  3. از طرف مقابل بخواهید درباره‌ی خودش برای شما بگوید و خوب به حرف‌های‌اش گوش کنید: آدم‌ها دوست دارند درباره‌ی خودشان حرف بزنند و همین طور دوست دارند مورد توجه دیگران باشند. بنابراین بگذارید که هر چه در دل تنگ‌اش است، بگوید!
  4. سیم ارتباطی را وصل کنید: وقتی که حرف‌های‌تان گل انداخت و کمی بیش‌تر با هم آشنا شدید، دیگر وقت‌اش است که بحث را به مباحث جدی‌تر بکشانید و از طرف بخواهید که اجازه بدهد ارتباط بیش‌تری با هم داشته باشید. مثلا می‌توانید کارت ویزیت‌تان را به او بدهید.
  5. نام طرف را در گفتگو تکرار کنید: نام خود انسان، شیرین‌ترین آوا برای هرانسانی است!

به‌عنوان مشاور می‌توانید از این شیوه در جلسات مذاکره‌ی بازاریابی، ابتدای پروژه و جلسات مصاحبه استفاده‌ی بسیاری ببرید.

منبع

دوست داشتم!
۶

دانش‌جوی ترم اول هستید و چهره‌های جدید هم‌کلاسی‌های‌تان را می‌بینید و در این فکرید چطور دوست پیدا کنید؟ محل کارتان را عوض کرده‌اید و حالا زیرچشمی به هم‌کاران جدیدتان نگاه می‌کنید و در این فکرید که با تنهایی‌تان چه کنید؟ یا شاید در یک مهمانی که پر از آدم‌های غریبه است هستید و می‌خواهید با یکی سرِ صحبت را باز

۴ قانون برای مذاکره اثربخش

نوشته‌ی: آنتونی تیجان ـ ترجمه‌ی: علی نعمتی شهاب

من در طول دوران کاری حرفه‌ای‌ام، درگیر مذاکرات مختلفی شده‌ام. همه آن‌ها از جنبه‌هایی متفاوت و از جنبه‌هایی مشابه بوده‌اند. اما من متوجه شده‌ام در تمام آن‌ها چهار “قانون طلایی” برای دستیابی به نتایج مناسب از مذاکرات انجام شده یاری‌دهنده بود‌ه‌اند. این قوانین مراحل مختلف مذاکره را به صورت متوازن پیش می‌برند:

  1. تمرین پیش‌زمینه: پیش از آغاز هر مذاکره، علاقه‌مندی‌ها و مواضع طرف مقابل خود را که با علاقه‌مندی‌ها و مواضع شما در ارتباط هستند، مشخص کنید. این نکات را بنویسید و زمانی را صرف “مشاهده‌ی” طرف مقابل‌تان کنید.
  2. در حین مذاکره: علیه خودتان مذاکره نکنید. این موضوع به‌ویژه در زمانی که شما جایگاه طرف مقابل‌تان را نمی‌‌دانید معنادار است. بسیار چیزها در مورد این‌که طرف مقابل “واقعا چه می‌خواهد” در طی فرایند مذاکره واقعی مشخص می‌شوند. بر مواضع اولیه خود پافشاری کنید و دلایل منطقی خود را بیان کنید؛ اما زود تسلیم نشوید. صبر کنید تا بفهمید چه نکاتی برای طرف مقابل اهمیت بیش‌تری دارند.
  3. بن‌بست: در اغلب مذاکرات نقطه‌ای وجود دارد که در آن‌جا به نظر می‌رسد هیچ یک از دو طرف امکان برون‌رفت از آن را ندارند. هر دو طرف بر مواضع خود تأکید می‌کنند و ممکن است توجه‌شان از اهداف اصلی مذاکره منحرف شود. ممکن است در این شرایط احساسات بر منطق غلبه کنند. اگر متوجه شدید که به چنین نقطه‌ای رسیده‌اید، ببینید می‌‌توانید به در برابر امتیاز دادن به طرف مقابل از او در مورد یک موضوع غیرمرتبط که برای شما اهمیت دارد، امتیازی بگیرید؟ یک مثال این نکته را روشن‌تر می‌کند: اخیرا یکی از دوستان من برای خرید یک خودرو در چانه‌زنی در مورد قیمت ماشین به نقطه‌ای رسید که فروشنده حاضر نبود از آن پایین‌تر بیاید. دوست من تصمیم گرفت معامله را ترک کند، اما اول از فروشنده پرسید اگر او قیمت مورد نظر آن خودرو را بپردازد، آیا فروشنده حاضر است تخفیفی در هزینه‌های تعمیر سیستم ترمز خودروی دیگر به او بدهد؟ فروشنده گفت بله ـ احتمالا به این دلیل که تخفیف دادن در مورد تعمیر سیستم ترمز آن خودرو یک راه ساده‌تر برای امتیاز دادن بود (سود کم‌تری را برای خدمتی که انتظارش را نداشت دریافت می‌کرد.) اما همین تخفیف برای دوست من که مجبور بود خودروی‌اش را جایی دیگر و با قیمتی بالاتر تعمیر کند بسیار بااهمیت بود. نتیجه این‌که معمولا “ارز”هایی در خارج فضای مذاکره وجود دارند که می‌شود آن‌ها را با طرف مقابل مبادله کرد. اگر از “ارز”های متفاوت استفاده کنید، احتمالا به نتیجه مورد نظرتان خواهید رسید.
  4. بستن یا نبستن: شریک من جان همل اغلب به من یادآوری می‌کند که بزرگ‌ترین قانون طلایی مذاکره آن چیزی است که اغلب به فرد اجازه می‌دهد از مذاکره فرار کند. وقتی به یک محدودیت سخت نزدیک ‌می‌شوید، وقتی نمی‌توانید بر روی نتایج کلیدی به توافق برسید یا وقتی احساس می‌کنید که هزینه معامله فشار خون‌تان را بالا می‌برد، پیشنهاد خودتان را بدهید و به طرف مقابل این اجازه را بدهید که اگر شرایط شما را قبول ندارد مذاکره را ترک کند. این کار حمله کردن یا تحت فشار قرار دادن طرف مذاکره نیست؛ بلکه بیان صادقانه و صریح آن چیزی است که می‌خواهید انجام دهید و نشان‌دهنده درک شما از این موضوع است که بهترین کار شما ممکن است به در آن‌ها نخورد. یک مثال خوب در این‌جا خانه‌ای است که همل همین اواخر خرید. او به خرید یک واحد در یک مجموعه شهری گران با قیمت X دلار به ازای هر فوت مربع نزدیک بود. با این حال به فکرش رسید که می‌تواند واحدی بزرگ‌تر و نوسازی شده را بخرد. جان به صاحب آن واحد بزرگ‌تر (که می‌دانست به فروش نیز مایل است) گفت او طی ۲۴ ساعت قیمت آن واحد اول را خواهد پذیرفت، اما می‌تواند در صورت تمایل فروشنده دوم، همین الان واحد او را با قیمتی بسیار بالاتر نسبت به واحد اولی به ازای هر فوت مربع خریداری کند. نکته قابل توجه این‌که او با این شیوه، موفق شد واحد بزرگ‌تر و یکی از بهترین واحدهای آن مجموعه را خریداری کند.

منبع

دوست داشتم!
۰

نوشته‌ی: آنتونی تیجان ـ ترجمه‌ی: علی نعمتی شهاب من در طول دوران کاری حرفه‌ای‌ام، درگیر مذاکرات مختلفی شده‌ام. همه آن‌ها از جنبه‌هایی متفاوت و از جنبه‌هایی مشابه بوده‌اند. اما من متوجه شده‌ام در تمام آن‌ها چهار “قانون طلایی” برای دستیابی به نتایج مناسب از مذاکرات انجام شده یاری‌دهنده بود‌ه‌اند. این قوانین مراحل مختلف مذاکره را به صورت متوازن پیش می‌برند: