لینک‌های هفته (۱۳۴)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

نوستالژیک دوراندیش (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)

به خودمان نگاه کنیم (امیر مهرانی؛ The Coach)

جامعه خود را بهتر بشناسیم (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

همین شغل یا اخراج (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

برای معرفی خود از این واژگان استفاده نکنید (نیام یراقی؛ یادداشت‌های مدیریت ریسک)

چطور درست پول خرج کنیم؟ (احسان طریقت)

توهم نبوغ (بهرام شاکرین؛ ابدیت)

قوانین یا منافع (محسن صحراگرد؛ تجربه)

۳ قانون طلایی برای موفقیت

چگونه از افسردگی در محل کار پیش‌گیری کنیم؟

مدیریت، کارآفرینی و تحلیل کسب و کار:

سوزن و جوال‏دوز (نیام یراقی؛ یادداشت‌های مدیریت ریسک) (درباره‌ی نقدهای آقای آواژ بر مشاوران مدیریت ایرانی. نقد من را هم بر نقدهای آقای آواژ فردا در گزاره‌ها بخوانید.)  

حتی دمکراسی هم به بازاریابی احتیاج دارد! (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار) (عااااااااالی!) 

گای کاواساکی: درس هایی که از استیو جابز آموختم – نارنجی

نیازیابی، گام اول در طراحی محصول (اسما کروبی؛ یوایکس تارگت)

چرا بهترین استراتژی‌های نوآوری در هنر کمتر کردن حجم کار نهفته‌اند؟ (عااااااااااااااالی!)

چه نوع استراتژی را چه موقع به کار ببریم؟

تفاوت پپ و مورینیو (دلتنگی‌های آخر هفته؛ سینا انصاری)

غم نمی خواد ما رو تنها بذاره (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار) (درباره‌ی صفر شدن ظرفیت دانشکده‌ی مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف) 

برخی موضوعات تأسف‌برانگیز مدیریتی (دکتر بابک علوی)

یکی از بزرگترین اشتباهات بازاریابان! (مهدی عبدی؛ هدهدان)

چرا دوران سلطنت برندها رو به پایان است؟ (حامد اویسی؛ تک‌نوشت)

نکاتی که شرکت شما می‌تواند از یک ایده خوب بیاموزد

رویکردی جدید به تحولات سازمانی

کسب‌وکارهای کوچک چه کنید تا رشد کسب‌وکارتان متوقف نشود

شش مهارت در زمینه رسانه‌های جمعی که هر مدیری باید بداند

روزنامه بهار ـ ۷ دلیلی که باعث می‌شود هنوز هم «کلاه‌قرمزی» ‌ببینیم (عالی!)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

لشگر گیک‏های آقای شهردار (بخش دوم) (نیام یراقی؛ یادداشت‌های مدیریت ریسک)

چرا نمی‌توانیم مهندسین خانم پیدا کنیم؟ (وبلاگینا)

خبرآنلاین – ۲۲ درصد از در آمد سال ۲۰۱۲ ناشران، از کتاب‌های الکترونیکی بوده است

بزرگترین آرشیو نرم‌افزار دنیا (مصطفی لامعی؛ iClub)

شادترین شرکت‌های دنیای فناوری – نارنجی

در ۲۰ سال گذشته فناوری تا چه اندازه اطراف ما را خلوت کرده است؟ (فارنت)

چرا بعضی از وبلاگ نویس ها با نوشتن مشکل دارند؟!

آیا نرم‌افزارهای شرکت‌ها به‌روزرسانی می‌شوند؟

برخی زبان‌های برنامه نویسی ناامن هستند

ائتلاف غول‌های فناوری برای تحقق اقتصاد دانش محور

پنجم اردیبهشت روز جهانی زنان و فناوری Ict شد

اینفوگرافیک: آینده‌ی ذخیره‌سازی‌های ابری چگونه خواهد بود؟ – زومیت

دکمه استارت دوست داشتنی به ویندوز بازمی گردد

جست‌وجوگر مایکروسافت پنج برابر از گوگل ناامن‌تر است

فناوری همراه:

خبرآنلاین – آیا می دانید در ابتدا سیستم عامل آندروید برای چه دستگاهی ساخته شده بود؟

وقتی اپ‌های رایگان اندروید، بد می‌شوند (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

غیرفعال شدن احتمالی «گوگل گلس‌»هایی آزمایشی که بدون توافق با گوگل به فروش برسند+ آنباکس+خصوصیات سخت‌افزاری (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

Idc اعلام کرد: ۸۰درصد مردم ۱۵دقیقه بعد از بیدار شدن سراغ گوشی هوشمند خود می‌روند

انتشار سیستم‌عامل موبایل فایرفاکس از تابستان امسال

دسترسی بیش از حد برنامه‌های همراه به اطلاعات کاربران

افزایش ۱۶۳درصدی بدافزارهای موبایل در سال ۲۰۱۲ – زومیت

رسانه‌های اجتماعی:

وقتی درباره‌ی “اجتماعی” صحبت می‌کنیم درباره چه حرف می‌زنیم (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز)

تازه‌ترین فهرست ۱۰۰ شخصیت تأثیرگذار جهان از سوی «تایم» اعلام شد (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

شبکه‌های اجتماعی و آینده نژاد بشر: سناریوی محو تکاملی در مقابل سناریوی گایا (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

درنگ کنید؛ رسانه‌های اجتماعی رایگان نیستند؟ (رسانه‌های اجتماعی)

ما: کاربران شبکه‌های اجتماعی یا کارگران آن‌ها؟! (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

سرویس موسیقی توییتر راه اندازی شد (وبلاگینا)

واتس‌اپ از توییتر و فیس‌بوک جلو زد: ۲۰۰ میلیون کاربر و ۲۰ میلیارد پیام

آیا کارآگاهان شبکه‌های اجتماعی با استفاده از عکس‌ها و ویدئوها، عامل بمب‌گذاری ماراتون بوستون را شناسایی می‌کنند؟ (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

صنعت فاوا در ایران:

آخرین وضعیت اعطای تسهیلات به ۵۰۰ سایت برتر ایرانی

بازتاب امروز – رفتار کاربران ایرانی شبکه‌های اجتماعی/پربیننده‌ترین صفحه ایرانی فیسبوک چیست؟

رشد ۸۰ درصدی جرائم رایانه‌ای در سال ۹۱

معاون نظارت رگولاتوری از شناسایی ۵۷۷ تخلف در حوزه Ict طی سال ۹۱ خبرداد

اقتصاد:

کاهش قابل توجه فقر شدید در جهان در سه دهه گذشته (حجت قندی‌؛ اقتصادانه)

مهاجرت از شهر به روستا (کافه اقتصاد)

تحلیل دکتر طبیبیان درباره‌ی فراز و فرود علاقه‌مندی مهندسان به علوم انسانی

خبرآنلاین – افق بلندمدت و کوتاه مدت اقتصاد ایران چیست؟ (گزارش سخنرانی محسن رنانی)

گزارش آژانس بین‌المللی انرژی چشم‌انداز جهانی انرژی سال ۲۰۳۵

دکتر مسعود نیلی در«سیما» آمار سال‌های ۸۵ تا ۹۰ را بررسی کرد: اشتغال؛ سالانه فقط ۱۴‌ هزار و اقتصاد آنلاین – دانلود پاورپوینت دکتر نیلی در برنامه پایش و خبرآنلاین – جذب ۱۰درصدی جمعیت واجد شرایط به بازار کار/میانگین سالانه اشتغال پایدار:سالانه ۱۰۱ هزارشغل

درگفت‌و‌گوی «شرق» با رییس هیات مدیره گروه توسعه اقتصادی «تدبیر» مطرح شد : قراردادهای نفتی و فعالیت اقتصادی ستاد اجرایی فرمان امام‌(ره)

یک عضو شورای پول و اعتبار خبر داد تداوم تثبیت نرخ سود سپرده‌ها

صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرد اقتصاد ایران سال ۲۰۱۴ از رکود خارج می‌شود

خبرآنلاین – معرفی ارزشمندترین تیم‌های فوتبال جهان / صدرنشینی رئال

IMF پیش‌بینی خود از رشد جهانی را کاهش داد دو خطر در کمین اقتصاد جهان

در برنامه راهبردی برای سال ۹۴ پیش‌بینی شد: شاخص‌های هدف در بخش صنعت، معدن و تجارت

گزارش بانک مرکزی از بهبود ضریب جینی؛ کارشناسان: ثروتمندان، ‌ثروتمندتر شده‌اند

خبرآنلاین – در سال گذشته اتفاق افتاد/ افزایش ۵۶ درصدی اجاره‌نشینی

دوست داشتم!
۳

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای: نوستالژیک دوراندیش (حامد

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۹۹)

“اگر من اکنون این جا هستم، به خاطر ونگر است. هرگز فراموش نمی کنم که او چه کارهایی برای من انجام داد. من بسیار به او مدیونم. او به من اعتماد به‌نفس داد؛ نه تنها به عنوان یک بازیکن، بلکه به عنوان یک انسان. به همین دلیل است که من به او بسیار احترام می گذارم و واقعا او را دوست دارم؛ زیرا او به بازیکنان‌ش بسیار اهمیت می‌دهد. برای بعضی از مربیان، بازیکنان تنها در زمین مسابقه مهم هستند. اما او همیشه به دنبال این است که با شما صحبت کند و چیزهای بیشتری از شما بداند تا بتواند به شما اعتماد به‌نفس بدهد. این برای من مثل یک عشق دوم است.” (سمیر نصری در ستایش آرسن ونگر؛ این‌جا)

بدون شرح تقدیم به مدیران و ره‌بران گرامی سازمان‌ها! 

دوست داشتم!
۶

“اگر من اکنون این جا هستم، به خاطر ونگر است. هرگز فراموش نمی کنم که او چه کارهایی برای من انجام داد. من بسیار به او مدیونم. او به من اعتماد به‌نفس داد؛ نه تنها به عنوان یک بازیکن، بلکه به عنوان یک انسان. به همین دلیل است که من به او بسیار احترام می گذارم و واقعا او را

از مسئله‌ی واقعی تا مسئله‌ی قراردادی!

قبلا بارها در این مورد صحبت کرده‌ایم که کار اصلی یک مشاور مدیریت، حل مسائل سازمان‌ها است. یک مشاور مدیریت، بیش از هر چیز متخصص روش‌ها و ابزارهای حل مسئله است و به سازمان کمک می‌کند تا خودش مسائل‌اش را به‌درستی تحلیل و حل کند. اما بیایید یک قدم برگردیم عقب. چه مسئله‌ای؟ این سؤال خودش بزرگ‌ترین مسئله‌ی پیش روی یک مشاور مدیریت است! بیایید نگاهی بندازیم به چند تجربه‌ از دنیای واقعی:

ـ در سازمانی ما مشغول کار روی به‌بود فرایندها بودیم که مدیریت ارشد سازمان از ما خواست به‌دنبال ریشه‌ی یکی از مشکلات اصلی سازمان هم باشیم. مشکل تناقض اطلاعاتی بود که توسط واحدهای مختلف سازمان در اختیار مدیریت ارشد قرار می‌گرفت. با بررسی عمیق ماجرا، مشخص شد که مشکل نه از فرایندها است و نه از سیستم‌های اطلاعاتی سازمان. مشکل این‌جا بود که تعریف واحدهای مختلف از یک سرفصل اطلاعاتی مشخص یکسان نبود (مثلا فرض کنید یکی وزن را با واحد کیلوگرم می‌سنجید و دیگری با واحد پوند.) طبیعتا راه‌حل ماجرا تدوین یک نظام اطلاعاتی یکپارچه برای کل سازمان بود.

ـ در سازمانی مشغول تدوین استراتژی شدم. کمی که جلوتر رفتم، متوجه شدم مشکلی که مدیریت به‌دنبال حل کردن آن است، تعیین اهداف و فعالیت‌های آینده‌ی سازمان نیست. دغدغه‌ی اصلی ایشان این بود که با توجه به دستیابی به سطح سود مورد نظرش از کسب و کارش در طول چند سال گذشته و مشکلات بازار و محیط کسب و کار، آیا وقت‌اش نرسیده شرکت را تعطیل کند و به کسب و کار دیگری بپردازد؟ وقتی این مسئله را فهمیدم، کار تدوین استراتژی را با آقای مدیرعامل کنار گذاشتیم. یک مدل تحلیلی از متغیرهای شرایط کسب و کار و شرایط شخصی آقای مدیرعامل تهیه کردم و با یک تحلیل ساده‌ی مبتنی بر سیستم داینامیک، به این جواب رسیدیم که ایشان کسب و کارش را تعطیل نکند!

ـ در سازمانی برای تدوین طرح جامع IT قرارداد بستیم. یکی دو ماهی که از پروژه گذشت، متوجه شدیم مدیران سازمان از ما رضایت ندارند و با آن‌ها قرار گذاشتیم در یک جلسه‌ی مشترک، مسائل را با هم شفاف کنیم. وقتی وارد جلسه شدیم، مدیران سازمان شروع به طرح سؤال‌هایی کردند که اصلا بنابر ماهیت پروژه ما برای آن‌ها جوابی نداشتیم. قرار بر این شد که این سؤالات را بررسی کنیم و بعد پاسخ دهیم. در جلسه‌ی بعدی، پاسخ سؤالات را به مدیران سازمان دادیم و آن‌ها هم به ما گفتند از نظر ما پروژه کاملا موفق بوده است! در حالی که ما جواب سؤالات اصلی را که باید براساس قرارداد به سازمان می‌دادیم، هنوز نداده بودیم.

******

مثال‌های بالا همه واقعی هستند. بلااستثنا در تمامی پروژه‌های مختلف مشاوره‌ای که در این سال‌ها درگیرش بوده‌ام، در طول پروژه کارفرما و ما به‌عنوان مشاور به سؤالات جدیدی برخورد کرده‌ایم که پاسخ دادن به آن‌ها اگر نه بیش‌تر که به‌اندازه‌ی سؤالاتی که طبق قرارداد پروژه باید به آن‌ها پاسخ می‌دادیم مهم بوده‌اند. طبیعتا پاسخ به این سؤالات اغلب به تغییر دامنه (Scope) پروژه می‌انجامید و در نتیجه تغییر هزینه‌های پروژه و ماجرا برای طرفین سخت می‌شد. اما به‌هر حال حداقل دستاورد این ماجرا برای کارفرما این بود که می‌فهمید مسئله‌ی اصلی کجاست و اغلب هم RFP مناقصه‌ی جداگانه‌ای را برای حل آن مسئله از ما دریافت می‌کرد.

من در طول این سال‌ها به ریشه‌های این ماجرا بسیار فکر کرده‌ام. به‌تجربه متوجه شده‌ام که چند عامل سبب می‌شوند تا وضعیت به این شکل درآید:

۱٫ متأسفانه آن‌قدرها که به حل مسئله اهمیت می‌دهیم، به کشف مسئله اهمیت نمی‌دهیم. اغلب مسائل سازمانی که باید حل شوند، به‌دلیل بخش‌نامه‌ی سازمان بالادستی، چشم و هم‌چشمی با سازمان رقیب، این‌که دیگری همین کار را کرد و موفق شد و دلایل این چنینی تعریف می‌شوند و نه براساس دردهای واقعی سازمان. حالا ریشه‌های غیراخلاقی ماجرا بماند که درد در این زمینه بسیار است. در هر حال “کشف درست مسائل و مسائل درست” که خودش نیازمند آشنایی با مفاهیم و ابزارهای بسیاری از تفکر سیستمی تا تفکر طراحی و از یک نمودار استخوان ماهی ساده تا نمودارهای پیچیده‌ی تحلیل داینامیکی سیستم است، خودش هنری است که البته خوش‌بختانه تا حدود زیادی اکتسابی است.

۲٫ همانند بیماری‌های انسان‌ها، بسیاری از بیماری‌های سازمان‌ها نیز دارای نشانه‌های مشابهی هستند. خیلی وقت‌ها این نشانه‌های مشابه باعث تشخیص نادرست مسائل می‌شوند و مسئله‌ی اشتباهی برای حل کردن انتخاب می‌شود.

۳٫ بیان درست مسائل هم خودش مشکل دیگری است. گاه مسئله درست تشخیص داده می‌شود؛ اما درست فرموله نمی‌شود و در نتیجه در حل مسئله روی ابعادی تأکید می‌شود که شاید خیلی هم ریشه‌ی آن درد سازمان نباشند.

برای حل این مشکل هیچ دارویی وجود ندارد؛ جز آشنا شدن با روش‌های کشف مسئله و تجربه و تجربه و باز هم تجربه. در مورد روش‌های کشف مسئله، این اواخر مقاله‌ی بسیار فوق‌العاده‌ای از مدیرعامل اینوسنتیو مطالعه کردم که در آن متدولوژی کشف مسئله‌ی اینوسنتیو را به‌صورت مفصل تشریح کرده بود. این مقاله را در پست مقاله‌ی هفته روز یکشنبه‌ی هفته‌ی آینده (اول اردیبهشت) با هم مرور خواهیم کرد.

اما درس مهم ماجرا برای من این بود که در هر جایگاهی که به حل یک مسئله مشغول‌ام ـ چه مشاور یک شرکت بسیار معظم باشم و چه مشاور یک استارت‌آپ کوچک، چه به حل مسئله‌ی شغلی یکی از دوستان‌م کمک بکنم و چه گرفتار حل یک مسئله‌ی شخصی باشم ـ هر کجا که متوجه شدم سؤال اصلی چیز دیگری است، شجاعت پذیرفتن و بیان این حقیقت را داشته باشم؛ حتا اگر به حذف من از فرایند حل مسئله منجر شود!

این اصل را نباید در دنیای کسب و کار هم فراموش کرد. گفته‌اند و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که هر کسب و کاری، در واقع مسئله‌ای از مسائل مشتریان خودش را به روشی مناسب حل می‌کند تا آن‌ها ترغیب شوند و بابت این روش حل مسئله پول بدهند! از این دیدگاه هر محصول و خدمت، چیزی جز یک روش حل مسئله نیست. بنابراین برای موفقیت در دنیای کسب و کار هم لازم است مسئله‌ی واقعی و درست مشتریان را کشف کنیم.

رعایت همین اصل ساده یک دستاورد بسیار مهم دارد که ارزش‌اش قابل سنجیدن نیست: اعتمادسازی. طرف مقابل وقتی که ببیند شما به‌دنبال حل دردِ واقعی او هستید و نه به‌دنبال دردتراشی (!) و از آن بدتر دردسازی (!)، اعتمادی به شما خواهد کرد که ثمره‌اش را بعدها به‌خوبی خواهید دید!

****** 

کارل پوپر فیلسوف شهیر فلسفه‌ی علم و مردِ بزرگِ هم‌روزگار ما، کتابی دارد به‌نام “زندگی سراسر حل مسئله است.” این روزها به این فکر می‌کنم که با تغییر یک کلمه از نام این کتاب استاد، یکی از مهم‌ترین اصول زندگیِ در دنیای پیچیده‌ی امروز به‌دست می‌آید: زندگی سراسر کشف مسئله است! و البته آن هم مسائل درست و واقعی. شخصا فکر می‌کنم هیجان زندگی، این‌گونه بسیار بیش‌تر است!

برای‌تان در پروژه‌ی کشف هر روز‌ه‌ی زندگی آرزوی موفقیت دارم.

دوست داشتم!
۷

قبلا بارها در این مورد صحبت کرده‌ایم که کار اصلی یک مشاور مدیریت، حل مسائل سازمان‌ها است. یک مشاور مدیریت، بیش از هر چیز متخصص روش‌ها و ابزارهای حل مسئله است و به سازمان کمک می‌کند تا خودش مسائل‌اش را به‌درستی تحلیل و حل کند. اما بیایید یک قدم برگردیم عقب. چه مسئله‌ای؟ این سؤال خودش بزرگ‌ترین مسئله‌ی پیش روی

دعوت به همکاری در واحد آموزش انجمن بهره‌وری ایران

انجمن بهره‌وری ایران یکی از نهادهای معتبر حوزه‌ی آموزش و پژوهش و مشاوره‌ی مدیریت بهره‌وری در کشور است که به‌همت گروهی از اساتید و مدیران برجسته‌ی کشور تأسیس شده است.

در راستای توسعه‌ی فعالیت‌های انجمن، واحد آموزش انجمن بهره‌وری ایران در ارتباط با امور اجرایی و نظارت و کنترل پروژه‌های آموزشی خود از افراد علاقه‌مند به‌شرح زیر دعوت به همکاری می‌نماید:

۱٫ کارشناس آموزش:

الف ـ وظایف:

i. مدیریت ارتباطات و طراحی و توسعه‌ی شبکه‌ی اساتید و مربیان،

ii. نظارت بر کیفیت آموزشی و ارایه پیشنهاد برای تهیه استانداردها و افزایش کیفیت آموزش انجمن

iii. همکاری جهت تهیه‌ی برنامه آموزشی

ب ـ ویژگی‌ها:

i. کارشناسی ارشد در صنایع، مدیریت، MBA یا دیگر رشته‌های مرتبط با مدیریت آموزش

ii. آشنا با آموزش و تکنولوژی‌های نوین مورد استفاده در آموزش (به‌ویژه آموزش الکترونیک)

iii. قابلیت کار تیمی

iv. خلاق و علاقه‌مند به نوآوری در کار

v. توانمند در ارتباطات

vi. علاقه‌مند به کارآفرینی

vii. مسلط به کار با کامپیوتر (آفیس، امکانات شبکه‌ای و اینترنتی)

۲٫ کارشناس ارتباطات و بازار

الف ـ وظایف:

i. جذب مشتری برای خدمات آموزشی انجمن

ii. تعریف راهکارهای بهینه ارتباط با مشتریان و اجرایی نمودن آن

iii. پیاده‌سازی و مدیریت کانال‌های ارتباط با مشتریان

iv. ایجاد شبکه جذب مشتریان

v. مدیریت روابط عمومی واحد آموزش انجمن

ب ـ ویژگی‌ها:

i. کارشناس ارشد مدیریت بازاریابی یا MBA

ii. حداقل ۲ سال سابقه کار در زمینه بازاریابی (ترجیحا بازاریابی آموزشی)

iii. علاقه‌مند به کار تیمی

iv. آشنا با مفاهیم شبکه و ارتباطات شبکه‌ای

v. آشنا با مفاهیم آماری و قدرت جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات آماری

۳٫ کارشناس اجرایی

الف ـ وظایف:

i. پی‌گیری و تنظیم امور اجرایی دوره‌های آموزشی

ii. پی‌گیری و تنظیم امور اجرایی واحد آموزش از جمله دوره‌های آموزشی

iii. گزارش کیفیت دوره‌های برگزار شده به واحد آموزش

ب ـ ویژگی‌ها:

i. کارشناسی در مهندسی صنایع

ii. پی‌گیر بودن و نظم

iii. علاقه به یادگیری

iv. آشنا به نرم‌افزارهای اداری (آفیس، نرم‌افزارهای گرافیکی عادی و …)

v. آشنایی با IT

لطفا رزومه‌های‌تان را حداکثر تا ۱۰ روز پس از زمان انتشار آگهی (یعنی حداکثر تا روز شنبه ۷ اردیبهشت) به آدرس ایمیل gozareha@outlook.com ارسال فرمایید. حتما در قسمت موضوع ایمیل (Subject) کد IRPA را ذکر کنید تا مشخص شود که درخواست شما مربوط به کدام آگهی است.

پ.ن. گزاره‌ها از انتشار آگهی‌های استخدامی تخصصی استقبال می‌کند. در صورت نیاز می‌توانید به آدرس Gozareha@gmail.com آگهی خود را ارسال کنید.

دوست داشتم!
۲

انجمن بهره‌وری ایران یکی از نهادهای معتبر حوزه‌ی آموزش و پژوهش و مشاوره‌ی مدیریت بهره‌وری در کشور است که به‌همت گروهی از اساتید و مدیران برجسته‌ی کشور تأسیس شده است. در راستای توسعه‌ی فعالیت‌های انجمن، واحد آموزش انجمن بهره‌وری ایران در ارتباط با امور اجرایی و نظارت و کنترل پروژه‌های آموزشی خود از افراد علاقه‌مند به‌شرح زیر دعوت به همکاری

دعوت به همکاری در حوزه‌ی مدیریت سازمان و مدیریت منابع انسانی

این آگهی مربوط است به یکی از شرکت‌های بسیار بزرگ و معتبر کشور. توصیه می‌کنم کاملا جدی‌اش بگیرید که خیر زیادی در آن نهفته است. ضمنا اگر کسی را می‌شناسید که این ویژگی‌ها را دارد، سپاس‌گزار خواهم شد که این آگهی را برای ایشان هم ارسال کنید:

یک شرکت معتبر و در حال گذار به یک سازمان توسعه یافته، از افراد ویژه، خلاق و با دانش در حوزه منابع انسانی و مدیریت سازمان به منظور توانمندسازی دپارتمان منابع انسانی خود با شرایط زیر دعوت به همکاری می‌کند:

حوزه‌های کاری:

  • جذب و استخدام / جبران خدمات / ارزیابی عملکرد/ مدیریت فرآیندهای سازمانی / نظام پیشنهادها / نظرسنجی‌ها / آموزش / مدیریت ارتباط با کارکنان

دستاوردهای همکاری با این شرکت:

  • فرصت‌های یادگیری مناسب در حوزه‌های سازمانی
  • به دست آوردن درک و فهم عمیق از مسائل سازمانی و ارائه الگوهای حل مساله جهت بهبود فرآیندها و سیستم‌های کاری
  • توسعه مهارت‌های منابع انسانی و مدیریت تغییر
  • حقوق و مزایای رقابتی

شایستگی های فنی:

  • حداقل ۲ سال سابقه کار
  • مدرک تحصیلی لیسانس یا فوق لیسانس در رشته‌های مهندسی صنایع، مدیریت یا MBA از دانشگاه‌های معتبر
  • تسلط به دانش منابع انسانی، همراه با مطالعه و فهم دقیق تئوری‌های سازمان و منابع انسانی و مدیریت
  • آشنایی با رفتار سازمانی
  • تسلط بر نرم‌افزارهای زیر:
    • اکسل: توانایی کار کردن و مدیریت داده‌ها و تسلط بر توابع مانند Vlookup و Index و Match
    • ورد: توانایی تایپ با سرعت بالا و تسلط بر صفحه‌بندی و مواردی مانند Section Break و Mail Merge
    • اوت‌لوک: توانایی مدیریت ایمیل‌ها و استفاده از ابزارهای اوت‌لوک برای مدیریت کارها مانند Meeting Request و Flags
    • پاورپوینت: توانایی آماده‌سازی اسلایدها براساس دانش ارائه مطلب و آشنایی با Slide Master
  • آشنایی با زبان انگلیسی برای تعامل با مشاوران خارجی

شایستگی‌های عمومی:

  • داشتن چشم‌انداز کاری در حوزه سازمان و منابع انسانی
  • توانایی ارائه مطلب و گفتگو همراه با استدلال و پشتوانه‌های تئوریک
  • توانایی کار کردن در سازمان‌های پیچیده
  • اشتیاق به مطالعه و یادگیری
  • مطالعه حداقل ۲۰ رمان (به جز کتاب‌های ذبیح اله منصوری) در طی دوران تحصیل و کار
  • آشنایی با مسائل روز در حوزه‌های به ویژه اقتصادی به عنوان مثال: مطالعه‌ی روزنامه حداقل یک روز در هفته یا مطالعه‌ی سایت‌های خبری

 در صورتی که تمایل به کار در این سازمان دارید، لطفا رزومه‌های خلاقانه‌ی خود را به آدرس gozareha@gmail.com ایمیل کنید. ضمنا در موضوع ایمیل حتما کد AH را ذکر کنید تا تشخیص رزومه‌های ارسالی آسان‌تر شود. 

دوست داشتم!
۴

این آگهی مربوط است به یکی از شرکت‌های بسیار بزرگ و معتبر کشور. توصیه می‌کنم کاملا جدی‌اش بگیرید که خیر زیادی در آن نهفته است. ضمنا اگر کسی را می‌شناسید که این ویژگی‌ها را دارد، سپاس‌گزار خواهم شد که این آگهی را برای ایشان هم ارسال کنید: یک شرکت معتبر و در حال گذار به یک سازمان توسعه یافته، از

به هدف نگذاشتن در سال جدید فکر کنید

نویسنده: پیتر برگمان / مترجم: علی نعمتی شهاب

از این سوی آپارتمان با صدای بلند فرزندان هفت و پنج ساله‌ام را که داشتند با هم‌دیگر در اتاق خواب‌شان بازی می‌کردند، صدا کردم: “سوفیا! دانیل! اتوبوس مدرسه ده دقیقه‌ی دیگر این‌جاست. بیایید ببینیم چه کسی می‌تواند زودتر از همه دندان‌های‌اش را مسواک بزند و اول جلوی در حاضر باشد!” آن‌ها با پوزخندی از روی ناراحتی به‌طرف حمام رفتند. دو دقیقه بعد، دانیل به‌فاصله‌ی چند ثانیه زودتر آماده شد و مسابقه را از سوفیا برد. من لبخندی از سرِ رضایتِ بردی که به‌دست آورده بودم، زدم. من به هدف‌ام ـ کشاندن آن‌ها با دندان‌های مسواک‌زده جلوی در خانه آن هم با یک رکورد زمانی جدید ـ رسیده بودم.

اما آیا واقعا این‌گونه بود؟

البته. آن‌ها سر وقت جلوی در بودند. اما در عین حال آن دو دقیقه‌‌ای که از لحظه‌ی شروع تا پایان طول کشید، این معنا را هم داشت که آن‌ها درست و حسابی مسواک نزده‌ بودند، از نخ دندان استفاده نکرده‌ بودند و حمامی به‌هم ریخته را هم بر جای گذاشته بودند.

همه‌ی ما می‌دانیم که هدف‌گذاری چقدر کار مهمی است؛ درست است؟ و تازه نه هر هدف‌گذاری، که تعیین اهداف بزرگ و یا آن‌ چیزی که افراد حرفه‌ای این کار به‌نام اهداف بلندپروازانه (بی‌هاگ) می‌شناسند.

قابل درک است: اگر ندانید که دقیقا به کجا می‌خواهید برسید، هرگز بدان‌جا نخواهید رسید. و اگر این مقصد به‌اندازه‌ی کافی در دوردست‌ها نباشد، شما هرگز نخواهید توانست توان درونی بالقوه‌تان را تا آخرین حد ممکن شکوفا سازید.

این نکته در دنیای کسب و کار هم به‌صورت شهودی پذیرفته شده است و ضمنا با تحقیقات بسیاری نیز تقویت شده است. از جمله همان مثال تحقیق معروف انجام شده در مدرسه‌ی مدیریت هاروارد که همه‌ی ما در موردش شنیده‌ایم: تنها ۳% از دانش‌جویان دوره‌های تحصیلات تکمیلی اهداف روشنی را به‌صورت مکتوب نوشته‌ بودند. بیست سال بعد، ثروت همان ۳%، ده برابر بیش‌تر از همه‌ی سایر هم‌کلاسی‌های‌شان روی هم بود! این مثال به‌حد کافی قانع‌کننده است؛ نه؟

اگر این افسانه واقعیت داشت، بله. اما خبر بد این است که چنین تحقیقی وجود خارجی ندارد. ماجرا چیزی بیش از یک شایعه‌ی ضعیف اما پرطرفدار نیست.

با این حال، هنوز داستانِ ظاهرا منطقی دیگری هم وجود دارد. زیر سؤال بردن تعیینِ اهداف بزرگ چیزی است شبیه زیر سؤال بردن شالوده و بنیان کسب و کار. ما ممکن است در مورد این‌که باید چه هدف‌هایی بگذاریم انتقاداتی داشته باشیم؛ اما چه کسی می‌تواند به‌کل پنبه‌ی هدف‌گذاری را بزند؟

من. من قصد این کار را دارم.

منظورم این نیست که هدف‌ها ذاتا بد هستند. بلکه می‌خواهم بگویم که هدف‌ها دارای گروهی از آثار زیان‌بار جانبی هستند که سبب می‌شوند کنار گذاشتن هدف‌گذاری چندان هم مضر نباشد.

نویسندگان مقاله‌ی در حال تکمیل مدرسه‌ی مدیریت هاروارد با عنوان “اهدافی که دیوانه‌‌کننده می‌شوند”، تحقیقات متعدد مربوط به موضوع هدف‌گذاری را بررسی کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که هر چقدر در جنبه‌های خوب هدف‌گذاری اغراق شده است؛ در مقابل، به جنبه‌های منفی آن ـ یعنی “آسیب‌های سیستماتیک ناشی از هدف‌گذاری” ـ توجه چندانی نشده است.

آن‌ها آثار جانبی هدف‌گذاری را نیز شناسایی کرده‌اند: “نگاه متمرکز و محدودی که حوزه‌های نامرتبط به هدف‌ها را نادیده می‌گیرد، رشد رفتارهای غیراخلاقی، برآوردهای اشتباه از ریسک‌ها (distorted risk preferences)، فساد فرهنگ سازمانی و کاهش انگیزه‌های درونی.”

بیایید نگاهی بیاندازیم به دو مثال از “هدف‌هایی که دیوانه‌‌کننده می‌شوند” که نویسندگان در مقاله‌شان تشریح کرده‌اند:

شرکت سیرز (Sears) هدف بهره‌وری را برای تعمیرکاران خودروی خود تعیین کرده بود: پرداخت ۱۴۷ دلار برای هر ساعت. آیا این هدف باعث انگیزش کارکنان شد؟ بله. این هدف، آن‌ها را برای انجام اضافه‌کاری‌های غیرضروری در سراسر شرکت باانگیزه کرد!

فوردِ مدلِ پینتو را به‌یاد می‌آورید؟ خودرویی که وقتی خودروی دیگری از پشت با آن تصادف می‌کرد، آتش می‌گرفت. فاجعه‌ی پینتو به ۵۳ کشته و تعداد بسیار زیاد دیگری مصدوم انجامید؛ چرا که کارکنان فورد برای تحقق هدف بی‌هاگ لی یاکوکا یعنی ساخت “خودرویی با وزن زیر ۲۰۰۰ پوند و قیمت کم‌تر ۲۰۰۰ دلار” تا سال ۱۹۷۰، کنترل‌های ایمنی را از فرایند تولید حذف کردند.

این هم یک مثال دیگر به‌نقل از نیویورک‌تایمز:

کن اوبراین بازیکن خط حمله‌ی تیم نیویورک‌جتز اوت‌های زیادی به حریف می‌داد. بنابراین برای او یک هدف ظاهرا منطقی تعیین شد ـ دادن اوت‌های کم‌تر به حریف ـ و در مقابل، برای هر اوت یک جریمه تعیین شد. این روش کار کرد. او اشتباهات کم‌تری کرد؛ اما تنها به این دلیل که پاس‌های کم‌تری به هم‌تیمی‌های‌اش داد. عمل‌کرد کلی او افت کرد. 

در عمل اما پیش‌بینی آثار منفی جانبی یک هدف غیرممکن است.

به ما آموخته‌اند که وقتی هدفی تعیین می‌کنیم، آن هدف را خاص و قابل‌اندازه‌گیری و زمان‌دار سازیم. اما ثابت شده که این ویژگی‌ها دقیقا همان عواملی هستند که می‌توانند باعث نتیجه‌ی معکوس شوند. یک هدف خاص، قابل‌اندازه‌گیری و زمان‌دار، سبب کوته‌فکری در عمل می‌شود و اغلب به تقلب یا نزدیک‌بینی در انجام کارها (و نداشتن دیدگاه بلندمدت / مترجم) می‌انجامد. بله. اغلب، ما به آن هدف می‌رسیم. اما به چه قیمتی؟

بسیار خوب. در غیاب هدف‌ها چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ در چنین دنیایی هنوز ضروری است که ـ به‌ویژه در دنیای کسب و کار ـ به‌سوی دستاوردها حرکت کنیم. ما نیازمند کمک برای تعیین جهت‌ حرکت و سنجش میزان پیش‌رفت هستیم. اما ممکن است روش به‌تری هم برای رسیدن به نتایج با اجتناب از آثار منفی جانبی هدف‌ها وجود داشته باشد.

من می‌خواهم روشی را به شما معرفی کنم: به‌جای هدف‌گذاری، حوزه‌های تمرکز را مشخص کنید.

یک هدف،دستاوردی را تعیین می‌کند که می‌خواهید به آن برسید؛ در حالی که یک حوزه‌ی تمرکز فعالیت‌هایی را مشخص می‌سازد که باید زمان‌تان را روی آن‌ها صرف کنید. یک هدف، نتیجه است؛ اما یک حوزه‌ی تمرکز، مسیری است که باید طی شود. یک هدف به آینده‌ای اشاره دارد که قصد دارید به آن برسید؛ یک حوزه‌ی تمرکز، جای پای شما را در امروز محکم می‌سازد.

به‌عنوان مثال یک هدف فروش باید یک میزان درآمد یا تعداد مشخصی از مشتریان جدید را نشان دهد. یک هدف عملیاتی باید میزان صرفه‌جویی در هزینه‌ها را مشخص کند. در مقابل یک حوزه‌ی تمرکز در فروش، شامل گفتگوهای بسیار با مشتریان احتمالی و مناسب است. یک حوزه‌ی تمرکز عملیاتی نیز حوزه‌هایی را مشخص می‌کند که احتمالا در آن‌ها می‌شود کاهش هزینه داشت.

روشن است که این‌ دو مفهوم دو روی یک سکه نیستند. شما می‌توانید هدفی داشته باشید و حوزه‌ی تمرکزی. در واقع، احتمالا بعضی‌ها معتقدند که هر دو در کنار هم لازم‌اند: هدف مشخص‌کننده‌ی مقصد است و حوزه‌ی تمرکز، نشان‌دهنده‌ی این‌که برای رسیدن به آن مقصد چگونه برنامه‌ریزی می‌کنید.

اما تمرکز روی یک حوزه بدون داشتن هدف، مزیتی دارد:

یک حوزه‌ی تمرکز در عین این‌که به انگیزه‌های درونی تلنگر می‌زند؛ هیچ‌گونه محرک یا انگیزه‌ای را برای تقلب یا پذیرش ریسک‌های غیرضروری باقی نمی‌گذارد. بدین ترتیب در برابر هر کسی پنجره‌ای به‌سوی فرصت‌های مثبتِ پیشِ رو گشوده می‌شود و همین، باعث تشویق به همکاری و جلوگیری از رقابت‌های ویران‌کننده می‌شود. همه چیز همان‌جوری پیش می‌رود که شما و سازمان‌تان از آن سود می‌برید.

به بیان دیگر، یک حوزه‌ی تمرکز همه‌ی مزایای هدف‌ها را بدون داشتن آثار منفی جانبی آن‌ها به‌همراه دارد.

اما چگونه این کار را انجام دهید؟ ساده است: کارهایی که دوست دارید زمان‌تان را صرف انجام آن‌ها کنید مشخص کنید ـ یا کارهایی که شما و مدیرتان انجام آن‌ها را مفیدترین روش صرف زمان‌تان می‌دانید ـ و زمان‌تان را صرف این کارها کنید. بقیه کارها خودشان جلو خواهند رفت. من متوجه شده‌ام که باید فهرست کارهای‌تان را به پنج کار عمده محدود کنید تا کارها خیلی هم آبکی از آب درنیایند!

کلید موفقیت در این‌جا، مقاومت در برابر وسوسه‌ی تعیین نتایجی است که دوست دارید به آن‌ها برسید. مقصد را باز بگذارید و به خودتان اجازه دهید تا به‌شکل دل‌پذیری غافل‌گیر شوید. از نظر من هم این کار، ساده نیست. من خودم تا زمانی که تمرکز بر هدف‌ها را متوقف نکرده بودم، هرگز نمی‌دانستم که تا چه اندازه هدف‌گرا هستم. بدون هدف‌ها، من به‌سختی می‌توانستم به انجام کارها اطمینان داشته باشم.

اما کارها انجام شدند. و بنابر تجربه‌‌ام، نه‌تنها به “اهدافی” که دوست داشتم رسیدم، بلکه از مسیر لذت بردم و از استرس‌ها و وسوسه‌های طی مسیر هم به‌دور بودم. 

به بیان دیگر، اگر به‌جای نتایج روی وظایف تمرکز می‌کردیم، کودکان من باز هم سر وقت مقابل در ایستاده بودند؛ اما در حالی که نخ دندان کشیده بودند، درست مسواک زده بودند و البته حمام هم تمیز بود.

منبع

دوست داشتم!
۱۲

نویسنده: پیتر برگمان / مترجم: علی نعمتی شهاب از این سوی آپارتمان با صدای بلند فرزندان هفت و پنج ساله‌ام را که داشتند با هم‌دیگر در اتاق خواب‌شان بازی می‌کردند، صدا کردم: “سوفیا! دانیل! اتوبوس مدرسه ده دقیقه‌ی دیگر این‌جاست. بیایید ببینیم چه کسی می‌تواند زودتر از همه دندان‌های‌اش را مسواک بزند و اول جلوی در حاضر باشد!” آن‌ها با

لینک‌های هفته (۱۳۳)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

هنوز می‌توان امید را برگزید (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار) (عالی عالی عالی!)

چه کسی پنیر مرا جابجا کرد در عمل (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی) (عاااااااالی!)

آیا شما پیله بسته‌اید؟ (امیر مهرانی؛ The Coach)

سماموس – گلوله برفی (آموزه‌هایی از وارن بافت)

حال خوب (آواز سکوت)

تئوری تغییر هدفمند (محمد سالاری)

چگونه ایده‌ها و نظرات خود را به‌طور مؤثر در جمع بیان کنیم؟ (علمولوژی)

ده روش برای جلوگیری از حوصله سر رفتگی در محیط کار – نارنجی

امید به زندگی ایرانی‌ها چند سال است؟

شکستن قفل مغز با مطالعه مغز افراد خیالباف

مدیریت و کارآفرینی و تحلیل کسب و کار:

چگونه سامسونگ به بزرگ‌ترین سازنده تلفن هوشمند در جهان تبدیل شد | یک پزشک (احمد شریف‌پور)

رئیس و مدیریت منابع انسانی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

قهرمان نفرت‌انگیز؟ (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

چگونه می‌توان قابلیت‌های مدیریتی را بهبود بخشید؟ (نکات کاملا تأمل‌برانگیزی دارد این مقاله)

تجربه‌ی مدیرعامل بریتانیکا: بن بست یک کسب وکار ۲۵۰ ساله و شروعی تازه

الگوهای تجاری که سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند، کدامند؟

وضعیت آبی: استراتژی مایکروسافت برای مقابله با اپل و گوگل چیست؟ – زومیت

خاطره‌ای از یک مصاحبه (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد)

 مضحکانه‌ترین استارتاپ‌هایی که به موفقیت انجامیدند کدام‌ها هستند؟ (علمولوژی)

مهارت‌های مدیریتی: اهمیت طراحی

لری الیسون پردرآمد‌ترین مدیر عامل آمریکا در سال ۲۰۱۲ شناخته شد

ثروتمندترین زنان جهان معرفی شدند

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

لشگر گیک‏های آقای شهردار (بخش اول) (نیام یراقی؛ یادداشت‌های مدیریت ریسک)

محاسبات پوشیدنی: چگونه فناوری به بدن‌های ما دوخته خواهد شد (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

چشم‌انداز شغلی مدیران اجرایی در دنیای ۵ سال آینده آی.تی

 “بیت کوین” پول جدید اروپاییان! – ( Tala.ir ) سایت طلا

شرکت‌های تجاری هر سه دقیقه یکبار هدف حمله بدافزار قرار می‌گیرند

به زودی کیفیت صدا هم در مکالمات تلفنی “اچ‌دی” خواهد شد

لای-فای به جای وای-فای

خلاق‌ترین افراد جهان تکنولوژی به انتخاب Business Insider: آدم‌های ایده‌ساز

 پس از مرگ چه اتفاقی برای حساب گوگل شما رخ خواهد داد؟ – زومیت

دیگر چه خبر از ویژگی های بابل؟ – نارنجی (نرم‌افزار چت جدید گوگل!؟) و واتس‌اپ: قصد فروش به گوگل را نداریم – زومیت

فناوری همراه:

علت اصلی عدم موفقیت ویندوز فون چیست؟ – زومیت

گارتنر: مایکروسافت تا ۲۰۱۷ از دور رقابت خارج می‌شود

۲۸ درصد مشترکان آمریکا از خدمات بانکداری همراه استفاده میکنند

شما صف نکشید! گوشی هوشمندتان که هست

رشد ۶۰۰ درصدی بدافزارهای موبایلی در سال گذشته

استفاده ۳۰ درصد مردم جهان از گوشی‌های هوشمند

دستاورد انحصاری گوگل ؛ یکسان سازی دوربین تلفن های هوشمند با شرایط آب و هوا (دنیای فناوری اطلاعات)

مایکروسافت آفیس برای اندروید و آی او اس: نه تا پاییز سال ۲۰۱۴؟ – نارنجی

افزایش ۱۱ درصدی فروش اپلیکیشن‌های گوشی‌های هوشمند

رسانه‌های اجتماعی:

چگونه یک کاربر محتواساز شبکه‌های اجتماعی شویم (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

چگونه به عنوان صاحب یک رسانه از بازتاب دادن اخبار نادرست علمی و رواج خرافه و شبه‌علم پرهیز کنیم؟ (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

۱۰ ابزار تحلیل و توسعه رسانه‌های اجتماعی (رسانه‌های اجتماعی)

پیشبینی سیسکو از شمار مشترکان تلفن همراه در سال ۲۰۱۷

توئیتر سال آینده یک میلیارد دلار درآمد کسب می‌کند

کاربران روزانه دو میلیارد دقیقه از وقت خود را صرف اسکایپ می‌کنند

صنعت فاوا در ایران:

سهم خدمات حوزه ICT در تولید ناخالص داخلی افزایش یافت (امیدوارم!)

خرید بالای یک میلیون الکترونیکی شد (تیترش مهم نیست؛ در متن خبر آمار مهمی در مورد وضعیت تجارت الکترونیک ایران هست.)

سیم‌کارت‌ام پس از مرگم چه خواهد شد؟!

حکیم جوادی: ارائه خدمات الکترونیکی دولت به سازمانIT سپرده شد

آمار سایت‌ها و دامنه‌های ثبت شده در کشور/ جدول استان‌های دارای بیشترین تارنما

واگذاری ۱۸ گیگابیت برثانیه دیتای داخل کشور توسط شرکت زیرساخت در سال ۹۱

حکیم جوادی:ارائه خدمات الکترونیکی دولت به سازمانIT سپرده شد

ایسنا – وزیر ارتباطات: در سال ۹۲ قطعی اینترنت نداریم/ پایین بودن سرعت به‌دلیل مسائل امنیتی کذب است

متما: ایران ۴۵ میلیون کاربر اینترنت دارد که ۲۷.۵ میلیون نفر آن‌ها با موبایل آنلاین می‌شوند

تبادل ۱۶میلیارد پیامک در ۱۵ روز عید/ ارسال ۱۸۶میلیون در لحظه تحویل سال توسط ایرانی‌ها

اقتصاد:

موانع تحقق رویاهای اقتصادی در گفتگو با دکتر مسعود نیلی (مصاحبه‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد با آقای دکتر نیلی. عاااااااااااالی! حتما بخونید. به‌ترین مطلب هفته.)

تصویر نامطلوب ایران در تصور جهانی (حجت قندی؛ اقتصادانه)

آیا آینده در دستان کشورهای بریکس خواهد بود؟ (حسین عباسی؛ IRPD ONLINE)

بانویی آهنین و سرد (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار) (عالی عالی عالی!)

اقتصاد آنلاین – جزئیات بازار کار و جویندگان شغل در سال۹۱ و اقتصاد آنلاین – بیکاری ۱۲٫۹درصدی جمعیت ۱۰سال به بالا

اقتصاد آنلاین – اقتصاد ۱۳۹ کشور از ایران اسلامی‌تر است! (با تشکر!)

خبرآنلاین – درآمدهای نفتی هشت سال گذشته معادل ۲۰ هزار تن طلاست / معادل طلایی درآمد نفتی دولت های سوم تا دهم

اقتصاد آنلاین – قدرت خرید پول ملی به ثلث کاهش یافت

خبرآنلاین – ۳۸ میلیارد دلارصادرات غیرنفتی؛۴۸ میلیارد دلار واردات

خبرآنلاین – وقتی بورس کوچک می‌شود/ کاهش ۱۵ درصدی اندازه بازار سهام

خبرآنلاین – رشد ۷ هزار میلیارد تومانی معوقات بانکی در یک ماه / ۱۷ درصد تسهیلات پرداختی به بانکها باز نمی‌گردد

خبرآنلاین – انتقال وجه در شبکه شتاب سه جانبه شد

اقتصاد آنلاین – برنامه‌های ۹ گانه صندوق توسعه درسال۹۲

کاهش پیش‌بینی رشد تجارت در سال ۲۰۱۳

احتمال ریاست نخستین زن در فدرال رزرو آمریکا – ( Tala.ir ) سایت طلا 

دوست داشتم!
۰

پیش از شروع: برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم. جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای: هنوز

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۹۸): کسب تخصص، راه معمولی نشدن در دنیای کسب و کار

“تا زمانی که انگیزه بازی کردن داشته باشم، به کارم ادامه خواهم داد. خدا یک استعداد به من داد و من باید به این هدیه احترام بگذارم. هنوز احساس نمی‌کنم که یک دروازه‌بان معمولی شده‌ام و باید به دوران حرفه‌ای ام پایان بدهم. هرگز یک دروازه‌بان معمولی نبوده‌ام و نخواهم شد.” (جان لوئیجی بوفون؛ این‌جا)

بوفون ـ این دوست‌داشتنی‌ترین دروازه‌بان دنیا‌ ـ به زیباترین شکل ممکن توضیح داده است که زمان مرگ یک فرد در دوران شغلی‌اش کی فرا می‌رسد: روزی که معمولی شده باشد! بنابراین روی دیگر سکه را هیچ‌وقت فراموش نکنیم: یکی از بالاترین اهداف کارراهه‌ی شغلی هر یک از ما، معمولی نبودن و معمولی نماندن و معمولی نشدن در حوزه‌ی کاری‌مان است؛ چیزی که فقط با کسب و توسعه‌ی “تخصص” می‌تواند واقعی شود!

دوست داشتم!
۳

“تا زمانی که انگیزه بازی کردن داشته باشم، به کارم ادامه خواهم داد. خدا یک استعداد به من داد و من باید به این هدیه احترام بگذارم. هنوز احساس نمی‌کنم که یک دروازه‌بان معمولی شده‌ام و باید به دوران حرفه‌ای ام پایان بدهم. هرگز یک دروازه‌بان معمولی نبوده‌ام و نخواهم شد.” (جان لوئیجی بوفون؛ این‌جا) بوفون ـ این دوست‌داشتنی‌ترین دروازه‌بان

در ستایش کلاه قرمزی ۹۲: ۵ اصل طراحی یک محصول موفق

کلاه‌قرمزی ۹۲ جمعه شب مثل نوروز تمام سال‌های اخیر خداحافظی باشکوهی داشت. ایرج طهماسب و حمید جبلی عزیز باز هم لحظات شاد، زیبا و فراموش‌نشدنی را برای ما رقم زدند. نشاندن لبخند بر لبان مردم خسته‌دل این روزهای ایران با یک ابزار تکراری ـ هر چقدر هم که این ابزار یعنی عروسک‌های این مجموعه نماد نوستالژی روزهای خوش گذشته باشند ـ هنری است که هر کسی ندارد. همین است که زبان، در ستایش کاری که این دو مرد بزرگ سال‌هاست دارند به‌خوبی از عهده‌اش برمی‌آیند، در می‌ماند …

 امسال کلاه‌قرمزی را که می‌دیدم، علاوه بر سرخوشی ناشی از دیدن خود این مجموعه، از طراحی بی‌نظیر کلاه‌قرمزی به‌عنوان یک محصول هنری لذت بردم. کلاه‌قرمزی امسال تفاوت‌های بسیاری با مجموعه‌های نوروز سال‌های اخیر داشت و از نظر من، نقطه‌ی اوج کار طهماسب و جبلی در مجموعه‌ی کلاه‌قرمزی بود. مثل همیشه که وقتی یک محصول فوق‌العاده را می‌بینم، به‌دنبال علت موفقیت آن هستم، برای‌ام جالب بود تا بفهمم کلاه‌قرمزی ۹۲ چرا تا به این حد موفق شده است. در نهایت به پنج اصل ساده‌ی زیر رسیدم که برای طراحی هر محصول موفقی مورد نیاز است:

 ۱- خودتان باشید؛ اما متفاوت: کلاه‌قرمزی امسال در ظاهر با سال‌های گذشته هیچ تفاوتی نداشت. دکور که همان بود. شخصیت‌ها هم تقریبا همان‌ها بودند. تم برنامه هم هنوز همان ماجرای شیطنت‌های بچه‌گانه و آموزش‌های پدرانه‌ی آقای مجری است. اما … در تک‌تک شخصیت‌ها امسال تحولات ظریفی ایجاد شده بود که با کمی دقت، مخاطب را شگفت‌زده می‌کردند. به چند مورد زیر توجه کنید:

  • ایرج طهماسب امسال به‌هیچ عنوان عصبانی نشد! 🙂
  • ببعی از یک شخصیت حاشیه‌ای به متن آمد و بر جنبه‌های روشن‌فکرانه‌ی او تأکید بیش‌تری شد. ببعی همان چیزهایی را دوست داشت که علاقه‌مندی‌های نسل جوان امروزند: فیلم‌های نوستالژیک و رومانتیک کلاسیک (کازابلانکای‌اش را که یادتان هست!؟) و ترانه‌ها و موسیقی‌های مجبوب این روزها (ترانه‌های سلن دیون و به‌ویژه ترانه‌ی معروف تایتانیک فقط یک نمونه‌اش بود!)
  • فامیل دور شخصیت محوری امسال بود با دغدغه‌های یک مرد جوان امروزی. 🙂
  • پسر عمه زا با دیدن دختر همسایه عاقل‌تر شد! 🙂
  • حضور پسرخاله بسیار محدود شد؛ اما بسیار تأثیرگذار (مثلا خانه‌ی سال‌مندان رفتن پسرخاله را به‌یاد بیاورید!)
ایده‌ها و داستان‌های درخشان طهماسب و جبلی برای هر یک از عروسک‌ها نشان دادند که تکراری‌ترین محصول هم می‌تواند چنان نو ساخته شود که هیجان و لذتی بی‌مانند را به مشتریان ارائه کند. 

۲- منبع خلق ایده برای دیگران باشید: محصولی موفق است که بتواند علاوه بر فروش مستقیم خودش، منبعی باشد برای خلق ایده‌های جذاب و بترکان (!) توسط دیگران. اگر کمی دقت کنید در دنیای فناوری امروز نمونه‌اش را بسیار می‌بینید (مثلا آی‌فون را که پدر تلفن‌های هوش‌مند امروزی است ببینید!) کلاه‌قرمزی هم همین ویژگی را دارد. فقط به‌عنوان نمونه لطیفه‌های ساخته شده از روی شخصیت “آقوی همساده” را به یاد بیاورید! 🙂 این هم نوعی بازاریابی ویروسی‌ است دیگر!

۳- مشتری‌تان را درست انتخاب کنید؛ سایر مشتریان خودشان به‌سراغ شما می‌آیند: کلاه‌قرمزی ۹۲ یک ویژگی بسیار مهم دیگر هم داشت. بالاخره بعد از چند سال، این برنامه فقط و فقط روی بچه‌های دهه‌ی ۶۰ متمرکز بود. ایده‌ی محوری کلاه‌قرمزی امسال “ارائه‌ی لذت‌ها و علاقه‌مندی‌های نسل متولد دهه‌ی ۶۰ در قالبی جدید” به آن‌ها بود: تم‌های آشنا برای این بچه‌ها، گنجاندن علاقه‌مندی‌های این نسل (از ترانه‌ها و فیلم‌های مورد علاقه گرفته تا تئاترهای کلاسیک و شوخی با برنامه‌ی محبوب ۹۰!) و البته داشتن مابه‌ازاهای شخصیتی برای این نسل مثل “ببعی” باعث شده بود تا بچه‌های دهه‌ی ۶۰، شیفته‌تر از هر سال به‌تماشای کلاه‌قرمزی بنشینند (در این زمینه فقط و فقط ارجاع‌تان می‌دهم به وضعیت تایم‌لاین توییتر در زمان پخش کلاه‌قرمزی!) اما این همه‌ی ماجرا نبود. پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، پدر‌ها و مادرها و فرزندان بچه‌‌های دهه‌ی ۶۰ هم کلاه‌قرمزی را دیدند و لذت بردند. 

۴- تنوع اجزای محصول را کم کنید و خلاقیت را زیاد: آشنا نیست؟ استراتژی استیو جابز در اپل همین بود! در کلاه‌قرمزی امسال به‌درستی از تنوع موقعیت‌های نمایشی کم شده بود و در عین حال، خلاقیت موقعیت‌های نمایشی بسیار بالا رفته بود. مثلا یک تم اصلی حضور جمعی بچه‌ها در یک موقعیت تخیلی بود که در سینما، پشت چراغ راه‌نمایی و … تکرار شد. اما بی‌تردید، شاه‌کارترین تم کلاه‌قرمزی امسال،  تئاترهای کلاسیکی بود که با روایت عروسک‌ها به درخشان‌ترین شکل ممکن اجرا شدند: از اتلو گرفته تا رومئو و ژولیت. فکر می‌کنم فقط و فقط به‌ دلیل همین یک ایده‌ می‌توان به کلاه‌قرمزی ۹۲ نمره‌‌ی ۲۰ داد!

۵- دوست‌داشتنی و جذاب، غافل‌گیر کنید: از همان قسمت اول، من شخصا منتظر حضور گیگیلی بودم. ورود گیگیلی در برنامه‌ی آخر و رسیدن‌اش به خداحافظی ـ که کنایه از کند بودن ذاتی گیگیلی و خانواده بود ـ غافل‌گیری بی‌نظیری بود! خداحافظی تک‌تک عروسک‌ها با آن جملات بی‌نظیرشان (مثلا شعر جیگر را یادتان هست؟) آن‌قدر لذت‌بخش بود که هنوز طعم خوش لحظه‌های‌اش را در اعماق قلب‌ام احساس می‌کنم …

سال گذشته نقدی نوشته بودم بر کلاه‌قرمزی ۹۱ که امسال به به‌ترین شکل ممکن تمامی نقدهای من توسط آقایان طهماسب و جبلی برطرف شدند. به سهم خودم و با تمام وجود، سپاس‌گزارم از این دو مرد نازنین برای تمامی لحظات زیبا و خوشی که برای ما در زندگی‌مان به‌یادگار گذاشتند. حالا دیگر وقت لحظه‌شماری است تا نوروز ۹۳ و کلاه‌قرمزی بعدی. به‌امید آن روز. 🙂

دوست داشتم!
۴۰

کلاه‌قرمزی ۹۲ جمعه شب مثل نوروز تمام سال‌های اخیر خداحافظی باشکوهی داشت. ایرج طهماسب و حمید جبلی عزیز باز هم لحظات شاد، زیبا و فراموش‌نشدنی را برای ما رقم زدند. نشاندن لبخند بر لبان مردم خسته‌دل این روزهای ایران با یک ابزار تکراری ـ هر چقدر هم که این ابزار یعنی عروسک‌های این مجموعه نماد نوستالژی روزهای خوش گذشته باشند

چگونه یک رئیس بد را مدیریت کنیم؟

از خطرات رئیس بد برای اعصاب و روان و جسم‌مان همه آگاهیم! متأسفانه رئیس خوب هم از آن سنگ‌های کیمیای نایابی است که به هر کس ندهندش. بنابراین روبرو شدن با رئیس بد، یکی از تجربه‌های هر روزه‌ی خیلی از ما است. خوب در برابر این جناب رئیس بد چه بکنیم؟ این کارها را:

۱- رئیس‌تان را یک مشتری فرض کنید که می‌آید و می‌رود؛ نه یک هم‌کار و یا حتا بالادست! بنابراین فقط وقتی که روبروی شماست به او فکر کنید. در سایر زمان‌ها، احساسات

۲- شخصیت و سبک رفتاری رئیس‌تان را کشف کنید! (آیا کمال‌طلب است؟ آیا ریسک‌پذیر است؟ آیا …) این‌‌گونه پیش‌بینی رفتار او آسان‌تر می‌شود.

۳- نقاط ضعف‌ رئیس‌تان را بپوشانید: مثلا اگر رئیس‌تان همیشه برای جلسات دیر می‌رسد، زودتر از او خودتان را به محل برگزاری جلسه برسانید و همه چیز را برای او آماده کنید تا فقط وارد شود و حرف بزند!

۴- روش ارتباطی مورد ترجیح رئیس‌تان را بیابید (مثلا: ملاقات در راهرو، جلسه‌ی رو در رو، مکاتبه‌ی ای‌میلی یا …) و همان‌گونه با او ارتباط برقرار کنید.

۵- روش و عادت‌های تصمیم‌گیری رئیس‌تان را کشف کنید و روی آن‌ها کار کنید. مثلا: اگر رئیس‌تان دوست دارد در زمان تصمیم‌گیری نظر همه‌ی کارکنان‌اش را بشنود، شما همکاران‌تان را دور رئیس جمع کنید!

منبع

 پ.ن.۱٫ مشخص است که نکات ذکر شده در بالا برای پیش‌بینی‌پذیرتر شدن رفتار رئیس محترم‌تان است. تأثیرات منفی چیزهای قابل پیش‌بینی را راحت‌تر می‌شود مدیریت کرد؛ چون سلاح‌ دفاعی‌اش را می‌شناسیم!

پ.ن.۲٫ اگر رئیس هستید، کشف موارد ۲ تا ۵ و اعلام آن‌ها به کارکنان‌تان و بحث و گفتگو با آن‌ها در مورد این‌که آیا این سبک مدیریتی درست است یا نه برای افزایش اثربخشی مدیریت‌تان و ایجاد احساسی خوب در دل کارکنان‌تان و در یک کلام تبدیل شدن از یک “مدیر” به یک “ره‌بر” می‌تواند بسیار مفید باشد.

دوست داشتم!
۴

از خطرات رئیس بد برای اعصاب و روان و جسم‌مان همه آگاهیم! متأسفانه رئیس خوب هم از آن سنگ‌های کیمیای نایابی است که به هر کس ندهندش. بنابراین روبرو شدن با رئیس بد، یکی از تجربه‌های هر روزه‌ی خیلی از ما است. خوب در برابر این جناب رئیس بد چه بکنیم؟ این کارها را: ۱- رئیس‌تان را یک مشتری فرض