لینک‌های هفته (۱۶)

چهار ماه به همین سرعت گذشت … بریم سر لینک‌های این هفته.

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

با این توضیح لینک‌های هفته را در قالب دسته‌بندی موضوعی مرور می‌کنیم:

مدیریت:

مدال طلای سجاد مرادی، نتیجه همکاری تیمی یا…؟ (این مدال طلای سجاد مرادی هم کیس جالبی است برای فکر کردن! این پست امیر مهرانی، که من هم باهاش موافقم نگاهی دارد به این‌که آیا اسم این جور نتیجه گرفتن، کار گروهی است یا … بخوانید!)، پرسنال برندینگ: ال گراند کلاسیکو (امیر مهرانی در این پست به مناسبت ال‌کلاسیکوی این هفته به این موضوع پرداخته که پپ گواردیولا و خوزه مورینیو چه نمونه‌های خوبی برای یاد گرفتن پرسنال برندینگ هستند! از همین تریبون ضمن اعلام هم‌بستگی با امیر در مورد آقامون پپ از مهدی عامری می‌خواهم که کمی در وبلاگ‌اش در مورد آقاشون خوزه بنویسد که ما هم یاد بگیریم!) و نتیجه نظر سنجی سفر بی بازگشت به مریخ (همه از امیر مهرانی)

برآورد مدت زمان فعالیت‌ها(۲) (از احمد شریفی)

کیست که فداکاری کند (تغییر دردآور است؛ کسی حاضر است دردش را تحمل کند؟) و مراقب باش پیچانده نشوی (چند نکته‌ی مهم در مورد مصاحبه کردن در پروژه‌های مشاوره!) (از مهدی عرب عامری)

The Rat Race و پذیرش دکتری مدیریت آمریکا (از نیام یراقی؛ که دومی اگر چنین هدفی دارید حتما باید خوانده شود. من که خوندم به این نتیجه رسیدم که دکترای مدیریت در آمریکا را بی‌خیال شم!)

نمودارهای سه بعدی و روش مناسب برای ارزیابی پیشرفت طراحی (کارشناسان کنترل پروژه و مدیران پروژه‌هایی که توشون طراحی دارند، واجب است این مطلب دومی آقای خرمی راد را بخونند!)

مدیریت در گوگل (از آقای افشین دبیری)

پاریتو در ورزش (اثبات قانون پارتو براساس نتایج بازی‌های آسیایی گوانگژو توسط آیدین کسایی عزیز)

روانشناسی ارتباط با مشتریان در بازار خدمات (این مطلب استاد درگی را لازم است همه‌ی ما بخوانیم!)

روشی نوین برای یادگیری از وبلاگ دنیای چابک: Shu-Ha-Ri روشی برای Agile شدن

آنچه هر رهبر سازمانی باید در مورد پیروان خود بداند

نوآوری درس‌هایی در زمینه نوآوری از دهه ۱۹۳۰ (هر چند در رکود منابع برای سرمایه‌گذاری کم است؛ ولی هر کس روی R&D در این اوضاع احوال سرمایه‌گذاری کند وقتی اقتصاد از رکود خارج شد برنده‌ی واقعی است!)

دانلود چند کتاب عالی در مورد مدیریت تکنولوژی (ترجمه‌ی چند کتاب بسیار عالی در زمینه‌ی مدیریت تکنولوژی و آینده‌نگاری را از این سایت دانلود کنید. کتاب کیزا که یکی از معروف‌ترین کتاب‌های مدیریت تکنولوژی هست هم این‌جا موجوده.)

فناوری اطلاعات:

هشت پیش بینی درباره آینده آی تی در جهان توسط گارتنر (مهرداد نایب عزیز باز هم می‌گم عالی! ITکارها این را واجب است بخونند.)

آیا وب فارسی مرده است؟ (مایای عزیز در کسب و کار اینترنتی به نکته‌ی بسیار جالبی پرداخته: به جای غر زدن در مورد این‌که وبلاگ‌ستان وضع‌اش خربه بیایید تک تک ما با تولید محتوا این فضا را گرم کنیم!)

شبکه‌های اجتماعی و تلفن‌های هوشمند کارایی کارمندان را افزایش می‌دهند (نقش مهم و مثبت و سازنده‌ی گودربازان در سازمان‌ها!)

فهرست ۱۰۰ شرکت برتر IT برای اشتغال اعلام شد (جالبه که خیلی‌هاشون شرکت ITکار نیستند؛ واحد فناوری اطلاعات‌شون خفنه!)

پیش‌بینی رشد ۴ درصدی صنعت جهانی IT در سال ۲۰۱۱

حکم نهایی دادگاه دو غول نرم‌افزاری جهان صادر شد SAP در برابر اوراکل تعظیم می‌کند؟ (دعوای این دو غول بالاخره با رأی نهایی داداگاه تمام شد و SAP باید بالاترین جریمه‌ی تعیین شده در تاریخ را برای نقض کپی‌رایت به اوراکل بپردازد: ۱٫۳ میلیارد دلار! حقیقتا به نظر من این کار استراتژی کثیفی است که لری الیسون از مایکروسافت و اپل یاد گرفته و معنایی جز انحصار ندارد! نخطه!)

گوگل با ارزش ترین برند تجاری دنیاست! (صلواط اصلا!)

اتحاد مایکروسافت و فیس بوک در مبارزه با گوگل (عمرا!)

فرانسه «مالیات بر گوگل» می‌گیرد (مملکته دارند!)

پایان تأسف بار برای Novell (چه کسی باور می‌کرد ناول عزیز بیفتد دست مایکروسافت تا نابودش کند؟ تأسف‌بار …)

۲۵ درصد سازمان‌های بزرگ از سرورهای مجازی استفاده می‌کنند

جابه‌جایی مبالغ زیر ۵۰ میلیون تومان با امضای الکترونیکی امکان‌پذیر شد

اینترنت ملی سال ۹۲ راه اندازی می شود

اقتصاد:

پارادکس زندانبان (بازی جالب مطرح شده در وبلاگ علی سرزعیم)

راه‌حل «بازاریابی اجتماعی» برای خروج از تله فقر نگاهی متفاوت به مساله جهانی فقر (مقدمه و فصل اول کتاب بازاریابی اجتماعی نوشته‌ی فیلیپ کاتلر بزرگ که از این هفته چهارشنبه‌ها فصل‌های مختلف‌اش در روزنامه‌ی دنیای اقتصاد منتشر می‌شود.)

کسل کننده‌ترین روز قرن بیستم مشخص شد! / روز بی‌خبری در دنیا (روز ۱۱ آوریل ۱۹۵۴!)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

راست مغز هستید یا چپ مغز؟ (مطلبی بسیار عالی از مایای عزیز در وبلاگ کسب و کار اینترنتی که حتما بخونیدش!)

خرد جمعی در مغز فردی (موقع تصمیم‌گیری خودتان را گول بزنید: اول با یک شخصیت‌تان تصمیم بگیرید و بعد با یک شخصیت دیگر! از شوخی گذشته این مطلب نوید غفارزادگان را به شدت برای خواندن توصیه می‌کنم.)

هفت عادت انسان‌های بسیار موثر

هفت علت مهمی که همیشه مانع خلاقیت شماست (اگر فکر می‌کنید خلاقیت‌تون مشکل داره؛ این مطلب را بخوانید!)

کشف نوع پردازش چهره افراد در مغز توسط پژوهشگر ایرانی “ام. آی. تی” (کشف بسیار جالبی است. ما در مغزمان در مناطق مختلفی مرد بودن یا زن بودن یک چهره را پردازش می‌کنیم. عموما ویژگی‌های کمکی مثل لباس‌های طرف مقابل به ما در تشخیص جنسیت او کمک می‌کنند. اما چه می‌شود اگر ساختار چهره‌ی یک فرد را روبروی ما بگذارند؟ فیلم فیس‌‌آف را یادتان هست؟)

قسمت‌های قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

چهار ماه به همین سرعت گذشت … بریم سر لینک‌های این هفته. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند،

تعریف دقیق نقش ره‌بری سازمان به روایت پپ گواردیولا

درس‌های بارسای گواردیولا تمام شدنی نیست و این نشان از پویایی بالای این تیم دارد. قبلا هم درباره‌ی درس‌های مکتب فوتبال بارسلونا و به‌ویژه بارسای پپ گواردیولا نوشته‌ام. و این هم یک درس جدید:

مصاحبه‌ی سایت گل را با ژاوی هرناندز در مورد ال کلاسیکوهایی که در آن‌ها حضور داشته می‌خواندم که یک جای‌اش این سؤال و جواب نوشته شده بود:

بهترین نصیحت تو پیش از کلاسیکو؟ حرف گواردیولا: «از بازی خود لذت ببرید اما فلسفه‌مان را فراموش نکنید».

تا به حال فکر کرده‌اید که اصلی‌ترین نقش یک ره‌بر سازمانی چیست؟ تعیین چارچوب و جهت‌گیری‌های حرکت زیردستان‌اش در راستای رسیدن به اهداف سازمان. اما تعریف ره‌بری یک بخش دوم هم دارد: این‌که ره‌بر باید کاری بکند که آدم‌ها با میل و رغبت درونی آن کارهایی که باید را انجام بدهند. و این‌جا است که زیبایی نصیحت گواردیولا بیش از پیش معلوم می‌شود:

  1. فلسفه‌ی فوتبال بارسای گواردیولا، فوتبال تهاجمی و زیبا با حفظ توپ بسیار زیاد و حملات برق‌آسا است (یعنی استراتژی سازمان!)
  2. در این چهارچوب هر بازی‌کنی آزاد است که بدون بهم زدن نظم تیمی از فوتبال‌اش و توانا بودن‌اش لذت ببرد و این دو در کنار یکدیگر موجب می‌شوند که بازی‌کنان (کارکنان سازمان) با میل و رغبت درونی برای تحقق هدف سازمان (پیروزی!) در چارچوب استراتژی سازمان حداکثر تلاش خود را انجام دهند!

همیشه گفته می‌شود که این تیم، فراتر از یک تیم فوتبال ساده است و یک فلسفه‌ی فوتبال کامل (Total Football که مکتب فوتبال هلند جادویی دهه‌ی ۷۰ و یوهان کرویف است) را عرضه می‌کند؛ اما این روزها باید این تیم را به‌عنوان یک کلاس درس مدیریت و ره‌بری هم در نظر گرفت! باز هم از این بارسای جادویی و درس‌های‌اش خواهم نوشت.

در آستانه‌ی ال‌کلاسیکو (که فردا شب است) برای تیم محبوب‌ام بارسلونای کاتالونیا آرزوی موفقیتی در حد همان نتیجه‌ی ۶-۲ معروف برنابئو و فراتر از آن را دارم!

دوست داشتم!
۱

درس‌های بارسای گواردیولا تمام شدنی نیست و این نشان از پویایی بالای این تیم دارد. قبلا هم درباره‌ی درس‌های مکتب فوتبال بارسلونا و به‌ویژه بارسای پپ گواردیولا نوشته‌ام. و این هم یک درس جدید: مصاحبه‌ی سایت گل را با ژاوی هرناندز در مورد ال کلاسیکوهایی که در آن‌ها حضور داشته می‌خواندم که یک جای‌اش این سؤال و جواب نوشته شده بود:

لینک‌های هفته (۱۵)

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

ابتدا دو تا نکته:

اول: فید مجموعه‌ای از وبلاگ‌های مدیریت، آی‌تی و تکنولوژی را به انتخاب مهرداد نایب عزیز از این‌جا مشترک شوید.

دوم: تشکر از همه‌ی خوانندگان این وبلاگ و دوستانی که با لطف‌شان بنده را شرمنده می‌کنند؛ به‌ویژه استاد پرویز درگی که تشویق‌شان در کامنت‌ها بسیار مایه‌ی دل‌گرمی است.

با این دو توضیح لینک‌های هفته را در قالب دسته‌بندی موضوعی مرور می‌کنیم:

مدیریت:

این هفته من پستی نوشته بودم با عنوان: آیا برای مدیر پروژه بودن، حداقل سن و حداکثر وجود دارد؟ که نظرسنجی بود در این زمینه. چند نفر از دوستان عزیزم (احسان اردستانی، امیر مهرانی، آیدین کسایی و مجید آواژ) لطف کرده‌اند در این مورد نظرات‌شان را داده‌اند که اگر به این موضوع علاقه‌مندید پیشنهاد می‌کنم حتما کامنت‌های این پست را ببینید. در همین زمینه شهرام کریمی عزیز لطف کرده و در وبلاگ‌اش به صورت مفصل پاسخی به این سؤال داده که این مطلب را با عنوان سن مدیر پروژه مطالعه کنید.

بهبودهای ساده (Quick fix) (احسان اردستانی)

جزیی نگری و رابطه آن با موفقیت، پست مهمان: مراقبه در ۵ دقیقه (در این پست خانم ساناز صدوقی یک تمرین ۵ دقیقه‌ای برای آرامش‌بخشی به خود پیشنهاد کرده‌اند) و پادکست: دورنمای کار و زندگی (امیر مهرانی ـ خواندن دو تا پست آخر بسیار واجب است!)

برآورد مدت زمان فعالیت‌ها (دردسرهای زمان‌بندی پروژه‌ها در ایران به روایت احمد شریفی)

خطر بزرگ: قائم به فرد بودن سازمانها (از استاد پرویز درگی)

طوفان جمع آوری اطلاعات (قوانین Brainstorming از زاویه‌ی دیدی دیگر!) و مدیر پروژه باید خودش کارشناس ارشد باشد (مهدی عرب عامری)

موانع و مشکلات پروژه (نادر خرمی‌راد)

در مورد موفقیت خانم‌ها در مسابقات آسیایی (آیدین کسایی)

روش تحقیق – بخش آخر (از نیام یراقی؛ اگر دنبال یاد گرتفن اصول تحقیق در مدیریت و اقتصاد هستید، ۵ قسمت قبل‌ترش را هم بخوانید.)

در سوگ روابط کار و کارکنان! (در مورد عدم توجه به استانداردسازی و حرفه‌ای سازی روابط کار در سازمان‌های ایرانی از آقای افشین دبیری)

سه مطلب جالب از جی فارستر بنیان‌گذار دینامیک سیستم‌ها در معرفی این شاخه از علم مدیریت در دنیای اقتصاد این هفته: چگونه اجتماعات از رایانه‌ها عقب ماندند؟، آنچه از مدیریت بیشتر اهمیت دارد و مدل‌سازی رفتار درون‌گرا در مدیریت (به ترتیب از اولین لینک بخوانید)

مهارت‌های مدیریتی چهار توانایی ویژه مدیران قوی (مدیران محترم؛ این ۴ تا نکته‌ی بیان شده حرف دل همه‌ی ماست. بخوانید لطفا!)

مدیریت منابع انسانی کوچک‌سازی سازمان‌ها:اثرات بلند مدت (این مهم ها؛ توجه کنید لطفا!)

تنها بی پروایان پایدارند (معرفی کتاب عالی اندرو گروو؛ مدیرعامل سابق اینتل در مورد تدوین استراتژی که من هم شدیدا توصیه می‌کنم خواندن‌اش را!)

Big consultancies opening their doors to new hires (“شرکت‌های بزرگ مشاوره‌ی دنیا درهای استخدام را روی مشاوران جوان گشوده‌اند. مثلا دیلویت تا سال ۲۰۱۵ حدود ۵۰۰۰۰ مشاور جوان می خواهد جذب کند!!!” بریم!؟)

Job Stress Raises Risk of Heart Attacks | Vault (حفظ سلامتی روانی و فیزیکی پرسنل به یک بخش مهم از برنامه‌های حفظ استعدادها در سازمان‌ها تبدیل شده است.)

فناوری اطلاعات:

۱۰۱ راه بالابردن ترافیک وب سایت، چقدر می تونم از اینترنت درآمد داشته باشم؟ و بلاگرها در طول روز چگونه کار می کنند؟ (از وبلاگ مایا؛ کسب و کار اینترنتی)

پیش بینی ها و شایعات پیرامون آی پد جدید اپل (مهرداد نایب)

از تخیل تا واقعیت: تعامل با کامپیوترها با حرکت و اشاره دست‌ها (دکتر علی رضا مجیدی)

اولین کتاب غول اینترنتی جهان؛ «۲۰ چیزی که گوگل در مورد اینترنت به شما یاد می‌دهد!»

«گوگل» امکان ضبط تماس‌های صوتی را به «جیمیل» افزود!

اختصاص ۱۰ درصد از بازدیدهای اینترنتی آمریکا به فیس‌بوک

راه‌اندازی شبکه‌ اجتماعی بخشی از استراتژی گوگل

فروش مرکزی مجازی با قیمت ۶۳۵ هزار دلار (یک شرکت در یک دنیای مجازی به این قیمت فروش رفته!!!)

اقتصاد:

مدخلی برای مطالعه گذار به اقتصاد بازار و یک سوال اقتصادی (معمای اقتصادی بانمکی که تشریف ببرید و حل‌اش کنید!) (علی سرزعیم)

جنگ طبقاتی و‌هارمونی منافع (به عقیده‌ی لودویگ فون میزس، در دنیای قدیم، هر فردی در هر طبقه‌ی اجتماعی که به دنیا می‌آمد محبوس بود و سرنوشت‌اش مقدر و معلوم. زیبایی نظام سرمایه‌داری در این است که به آدم‌ها اجازه‌ی ساختن سرنوشت‌شان را می‌دهد.)

گزارش توسعه انسانی سال ۲۰۱۰: جهان جای بهتری برای زندگی شده است

گنج یابی یا اشتغال زایی (به اعتقاد علی دادپی، گنج‌یابی یعنی کارآفرینی با استفاده از عوامل موجود و مزیت‌های رقابتی مناطق مختلف جغرافیایی)

اقتصاد برای همه ـ درس چهارم چرا تخصص به نفع شماست؟

کالبدشکافی جنگ ارزی (حجت قندی)

داستان بازار بهتر است فساد، انحصاری باشد (دیکتاتوری سوهارتو به نفع توسعه‌ی اندونزی بود؛ چون که او فساد را در انحصار خودش نگه داشت!)

اقتصاددانان را سرزنش کنید نه علم اقتصاد را (نوشته‌ی دنی رودریک؛ ترجمه‌ی محمد رضا فرهادی‌پور)

تعطیلی یا قیمت‌گذاری ترافیک؟ (« قیمت‌گذاری ترافیک سیستمی از قیمت‌ها است که با تغییر زمان و مکان تغییر می‌کند و هدف از طراحی آن کاهش ترافیک از طریق ترغیب افراد به انتقال سفر خود به ابزارها، مکان‌ها و ساعاتی از روز است که هزینه اجتماعی کمتری را به همراه داشته باشند.». این سیستم در سنگاپور و لندن و برخی از کشورهای دیگر به‌کار گرفته شده و تاحد زیادی هم جواب داده است.) (محمد رضا فرهادی‌پور)

استقلال بانک مرکزی؛ چرا و چگونه؟ (“«اهداف» بانک را مجلس و دولت تبیین می‌کنند، ولی «ابزار»ها و «سیاست»ها را باید بانک مرکزی خود تعیین کند و این مفهوم کلیدی مبحث استقلال بانک مرکزی است. “)

تقوی به بهمنی :شما حسابدار هستید نه اقتصاددان، لطفا استعفا بدهید (در راستای در و گهرهای آقای دکتر بهمنی در مورد استقلال بانک مرکزی)

دنیای اقتصاد منتشر می‌کند فهرست کامل قیمت‌های جدید مسکن در تهران

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

تکنیک‌های افزایش امنیت شغلی

خندیدن با صدای بلند مسری است

۶ قدم تا تبدیل شدن به یک سخنران حرفه ای

مهارت هایی برای گفتگوی موثر

افسردگی زندگی ما را تباه می‌کند، با آن مبارزه کنیم

برنده جایزه جهانی شعر وحشت در گفتگو با ایلنا: ما در هراس خود را کشف می‌کنیم (حرف‌های خیلی خوبی زده. بخونید.)

۱۴ درصد دختران از جنسیت خود ناراضی اند

قسمت‌های قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

نظرسنجی: آیا برای مدیر پروژه بودن، حداقل سن و حداکثر وجود دارد؟

به کارنامه‌ی حرفه‌ای‌ام که نگاه می‌کنم به نظرم می‌رسد که در طی این چهار سالی که دارم کار می‌کنم شتاب پیش‌رفت خوبی داشته‌ام. در طی همین دوره ادامه تحصیل داده‌ام و به زودی مدرک MBAام را می‌گیرم. از نظر فنی حداقل به سطحی از بلوغ رسیده‌ام که می‌دانم چه کاره‌ام و تخصص‌ام چیست، در چه چارچوبی می‌خواهم فعالیت بکنم و در نتیجه چه چیزهایی را باید غیر از دانش فنی (مدیریت و آی‌تی) یاد بگیرم و در کنارش شاید مهم‌تر این باشد که می‌دانم چه چیزی را از کجا باید پیدا کنم و یاد بگیرم.

از قدیم‌ترها (مثلا حول و حوش سال سوم دانشگاه) ـ که کار کردن کم‌کم برای‌ام جدی‌تر می‌شد ـ یک دغدغه‌ی اساسی برای من وجود داشت که اگر روزی وارد بازار کار بشوم، آیا سرعت رشد عمودی‌ام مطابق با سرعت رشد فنی و سنی‌‌ام خواهد بود یا نه؟ مثلا وقتی دوستان بزرگ‌ترم را می‌دیدم که در سن‌های ۲۵-۲۶ سالگی برای خودشان مدیر پروژه‌ای شده بودند و پروژه‌ها و تیم‌های نسبتا بزرگی را مدیریت می‌کردند، به خودم می‌گفتم وقتی من به آن سن برسم آیا از یک طرف‌، قابلیت و شایستگی مدیر پروژه بودن را دارم و از آن سو، امکان مدیر پروژه بودن را هم خواهم داشت؟ حالا که به همان محدوده‌ی سنی رسیده‌ام هنوز این دو سؤال برای من مطرح هستند: آیا خودم به سطحی از بلوغ رسیده‌ام که مدیریت یک پروژه کوچک را به‌عهده بگیرم و از طرف دیگر، آیا برای یک کارفرما پذیرفتنی است که یک بچه‌ی (!) ۲۶ ساله مدیر پروژه‌اش باشد یا خیر؟ (خیلی از آدم‌های هم‌سن و سال من را می‌شناسم که همین الان مدیریت پروژه‌های بسیار بزرگی را برعهده دارند؛ اما خوب خیلی از این دوستان از نظر من پذیرفتن مسئولیت‌شان بیش‌تر از روی اعتماد به نفس زیادی و البته و متأسفانه روابط غیرحرفه‌ای است؛ نه شایستگی!)

این سؤال را از آن طرف هم می‌شود مطرح کرد: یک مدیر پروژه در چه سنی باید بازنشسته شود؟ آیا اصلا بازنشستگی برای یک مدیر پروژه‌ی بسیار باتجربه خوب است یا نه؟ یا شاید بازنشستگی از کار عملی خوب باشد و این آدم باتجربه به‌تر باشد به انتقال تجربیات و آموزش مدیران پروژه‌ی جوان‌تر وهدایت آن‌ها بپردازد.

سؤال اصلی این نظرسنجی این است: آیا سن و سال در مجموعه‌ی شایستگی‌های یک مدیر پروژه اهمیت قابل توجهی دارد یا خیر؟

پ.ن. این یک سؤال فلسفی است و هیچ ارتباطی به عقده‌ی مدیر نبودن یا حسادت به دیگری ندارد. لطفا از این فکرها نکنید.

دوست داشتم!
۰

به کارنامه‌ی حرفه‌ای‌ام که نگاه می‌کنم به نظرم می‌رسد که در طی این چهار سالی که دارم کار می‌کنم شتاب پیش‌رفت خوبی داشته‌ام. در طی همین دوره ادامه تحصیل داده‌ام و به زودی مدرک MBAام را می‌گیرم. از نظر فنی حداقل به سطحی از بلوغ رسیده‌ام که می‌دانم چه کاره‌ام و تخصص‌ام چیست، در چه چارچوبی می‌خواهم فعالیت بکنم و

استدلال‌های منطقی ایرانی (۲)

مدت‌‌ها قبل پستی نوشته بودم با عنوان استدلال‌های منطقی ایرانی (۱). از اسم‌اش معلوم است که محتوای‌اش چه بوده. آن‌جا گفتم از هر چند گاهی در این مورد می‌نویسم؛ اما ننوشتن‌ام به دلیل بدقولی دوستی بود که قرار بود پستی در این زمینه به صورت مهمان برای من بنویسد و ننوشت. گفتم به آن دوست عزیز که امیدی نیست؛ خودم لااقل کار را زمین نگذارم! این هم قسمت دوم:

با کارفرمای محترمی جلسه داریم. مدلی را برای‌اش توضیح داده‌ام و واقعا هم سر در نیاورده که چی شده؛ ولی برای کم نیاوردن رو به من می‌کند و می‌گوید: “مهندس درست توضیح ندادی. بگذار من یک بار توضیح بدم” و شروع می‌کند و حرف‌های خودم را غلط و غلوط تحویل خودم می‌دهد. آخر سر هم نگاه عاقل اندر سفیهی به من می‌‌اندازد که: “دیدی من بیش‌تر می‌فهمم؟”

قرار گرفتن در موقعیتی که این ادعای دروغینِ بیش‌تر فهمیدن به رخ‌ام کشیده می‌شود دیوانه‌ام می‌کند. مخصوصا زمانی که می‌دانم طرف خودش هم می‌داند که دارد دروغ می‌گوید … اما این آن استدلالی نیست که می‌خواهم راجع به آن صحبت کنم. این شکل ادعای توخالی در بدترین حالت‌اش به جایی می‌رسد که: “این‌که من می‌فهمم یعنی تو نمی‌فهمی!” و این دیگر اسم‌اش استدلال نیست، حتی مغلطه هم نیست؛ فاجعه است!

متأسفانه اغلب ما به این شیوه‌ی نگاه عادت کرده‌ایم و خیلی وقت‌ها به صورت ناخودآگاه این طوری رفتار می‌کنیم، بدون این‌که بفهمیم. اما بعضی از آدم‌ها متأسفانه به این شیوه‌ی رفتاری عادت کرده‌اند! نمونه‌هایی از این رفتارها:

  • طرف کتابی را خونده و نفهمیده و درباره‌اش نقد منفی می‌نویسد!
  • طرف نمی‌داند دیگری درباره‌ی چه چیزی حرف می‌زند و حرف آن آدم را نقد می‌کند! (دعواهای گودری خیلی وقت‌ها از این جنس هستند!)
  • طرف با خواندن بخشی از یک متن، درباره‌ی کل متن نظر می‌دهد (در گودر به وفور از این تیپ کامنت‌ها دیده‌ام.)
  • طرف با سطح دانش و میزان درک مشخص، درباره‌ی نوشته‌ی تخصصی کسی که اصلا در رشته‌ی دیگری غیر از رشته‌ی تحصیلی این آدم نابغه نوشته‌،؛ نقد می‌نویسد! (یک بار در گودر دیدم یکی درباره‌ی یکی از نوشته‌‌های حجت قندی نظر داده بود: “این بابا از اقتصاد هیچی نمی‌فهمه.” بعد رشته‌ی تحصیلی جناب اقتصاددان، اگر درست یادم مانده باشد، یک چیزی تو مایه‌های “آب‌یاری گیاهان دریایی” بود! یا یک مثال دیگرش کسانی که صرفا با خواندن احتمالا دو خط از کتاب‌های فلسفه‌ و یاد گرفتن چهار تا کلمه فیلسوف می‌شوند یا کسانی که با دیدن اسم چهار تا کتاب در کتاب‌فروشی، متخصص اقتصاد و جامعه‌شناسی و فلسفه‌ی سیاسی می‌شوند …)
  • از همه بدتر و بدتر، این آدم‌های بی‌سوادی که گوشه و کنار سازمان‌های کارفرما، تیم ناظر پروژه، سر کلاس دانشگاه، و … به خیال خودشان پزِ فهمیدن‌شان را می‌دهند …

فقط می‌توانم بگویم از این تیپ آدم‌ها متنفرم. امیدوارم سر راه من قرار نگیرند که اگر حوصله داشته باشم مفتضح‌شان کنم، حسابی باید مواظب خودشان باشند! (هر چند شانس باهاشان فعلا یار است که نه وقت گیر دادن دارم و نه بدتر از آن حوصله‌اش را …)

پ.ن.۱٫ مثال‌های ین پست اصلا ناظر به کسی نیست. به خودتان نگیرید کلا. حتا آن خاطره‌ی اول پست را هم دست‌کاری کرده‌ام. ماجرای واقعی کمی متفاوت بوده.

پ.ن.۲٫ جناب دوست عزیز؛ منتظر پست مهمان‌ات هستم‌ها! فکر نکنی دست از سرت برمی‌دارم!

دوست داشتم!
۰

مدت‌‌ها قبل پستی نوشته بودم با عنوان استدلال‌های منطقی ایرانی (۱). از اسم‌اش معلوم است که محتوای‌اش چه بوده. آن‌جا گفتم از هر چند گاهی در این مورد می‌نویسم؛ اما ننوشتن‌ام به دلیل بدقولی دوستی بود که قرار بود پستی در این زمینه به صورت مهمان برای من بنویسد و ننوشت. گفتم به آن دوست عزیز که امیدی نیست؛ خودم لااقل

لینک‌های هفته (۱۴)

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

از این هفته به پیشنهاد مهرداد نایب عزیز سعی می‌کنم لینک‌ها را دسته‌بندی موضوعی بکنم:

مدیریت:

یک دغدغه در انتخاب شغل و رزومه نویسی (احسان اردستانی)

معرفی کتاب: Presentation Zen و سادگی در پس پیچیدگی (امیر مهرانی)

گلاویز با زبان (دل‌نوشته‌ی حامد قدوسی در مورد خواندن و نوشتن به فارسی و انگلیسی)

به تعداد زیادی مدیر پروژه نیازمندیم و اقدامات حین جلسه – قسمت دو (مهدی عرب عامری)

شخصیت شخیص والامقام “من” (آقای آواژ در مورد این‌که در کار کردن، “من” مهم نیست. انظر إلی ما قال و لا من قال …)

رایگان: سلسله سمینارهای ماهیانه بازاریابی در دانشگاه صنعتی شریف، معرفی کتاب افراد موفق چگونه می‌اندیشند (عالیه این. حتما بخونیدش …) و ارزش‌های مدنظربرای توفیق کسب و کار (قسمت دوازدهم) (از استاد پرویز درگی)

بنگاه‌های ژاپنی به بازار‌های نو‌ظهور روی می‌آورند مرز جدید برای شرکت‌های ژاپنی (شکل جدید استراتژی نفوذ به بازار در دنیای کسب و کار جهانی شده‌ی امروز: “طراحی محصول را هم به خود کشورها بسپارید!” و البته نکات جالبی در مورد مدیریت ژاپنی. رونوشت به امیر مهرانی عزیز که جدیدا زیاد در مورد مدیریت ژاپنی می‌نویسد!)

خلاقیت، هنر شکستن عادتها، روزمرگیها و الگوهای موجود (“در بازار امروز خلاقیت کلید پیروزی و ماندگاری است. اگر امروز کمپانی معظم اپل خلاق نباشد، سال دیگر به ورطه شکست و نابودی کشیده خواهد شد.” از امین گرجی عزیز.)

کتاب جدید کاپلان و نورتون: دستاوردهای اجرای کارت امتیازی متوازن (این کتاب سال ۲۰۰۸ منتشر شده و پنجمین کتاب مشترک کاپلان و نورتون است. دو سالی هست دنبال اصل انگلیسی‌اش بودم که هفته‌ی پیش اتفاقی دیدم ترجمه شده و خریدم‌اش. این کتاب درباره‌ی اینه که “چطور استراتژی را به فرایندی مستمر در سازمان تبدیل کنیم.” حتما خواندنی است.)

گواردیولا: از روی غریزه تصمیم می‌گیرم، نه منطق (“هر چه حس می‌کنم انجام می‌دهم. من روی غریزه تاکید بیشتری دارم تا منطق، مثلا در هنگام تعویض بازیکنان در طول بازی. کتاب جادویی مربی‌گری وجود ندارد. مانند شطرنج، روش بازی تیم مهم‌ترین نکته برای مربی است و هر چیز دیگری در درجه بعدی اهمیت قرار دارد. گاهی پیش آمده از شکست بیشتر از پیروزی خوشحال شوم. او در ادامه گفت اگر بازیکنانش رویکرد او را درک نکنند تقصیر آنها نیست، بلکه تقصیر مربی است: «اگر تیم ببازد، به این دلیل بوده که ایده‌هایم را به درستی به تیم منتقل نکرده‌ام.»” قابل توجه همه‌ی مدیران و ره‌بران سازمانی عزیز. من قبلا در مورد درس‌های ره‌بری گواردیولا نوشته‌ام: این‌جا)

هنگام تغییر شغل باید بدانید چگونه رفتار کنید (خیلی نکات مهمی در این مقاله هست. بخونید حتما.)

فناوری اطلاعات:

در چه صورت سرویس ایمیل فیس بوک به موفقیت خواهد رسید؟ (مهرداد نایب)

درود به دنیای نرم‌افزارهای متن باز (مقدمه‌ای بر اوپن سورس)

موسسه تحقیقاتی IDC پیش بینی کرده است سهم ۲۰ درصدی موبایل‌های هوشمند از کل محصولات دیجیتال

گوگل سرانجام دستی روی فیدبرنر کشید (رابط کاربری جدید فیدبرنر)

فیس‌بوک و گوگل‌خوان (در ستایش گودر …)

سیستم‌های هوشمند جهان صنعتی را دگرگون می‌کنند جهانی هوشمندتر

تصویب سیاست‌های کلی نظام در حوزه ICT (ظاهرا نظام به‌جز بحث امنیت سیاست کلان ICT نمی‌خواد!)

۲۰ شمع روی کیک تولد www / پهنای جهانی وب ۲۰ ساله شد

تصاویر دیدنی شهرهای زمین در شب از نگاه ایستگاه فضایی بین المللی (بسیار زیبا. ببینید حتما!)

اقتصاد:

رابطه تورم و پروژه‌های نیمه تمام (نوشته‌ی عالی احمد شریفی عزیز در مورد این‌که به تأخیر افتادن اتمام پروژه‌ها چه بلایی بر سر اقتصاد مملکت آورده …)

فساد مستتر در بازار غیر آزاد بهره بانکی (پویان مشایخ)

توسعه برای همه (پویا جبل عاملی نوشته که در دنیای جهانی شده‌ی ام‌روز، کشورهای توسعه یافته از توسعه‌نیافتگی سایرین لطمه می‌خورند. این توهم امپریالیسم جهانی را بگذارید کنار لطفا.)

مرکز پژوهش‌های مجلس گزارش کرد بدحسابی دولتی‌ها مهمترین مشکل کسب‌وکار (خوب نمی‌فهمند تو بخش خصوصی چند ماه عقب افتادن حقوق که طبیعیه یعنی چی …)

ایران و شاخص آزادی اقتصاد در سال ۲۰۱۰

شاخص رقابت‌پذیری ایران

زاویه ایده‌های بزرگ از کشورهای کوچک

جامعه‌شناسی و روان‌شناسی:

کدام نظم اجتماعی بهتر است؟ (از علی سرزعیم در مورد تضادهای اجتماعی در جامعه‌ی ما)

کلاس آشنایی با فرهنگ ها (روایتی از یک کلاس درسی در یک محیط چندفرهنگیِ چند ملیتی)

چگونه برای همیشه متوسط بمانیم!؟ (بسیار بسیار خواندنی.)

در باره “هوش ایرانیان”- رستاک (مقاله‌ی بسیار خواندنی و جالب استاد بزرگوار ما دکتر طبیبیان عزیز.)

هفت راهکار مناسب برای شروع یک روز خوب

هفت راه برای کاهش حماقت

استرس می‌تواند باعث درد و ناراحتی‌های جسمی شود (از منِ پراسترس به شما نصیحت که چیزهایی که گفته را جدی بگیرید. در بدترین حالت‌اش یک بیماری استرسی شدیدا وحشت‌ناک داریم به اسم “پنیک” که امیدوارم هیچ کسی حتی یک لحظه‌ حملات‌‌ عصبی‌‌اش را تجربه نکنه  … جدی بگیرید این “استرس” را.)

افسردگی مردان کمتر به چشم می‌آید (“بر اساس یک نظرسنجی منتشر شده از سوی یک شرکت بیمه در آلمان، ۴۴٪ مردها گفته‌اند ترجیح می‌دهند که مشکلاتشان را خود حل کنند. مشکلات روحی در بین مردها معمولا آشکار نیستند و کمتر مورد درمان قرار می‌گیرند. یکی از تهیه‌کنندگان گزارش می‌گوید که دردهای روحی برای مردها هنوز تابو به شمار می‌رود، یعنی موضوعی که نمی‌توان درباره آن سخن گفت.” باز بگین مرد بودن خوبه …)

نسل ما نسل «پدر سوخته» است: شکاف نسل‌ها در گفتگوی روزنامه شرق با محمدرضا جلائی‌پور – ۲۷ آبان ۱۳۸۹

انسان به دلیل “پرسه زنی ذهن” از زندگی ناراضی است (۴۶ درصد اوقات به کاری که می‌کنیم فکر نمی‌کنیم و این است دلیل نارضایتی انسان!!!)

کالبدشکافی خشم

۶۰ Ways To Make Life Simple Again

قسمت‌های قبل:

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر

در ستایش سادگی

سادگی در برابر پیچیدگی از مباحث بسیار جذاب علم سیستم‌ها برای من هستند. اولین بار سر کلاس تحلیل سیستم‌های دکتر رمضانی خورشید دوست استاد تحلیل سیستم دانشکده‌ی صنایع پلی‌تکنیک (که بلاتردید یکی از به‌ترین کلاس‌های درسی عمر من بوده) با این موضوع مواجه شدم. دکتر رمضانی که خودشان استاد ساده‌ کردن مفاهیم پیچیده هستند، تعریف بانمکی در مورد پیچیدگی داشتند. اما برای توضیح پیچیدگی از دیدگاه ایشان ـ‌ هر چند همه‌ی شما از من به‌تر می‌دانید ـ لازم است ابتدا به تعریف سیستم اشاره کنم. “سیستم عبارت است از مجموعه‌ای از عناصر/عوامل که در ارتباط با یکدیگر یک کل را می‌سازند.”

خوب پس هر سیستم چند عنصر دارد و چند رابطه. حالا تعریف پیچیدگی چیست؟ پیچیدگی دو ریشه‌ی اساسی دارد که هر دو از محدودیت‌های مغز انسان در پردازش داده‌ها نشأت می‌گیرند: تنوع و تعدد. حالا این تعدد و تنوع را با دو جزو سیستم ـ یعنی عنصر و رابطه ـ ترکیب کنید تا چهار شکل اصلی پیچیدگی را به دست بیاورید:

  1. تنوع عناصر (مثلا تصمیم‌گیری مدیر سازمان در مورد پروتفولیوی پروژه‌ها)
  2. تعدد عناصر (مثلا تصمیم‌گیری مدیر یک واحد در مورد کارشناسان زیردست‌اش)
  3. تنوع روابط (مثلا تصمیم‌گیری مدیر پروژه در مورد روابط با ذی‌نفعان پروژه)
  4. تعدد روابط (مثلا تصمیم‌گیری منِ کارشناس بنده خدا در مورد شیوه‌ و اولویت‌بندی انجام کارم!)

به‌ عقیده‌ی دکتر رمضانی برای پردازش داده‌ها در مغز انسان یک قانون طلایی وجود دارد: قاعده‌ی هفت! یعنی انسان در به‌ترین حالت حداکثر می‌تواند به ۷ موضوع به صورت هم‌زمان فکر کند. فراتر از این محدودیت هفت تایی، پیچیدگی به وجود می‌آید.

راه‌کارهای مواجهه با پیچیدگی هم بر رعایت قانون هفت تمرکز دارند. یعنی شما باید تعدد و تنوع موجود در عوامل / روابط را به‌گونه‌ای به زیر عدد هفت برسانید تا آن وقت بتوانید تحلیل درستی انجام دهید. به صورت تئوریک سه گام/ راه  برای کاهش پیچیدگی وجود دارد:

  1. مرحله‌بندی: اگر می‌خواهید موضوعی را تحلیل کنید که پویا (دینامیک) است، اول باید موضوع را به چند مرحله مختلف تقسیم کنید. مثلا تقسیم اجرای پروژه به چند فاز دقیقا بر این اساس است.
  2. سطح‌بندی: در هر مرحله موضوع را به چند سطح بشکنید. یکی از کاربردهای عمده‌ی این گام / راه، در به‌کارگیری تخصص‌های مختلف در اجرای یک پروژه است. مثال جالب‌اش برای من چارچوب معروف معماری سازمانی NIST است که سازمان را به ۵ لایه‌ی مختلف: کسب و کار، اطلاعات، سیستم‌های اطلاعاتی و زیرساخت تقسیم می‌کند.
  3. دسته‌بندی: گام / راه آخر، دسته‌بندی زیرموضوعات مطرح در هر سطح از موضوعِ کلان مورد تحلیل است. مثلا شما به‌عنوان یک متخصص کسب و کار، با زیرموضوعات مختلفی مثل: استراتژی، ساختار سازمانی، فرایندهای کسب و کار و موارد دیگری از این دست در سازمان روبرو هستید.

پیچیدگی در علم سیستم‌ها بحث بسیار بسیار جدی و جذابی است که در قالب تئوری پیچیدگی بررسی می‌شود. در این زمینه باز هم خواهم نوشت. فقط یک نکته‌ی تکمیلی این‌که در برابر پیچیدگی (Complexity)، ساده‌گی (Simplicity) مطرح می‌شود که خودش مبحثی است پر از نکات جالب و جذاب. به‌عنوان نمونه توصیه می‌کنم حتما این پرزنتیشن جذاب را (با حجم حدود ۷ مگابایت) دانلود کنید و نگاهی به آن بیاندازید.

پ.ن. مدت‌ها بود می‌خواستم در این زمینه بنویسم. انگیزه‌ی نوشتن‌اش بالاخره از این پست امیر مهرانی ایجاد شد.

دوست داشتم!
۵

سادگی در برابر پیچیدگی از مباحث بسیار جذاب علم سیستم‌ها برای من هستند. اولین بار سر کلاس تحلیل سیستم‌های دکتر رمضانی خورشید دوست استاد تحلیل سیستم دانشکده‌ی صنایع پلی‌تکنیک (که بلاتردید یکی از به‌ترین کلاس‌های درسی عمر من بوده) با این موضوع مواجه شدم. دکتر رمضانی که خودشان استاد ساده‌ کردن مفاهیم پیچیده هستند، تعریف بانمکی در مورد پیچیدگی داشتند.

ری اوزی؛ نمونه‌ی کامل یک استراتژیست

کتاب‌های مدیریت استراتژیک (از جمله کتاب معروف فرد آر. دیوید) را که باز کنید در همان فصل‌های اول با اصطلاح استراتژیست مواجه می‌شوید. استراتژیست هم به معنای کسی است که می‌تواند برای سازمان تصمیم استراتژیک بگیرد و هم به معنای کسی است که اصول و مبانی و ابزارهای استراتژی را می‌داند و اگر این دو ویژگی (قدرت و مهارت استراتژیک) در یک نفر جمع شود، آن وقت است که می‌شود انتظار یک موفقیت درست و حسابی را برای سازمان داشت (در کنار این‌ها البته آن فرد باید ذاتا هم استراتژیست باشد؛ یعنی توانایی و جوهر بلند مدت فکر کردن و پیش‌بینی آینده و روندها و اتفاقاتی که می‌افتد، تجسم و آزمودن سناریوهای مختلف احتمالی و کنش‌ها و واکنش‌های احتمالی محیط و سازمان‌ها و حتی افراد و چیزهایی شبیه این ها را داشته باشد.)

آدم وقتی یک مفهوم را می‌شنود، تا برای‌اش مابه‌ازایی در جهان خارجی پیدا نکند، نمی‌تواند کاملا آن مفهوم را درک کند (اصلا یک علت این همه تأکیدی که بر Case در آموزش مدیریت می‌شود همین است.) این‌که استراتژیست کیست و چه کاره است و نقش‌اش در سازمان چیست هم از آن سؤال‌هایی است که مدت‌ها دنبال جواب‌شان می‌گشتم. خواندن خاطرات کسانی مثل مایکل دل، اندرو گروو یا از همه مهم‌تر و جالب‌تر لویی گشنر، این خوبی را داشت که تا حدودی پاسخ سؤالات‌ام را در مورد این‌که استراتژیست واقعا چه کاره است بگیرم. اما در این یکی دو هفته که چند مطلب در مورد ری اوزی خواندم، تازه فهمیدم که استراتژیست واقعی یعنی چه (و واقعا این مایکروسافت هر بلایی سرش بیاید حق‌اش است که چنین آدم‌های بزرگی را نمی‌تواند نگه دارد.)

ری اوزی زندگی‌نامه‌ی بسیار جذابی دارد (یک آدمی شبیه استیو جابز معروف حالا البته در درجات پایین‌تر!) توسعه‌ و فروش یکی از به‌ترین‌ نرم‌افزارهای سازمانی (لوتوس نوتز) به IBM و بعدترش توسعه‌ و فروش نرم‌افزار Groove به مایکروسافت فقط دو تا نمونه از کارهای بزرگِ فنی او است. اما به نظرم کاری که اوزی در مایکروسافت کرد، بسیار باارزش‌تر از کارهای قبلی او بوده و همین او را به‌عنوان یک استراتژیست برای من جذاب کرد.

چرا مایکروسافت به سراغ اوزی رفت؟ پاسخ تنها توانایی فنی اوزی نبوده است. مایکروسافت به کسی به جای بیل گیتس نیاز داشت؛ چرا که: «حتی در درون مایکروسافت نیز بیل گیتس، بیل گیتس است؛ همان ثروت‌مندترین مرد جهان. او هنگامی که در یک ساختمان راه می‌رود، افراد می‌ایستند و به او خیره می‌شوند.» بنابراین وقتی که در جلسات بحث و بررسی درباره‌ی آینده و روندهای فناوری و استراتژی‌های آینده‌ی مایکروسافت گیتس حضور داشت، با وجود این‌که خودش هم نمی‌خواست‌، آخرش، حرف، حرفِ بیل بود! بنابراین اوزی وارد مایکروسافت شد تا هم بتواند به‌عنوان استراتژیست اصلی مایکروسافت کاری کند حرف، حرفِ بیل نباشد (و در واقع حرف‌، حرف‌ِ واقعیت باشد) و هم این‌که همه‌ی مدیران ارشد شرکت هم بفهمند که این اتفاق افتاده است! البته ورود اوزی دو مزیت دیگر هم برای مایکروسافت همراه داشت: اوزی از خارج مایکروسافت به این شرکت آمده بود و تعصبات شرکتی را برای ارزیابی موقعیت رقابتی مایکروسافت و روندهای آینده فناوری نداشت و از طرف دیگر، کسی بود که دقیقا فهمیده بود آینده‌ی صنعت نرم‌افزار را باید در کجا دنبال کرد: رایانش ابری.

اوزی بعد از ورود به مایکروسافت چه کار کرد؟ واقعا هیچ کار عجیب و غریبی نکرد؛ جز اجرای درست فرایند تدوین برنامه‌ی استراتژیک تکنولوژی (این ترم درس استراتژی تکنولوژی دارم، اصلا براساس مطالبی که در این درس خوانده‌ام، این کیس برای‌ام جالب شد.) به صورت خلاصه در این فرایند شما دو تا انتخاب دارید: یا ببینید بازار چه می‌خواهد و شما باید چه تکنولوژی را توسعه بدهید که به آن پاسخ بدهید یا برعکس، ببینید شما چه دارید که می‌تواند برای بازار جذاب باشد. اوزی شکل اول را انتخاب کرد؛ یعنی با فرض این‌که نرم‌افزار در آینده به صورت کامل مبتنی بر رایانش ابری است، ابتدا در جلسات تسهیل‌گری توسعه‌ی استراتژی در سازمان، همه‌ی مدیران ارشد شرکت را به این باور رساند که جهت آینده‌ی حرکت به کدام سو است، در مرحله‌‌ی بعد تلاش کرد تا همه روی نقاط ضعف و قوت داخلی مایکروسافت توافق کنند و در مرحله‌ی آخر، سبد تکنولوژی‌هایی که مایکروسافت برای ورود به بازار رایانش ابری توسعه می‌داد در هم‌کاری جمعی و البته با تسهیل‌گری اوزی انتخاب شد. این طوری بود که پلت‌فرم مایکروسافت آزور به‌عنوان سیستم عامل ویژه‌ی رایانش ابری توسعه داده شد، بینگ جایگزین لایوسرچ مایکروسافت شد و آفیس هم آن‌لاین شد!

از عمل‌کرد اوزی در مایکروسافت به‌خوبی می‌بینیم که نقش یک استراتژیست (به‌ویژه یک استراتژیست تکنولوژی) در سازمان چیست: پیش‌بینی درست جهت حرکت آینده‌ی سازمان و ایجاد یک توافق جمعی در سازمان در مورد آن جهت حرکت و نقاط ضعف و قوت سازمان. به‌عبارت به‌تر استراتژیست در سازمان حضور دارد تا همه را به این باور برساند که: ما می‌توانیم  و از آن مهم‌تر این‌که باید چه بتوانیم!

می‌شود به حال مایکروسافت تأسف خورد که باز هم نتوانست یک استعداد شگرف را در کنار بیل گیتس و استیو بالمر تحمل کند. همین یکی دو هفته پیش بود که رسما اعلام شد ری اوزی تا پایان سال جاری میلادی، مایکروسافت را ترک خواهد کرد (هر چند به‌عنوان یک ضد مایکروسافتی قدیمی ـ که البته منظورم رویکردهای مدیریتی این شرکت است !ـ خوش‌حال‌ام!)

پ.ن. ایده‌ی اصلی این پست از مقاله‌‌ی “مغز جدید مایکروسافت وارد صحنه شد” چاپ شده در شماره‌ی ۱۶۶ هفته‌نامه‌ی عصر ارتباط گرفته شده که در مورد ورود اوزی به مایکروسافت بوده است. اگر دوست داشتید PDF این شماره‌ی نشریه را که خوش‌بختانه روی سایت عصر ارتباط وجود دارد از این‌جا (با حجم حدود ۱۷ مگابایت) دانلود کنید (مقاله‌ی مربوطه در صفحات ۲۲ و ۲۳ چاپ شده است.)

دوست داشتم!
۴

کتاب‌های مدیریت استراتژیک (از جمله کتاب معروف فرد آر. دیوید) را که باز کنید در همان فصل‌های اول با اصطلاح استراتژیست مواجه می‌شوید. استراتژیست هم به معنای کسی است که می‌تواند برای سازمان تصمیم استراتژیک بگیرد و هم به معنای کسی است که اصول و مبانی و ابزارهای استراتژی را می‌داند و اگر این دو ویژگی (قدرت و مهارت استراتژیک) در

لینک‌های هفته (۱۳)

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمی‌کنید!

با این توضیح لینک‌های این هفته را مرور می‌کنیم:

رزومه نویسی- بایدها و نبایدها- ۳ (شهرام کریمی)

معرفی چند وبلاگ مهندسی صنایع، مدیریت و IT (احمد شریفی به این‌جا خیلی لطف داشته؛ باقی وبلاگ‌هایی که معرفی کرده را هم من به شدت توصیه می‌کنم دنبال کنید.)

نقش بلاگ سازمانی: گفتگو با محمود حق وردی معاون مدیرکل روابط عمومی سازمان پزشکی قانونی (مصاحبه‌ی امیر مهرانی با معاون روابط عمومی پزشکی قانونی درباره‌ی کاربردهای سازمانی وبلاگ. جالبه بخونیدش.) و نبایدهای استفاده از ابزارهای مدیریت پروژه | The Coach (مطلب قدیمی امیر مهرانی که این هفته دوباره خوندم‌اش.)

پنج سیستم عامل مفید و شناخته نشده که احتملا نامی از آنها نشنیده اید (مهرداد نایب)

یک آزمایش تجربی (علی سرزعیم یک بازی مطرح کرده؛ هر چند هنوز جواب‌اش را نداده!)

سخنرانی استیو جابز در دانشگاه استنفورد (از عالی هم اون‌ورتر! حتما بخوانیدش. هر چند به آقای دبیری عزیز و زحمت‌شان جسارت نباشه؛ این متن نیاز به ویرایش داره. خواندن‌اش راحت نیست.)

وقت گذرانی برای اینترنت (از یک دوست ناشناس) و در ادامه پست قبلی: شرم پنهان گناه (از حامد قدوسی) در نقد اینترنت‌بازی زیاد ماها!

این همه کندی در تغییر از چه بود و سه حماقت یک مدیر پروژه (دو نوشته‌ی بسیار خوب از مهدی عرب عامری. )

روش تحقیق- ۴ (نیام یراقی. سه قسمت قبل‌ترش را هم قبلا در پست لینک‌های هفته ۱۱ گذاشته‌ام.)

کیفیت ازنگاه مشتری (از وبلاگ شرکت ایده‌گستران که تازه کشف‌اش کردم!)

پیچیده ترین دغدغه آقای رییس کنفرانس (نوید غفارزادگان)

ادب تجاری، آداب دارد (دستورالعمل مذاکره‌ی تجاری در کار مشاوره و نرم‌افزار به روایت آقای آواژ. خواندنی و کاربردی!)

شرکت شما کجاست؟ (مطلب بانمک آقای واحد در مورد این‌که آدرس شرکت شما، نشان چیست!)

جملات قصاری از آدم‌های تأثیرگذار و ژن آزادیخواهی هم کشف شد! (دکتر مجیدی؛ یک پزشک)

بازار رسمی آپشن وامهای مسکن (پویان مشایخ نوشته بازار آپشنی برای بازاری ایجاد شده که در ایران وجود نداره!!!)

کتاب اسکرام و XP ساده شده را دانلود کنید (بشتابید ها!) و فرق Agile با RUP یا دیگر روش های موجود در چیست؟ (از دنیای چابک)

مواد امتحانی جدید کارشناسی ارشد مهندسی صنایع (خیلی خیلی با تغییرات‌اش موافق‌ام؛ تا چه حد عملی باشد. وابستگی شدید کنکور ارشد صنایع به نمرات دو درس آمار و تحقیق در عملیات، عملا باعث شده که بچه‌های رشته‌ی ریاضی برای فرار از بازار کار بد رشته‌ی خودشان قبولی‌های ارشد صنایع را اشغال کنند. هر چند این لزوما بد نیست و من چند نفری را می‌شناسم که بعدتر دکترای صنایع هم قبول شدند و آدم‌های فوق‌العاده‌ای هم بودند، اما خوب یک مقدار تعصبات رشته‌ای را هم باید در نظر گرفت!)

افزایش هزینه‌های قاچاق و تبعات آن (محمدرضا فرهادی‌پور)

گودر گزاره‌ها:

اول از همه یک خبر خیلی خیلی مهم برای فعالان حوزه‌ی IT: رتبه بندی شرکت‌های فعال حوزه فناوری اطلاعات (شرکت فناوری اطلاعات قراره این کار را بکنه؛ جدا از رتبه‌بندی شورای عالی انفورماتیک.)

بانک جهانی «فضای فعالیت اقتصادی» در ۱۸۳ کشور را بررسی کرد رتبه‌ها در کسب و کارآسان (این مطلب، خلاصه‌ی مختصر و مفیدی است از گزارش Doing Business 2010 بانک جهانی. خواندن‌اش برای همه‌ی فعالان اقتصادی و مشاوران و علاقه‌مندان اقتصاد و بیزینس واجب‌تر از شام خوردن امشب است!)

پردرآمدترین مشاغل IT کدامند؟ (مطلب جالب و بسیار خواندنی است تا سر جایی که به بازار ایران می‌رسه و می‌شه محل تبلیغات دکان‌دارانی که اسم خودشان را گذاشتند آموزش‌گاه تخصصی مدارک آی‌تی!)

چند مقاله‌ی خوب این هفته خواندم از سایت شرکت مشاوره‌ی مدیریت آریانا: دفتر مدیریت استراتژی: راهی برای اجرای استراتژی، چالش‌های اجرای استراتژی در سازمان‌ها، شایستگی چیست؟، پیاده‌سازی استراتژی در سازمان و مشاوره فراتر از پیشنهاد (اولی و دو تای آخر و مخصوصا آخری بسیار بسیار جالب‌اند و خواندن‌شان توصیه می‌شود.)

چرا زنان مدیران بهتری هستند (مردان و زنان به دو گونه متفاوت از یکدیگر فکر می‌کنند. عصب‌شناسان می‌گویند که این تفاوت‌ها می‌توانند مکمل یکدیگر باشند. به عنوان مثال ثابت شده است که تیم‌های مدیریتی که از زنان و مردان تشکیل شده نسبت به تیم‌های تک جنسیتی پویایی بیشتری دارد و در نهایت موفق‌تر ‌عمل می‌کند. عصب‌شناس آمریکایی لوآن بریزندین می‌گوید: «البته آمار و بررسی‌های مختلف نشان می‌د‌هد که زنان با تجربه در محدوده سنی ۵۰ تا ۷۰ سالگی مدیران بهتری هستند.»)

روابط ضعیف، کارآفرینی و جامعه بزرگ کلید توسعه اقتصادی (این مقاله‌ی عالی می‌گوید که ایده‌های سودآور زندگی انسان‌ها معمولا از کسانی به آدم می‌رسند که خیلی هم با ما صمیمی نیستند. آدم‌هایی که فقط باهاشون سلام و علیک داریم. این آدم‌ها را جدی بگیرید!)

در نقد برنامه اوباماچرا پول انگیزه نمی‌دهد؟ (مقاله‌ی جالبی در تشریح مکانیسم انگیزشی پول در محیط کار)

آینده سرمایه داری (مقاله‌ای از هنری هازلیت تاریخی در دفاع از سرمایه‌داری و نظام بازار آزاد که گویی همین امروز نگاشته شده‌است. عالی!)

مروری بر زندگی و آرای سیاسی هربرت اسپنسر پیشگوی آزادی (این از بالاییه هم عالی‌تره!)

افراد باهوش شبها دیرتر می‌خوابند (علت بی‌خوابی‌های من کشف شد!)

رویاهای انسان بر روی امواج الکترونیکی ثبت و تفسیر می‌شوند

چرا کابوس می‌بینیم (برخی از کابوس‌ها می‌توانند توجه فرد را نسبت به امری نگران کننده و یا موضوعی که برای فرد از اهمیت برخوردار است جلب کرده و واکنش وی را نسبت به آن موضوع تغییر دهد.)

استفاده از رطیلها برای رمزگشایی ترس در انسان (“از آن‌جایی که انتظار کشیدن برای ترسی بزرگ می تواند منجر به بزرگنمایی شدید آن خطر یا ترس در ذهن فرد شود، این پدیده می تواند با داشتن اثری آبشاری دیگر فرایندهای واکنشی مغز را به گونه ای تحت تاثیر خود قرار دهد که با نزدیکتر شدن موضوع ترسناک، مغز واکنشی برابر واکنش در برابر ترسی عظیمتر و شید تر از شرایط واقعی را از خود بروز دهد.”)

جنبه مثبت خشم کشف شد (خواستن!!!)

ده راهکار برای استفاده بهینه از داده‌ها نقش آمار و ارقام در عملکرد شرکت‌ها (“هرچه بیشتر بدانیم، بیشتر می‌خواهیم که بیشتر بدانیم.” نتایج تحقیقات مرکز هوش تجاری مدرسه‌ی مدیریت اسلوآن MIT. این مقاله، قسمت دوم این مطلب است. قسمت اول‌اش این‌جا)

چه میزان تخفیف بهینه است؟ (فرمول ریاضی برای محاسبه‌ی میزان بهینه‌ی تخفیف درآمده!)

قدرتمندترین افراد دنیای تکنولوژی / بیل گیتس دهمین فرد قدرتمند جهان

اقتصاد برای همه – درس سوم به چه رفتارهایی اقتصادی می‌گویند؟

باورهای نادرست اقتصادی تجارت بین‌الملل

نرم افزار خطایاب املایی زبان فارسی رونمایی شد

جزئیات تکالیف دولت در حوزه فناوری اطلاعات منتشر شد

نایب رییس سازمان جهانی IT: فناوری اطلاعات ایران از تحریم‌ها مصون می‌ماند

افزایش ده درصدی حقوق کارمندان گوگل (کارمند گوگل‌ام نشدیم …)

ادعای سعید مهدیون: وضعیت سیستم فیلترینگ یکپارچه/ آنتی ویروس قویتر از مک آفی تولید کردیم

Data Growth Now a First-Tier Challenge for Enterprises, Gartner Reports (هر ساله میزان داده‌های موجود در شرکت‌ها بین ۳۰ تا ۴۰ درصد اضافه می‌شود. با این چالش و سایر چالش‌های پیش روی مدیریت داده‌ها چه باید کرد؟‍ خلاصه‌ی گزارش تحلیلی گارتنر در این رابطه.)

 

قسمت‌های قبل:

 

 

برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.

پ.ن. ۱٫ لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمی‌شناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیش‌تر.

پ.ن.۲٫ اگر دوست داشتید توئیتر گزاره‌ها را برای دیدن ایده‌ها و حال و احوال روزانه‌ی من و گودر گزاره‌ها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی (و گاهی هم که خیلی هیجان‌زده می‌شوم، علم!) دنبال کنید.

دوست داشتم!
۰

این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم می‌گذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینک‌ها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر

چند نکته در حاشیه‌ی پست “مدل فرایندی APQC PCF در میدان عمل”

پستی که در مورد مدل فرایندی APQC PCF و نتایج بررسی وضعیت کاربرد آن‌ها در عمل نوشته بودم، بازتاب خوبی پیدا کرد و کامنت‌های بسیار خوبی توسط دوستان در مورد آن داده شد. به نظرم رسید بد نیست چند نکته اضافی‌تر را در این مورد مرور کنیم:

۱٫ شاید به‌تر بود من اول در مورد این‌که مدل مرجع فرایندی چیست و به چه دردی می‌خورد می‌نوشتم و بعد درباره‌ی مدل‌های مرجع موجود در ادبیات مدیریت. در این مورد حتما در آینده خواهم نوشت؛ اما فعلا همین را داشته باشید که یک مدل مرجع قرار نیست عینا در جایی که از آن استفاده می‌شود پیاده‌سازی شود. استفاده از هر مدل مرجعی، حتما نیازمند سفارشی‌سازی است. این‌که سفارشی‌سازی چیست و چگونه باید انجام شود، بحثی است که بعدتر به آن هم خواهیم رسید.

۲٫ خوبی مدل APQC PCF این است که در قالب یک مدل جامع، کلیه‌ی فرایندهای سازمان را جمع‌آوری کرده و از آن به‌تر این‌که هر کارکرد (Function) در این مدل، یک پکیج جداگانه است و می‌توانید برای معماری فرایندی هر بخش از سازمان از این بخش‌ها به صورت جداگانه هم استفاده کنید.

۳٫ یک نکته را فراموش نکنید: در جایی که مدل خاص فرایندی یک صنعت خاص وجود دارد، APQC PCF خیلی شاید کاربردی نباشد و به‌تر است در چنین صنایعی در بخش فرایندهای اصلی از مدل خاص آن صنعت بهره برد و برای فرایندهای بخش پشتیبانی  سازمان به سراغ مدل APQC PCF رفت. از این مدل‌های خاص هم زیاد داریم؛ چند تا مثال‌اش را آقای محمد حسین در کامنت‌‌های‌شان در پست قبلی اشاره کرده‌اند. از جمله: مدل eTOM که خاص صنایع مخابراتی است یا مدل‌های COBIT و ITIL که فرایندهای خاص مدیریت فناوری اطلاعات را در سازمان به دست می‌دهند. یک مدل خاص بسیار مهم دیگر هم مدل SCOR است که خاص مدیریت زنجیره‌ی تأمین است.

۴٫ هر جایی که فرایند معنادار باشد، مدل مرجع فرایندی هم معنادار است. بنابراین انجام پروژه‌ها هم می‌تواند مدل مرجع فرایندی داشته باشد. از این دیدگاه است که مثلا مدل PMBOK هم یک مدل مرجع فرایندی برای فرایندهای مدیریت پروژه است و RUP هم مدل مرجع مدیریت پروژه‌های توسعه‌ی نرم‌افزار است.

۵٫ اما حواس‌مان باشد که مدل مرجع (Reference Model) با چارچوب (Framework) فرق دارد. چارچوب از اسم‌اش معلوم است که چیست: مجموعه‌ای از قواعد و تعاریف که به نشان می‌دهند که مسئله‌ی مورد نظر چه اجزایی دارد، ارتباط میان آن اجزا چیست و چطور باید در مورد حل آن فکر کنیم. از همین تعریف مختصر مشخص است که چارچوب چیزی فراتر از متدولوژی و مدل مرجع است. بطور خلاصه: برای حل یک مسئله می‌توان چارچوب‌های مختلفی داشت و هر چارچوب هم می‌تواند شامل چندین متدولوژی و مدل مرجع باشد. براساس توضیحات فوق لازم است توجه کنیم که در موردِ خاص معماری سازمانی، آن چیزی که ما می‌شناسیم و به‌کار می‌گیریم از جنس چارچوب است (مثل: TOGAF، FEAF، EAP و …) و نه مدل مرجع فرایندی. البته چارچوب معماری دولت فدرال آمریکا (FEAF) یک مزیت دارد و آن‌ هم این‌که برای لایه‌های مختلف معماری دارای مدل‌های مرجع جداگانه است. مدل مرجع فرایندی این چارچوب، مدل BRM یا (Business Reference Model) است که فرایندها را در سطح سرویس‌های حاکمیتی تعریف کرده است (و به همین دلیل است که به درد معماری سازمانی در سطح دولت / حاکمیت می‌خورد و نه سطح سازمان‌های خصوصی.) بنابراین آقای محمد حسین عزیز باید به این نکته توجه کنند که ما برای این مجبوریم در لایه‌ی معماری کسب و کار پروژه‌های معماری سازمانی سراغ مدل‌هایی مثل APQC PCF، eTOM یا SCOR برویم که چارچوب‌های معماری سازمانی مدل مرجع فرایندی به همراه خود ندارند.

۶٫ در بعضی حوزه‌ها عملا Best Practiceهای فرایندها در قالب نرم‌افزارهای موجود در بازار (که حتی به شکل اوپن سورس هم در دسترس هستند) شکل مدل مرجع را به خود گرفته‌اند؛ از جمله مثلا فرایندهایی که با CRMها در سازمان‌ها پیاده‌‌سازی می‌شوند. البته علت اصلی این است که این نرم‌افزارها حوزه‌ی فعالیتی را به سازمان اضافه می‌کنند که قبلا وجود نداشته و البته اساسا بدون بهره‌گیری از IT هم قابل اجرا نیست (این نکته هم باز در مورد کامنت آقای محمد حسین.)

۷٫ هم‌زمانی نسبی آغاز جنبش مهندسی مجدد با آن مقاله‌ی معروف زکمن به نظرم اصلا تصادفی نیست. هر دو حوزه توسعه‌ی سریع کارها، باعث بروز بی‌نظمی‌هایی شده بود که عملا جز افزایش پیچیدگی و هزینه‌های اجرای سیستم‌ها (چه به معنای سیستم‌های عملیاتی و مدیریتی و چه سیستم‌های نرم‌افزاری) نتیجه‌ای را در بر نداشت. در نتیجه لزوم پرداختن روش‌مند و نظام‌مند به معماری سیستم‌ها در دو حوزه‌ی کسب و کار و فناوری اطلاعات به صورت جداگانه مورد توجه قرار گرفت که سرانجام با پیوند این دو حوزه در اوایل قرن جدید، معماری سازمانی پدید آمد.

پ.ن. من در زمینه‌ی سفارشی‌سازی، به‌کارگیری و طراحی فرایندهای سازمان براساس مدل APQC PCF تجارب مفیدی داشته‌ام (رزومه‌ی من)‌ و بر این اساس برای ارائه‌ی خدمات مشاوره و آموزش به سازمان‌ها در زمینه‌ی بهبود و بازطراحی و بازمهندسی فرایندهای کسب و کار براساس مدل مرجع APQC PCF و سایر مدل‌های مرجع آمادگی دارم. در صورت تمایل می‌توانید برای دریافت کاتالوگ خدمات مشاوره و آموزش در این زمینه یا طرح سؤالات فنی خود با من تماس بگیرید.

به‌زودی بسته‌ی کاملی از مستندات و فایل‌های راهنمای مربوط به مهندسی فرایندها ـ به‌ویژه در حوزه‌ی مدل APQC PCF ـ (شامل: کتاب، راهنماها، فرم‌ها و تمپلیت‌های مربوط به فازهای مختلف مهندسی فرایندها، نمونه‌های بهترین فرایندها و …) برای استفاده آماده خواهد شد. برای اطلاع یافتن از عرضه‌ی این بسته جهت خریداری آن لطفا ایمیل‌تان را این‌جا ثبت فرمایید.

دوست داشتم!
۱۱

پستی که در مورد مدل فرایندی APQC PCF و نتایج بررسی وضعیت کاربرد آن‌ها در عمل نوشته بودم، بازتاب خوبی پیدا کرد و کامنت‌های بسیار خوبی توسط دوستان در مورد آن داده شد. به نظرم رسید بد نیست چند نکته اضافی‌تر را در این مورد مرور کنیم: ۱٫ شاید به‌تر بود من اول در مورد این‌که مدل مرجع فرایندی چیست